لز من با پری

1402/04/25

سلام اسم من آرزو و ۲۹ ساله هستم .قبلا توی یه شهر بزرگ مرکز استان زندگی می کردیم و الان ساکن یه شهر کوچیک از توابع همون استان زندگی میکنیم . ماجرا که مینویسم مربوط به پارسال هست . چند سال قبل پدرم توی حادثه ای فوت شد . برادرم بزرگم به تحریک خانمش سر ارث و میراث دعوا راه انداخت و مجبور شدیم همه چیز را طبق قانون تقسیم کنیم و من و مادرم با سهم ارثی که بهمون رسید یه خونه کوچیک توی یه شهر نزدیک به مرکز استان که قیمت هاش متناسب تر بود ساکن شدیم البته با کمک خاله آخری من و شوهرش که در جریان دعوا های خانوادگی ما بودند و خدایی خیلی کمک کردن تا ما بتونیم جابجا بشیم و راهمون را از برادرم جدا کنیم . شهر جدید نه دوست نه آشنا داشتیم و نه حال و حوصله کسی را و با همون حقوق مستمری پدرم می ساختیم و بخاطر مشکلات زیاد و سختی ها که این مدت گذرونده بودیم مثل فوت پدر و دعوای ارثیه و اسباب کشی و…بیشتر اوقات توی خلوت خودمون بودیم . بابت تنهایی مادرم و فوت پدرم و مشکلات دیگه که جای مطرح کردنش اینجا نیست موفق به ازدواج نشدم تا الان و البته کیس مناسبی هم خواستگاریم نیومده . بگذریم و بریم سراغ ماجرای لز کردنم با پری و نیاز بود که توضیح مختصری بدم از شرایطی که دارم تا خواننده درک بهتری داشته باشه از موقعیت من و ماجرا . بخاطر تنهایی شهر غریب فقط با خاله م رفت و آمد داشتیم و خاله م و شوهرش هم یه کارگاه کوچیک تولیدی و یه مغازه داشتن و خاله م صندوقدار و حسابدار مغازه بود و شوهرش دنبال جنس جور کردن و کارای مرتبط با تهیه وسایل کارگاه و مغازه و همون رابطه دید و بازدید فامیلی هم خیلی اوقات در محل کار خاله م و آخر شب ها فقط ممکن بود . خاله منیژه یه دوست و هم محلی داشت به اسم پری که ۷ سالی از من بزرگتر بود و خیلی زن با حال و امروزی و خوش مشرب و بگو بخندی بود که شوهرش توی کارگاه شوهر خاله م مشغول بکار بود و با خاله من خیلی دوست صمیمی بودن و رفت و آمد خانوادگی داشتن و به سبب اون دوستی منم با پری دوست شدم و چون پری هم مثل ما همیشه تنها بود و شوهرش دائم سر کار بود و وقت آزاد داشت خیلی صمیمی شدیم و ساعاتی که شوهرش سر کار بود و تایم آزاد داشت رفت و آمد می کردیم. حتی خرید ها و کارای خونه را با هم انجام میدادیم یا کمک میکردیم و توی شبکه های اجتماعی هم برای هم همه کلیپی میفرستادیم و بی خجالت شده بودیم پیش همدیگه . یه شب به دعوت شوهر خاله م دعوت به عروسی پسر خواهرش شدیم و رفتیم تالاری که دعوت بودیم و اونجا پری هم اومده بود با شوهرش و قسمت زنونه یه کم رقصیدیم با پری و گفتیم خندیدیم و پری بهم گفت همراهم میای بریم دستشویی؟ منم گفتم منم دستشویی دارم و وقتی اومدیم بیرون توی قسمت روشور کسی نبود و توالت ها و روشور خلوت بود منم در حال دست شستن بودم که یهو پری از پشت دست زد به کونم و گفت آرزو عجب کون نازی داری . خندیدم گفتم چته پری؟ خیلی شادی؟ نکنه تو دامادی و قراره امشب حال کنی؟ همینجور که کنارم بود لباش را آورد نزدیک صورتم و با لحن خاصی گفت اگه تو عروس باشی من دامادت میشم و یه بوس از لپم کرد و خنده معنا داری کرد و گفت تو
