سلام نازیلا هستم ۲۸ ساله از یه شهر کوچیک اسم ها به خاطر موقعیت شهرمون عوض شده من تاحالا خاطره ای نگفتم پس ببخشید اگه قلم بدی دارم
من سال ۱۴۰۱ با همسرم ازدواج کردم و این خاطره ای که میخوام بگم مربوط میشه به عید ۱۴۰۲ من قدم ۱۶۳ و وزنم ۸۰ کیلوهه یه شکم خیلی کوچیک دارم ولی تا دلتون بخواد رون و باسن دارم انقد بزرگه باسنم همه هم عاشق همین رون و باسنم میشن گندمی هستم با سینه های ۸۵ من کلا از قبل از ازدواجم دختر شیطونی بودم کلی دوس پسر داشتم با همه در حد مالیدن و خوردن و کون بود با دوست پسر قبلیم که باهاش ۲ سال بودم سکس کامل داشتم و همچنین همسرم
همسرم ۳۰ سالشه و کیر کلفتی نداره ولی درازه از نظر سکسی هم هیچ مشکلی ندارم ولی من خیلی از اون هات ترم من یه بار کممه از داستان دور نشیم خانواده ی همسرم دو روز قبل از عید رفتن ویلاشون که حدود ۱۸ ساعت با محل زندگی ما تفاوت داره ما به خاطر کار همسرم که ۲ عید به یکی قول داده بود ۳ فروردین حرکت کردیم برادر شوهرم ۵ سال از شوهرم بزرگتره اونم کار داشت موند با ما اومد عماد برادر شوهرم ازدواج نکرده از شوهرم یه سر و گردن بلندتره و باشگاهیه برعکس شوهرم
من از دو ماه پیش متوجه ی نگاه های عماد رو کون و کسم شده بودم منم از عمد لگ می پوشید شرت نمی پوشیدم که قشنگ تپلی کسمو ببینه یا همیشه تاپ میپوشیدم که سینه هامو نگاه کنه حس خوبی بهم دست میداد که یکی جز شوهرم رو من حشری میشه ولی هیچ وقت به فکر سکس باهاش نبودم
۳ فروردین ما صبح حرکت کردیم اقا سرتونو درد نیارم ما ۸ ساعت تو ترافیک بودیم ۶ ساعت دیگه هنوز راه بود خیلی خسته شده بودیم شوهرم زد کنار یه اتاق به زور گیرمون اومد برای خواب شوهرم سمت دیوار خوابید بردار شوهرم از ما خیلی دور اون سمت اتاق خوابید منم رفتم کنار شوهرم خوابیده بودم یه دامن و کت کوتاه تو راه تنم بود پسرا هم شرتک و تیشرت دیگه ساکامون بیرون نیوردیم با همون لباسا خوابیدیم ولی من قبلش کتمو سوتین و شرتمو در اورده بودم شوهرم انقد سرش درد بود قرص خورد خوابید منم سرم به بالشت نرسیده بیهوش شدم شب با احساس بالا زدن دامنم بیدار شدم چشمام خورد به شوهرم که پشت به من خوابیده بود یه لحظه قلبم تپش نزد فهمیدم عماد اینکارو کارده هیچی نگفتم که فک کنه خوابم میخواستم بدونم چیکار میکنه منم رو شکم خوابیده بودم یه پام جمع تو شکمم یه پام دراز یعنی کامل دسترسی داشت به همه چی انگشتشو کشید تو چاک کسم منم خیس شده بودم از فکر عماد یهو یه جوون خیلی یواش گفت منم بیشتر حشری شدم یهو حس خیسی تو کسم بهم دست داد فهمیدم خیلی اروم داره زبون میزنه از اون ورم کونمو میمالید بعد چند دقیقه پرو شد شروع کرد مک محکم زدن لیس میزد با زبونش ضربه میزد به کسم اقا من داشت تمام تنم نبض میشد که یهو یه انگشتش کرد تو کسم من یه تکونی خوردم ارضا شدم دستش نگه داشت بعد ۱،۲ دقیقه شروع کرد تو کسم انگشتش بالا پایین شدن با شستشم