سلام من مونا هستم 33 سالمه اين ماجرا مال 6 ماهه پيشه که دارم مينويسم.بزارين اول از خودم بگم: متاهلم قدم 168 هيکل درشتي دارم سينم سربالا و درشته يه کوچولو شکم و پهلو هم دارم باسنم اي بگي نگي بزرگه موهام هم بلونده، 10 ساله که ازدواج کردم اسم شوهرم کماله خيلي ماهه هيچ چيز برام کم نميزاره
يه روز دوستم مهناز زنگ زد گفت عروسي خواهرشه توي يه روستا توي جاده چالوس کمال اجازه داد تنها برم يه روز قبلش با مهناز رفتيم دم دماي غروب رسيديم روستاي قشنگي بود خدايي هم پذيرايي خوبي کردن برادرزاده مهناز خيلي چپ چپ نگام ميکرد پدرسگ خيلي خشگل بود چشاش آبي آبرو کمون حدودا 15 ساله زياد اهميت ندادم شب شد منو مهناز رفتيم خونه باباش بخوابيم رفتيم تو يه اتاق جا پهن کرديم بخوابيم لباسامونو دراورديم من با تاپ و دامن کوتاه بودم رفتم زير پتو چه کيفي داشت يه ربع بعد صداي در اومد مهناز رفت ديد مامانشه گفت جا کم اومد شهاب(برادرزادش) جايي نداره بخوابه مهناز بهم گفت تو چي ميگي؟ گفتم بزرگه؟ گفت بچس 14 .15 سالشه گفتم باشه
پسره اومد جاشو زير پامون انداخت گرفت خوابيد ده دقيقه بعد تشنم شد پارچ آب روي طاقچه بود نگاه انداختم ديدم شهاب خوابه بلند شدم رفتم آب خورم نگو کس کش داره پرو پاچمو ديد ميزنه رفتم سرجام پتو رو کشيدم روم خوابم نميبرد چشامو بسته بودم احساس کردم يکي ساق پامو دست ميکشه فهميدم کار شهابه خاستم بلند شم دادو بيداد کنم راستش ترسيدم بد بشه گفتم ولش کن بچس خسته ميشه ول ميکنه پتو از رو پام زد کنار دمر بودم تازير زانوم بيرون پتو بود انگشتاي پامو ليس ميزد باخودم گفتم بزار ببينم تا کجا پيش ميره يه لذت خاصي داشت بعداز چند دقيقه ديدم داره پتو رو بيشتر کنار ميزنه يه خورده از پتو زير رونم بود ميترسيد بيشتر کنار بزنه دستشو آورده بود رونمو دست ميکشيد مهناز که حالت خوابشو عوض کرد شهاب ترسيد رفت سر جاش منتظر بودم بياد ولي نيومد پاهامو جم کردم تو شکمم کونم قمبل شد پتو رو جوري کشيدم روم که فقط کونم از پتو بيرون باشه البته دامن داشتم نميتونست کونمو لخت ببينه 5 دقيقه بعد که ديگه نا اميد شده بودم کونمو لمس کرد هي با دستش لمبراي کونمو ميماليد هنوز جرات کنار زدن دامنو نداشت انگشتشو لاي کونم بالا پايين ميکرد ديدم داره دامنمو بالا ميکشه خيلي آروم انجام ميداد اگه خواب بودم محال بود که متوجه بشم يواش يواش بالا کشيد تا اينکه کونم لخت شد يه شرت اسپرت سفيد پام بود شروع کرد به بوسيدن کونم واييي که چه کيفي داشت جراتش زياد شده بود ميخواست شرتمو پايين بکشه ولي از بس تنگ بود که نتونست،کونم گوشتيه شرتم رفته بود لاي کونم نميتونست دربياره دو سه بار لاي کونمو باز کرد انگشت زد به سوراخم 30 ثانيه هيچ کاري نکرد دوباره اومد لاي کونمو باز کرد تف انداخت صداي تف انداختنش بلند بود دم سوراخم خيس شد کيرشو گذاشت لاي چاک کونم شوکه شدم داغ بود کسم خيس شده بود هي عقب جلو ميکرد ديگه دلم ميخواست بکنه تو کسم ناخداگاه بلند شدم شهاب از ترس نميدونست چکار کنه.طوري که مهناز بيدار نشه با اخم گفتم داشتي چکار ميکردي؟ گفت غلط کردم فقط به عمم نگو هر کاري بگي ميکنم.