اسم من مریمه و حدود چهل سال دارم متاهل هستم و 1دونه پسر 18 ساله دارم با 1دختر 13 ساله. شوهرم هم 4سال با من اختلاف سنی داره.
من هیچوقت تو زندگیم سکس غیرعادی نداشتم و نمام روابطم با همسرم بود و مشکلی با این قضیه نداشتم ولی اتفاقاتی برای من افتاد که کمی از مسیر عادی زندگیم دورم کرد. داستان از پسری که در همسایگی ما در آپارتمانمان بود شروع شد که اسمش حسام بود. این حسام داستان ما با این که یک سال از پسرم بزرگتر بود و با هم تو دبیرستان همکلاسی بودن، حسابی با هم جفت شده بودن و تقریبا تمام روزشون رو با هم میگذروندن منم با مادرش در حد سلام و علیک و صحبت تو راهرو دوست بودیم. ولی شوهرم مخالف دوستی اینا بود و می گفت این بچه پررو هست و دوست خوبی واسه پسرمون نمیشه البته همه قرقراش واسه من بود.
حسام زیاد خونه ما میومد و همیشه با پسرم میرفتن تو اتاق و مشغول کامپیوتر و موبایلاشون می شدن. یک روز که خونه تنها بودم حسام اومد دم در دیدن پسرم که گفتم نیست ولی دعوتش کردم داخل تا باهاش در مورد پسرم صحبت کنم. در مورد شوهرم بهش گفتم که نظر مثبتی بهش نداره و در رفتارش در برابر شوهرم دقت کنه که نگه این بچه پررو هستش. حسام با دقت به حرفام گوش میکرد و در جواب گفت: «این چیزی که شما بهش می گین پررویی من بهش میگم رک بودن چون من حرفمو راحت می زنم و ممکنه خیلیا اولش ناراحت بشن» من گفتم همیشه رک بودن خوب نیست 1بار دیدی زبان سرخ سر سبزتو به باد داد. اون گفت: خجالتی بودن مثل علی(پسرم) هم خوب نیست همین باعث میشه نتونه خوب با اطرافش ارتباط برقرار کنه ، نتونه با جنس مخالفش ارتباط بر قرار کنه. من گفتم اون الان نیازی به ارتباط با جنس مخالف نداره مثلا تو خودت کلی ارتباط بر قرار کردی؟ حسام گفت : حداقلش من اگر از 1خانوم خوشم بیاد راحت احساسمو منتقل میکنم و میگم حرفمو، مثلا خود شما مریم خانوم شما با قد بلندتون با بدن نسبتا لاغرتون با پوست سفید و شفافتون با موها و چشمای مشکیتون و با معصومیتی که تو چهرتون هست به نظر من شبیه فرشته ها هستی حتی اگه بخوام رک تر بگم معصومیت چهرت شبیه دخترای باکره هستش. این حرفا رو که زد من جا خوردمو همینجوری بی حرکت بهش زل زدم که گفت انصافا علی می تونه احساسشو اینجوری بیان کنه؟ منم که به خودم اومدم بهش گفتم : پاشو! پاشو برو خونتون که گمونم علی باید تو رابطش با تو تجدید نظر کنه فوری از جاش بلند شد و گفت: چرا ناراحت می شی مریم خانوم من فقط نظرمو در باره شما گفتم اما بدون خجالت و رودربایستی گفتم. من گفتم: فعلا برو بیرون باید درباره حرفات فکر کنم. اونم رفت بیرون و تو درگاه در گفت: مریم خانوم من بی جنبه نیستم به خدا اگر خواستی بازم باهام تنهایی صحبت کنی این کارو بکن. و حسام از خانه خارج شد.
من واقعا نیاز داشتم درباره حرفاش فکر کنم ، احساس میکردم نسبت به من نظر پیدا کرده این در حالیه که من لباس ناجورم هیچوقت تنم نکرده بودم، درسته که روسری سر نمیکردم ولی لباس همون موقعم مثلا یک پیرهن بافتنی سیاه بود با شلوار سیاه که پوشیده هم بود.