خودت دوست داری عروس بشی یا داماد؟ گفتم پری دیونه یهو یکی میاد میبینه لوس بازی هاتو شرف برامون نمیمونه . دوباره دست زد به کونم و گفت خب ببینه و راه افتادیم بریم سمت سالن گفتم چته پری امشب خیلی خوشحالی ؟ خبریه؟ گفت امشب زده بالا و باید برم ور برم با آقایی مون و خنده ی شهوت انگیزی کرد که مطمئن شدم خیلی حشری شده و دلش خواسته حال کنه .اون شب چند بار پری تا شام خوردیم و برگشتیم برام حرفای زناشویی زد و از کردن و دادن و این حرفا زیاد گفت و کامل دیگه راحت از کارای جنسی ش برام گفت و از منم سوال میکرد راجع به سلیقه و علاقه م و اینکه دوست دارم شوهرم چطور مردی باشه و چه جور سایز و سکسی دوسدارم . بهش گفتم پری امشب چند بار میدی به شوهرت با این حال که داری ؟ گفت اگه بکنه منو تا صبح میدم بهش و خندیدیم . پس فردای اون روز پیام دادم به پری و جویای احوال هم شدیم و توی حرفا به شوخی گفتم خوش گذشت پریشب؟ و اونم استیکر گریه گذاشت و نوشت نه اصلا حال نداد و حال گیری شد . جویای ماجرا شدم گفت حضوری میگم برات . دو روز بعد پری بهم پیام داد یه کم سبزی خورشتی خریدم و کارای خونه م هم مونده و تنهام میای کمکم بدی ؟ به مادرم گفتم بریم کمک پری؟ مادرم چون آرتروز گردن داره گفت من گردن درد دارم و نمیتونم زیاد کمک بدم و دوست داری خودت برو کمکش گناه داره و زود برگرد . منم رفتم پیش پری خونشون و کمکش سبزی شستیم و با سبزی خردکن خردش کردیم و جاروبرقی کشید و لباس ها را ریخت لباسشویی و کارای خونه را میکرد و غذا درست میکرد همزمان و حرف میزدیم . وسط حرفا گفتم پس چی شد اون شب؟ چرا حال گیری شد؟ اونم انگار دنبال این حرف می گشت و شروع کردن به گفتن که شوهرم زود انزال هست و زیاد کار بلد نیست و وقتی بکنه دیگه حال بلند شدن را هم نداره و از ضعف های شوهرش گفت . اولش خندیدم ولی دیدم ناراحت شد و گفت چرا میخندی و اینا درد دل بود نه شوخی و جوک و اگه شوهر کردی میفهمی چی میگم . پری قد بلند حدود ۱۸۰ و هیکل بزرگ و توپر و سینه های بزرگ و ران و باسن بزرگی داره و رنگ پوستش سبزه هست . من خودم قدم کوتاه تر پری و بدن سفید و اندام لاغری دارم و باسن من برجسته است ولی سینه هام بزرگ نیستن . وقتی کارا تموم شدن تقریبا پری بهم گفت میگم من میخوام برم دوش بگیرم بوی بد گرفتم و بیام یه چیز با هم بخوریم و تو را هم خسته کردم و ببخشین و حلال کن . منم گفتم باشه برو بیا و توی همین حین دیدم پری بی خجالت لخت کامل شد جلوی من و گفت آرزو اندامم چطوره و خندید . گفت خیلی بی حیایی پری برو توی حمام خجالت بکش . خندید و گفت تو هم بیا بریم دوش بگیر . گفتم نه من لازم نیست برم و مرسی . پری رفت داخل و بعد ۲ دقیقه منو صدا کرد رفتم پشت در حمام گفتم بله؟