واي که چقدر ناز شده بود دلم براش سوخت کيرش نازک و دراز بود شرتمو از پام دراوردم پتو رو درست کردم گفتم بيا کسمو بليس بنده خدا کپ کرده بود يه جوري منو کسمو نگاه ميکرد گفتم پشيمون ميشما دراز کشيدم پتو رو کشيدم روم شهاب سرشو آورد زير پتو شروع کرد به ليسيدن وايييييييييييييييييي چه کيفي داشت دلم ميخواست کمال هم اينکارو بکنه ولي بدش ميومد ولي من چي بايد براش هم ساک بزنم هم کس بدم هم گاهي وقتا به اسرار سهراب کون.ماهي يه بارو مجبورم ميکنه از پشت ميکنه قربون کيرش برم لامصب تنه درخته کير نيست که.يادمه اولين بار دو ماه بعداز ازدواجمون بود که جوري کرد که تا صبح خوابم نبرد شهاب سرشو بيرون آورد تمام صورتش خيس شده بود اشاره کردم که بکن تو.اومد بين پاهام کيرشو جا کرد خوابيد روم وايي که چه حاليييي ميداد لباي خشگلشو ميخوردم صداي تق تقش زياد بود ترسيدم مهناز بيدار شه گفتم بازم بخور بنده خدا هرچي ميگفتم گوش ميکرد وقتي زبونشو ميرفت تو کسم دلم ميخواست جيغ بکشم ولي نميشد آههههههههههههههههههه چه حالييييي ميداد داشتم ارضا ميشدم سرشو محکم به کسم فشار دادم و ارضا شدم ديگه نا نداشتم بلند شدم گفتم بسه ديگه برو بخواب رفت سرجاش دراز کشيد گفت خاله تخمم درد گرفته چکار کنم؟ دلم سوخت جهنم و ضرر کيرش از کير کمال بدتر نبود که گفتم بيا بزار عقب مثل جت اومد قمبل کردم انگشتمو تف زدم سوراخمو خيس کردم دو دستي کونمو باز کردم با يه فشار سرش رفت تو با يه فشار ديگه تا بيخ رفت تو کونم بدجور ميسوخت ولي کيف داشت عقب جلو ميکرد حواسم به مهناز بود که بيدار نشه اوييييييي چه مزه ايي ميداد برخلاف کون دادن به کمال که از درد دستو پا ميزدم و جيغ ميزدم کون دادن به شهاب فقط يه خورده درد داشت فقط ميسوخت به سه دقيقه نرسيد که آبش اومد آب که نه يه قطره که اونم ريخت تو کونم شرتمو پام کردم گرفتم خوابيدم فرداش هم بعد از عروسي برگشتم تهران سر خونه زندگيم که تا رسيدم خونه کمال يه دل سير کسمو گاييد
بعد از اون ماجرا خيلي دوست دارم کسمو يکي بخوره البته من از اوناش نيستما اون يه بارم اتفاقي بود
بلاخره کمالو راضي ميکنم که بليسه
ممنون که داستانمو خونديد
نوشته: مونا
جلب بود ولي جا واسه بهتر بودنو داره
در ضمن بگم : اصن شباهتي به واقعيت نداشت
ولي كلي بخام بگم : جلب بود
چرا زنای این سنو سال که دور برمون هستن نمیزارن ما باهاشون سکس کنیم؟نه مال ما خار داره نه بی ریختیم!والا به غرعان
چرت و پرتی بیش نبود
در ضمت اسم شوهرت بلخره کمال بود یا سهراب !!!
جالب بود عزیزم.بنده خدا یه حالی کرده.سعی کن کمال رو راضی کنی بذات بلیسه.تو حین سکس بهش بگو.شاد باشی
آخه گوزو مجبورت کرده بودن این همه دروغ بگی؟اولش میگی که یهو از خواب بیدار شدم با عصابانیت گفتم چیکار میکنی بعدش اون گف غلط کردم به عمم نگو.آخه کسو جنده اون کس کشی که پیشتون خوابیده بود چطوری صداتونو نشنید.شرتو واسش دراوردی که بزاره کونت بعدش میگی از اوناش نیستم؟مگه جنده شاخو دم داره.کس کش
مشکل چهار هزار ساله زبان فارسی حل نشد…آخه احمق اینجا باید میگفتی اصرار و نه اسرار…
ای بابا!!
نمیدونم چرا اینهمه داستان اینجا مینویسن از سکس مامان و بابا و بچه خردسال و جوان و نوجوان و پیر و دوست و رفیق و…
ولی تا الان حتی یکدونه هم نصیب ما نشده!!!
بابا ما به یک زن 80ساله ی کور و کچل و فلج هم راضی ایم به خداااااااااااااااااااا!!!