تو فکرام غرق بودم که در زدن و رفتم دیدم حسامه بهم گفت بزارید حالا که گفتم بقیه حرفامم بگم گفتم چی رو میخوای بگی ؟ که دو قدم اومد داخل و در رو پشتش بست. بهم گفت: «تا حالا شده علی درباره مسائل جنسی با شما صحبت کنه؟ میدونم که نمیکنه ولی اون همه چیزشو راحت به من میگه»
نوشته: پلشت
جالب.بود.حرص.آدمو.درمیاری.با.کارت.حقت.بوده.تا.ته.تو.کونت.بکنه
تخیولی صحیت نکن بگو من یک زنم شوهر دارم 50 ساله نیاز به کردن دارن بچه هام نباید بفهمن صدام هم در نمی اید کس شرات یک نفر تاپای اعدام می بره
تخمی تخیلی بود خیلی منحرفی و ترسو شوهرت گاگول بوده نفهمیده کم دروغ بگو مادر جنده
بچه جان بشین مشقات رو بنویس … یک زن اگه بو بکشه کسی بهش نظر داره اگه آدم باشه کمترینش گفتن به شوهرشه … اگر هم جنده باشه که این همه جنگ نداره دو کلمه دیالوگ
با من دوست می شه خوشگله من از داستانت خوشم اومد زن ندارم شاید هم هیچ وقت نگیرم
از جنده بدم میاد انگل تو شوهر داری بعد با با دوسته پسرت ؟ تف به تو و دوسته پسرت
کیر تو اون خجالتت بیاد کس کش دخترتو ول کرده تا تو رو بکنه همون اول باید به شوهرت میگفتی کیر توی اون پسره با پسر تو و خودت
حداقل یکم متفاوت بود.فک کنم بچه ها موافق باشن که تو داستانا برای اینکه شهوت بیشتر تحریک شه ار همون کس و کون و کیرو … استفاده کنی بهتره
ببخشید واقعیت نداشت اگه شمازن خوبی بودی هیچوقت توخونت راش نمیدادی
به نظرم واقعی نیومد اما جالب بود. البته من ترجیح میدادم که دست هات رو هم از پشت به هم ببنده.
داستانت جالب بود ای کاش زنه بدون شوهر مینوشتی. حس بالایی توش بود با کلمات قشنگ بازی کردی.
درآخر
خیلی حرومییییییییییییییییییییییی biggrin
داستانت رو خوندم تنها حسی که بهم دست نداد حس سکسی بود
خیانت به مردی که صبح تا شب داره برای زن و بچه هاش زحمت میکشه تا اونا احساس آرامش کنن خیلی حس بدیه
متاسفانه خیانت داره تو جامعه توسط شبه آدمهایی مثل توی گوساله رواج پیدا میکنه
امیدوارم ادامه ندی و امیدوارم داستانت دروغ بوده باشه
که حتی دروغش هم ترویج افکار نادرست رو به همراه داره
نمیدونم چرا حتما باید خیانتو و سکسو با هم مخلوط کنید.داستان کثیفی بود
داستان خوب بود صد در صد تخیل نویسنده در پی سکس با یکی از دوستان یا اقوامشونه ولی حاشیه زیاد داشت
…
ای کیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
با این اسم چند تا داستان دیگه هم آپ شده.تو دروغ بودنش که شکی نیست ولی جدا تو یه آدم روانی و بیماری.زندگیه سختی داشتی و باعث شده عقده هاتو اینجوری تخلیه کنی با تحقیر یک زن و دلیلش اینه که یک زن تو زندگیت تحقیرت کرده.
به یک روان پزشک مراجعه کن و با این داستانا وضعتو از این خرابتر نکن.
خخخخخیلی طولانی بود اما در کل جالب بود من که از این جراتا ندارم مشتری میاد مغازه کلی چراغ سبزه میده نمیتونم بکنمش واقعا خخخخخخخخیلی جرات داشته فقط یه چیز حسام فکر کنم ترتیب پسرتو هم داده چون وقتی تو رو کرده اونم فقط از کون اونو که باهاش رفیقه بطریق اولی کرده زیرا خخخخیلی واسه پسرت جرات نمیخواد مریم جونم
Umberella M
آخه کیرم پس کله اون بابای کس کشت که توی کونده مادرجنده نمک به حروم کیری تخم حروم ولدالزنا رو بوجود آورده !! کونی جنده ریدم تو اون کست ننه جنده !! حالا به شوهرت خیانت میکنی ؟ کونی بدم از پستونات آویزونت کنن حروم لقمه ؟ کیر خر از پهنا تو کست دیوث بی پدرومادر !