چوچولمو یواش مالید حس چرب شدن کردم وقتی دستشو در اورد و تا رونمو چرب کرد مطمن شدم زبونشو میکرد تو کونم و با انگشت اشاره سعی داشت بازش کنه منم چون از کون همیشه میدم اصن درد نداشتم تازه حشری ترم شدم همون لحظه ارضا شدم بعدها بهم گفت فهمیدم اون شب بیدار بودی اقا من یهو حس کردم یه چیز کلفت و دراز رو کسم میکشه از اون ورم دوتا انگشت تو کونم بود یه تکون دیگه خوردم پاییم که دراز بودو جمع کردنم کونمو کردم سمتش دو انگشت شد سه انگشت یکیشم کرد تو کسم یکم که مالید من دوباره ارضا شدم بزور جلو جیغ و اه و نالمو گرفته بودم زبونمو همش گاز میگرفتم یهو دستشو در اورد سر کیرشو کرد تو کونم یع تکون خوردم در اورد کیرشو انداخت تو چاک کونم شروع کرد عقب و جلو کردن یه ۱۰ دقیقه ای اینکارو میکرد میاوردش تا بین رونم میبردش بالا که دیدم حرکتش سریع شد دوتا انگشت کرد تو کسم کونم داغ شد ابشو ریخت تو چاک کونم منم با داغی ابش برای بار چهارم ارضا شدم ولی چون تو کسم نکرده بود بی تاب بودم بی تاب یه سکس عالی صدای کشیدن دستمال کاغذی شنیدم بعدم با حوصله نشست آبشو و چرب ها رو پاک اخرشم یه لیس بزرگ و یه مک محکم به کسم زد و رفت خوابید سر جاش
صبح که بیدار شدیم هیچی به روش نیاوردم ولی دیدم خیلی سرحاله تا ویلا خبری نبود
داستان اصلی از ویلا شروع میشه حتما ادامشو میذارم
نوشته: نازیلا
اومد سمتم دامنو داد بالا ارضا شدم دست کشید به کسم ارضا شدم انگشت کرد تو کونم ارضا شدم آبشو ریخت روم ارضا شدم دستمال کاغدی تو اون تاریکی از کجا آورد که پاک کرد همه جارو؟ بجای منی فک کنم از آلتش روغن مایع اویلا میومده که آب و چربی ها رو پاک کرده از روت 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
درضمن از محل زندگی شما تا ویلا ۱۸ ساعت تفاوت نداره مغز نداشتتو گاییدم فاصله داره اون بیصاحاب اسمش فاصله اس.
شیر ضامن ارضاش خراب شده ذرت و ذرت ارضا ، تو راه توی ماشین ، تو رختخواب ، کنار دیوار همه جا ارضا میشی ،
بعد 163 قد یکم شکم و رون و کون تو پر مثل یه توپ میشه این چه لذتی داره آخه
بعد دو تا برادر بودند نوبتی میروندن کونت و به باد نمیدادی ، کون گشاد زمین و زمان و بهم دوخت که بگه دادم ، مسیر هیجده ساعته رو که میون بر زدی شد چهارده ساعت . بگو تو ماشین اون جلو نشسته بود و نگاهت میکرد ارضا میشدی
باید بری تو تنظیمات گزینه وری اسلولی و فعال کن دیر ارضا شی
یه دقیقه جلو ارضا شدنت بگیر تا یه کامنت بزاریم .
بیشتر سعی کن داستان بخونی تا اینکه بخوای بنویسی .
نه توی ریاضی استعداد داری نه توی نگارش .
ولی انصافن توی ارضا شدن میتونی رکورد المپیک بزنی
تو از اون زنایی هستی که یکیش برای کل فامیل جواب میده
۱۶۳ قد و ۸۰ وزن یعنی ۱۷ کیلو اضافه وزن داری اونوقت میگی شکم ندارم. و بعد در این صورت میشه فاصله ویلا تا محل زندگی ۱۸ ساعت بشه که خونه توی آزربایجان غربی باشه و ویلا توی چابهار.