عالی بووووود حال کردم و من فتوا میدم سکس با بچه نا بالغ خیانت محسوب نمیشه خیالت راحت روحت شاد خدا بیامرزدت زن خوبی بودی از این کارا واسه ما هم بکن مال من هم درد نداره بلدم بکنم قول میدم …
سهراب منتظره رستم بود با اسبش بیاد که بده اسبشم بکنه جنده خانمو
ساموعليك
نوش كونت باشه=))
ايشالا بازم يه 15 ساله ي خوشگل پيدا ميشه كه كوستو بليسه;-)
ولي اگه پيدا كردي خبر بده منم بيام كونه پسره بزارم كه بشه حال 2 حالB-)
شعرشو یادم رفته ولی سهراب میگه:
گیرد انتقام من از تو پدر نمیدونم ای نره خر ا کره خر خرم تو کونت
خلاصه خوش باش
سهراب وکمال شو کناشن جنده اس میخواست رو نکنه خدا گذاشت گردنش ههههههههه
سلام ودرود
به راست یادروغ بودنش کاری ندارم،من ازسوژه ای که انتخاب کردی وطرزنوشتن وتوصیف کردن جزئیات خیلی خوشم اومد ولذت بردم،به نوشتن ادامه بده،پنج تاقلب تقدیم به شماومتشکرم.
کمال هم اينکارو بکنه ولي بدش ميومد ولي من چي بايد براش هم ساک بزنم هم کس بدم هم گاهي وقتا به
اسرارسهراب کون
نمیدونم چرا اینهمه داستان اینجا مینویسن از سکس مامان و بابا و بچه خردسال و جوان و نوجوان و پیر و دوست و رفیق و…
ولی تا الان حتی یکدونه هم نصیب ما نشده!!!
بابا ما به یک زن 80ساله ی کور و کچل و فلج هم راضی ایم به خدا!
مال ما خار نداره بلديم ليس بزنيم و خيلي امكانات ديگه تازه گارانتي و پشتيباني 24 ساعته داره!!
داستان جالبى بود حقيقت بود حداقل شبيه اون بود و يک سوال واقعا يه زن متهل مى تونه به شوهرش خيانت کنه؟
مخمون گوزید بسکه اسم باید تو رممون بمونه. سهراب و باقر و شهاب و کمال و رسول و …
دغتنامه لهخدا و کیر کلفت کدخدا تو اول و آخر هر نویسنده که موقع جلق آب و روغن قاطی کنه و اسمها یادش بره. از ما گفتن.
سعی داشتی با اسمهای ساختگی اسمهای اصلی رو مخفی کنی ولی کمی گیج شده بودی چندتا اسم اضافه اوردی ولی داستانت واقعی بود و قشنگ خوشم اومد اگه بازم به شوهرت خیانت کردی حتما بیا اینجا برامون تعریف کن بد نبود حال کردم.
عزیزم من 16 سالمه از بچگی با دخترخاله ام که دو سال ازم کوچیکتره رو یه تخت میخوابیدیم
ولی هرگز بهش دست هم نزدم ! هیچ پسری تو این سن جرات چنین کاری نداره
اونم با یه زن که 18 سال ازش بزرگتـــــــره
یه قطره آب داشت ؟ چرا یه قطره ؟ من 8 سالم بود نیم لیتر آب داشتم
بعد این یه قطره ؟ ولی درکل خوب بود آفرین
چند تا ادم مي شناسين كه اسم زن يا شوهر خودشونواشتباه كنن؟
قبل از اينكه داستان خودتونو سيو كنن حداقل يك بار بخونيد
اخر داستانم بگيد اين يه رويا يا تخيل يا يه ارزو بود بهتره
بهت فحش هم نمي دم چون گاهي اوقات همه ما تو عالم رويا
دوست داريم يه چنين سكس هايي داشته باشيم.
سلام. من ولون هستم 26 ساله.
شما 11 سالشو نادیده بگیر بگو 15 ساله. کی به کیه.
چشمامم لنز آبی میزارم. اونجامم تراش میدم نازک بشه.
آبمم با قطره چکون میریزم که 1 قطره بشه.