خوب نوشتی اما در واقعیت قابل قبول نیست.
من اصلا تو کتم نمیره که یکی بخواد نده بعد یه بچه بتونه از کون بکنتش! لااقل می گفتی خودم می خواستم بدم که واقعیتر جلوه کنه. ولی کلان جالب نوشتی.
عالی بود… واقعاً شرایط سخت و هیجان انگیزی داشتی… آدم تو لحظات اول فکر نمیکنه اینجوری اسیر بشه ولی وقتی شد دیگه راه برگشتی نداره. من دلم برا تو و تموم کسانی که به ناحق و علارغم میل باطنیشون مورد تجاوز قرار میگیرن و نمیتونن به خاطر شرایط خانواده و جامعشون حرفی بزنن سوخت. فقط میگم متاسفم. به امید دنیایی عاری از ظلم و زور و خشونت… angel
عجب تخیلاتی داری :)) همش یعنی یادت بوده من نمیدونم دیشب شام چی خوردم اونوقت تو این کس شعرارو مینویسی :)) :)) =)) خاک تو سرت پسر جون
قلمت خيلي خوب بود ولي موضوع داستانت دور از ذهن و حقيقت بود.
اگه دوس داشتي خصوصي پيام بده تا منم بكنمت
yani vaghean natonesti be pedaro madaresh begi ? akhe badan azare jensi dar pey dari yekam fekr kon age pesaret befahme che fajei mishe badesham momkene pesaret bokoshe oono man didam ye hamchin chizio sare hamin majara… s
درسته داستان واقعی نیست ولی همین که این داستان آدمو با ترس و شهوت و … قاطی میکنه رنگ و بوی دیگه ای گرفته متمایز شده با داستانها سکسی دیگه
منتظر داستان بعدیت هستم هر چند میدونم دروغه ولی دروغ قشنگیه
منتظر نزار
با اینکه خیلی طولانی بود خیلی هم خوب بود
به نویسنده این داستان خوب تبریک میگم
جدی من نمیفهمم شما خواننده های داستان ها چرا انقدر بیشعور و بی فرهنگ هستید، دلیل فوش دادن هاتون رو من نمیفهمم بخدا ، عزیزان سر در این بی صاحاب نوشته داستان سکسی ( یعنی هم میتونه لحظاتی باشه که تو واقعیت اتفاق افتاده باشه و هم اینکه تو تخیلاتتون شکل گرفته باشه ) پس من نمیفهمم چرا واسه اینکه طرف تخیلاتش رو به قلم کشیده انقد فوش میخوره و باب شده هی میگن دروغه دروغه ، خب خره داستان کلاً یعنی دروغ
و من ا… توفیق :))
سعید سام
این داستان ازهمه داستانهای دیگر بهتربود عالی اگر بازاینجورداستانی دارید به این سبک بگذارید خوب بوددستت دردنکند
به جنبه های سکسیش کار ندارم . ولی داستان خوبی بود در زمینه نگارش .
كير تو موضوع داستانت
فقط نگارش خوب بود.
كيرم تو اين افكار جلقيت. كس كش خراب.
اصلا اسمت روته، پلشته خراب
کیرم تو دهنت لاشی مادر به خطا کیر پس سرت ریدم تو نوشتنت کس عمه ی جندت لاشی
چرا اینقد کسشعر میگی دیوث یعنی اون شوهرش گاگول بوده شوهرش کیر نداشته که بیاد به تو پا بده کسشعر ننویس لاشی
من کیرم تو کس خوارم مادرت بچه کونیه جقی. آخه کونی شوهره نشسته تو حال زنه واست تو آشپزخونه داشته ساک میزده.احتمالا یاد خواهرت افتاده بودی
کاری ندارم راسته یا دروغ نوشتار قصه خوبه و به اندازه کافی هات بود از نظر من عالیه و منتظر ادمه هستیم
منظورت از دنیای عاری چیه اول ببین معنی عاری چیه نا سلامتی پارسی زبان مادری شما هست
ازین پسر مادر جنده تر کم دیدم …آخرقصه ی همه است ! آخرسگ کشی !
