شروع یک ضربدری (۳)

1403/01/31

...قسمت قبل

دوباره سلام.
امیدوارم که از این داستان لذت ببرید…
نظر بدید که منم بتونم کیفیت داستان رو بالاتر ببرم.
ممنونم ✋✋✋✋
میترا پاهاش رو گذاشت رو شونه هام و منو فشار میداد سمت کصش.دستام رو از بغل رد کردم و سینه هاشو میمالیدم.از شدت شهوت فقط پیچ و تاب میخورد و این تکون خوردناش دیونه‌م کرده بود.پاهاشو دادم بالاتر و زبونم رو میچرخوندم رو سوراخ کونش.حسابی نرم شده بود و نبض میزد سوراخش.کف دستمو بردم زیر کون میترا و انگشت شصتم رو گذاشتم جلوی کونش و بازی میکردم باهاش که میترا کونش رو تکون داد و باعث شد انگشتم بره تو.
میترا خودش رو کشید جلو و نشست.صورتمو گرفت و لباشو گذاشت رو الان و تو گوشم گفت دیونه‌م کردی.سارا می‌گفت تو سکس خوبی ولی فکرش رو هم نمی‌کردم اینجوری باشی.
میترا دمر دراز کشید و بالش رو گذاشت زیر شکمش.با این کار حسابی کونش زده بود بالا و سکسی شده بود.رفتم جلوش نشستم و کیرمو گرفت تو دستش و میکشید رو لباش.با یه دست تحملم رو گرفت و شروع کرد به ساک زدن.
چشمم افتاد به سارا و رضا.اینقدر که مست شهوت و بدن میترا بودم اصلا حواسم به اون دو تا نبود.
پتو از روشون رفته بود کنار و رضا سارا رو از پشت بغل کرده بود و یه پاش وسط پاهای سارا بود.دستش هم انداخته بود تو سینه های سارا و یکیشون تو دستش بود.به میترا گفتم اینا مگه کی خوابیدن که بیدار نمیشن.میترا گفت دم دمای صبح بود.واسه همینه که اینقدر عمیق خوابیدن اونم با کاری که اینا کردن دیشب.
از جلوی میترا بلند شدم رفتم پشت سر اون دوتا ببینم تو چه وضعیتی هستن .دراز کشیدم و از بین پاهای رضا نگاه کردم.کیر رضا خوابیده بود و سارا چون یه پاش رو جمع کرده بود تو شکمش سوراخ کونش معلوم بود.رضا یه دفعه اینجوری شد و به کمر خوابید.سارا هم که بین پاهاش خالی شده بود دمر شد.رضا انگار که چیزی کم کرده باشه دوباره برگشت سمت سارا و پاشو انداخت رو کون سارا و دستش رو انداخت دور کمرش.کیرش چسبیده بود به پای سارا.
آروم پای رضا رو برداشتم از رو سارا و دست رضا رو گرفتم گذاشتم لای کون سارا.
میترا بلند شد اومد منو از پشت بغل کرد.سینه هاشو چسبوند به کمرم و با دستش کیرم رو گرفت و میمالید.رضا یه لپ کون سارا رو گرفته بود.میترا گفت خوشت اومده زنت لخت بغل به مرد دیگه س.
گفتم آره.حس قشنگی داره
تکون خوردناش اون دو تا زیاد شده بود به میترا گفتم الانه که بیدار بشن تو برو اون ور رضا منم اینور پیش سارا می‌خوابم ببینیم بفهمم بغل همت چه کار میکنن.
هر کدوم سر جای خودمون خوابیدیم.من حواسم به اونا بود که دیدم رضا دستش رو از رو کون سارا برداشت و یه کم خودش رو کش آورد و نشست تو رختخواب.یه دفعه مث این برق گرفته ها شد.تعجب کرده بود بین دو تا زن لخت خوابیده.زیر چشمی داشتم نگاش میکردم.اول صورت سارا رو نگاه کرد بعد میترا تازه فهمید کدوم زن خودشه.یه نگاه به من کرد و دوباره دراز کشید بغل سارا و دستش رو گذاشت رو کونش و یه کم مالیدش و بعد کمر سارا رو گرفت آروم کشید سمت خودش و دراز کشید بغلش و کیر شق شده‌ش رو گذاشت لای پای سارا.نمیدونم تونست توش بکنه یا نه.یه بیست ثانیه ای کمرش تکون میخورد رو کون زنم بعد خودش رو کشید عقب و کیرش رو چسبوند به شکمش و لرزید.با کون زنم ارضا شده بود.بلند شد از سر جاش و رفت از سر ساکسون حوله برداشت پیچید به کمرش و رفت حموم.
بلند شدم رفتم بغل میترا و دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم.میترا با دست لپ کونش رو کشید.کیرمو گذاشتم جلوی کصش با یه فشار رفت تو میترا کونش رو بازی میداد رو کیرم.داشتم ارضا میشدم که کشیدم بیرون و آبم ریخت روی کس میترا.
میترا گفت دیدی شوهرم با کس و کون زنت ارضا شد نتونستی تحمل کنی؟یکی طلبت.گفتم یه چیزی تنت کن می‌خوام سارا رو بیدار کنم.میترا همون پیرهن مردونه دیشب رو پوشید و دراز کشید گفتم تا سارا بیدار نشده تو از جات بلند نشو.
شلوارمو رو پوشیدم و اومدم سراغ سارا…
صورتش رو بوسیدم.سارا…عزیزم…بیدار شو ظهر شده…پاشو می‌خوام بریم کم‌کم…
سارا بیدار شد و تا دید لخته پتو رو کشید رو خودش.شوکه شده بود…گفت لباسام کو؟؟گفتم نمی‌دونم.بیدار که شدم همینجوری لخت بودی.
سارا…رضا کو؟؟؟
من…رفت حموم…اونم لخت بود.
سارا…خاک تو سرم…رضا اینجوری منو دید…
من…دیشب که جفتتون لباس داشتید صبح که بیدار شدم جفتتون لخت بودین بغل هم…
سارا…دیشب میترا پیش من خوابیده بود.اذیتم نکن.
بعدش تو منو دیدی بغل رضا لختم بیدارم نکردی.
من…چیز خاصی نبود.فقط بغلت کرده بود.رضا که بیدار شد خودش هم مث اینکه تعجب کرده بود تو لخت بغلشی زودی رفت حموم.الان هم پاشو به چیزی تنت کن تا نیومده.
سارا بلند شد لباساش رو پوشید و گفت میترا ندید.گفتم نه اون خواب بود.
سارا…فکر بد نکنی عزیزم من اصلا اینایی که میگی رو نفهمیدم.
من…متوجه شدم خواب بودی.اشکال نداره.
رضا از حموم اومد بیرون و به ما سلام و صبح بخیر داد و رفت سراغ میترا.
میترا خودش رو به خواب زده بود.پتو روش نبود.شورتش رو پوشیده بود ولی پیرهنه یه کم جمع شده بود بالا.
رضا یه نگاه سرشار از رضایت به من و سارا کرد و گفت این میترا خانوم تو هر جمعی که میریم یه کاری می‌کنه همه از دیدنش فیض ببرن.
احساس کردم داره به من میگه که از کون زنت حسابی فیض بردم.یه نگاه خریدارانه به سر تا پای سارا کرد و گفت سارا خانوم دیشب خیلی گرما شده بود؟؟
سارا…چطور مگه؟؟
رضا…آخه لباسات تنت نبود صبح که بیدار شدم.
سارا…واسه همون بوده که تند رفتی حموم…خواستی تا تصویرش محو نشده یه حالی ببری…
رضا…تصویری که سر صبح دیدم محاله محو بشه…
من…حق داری منم عکس گرفتن ای دیروز میترا یادم نمیره…
سارا…کوفتتون بشیم…یه کم جنبه داشته باشید تا دفعه بعد هم جرات کنیم کنارتون لخت بشیم…
رضا رفت سراغ میترا و بیدارش کرد.
میترا یه کم خودش رو مرتب کرد و گفت آبجوش رو بزارین من برم یه دوش بگیرم بیام.سارا گفت منم میخواستم برم.
میترا…بیا با هم بریم…
اونا که رفتن حموم رضا گفت ناراحت نشدی که گفتم سارا رو لخت دیدم.گفتم نه.آخه منم لخت میترا رو دیدم پس بی حساب شدیم.
رضا…صبح دیدی؟؟؟
من…آره صبح لخت لخت بود.
رضا…دستمالیش کردی؟؟؟
من…به کم به بهانه بیدار شدن.گفتم لباس بپوشه که سارا رو بیدار کنم.
تو چی…سارا بغلت لخت بود.نمالیدیش.
رضا…یه دستی به کون و سینه‌ش کشیدم.زنت خیلی کص حقیه…
من…زن تو هم خیلی سکسیه.کون خوشگلی داره.مخصوصا سوراخ کون آکبندش…
رضا حوله‌ش رو انداخت و گفت با این کیر گنده بایدم أکبند بمونه…
من…البته دیشب که خودش می‌گفت دوست پسرش چند باری کونش گذاشته…
رضا…نوش جونش.کون خوب رو باید کرد.
رضا لباس تنش کرد و سارا و میترا هم از حموم اومدن بیرون.یکی یه دونه حوله پیچیده بودن به خودشون.
میترا و سارا رفتن پشت پارتیشن آشپزخونه خودشون رو خشک کردن لباس پوشیدن و سفره انداختیم صبحونه رو نیمرو زدیم وسایل و لباس رو جمع کردیم انداختیم تو ماشین از خونه اومدیم بیرون و اون سوئیت رو با کلی خاطره تحویل دادیم.