‌گفت برو برام ژیلت بیار از کشوی بالایی اتاق خواب کنار تخت . منم رفتم آوردم واسش و گفتم چه خبره ؟ باز امشب برنامه است؟ گفت اگه شوهرم پایه بود هر شب برنامه بود . مجدد ۵ دقیقه بعد صدا کرد آرزو جون بیا رفتم پشت در حمام بهم گفت ببخشین یه کیسه لیف میکشی کمر من؟ موندم چی بگم . دیدم در را کامل باز کرده به معنای اینکه حتما برم داخل . با لباس خواستم برم داخل حمام که گفت نه لباس هات خیس میشن در بیار لباستو بیا داخل و‌ منو یه جورایی مجبور کرد لخت بشم . شورت و سوتین را من در نیاوردم وقتی رفتم داخل گفت مگه نمیگم خیس میشن در بیار و دست گذاشت سوتین را باز کنه و من گفتم بزار خودم بازش کنم . هم سوتین و هم شورت را در آوردم . یه جون معنی داری بهم گفت و نشست روی یه چهارپایه پلاستیکی و بهم لیف و کیسه داد و گفت بکش کمرم . یه کم‌ که کمرش را لیف و کیسه زدم خواستم دستام را بشورم و برم بیرون بهم گفت وایسا کار دارم باهات و برگشت سمت من و بغلم کرد و گفت‌ آرزو دو دقیقه بزار بهت ور برم . گفتم نه گفت آره . گفتم پری این رسم دوستی نیست . گفتم بدم میاد من اهلش نیستم . هر چی گفتم پری انگار بیشتر حشری میشد و خب هیکل بزرگش هم‌ جلوی در حموم بود و نمیشد تا راه نده برم بیرون . گفتم من که شیو نکردم و آماده نیستم بزار برای یه بار دیگه . گفت تو بخوای شیو هم میکنم برات ولی اول بزار یه کم‌بخورمت و بمالمت . چاره نداشتم . حس کردم حتی ممکنه پری خشونت بخرج بده چون لحن صداش و حرفاش بسمت آدمهای عصبی پیش میرفت و از الفاظ بی ادبی و توهین آمیز استفاده میکرد . بهش گفتم این دفعه آخر هست که همدیگه را می بینیم و دیگه دوست تو نیستم . گفت جووون و لب کلفتش را خم‌ شد و گذاشت روی لبام . قدش از من بلندتر بود و مطمئنم صد برابر من مهارت داشت و بشدت شهوتی شده بود . دوتایی توی حمام لب دادیم بهم و دستش را کرد لای کوس من و شروع کرد به مالش و سعی داشت زبونش را بکنه دهنم و منم اول کار مقاومت کردم ولی دیدم بدتر خشن میشه و ظاهرا باید تسلیم باشم‌ تا کارشو بکنه و‌ تموم بشه . بعد چند دقیقه لب خوری و انگشت به کوس و کون من کردن خودمم حس کردم هوا سنگین شده و سرم سنگینه انگار دوست دارم ارضا بشم . پری منو خم کرد و دستام را گفت بزارم به دیوار و‌ زانو زد پشت سر من و سرش را کرد لای کون من و شروع کرد به لیسیدن کون و کوسم و آه و ناله کردن و اونجا بود مطمئن شدم پری حال خودش نیست و چاره نداشتم جز اینکه بزارم خودش را تخلیه کنه . بهش گفتم پری قبلا هم لز کردی؟ گفت آره با دوستام لز کردم . گفتم مشخصه از کارات . پری زبونش را فرو میکرد توی کونم و توی کوسم و منو هم حسابی هوسی کرد . گفت آرزو برام بخور گفتم من دوست دارم و بلد نیستم . گفت خودم یادت میدم و گفت جلوم زانو بزن و کوسش را گذاشت دهنم و گفت لیسش بزن تا زود حال بیام و بریم . چند دقیقه لیس زدم و بوی و مزه کوس پری را تجربه کردم . بهم میگفت چیکار کنم ولی توی حمام اصلا شرایط خوبی نبود برای حال کردن و احساس راحتی نمیکردم . گفتم پری جون آب کشی کنیم بریم ؟ گفت تا ارضا نشیم نه . گفتم خب بیرون ارضا بشیم مگه مشکلی داره؟ یهویی پری گفت تو هم خودت میخوای؟ گفتم آره الان که پیش اومده دوست دارم انجامش بدم . سریع آب کشی کردیم دوتایی و اول پری رفت خودش را خشک کرد و بعدش برام حوله آورد منم خشک کردم و سشوار آورد موهامون را خشک کردیم و توی شونه کردن موهام خیلی قربون صدقه من رفت و ازم معذرت خواهی کرد و گفت خدایی چشمش منو گرفته بوده و دست خودش نیست .وقتی خشک شدیم غیر ارادی توی اتاق خواب بهم لب دادیم و به کوس هم ور رفتیم . پری خوابید روی تخت و بهم گفت وارونه به حالت 69 بشینم دهنش و منم انجام دادم و همزمان براش لیس زدم کوس بزرگ قلمبه ش که چوچوله و لبه های بزرگی بر عکس خودم داشت . جوری برام میخوردش که دلم از حال میرفت و گاهی زبون یا انگشتش را هم توی کونم فرو میکرد و حشری تر میشدم تا بزارم هر کار دوسداره باهام بکنه . زبونش را که فرو میکرد کوس من از بس حال میداد بی حرکت میشدم تا بیشتر بهم خوش بگذره و پری هم کارشو خوب میدونست . چوچوله ی من کوچیک هست ولی پری با لباش میگرفت و محکم میمکید و میکشید و منو تا حد ارضا می برد و باز رها می کرد تا بیشتر باز بشم و راحتر بتونه خدمت کوس من برسه . منم چوچوله و کوس بزرگ پری را میخوردم و سعی میکردم کارایی که میکنه را به جبران حالی که میده براش بکنم . پری جوری منو دیوونه کرد که خودم التماسش میکردم انگشتم کنه و ارضام کنه و اون بدتر حشری ترم میکرد و نمیذاشت ارضا بشم . اون لحظات بهترین تجربه لذتی بود که توی عمرم برده بودم . پری بالاخره به کمر خوابوندم و انگشت کرد کونم و زبون زد به چوچولم تا ارضا شدم و بعد گفت بزارم بشینه دهنم و هم بخورم هم خودش بتونه کمر بزنه و تنظیم کنه تا ارضا بشه و همین کار را کرد و نشست دهنم و اینقدر خوردم و خودش هم تکون داد تا ارضا شد . هر چی ترشحات هم ازش میومد صاف دهنم بود و وسط لیس زدن ها خوردم البته پری هم هر چی آب شهوت از من اومد را لیس زد و تعریف کرد که خوشمزه بود . اون روز منو پری وارد رابطه ای شدیم که هنوز ادامه داره و هر کدوم هوس کنیم به اون یکی حتما میگیم و خلوت میکنیم و کار همدیگه را میسازیم . شاید بعدا از کارای دیگه هم براتون نوشتم .

نوشته: آرزو


👍 27
👎 2
31201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

938046
2023-07-17 00:44:27 +0330 +0330

تکراری بود ولی کسشر بود

0 ❤️

938087
2023-07-17 06:42:14 +0330 +0330

عالی بود بازم بنویس

0 ❤️

938089
2023-07-17 07:28:24 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

938110
2023-07-17 10:58:41 +0330 +0330

عااالی👏🏻🌹

0 ❤️

938128
2023-07-17 14:25:03 +0330 +0330

عالی بود منتظر بقیش هستیم، راجع به خوردن سینه هاتم بگووو

0 ❤️

961605
2023-12-10 20:39:14 +0330 +0330

خو بنویس دیگه

0 ❤️




آخرین بازدیدها