دختر خاله ی محجبه !یادهفت سالگی
! زیرپتو ! دکتربازی و کشف یک سادگی
زن همسایه ! مشکل جنسی ! شوهربیکاره
سه سال حبس ویه آش نخورده وسکس نیمه کاره
دوستی با دوست مامان و بیوه های تشنه لب
عاشق دخترهمسایه فقط واسه یه شب
شب ای عاشورا وفیلم پور و نوخونه خالی
شب شعر و روزای سگی ومعشوق خیالی
حسرت بوسیدن لبت وسط خیابون !
عقده ی هم آغوشی با تو بی ترس زندون
دنبال کردنت تو خیابونو کوچه خلوت
یه گل پژمرده با نامه یا با ده دقیقه صحبت
یه قلب شونزده ساله که از ترس مامور میزنه
مامور اگه نبینه ! خونواده سرتومیزنه
یه بکارتی ! که معنیش واست غریبه
غیرت داداش و بابا که حالا شدن غریبه
فرار و خیابونو اعتیاد و فحشا !
قصه هایی که شاید تکراری شده واسه ما
مسیح عربده کش باد ستمال یزدی
مریم واست هیچ شانسی نیست که به خونه برگردی
مریم بیوه و مریم بیحق حضانت !
مریم بی ارث ومریم بی حق شهادت !
مریم تو بنده واسه چند تا دونه امضا !
مریم یکه خود کشی شده توی بازداشتگاه
به نقش سیاه ی لشگر تو فیلم راضی باش
چشات و ببند و فقط به فکر بازی باش
خر شو از خودت دست بکش ! افول کن !
ببند دهنت و ! شرایط وقبول کن !
این سنت پیغمبره ! بپذیر !
زن یا مرد ! فرقی نمیکنه ! بمیر !
این یعنی نقش من تو فیلم زندگی سگی
رول یه جنازه که زنده است به همین سادگی
نفس کشیدن توی هم تن خسته با خطکشی
آخر قصه ی همه است ! آخرسگکشی
این یعنی نقش من تو فیلم زندگیس گی
رول یه جنازه که زنده است به همین سادگی
نفس کشیدن توی هم تن خسته با خطکشی
آخر قصه ی همه است ! آخرسگ کشی
به اینا که فحش میدن اصلا توجه نکن خودشون له له میزنن که ادامشو بذاری
بی صبرانه منتظرم ادامشو بذاری خیلی خوب مینویسی به معنای واقعی کلمه اروتیک
ای باباااااااااااااااااااا گندشو در اوردین دگ.جدیدا همتون چرا یاد گرفتین مینویسین ادامه دارد…؟
بابا مگه شما سریال خیلی نگا میکنین؟
سر و تش رو همش رو بنویسین دگ.مینویسین ادامه دارد میرین دگ پشت سرتونم نگاه نمیکنین.در شگفتم بابااااااااا
برام مهم نيست كه راست بود يا دروغ. داستان خيلي قشنگي بود. ادامه بده
معلوم بود از فیلم و انیمیشن پورن الگو گرفته
یه زن با قیافه معصوم که مورد تجاوز سخت قرار می گیره
در نهایت کسه شعر بود
كس شعر بود.ولي فانتزي منو رعايت كردي تو داستان مزخرفت.
بايد كيرشو دولا پهنا ميكرد خون فواره ميزد
با اين حال منتظر ادامه داستان تخيليت هستم
عالی بود … کاملن واقعی به نظر میاد ، زودتر قسمت بعدیش رو بذار
دمت گرم که بالاخره یه نویسنده خوب و درست و حسابی پیدا شد
این کسخلا کین فحش می دن؟! مرتیکه مگه ناموس نداری خودت هرچی تو اون مغز پوکت میاد استفراغ می کنی؟ این نویسنده بیچاره هدفی جز سرگرم کردن من و تورو نداره که! خوشم میاد ادمین تخمشم نیست اگه ملت بزنن مادر همم بگان تو کامنتاشون! یه مشت بچه کونی که هنوز فرق کیر و دسته بیلو نمی دونن ریختن اینجا بجای اینکه داستانو بخونن و نویسنده رو تشویق کنن می شینن قضاوت اخلاقی می کنن و فحش خوار مادر می کشن به جون طرف. بی فرهنگ بی شعور تشویق کن نویسنده رو انتقاد سازنده بکن… ما رو باش داریم واسه این گوسفندا روضه می خونیم!