بیام؟
وای چقدر کیف داره اوووووووووووووووووووووووووووووووووف
اخه بشر احمق مگه پسر 15 ساله که تازه داره بالغ میشه توانایی چنین گوه خوریایی رو داره یباره بگو جنده ای دیگه خخخخخخخخخخخ خاک بر سر شوهرت که باید به پسر 15 سال در عالم تخیلاتت بدی تففففففففففففف
آخه شما مسخره های که هر داستانی رو میخونین میگین یه جلقی نوشته. از کجا انقدر خودتونو کارشناس میدونید؟ حتما خودتون جلقی حرفه ای هستین که از اون نوع داستانها زیاد تو ذهنتون میسازین و باهاش جلق میزنین. میخواین بگم ویکتور هوگو یا چارلز دیکنز بیاد از کردن کوس ننه تون داستان بنویسه ببینم باز میگین مزخرف بود، جلقی بود، دروغ بود. اه حالمو به هم میزنن این نمک پاش های جلقی با این نظرات بی مزه شون
sogol64 تو خودتو ناراحت نکن. یه داستان بنویس اونجای خواهر مادر کسی که ازش انتقاد کنه (فقط لطفاً موقع اصطشحاع دست به قلم نشو)
بدبخت حتما خفه شده کس بوگندوی تورو بعد از عروسی و رقص و عرق کردن خورده. خودتو لاغر کن شوهر کونی ات هم کست رو میلیسه. هیچ مردی از کس لیسی بدش نمیاد مگر کس طرف بد بو یا بد مزه باشه دخترهای چاق هم اکثرا کس بد بو و حال بهم زنی دارن من حالم از زن گوشتی بهم میخوره فرشته هم باشه باید گونی بکشی سرش فقط کیرتو بکنی اون تو خالی کنی خودتو و تمام
میگم مطمعنی مهناز خاب بوده… شاید اون بیدار بوده و نخواسته حالتونو خراب کنه… شایدم کسشو می مالیده…
در کل خوب بود…
فقط یه جا اسم ها رو قاطی کردی…
دهنتو سرویس کردن …خخخ biggrin
خیلی خوشگل بود من خودم 16سالمه هههههه دلم خواست راسش
سلام سمانه جون من یه خوشگلشودارم افتخار میدین
اون دوستمون سهراب كي بود ديگه؟!!
ب اونم دادي؟د اخه جنده امثال شما جاكشان ك الان ريده شده ب مملكتمون
خییلی عالی بود عزیزم منم یه جریان شبیه به اینو با یه پسر ۱۴ سالع شیطون داشتم با این تفاوت که من خودم شروع کردم… خیلیم حال داد
عزیزم برعکس زن من
من همیشه دوست دارم کس زنم را لیس بزنم ولی اون دوست نداره
عاشق لیس زدن کس هستم وایییییی چه حالی میده
کاش من بتونم کست رولیس بزنم
سهراب کی بود اون وسط؟ چرا داستانا انقدر غلط املایی دارن؟ اونم نه اونجوری که دست اشتباه بخوره روی کلیدای کناری، اصلا از بن اشتباهه. بیسوادی عمیقی رو نشون میده. تابلوی مغازه ها و تابلوهای راهنمایی رانندگی رو هم خونده باشن دیگه باید بلد باشن یه سری کلمه رو.
اسم شوهرت کماله بعد به سهرابم کون میدی ولی اهل اینکارا نیستی فقط دوسداری یکی برات بلیسه…واااای خدا ترکیدم از خنده…خاله تخمام درد گرفت…ایشالا که روزی بیای اینجا بنویسی که هرشب کمال داره میمکه 🙄
از اول تا آخر تخیلی بود
تو کف اوناییم که باورشون شده واقعیه
این داستان میتونست واقعی نشون بده تا زمانیکه جنده بازیت رو در همون حد تخیلاتت میذاشتی و تو داستانت دیگه نمیاوردیش و به دستمالی شدنت اکتفا میکردی
از اوناش نیستی ولی وقتی پاش بیفته کوس و کون رو بگا میدی
کمال شوهرت بود گفتی ازاوناش نیستی ولی وقتی حتی یک بچه باتو ور میرفت به خاطر لذتش خوابیدی و جلو دادی راستی سهراب کی بود وسط داستان ؟ پس دیکه غزیرم نگو این کاره نیستی تو که منم بودم بدم نمیومد یکی بخوره در امنیت کامل و بدون آبروریزی و ترس لذت ببرم .
میگم سهراب کی بود این وسط ،توهم کونی نیستی،کیرم دهن زن همسایتون
من فدا اون کون گوشت آلوت بشم در حسرت همچين کونی سالهاست تو کفیم هر سکسی هم میکنم چون کون تو رو ندارن بهم حال نمیده من فازم این که اول کون تپل دست بکشم بعد برم سراغ کس طرف یه جورای کون بزرگ نباشه حال نمیده 😂
ناموسا این داستان برا ده ساله پیشه؟؟؟
چقدر هم ناسزا بارش کردن بدبختو. 😂
ولی کاش میفهمیدم چرا میلف های اطرافه ما انقدر ادای تنگارو درمیارن 😂 😂
😐😐😐 خداییش یه پسر بچه ۱۵ ساله هر چقدر هم تخس باشه فکر نکنم جرئت همچین کاری رو داشته باشه…اگر همسن باشن یه چیزی
اخه کس عرق کرده چاقال بو داده تو رو کی میخوره اونم بعد از کلی رقص و اینور اونور رفتن،اون بچه بدبخت چه زجری کشیده البته بعدش کونتو جر داده
طفلك بچه رو ترسوندي! خوب بود