زن پوشی من با چادر رنگی

1403/01/31

سلام خدمت دوستان عزیز
میخوام واستون در مورد دو تا خاطره باحالی که واسم اتفاق افتاده بگم
من از بچگی علاقه زیادی به چادر رنگی سر کردن داشتم و تو سن ۲۲ سالگی بیشتر شد و منو تا پای سر کردن و سکس کردن کشوند و واقعا لذت بخش بود
اون موقع یه پیج بود داخل اینستاگرام که همه کامنت می‌گذاشتن و در مورد حسشون میگفتن منم کامنت گذاشتم که مفعول زنپوشم
خیلیا میومدن دایرکت ولی از سایز و اخلاقشون خوشم نمیومد
یا دو به شک میشدم
تا اینکه یه روز کامنت گذاشتم یه پسری اومد دایرکت و سایزشو نشون داد واقعا کیر بزرگ و کلفتی داشت محشر بود .از حسم واسش گفتم که عاشق چادر رنگی هستم .گفت میتونم یه چادر از مامانم بیارم که سر کنی .منم گفتم که اوکیه و میخواستم در آینده باهاش قرار بزارم که گفت سربازه و زیاد وقت نداره و تا دو سه ساعت دیگه وقت داره . من موندم و حسم که برم یا نه .حسم بهم غلبه کرد و بدون هیچ شناختی قبول کردم کیرش واقعا خوردنی بود .بهش گفتم میام ولی فقط میخورم واست به شرطی که چادر سرم باشه .گفت بذار بکنمت . گفتم نه دلیلش هم این بود که بدنم شیو نبود .گفت قبوله .آدرس داد گفت ساعت ۴ بیا جلو در خونمون . منم حرکت کردم رفتم با هزار استرس .وقتی رسیدم جلو در بود به پسر قد بلند لاغر .گفت خودتی ؟ گفتم آره. گفت بیا تو و رفتیم داخل. گفت برو تو انباری رفتیم داخل انباری و من چادر مامانشو سر کردم و شروع کردن به خوردن خیلی عالی بود کیرش.یه رب واسش خوردم و ارضا شد و بلند شدیم و هرچی گفت شمارتو بده گفتم من تو اینستا انلاینم هر موقع اومدی مرخصی بهم بگو قرار بزاریم . گفت باشه . بعد چند وقت من دیدم ازش خبری نیست دایرکت و اون آیدی رو کلا پاک کردم .دو ماه گذشته بود دوباره این حس اومد سمتم و دلم خواست که یه حالی بکنم .دوباره یه پیج درست کردم و کامنت گذاشتم زن پوشم چادر سر میکنم که یه نفر پیام داد خودتی ؟ گفتم یعنی چی ؟ گفت مگه همونی نیستی که با چادر واسم خوردی تو انباری . تا اینو گفت دلم آب افتاد .گفتم چرا عزیزم خودمم.گفت میای ؟ گفتم آره چرا نیام . گفت به شرطی بیا که بزاری بکنم . منم از خدا خواسته گفتم باشه . رفتم حسابی شیو کردم و قرار گذاشتیم و اینهمه گفتم خودم چادر میارم .گفت باشه .یه چادر رنگی از مامانم کش رفتم و بردمش . رفتم سر قرار و رفتیم تو انباری . گفتم روتو اونوری کن که آماده بشم .لخت شدم و چادر رنگی آبی گل گلی رو سر کردم . گفت چه حالتی بکنم . گفتم داگی . عاشق داگی ام . داگی شدم با چادر رنگی رو کمرم که همون حالت سجده هست .کونمو قمبل کرده بودم طرفش داشت دیونه میشد. چادر رو داد بالا و کونمو که دید طاقت نیاورد . تف زد و شروع کرد به کردن خیلی اولش درد داشت واسش ناله که میکردم وحشی تر میشد و محکم میکرد که دیگه واسم عادی شد و شروع کرد تلمبه زدن قربون کیرش میرفتم . حسابی کرد و ارضا شد و این بهترین حسی بود که من داشتم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستان عزیز

نوشته: محمد


👍 17
👎 6
9801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

980446
2024-04-20 02:10:16 +0330 +0330

حالا چرا تو انباری ؟

0 ❤️

980468
2024-04-20 06:10:16 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که هنگام

2 ❤️

980475
2024-04-20 09:55:33 +0330 +0330

دیدین چه کوصشعری گفت

1 ❤️

980485
2024-04-20 11:55:24 +0330 +0330

جالب نبود

0 ❤️

980653
2024-04-21 19:51:06 +0330 +0330

تو انباری چادر رنگی مامانشو از کجا پیدا کردی؟ینی تو انباری زندگی میکنن!🤣🤣🤣🤔

0 ❤️