جالب بود …
راست و دروغش زیاد مهم نیست …
مهم خوب نوشتنت بود
توصیف کردنت عالیه …
عجب؟؟؟؟!!! ملت و گذاشتی سر کار یه رمان نوشتی که آخرش بگی کون دادی به یه پسر 19 ساله؟
دوست داشتی بدی دیگه این همه نوشتن نمیخاد. حالا ادامه هم داره وای
من هم با «کت و کلفت» موافقم
من خیلی وقته این داستان رو خوندم و منتظر قسمت بعدیش بودم ، ولی هنوز آپ نشده
به نظر من داستان بالا ، چه واقعی چه تخیلی ، خیلی قشنگ نوشته شده ، جوری که خواننده رو مشتاق می کنه تا آخر داستان رو بخونه ، نه محارم هست ، نه گی ، به نظر من کار نویسنده عالی بوده
mc azizam vaghean khaste nabashi vaghean dastane ghashang va kameli bod malom bod ke vagheee vaghean mc
واقعا کسی ک میاد زیر این داستان حرف بیخود میزنه یعنی خودش مشکل داره و هیچیی از نویسندگی نمیدونه.
قرار نیست با خوندن هر داستانی شمای خواننده ارضا بشی و اساسا نبایدباید واقعیت داشته باشه نوشته ک در اون صورت میشه خاطره و حسابش جداست.
و اما درمورد خود داستان…
جذابیت خاص خودش رو داشت و خواننده رو تا آخر با خودش میکشوند.
شخصا فکر میکنم میتونستی یه اسم متفاوت برای داستانت انتخاب کنی چون داستانت هم با اکثر داستانهای سایت متفاوت بود.
نقطه ضعف داستانت شاید جایی بود ک توی آشپزخونه مادر حسام ساک میزد! ب نظرم کمی دور از ذهن بود.
در کل بخاطر قلم گیرا و خوبت بهت تبریک میگم…
منتظر داستان های بعدی هستم…
کاری با راست و دروغیش ندارم . ولی فوق العاده نوشتی
بهت توصیه میکنم خودتو حروم نکن برو به سمت فیلنامه نویسی…
من کم میام و نظر میزارم
ولی درباه این داستان نتونستم چیزی ننویسم
واقعا محشره
حرص ادمو در میاره
تاحالا بیشتر از بیست بار اومدم تا ببینم بقیشو گذاشتی یانه
معرکه است
لطفا دنبالشو بنویس
مرسی
از ایناییم که جرات نوشتن ندارن و فقط بلدن فحش و بد و بیراه بگن رنجیده نشو
لیاقتشون همونه
منتظر ادامه داستان جذاب و زیبات هستم
داستان خیلی جالبی بود یاد فیلم فرار از زندان افتادم . این همه داستان خوندم خیلی متفاوت بود. ادامه بده
خودت میخواستی دیگه…بهرحال داستان طولانی نوشتی که از نظر داستان نویسی بدم ننوشتی…مرسی
آدم در حق دوستش چنین نامردی میکنه؟ بزنم تو ملاجت جقی؟ بیچاره ی کس ندیده؟ حد اقل حرمت رفاقتا رو تو نوشته های تخمیتون نگه دارید.
خيلي خوب نوشتي
اينقدر خوب بود كه يعده كودن احمق كه تو كشور مون اي ماشالا به اندازه تعداد گاوا دنيا ريخته، فكر كردند چون از طرف زن نوشتي خودت هم زن هستي
كاش مي تونسنم داستانهاي ديكه ات رو هم ببينم و بخونم
از انتشار این داستان چند سال می گذره ولی ادامش نیومد میشه ادامشو بنویسی به نظر من بهترین داستان سکسی بوده که من تابحال خوندم
بعد از ده سال ادامه این داستان اومد، که یک رکورد در شهوانی محسوب میشه. واقعا اتفاق جالبیه
یه خرده تخیلی بود.