نوشته: حمید

ادامه...


👍 30
👎 3
41701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

980414
2024-04-19 23:56:00 +0330 +0330

چه حالی میده خوش به حال شما

0 ❤️

980416
2024-04-20 00:00:02 +0330 +0330

سلام شماره کس عوض میکنم

0 ❤️

980441
2024-04-20 01:50:36 +0330 +0330

بزار منم بکنم

0 ❤️

980464
2024-04-20 05:44:11 +0330 +0330

در لحظه خوش بودین دمتون گرم

0 ❤️

980466
2024-04-20 06:07:08 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که

0 ❤️

980482
2024-04-20 11:09:08 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

980489
2024-04-20 12:24:34 +0330 +0330

😍😍یک هفته اسکان رایگان در رامسر😍😍
❤️برای دوستان مجرد یا متاهل اهل حال❤️
اگه اهل حال کردن دوطرفه و ماساژ هستی
و یا اگه متاهلی و ماساژ رایگان میخوای بهم پیام بده🫡🫡

0 ❤️

980493
2024-04-20 13:17:54 +0330 +0330

کسی زوجین تبادل همسر یا ضربدری خواست ما هستیم پیام بدین

0 ❤️

980509
2024-04-20 15:57:48 +0330 +0330

چقدر کش میدی داستان رو

0 ❤️

980542
2024-04-20 22:40:25 +0330 +0330

عالی بود سبک داستان جالب بود من آخر داستان منتظر بودم از آشناییتون بگین و چجوری به اینجا رسیده.ولی در کل از ۱۰ نمره ۹و۹۹صدم میگیری

0 ❤️