مگه میشه مگه داریم
ادامشو بنویس فقط یکم بادقت بنویس مثلا جایی ک نیازه ویگول بزار جایی ک نیازه نقطه بزا عجله نکن موفق باشی
دقیقا مشابه اتفاقی ک برات افتاده برا منم افتاده واس تو برادر شهرت بوده برا من رفیقم واس همین خیلی خوب میدونم چ حسی داره
فردا این تمرین ها رو حل میکنی میاری مدرسه .ریاضیت خیلی افت کرده 1+1= 1+2= 1+3=
هیچ زنی انقدر از لفظ آقا آقا استفاده نمی کنه
انگار یه پسر جقی داستان رو نوشته
ابتدا سلام و تشکر از نازیلا جون بخاطر ارسال خاطره ایکه فرستاده تا همه دوستان امکان خواندن داشته باشن البته فراموش نکنیم برآب کسانی که دوست دارند بخوانند . هرکی دوست نداشت هم نخونه ولی حرفهای نادرست و دلسرد کننده نزنیم ، یادمون باشه همان اندازه که من و شما از این سایت حق داریم نازیلا و دیگران هم حق استفاده دارند اگر دلش بخواد ارسال کنه میکنه ، شما یا دیگری هم حق ندارید اعتراض کنید، فقط میتوانیم نظر شخصی خودمون و بنویسیم . باور کنید گاهی انقدر از حرفهایی که بعضی از بچه هابه نویسنده های داستانها و ارسال کنندههای خاطرات میزنند ناراحت میشم که دلم میخواد میشد رودر روی اینها میشدم که حرفهایی که توی دلم هست و بهشون بزنم تا ببینند چقدر ناراحت کننده هست به یکی بدو بیراه میگن ولی طرف نمیتونه جواب این اراجیف و بهشون بده ناراحت کننده هست . ما چرا یاد تمیگیریم درست رفتار کنیم با همدیگه؟ بیشتر هم چون رو در روی ما نیستند هرچی به فکرمون میاد به دیگران میگیم. حالا بعضی اشکالات با هدف بهتر شدن مطالب مطرح میشه و قابل قبول هست و جای تشکر داره اما عده ای حرفهای زشتی میزنند که ممکنه شخص مورد نظر و برای همیشه از این که بخواهد در چنین فضایی مطلبی به اشتراک بگذاره با ما و دیگران . خواهش میکنم اینطوری به موضوع نگاه کنیم که همه نویسنده نیستند همانطور که در جامعه همه جور شخصی با میزان تحصیلات مختلف و زبان و گویش و لهجه های متفاوت وجود داره که تمسخر کردن اشخاص نشان میده فرد مسخره کننده شخصیت نادرست و فرهنگی عقب مانده و فارغ از تربیت خانوادگی و … ووو .
نگم بهتره . ببخشید همگی . من دلم گرفت از اینکه میبینم در جواب لطف دوستانی که با ارسال مطالب به سایت دارند لطف میکنند به ما ، عده ای با بی تربیتی و خودخواهی برخوردی میکنند که ناراحت کننده هست و این روند تقریبا سالهاست که همچنان ادامه داره . البته همه ميدونند اینجا لات بازی کردن حتی برای کودک ده ساله هم امکان پذیر هست چون لاف مردی در کوچه خلوت زدن هست که … ببخشید اگه حرفی و که تکرار مکررات هست و زدم . من خودم نویسنده نیستم و سالهاست اینجا میام برای خواندن خاطرات
و داستانهای دوستان . خوش باشید و از زندگی لذت ببرید .
شما تو مسافرت جلوی شوهرت و برادرش کت و شرت و سوتین دراوردی؟؟؟؟
ینی با یه دامن خالی اونم بدون شرت پیش برادر شوهر خوابیدی؟؟؟؟؟
آقا کارش نگیرین دیگه شوهرش سرش درد بود خخخ.ریده شده توی سطح داستانهای شهوانی
جون هر کی دوست داری نذار. تا ویلا ۱۸ ساعت بود بعد شما ۶ ساعت تو ترافیک بودین و ۸ ساعت بعد میرسیدین؟ اینکه شد ۱۴ ساعت! بعد با ی خانم یک ربع عشق بازی میکنی و ۱۰ مین میکنیش تازه به ارگاسم میرسه تو چجوری تو ۱۰ مین ۴ مرتبه ارضا شدی؟