عمه و زن عمو عراقیم

1402/05/25

سلام اسمم عبدالرضاست بهم میگن عبد و 20 سالمه ،مادرم پرستاره و اسمش سیماست و پدرم کارمند بانکه و اسمش غلامه و عمه ام از وقتی طلاق گرفته با ما زندگی میکنه و اسمش فرزانه است خونه ما یه خونه باغ هزار متریه دو طبقه است و طبقه اولش ما زندگی می کنیم و طبقه بالا عموم و زن عموم که زن عموم عرب اهل عراقه اسمشم سعیده است و 6،7ماهی بود که ازدواج کرده بودن، عموم وارد کننده چای بود و سفر زیاد میرفت و این اواخر رفته بود هند و نبودش، یه شب که مامانم توی بیمارستان شیفت بود منم فرداش امتحان پایان ترم فیزیک داشتم خیلی استرس داشتم چون اصلا فیزیک توی سرم نمیرفت و میترسیدم بیفتم خوابم نمیبرد ساعت 2و نیم و اینا بود رفتم توی حیاط یکم قدم زدم بارون اومد برگشتم سمت خونه و چسبیدم به دیوار که بارون رو تماشا کنم از پنجره اتاق طبقه بالایی شنیدم بابام میگفت زانو بزن جلوم زانو بزن کیرمو بوس کن یه مک بزن دوباره بوسش کن گفتم مامانم که نیست طبقه بالا هم که خونه عمومه رفتم توی خونه و رفتم توی اتاق مامان بابام دیدم بابام نیست رفتم طبقه بالا دیدم کلید روی در خونه است انگار یادشون رفته بود آروم در رو باز کردم رفتم داخل صدا از توی اتاق خواب واضح میومد چون در باز بود صدای آه و ناله شون کل خونه رو پر کرده بود آروم اومدم سرمو یکم بردم سمت اتاق دیدم زن عموم به قول خودش یه ماکسی قرمز پوشیده که تا داگی شده و ماکسیش تا توی سرش جمع شده و پسوناش آویزونه و شورت مشکی اش رو تا روی زانو داده پایین و بابام لخت مادر زاد داره توی کوصش تلمبه میزنه و میگفت وای کوصت کیرمو میبلعه جوووووونم عجب کوصی،بابام یه جور تلمبه میزد و ناله میکرد منم شق کرده بودم اومدم پایین گوشیمو بردارم که ازش فیلم بگیرم که به مامانم نشون بدم این شوهرش چطور خیانت میکنه که عمه فرزانه اومد توی اتاقم و گفت چرا نخوابیدی؟ مگه فردا امتحان نداری؟ گفتم خوابم نبرد اما یه چیزی فهمیدم که فردا صداش در میاد، بد هم صداش در میاد، عمه ام گفت بذار اونها عشق و حالشونو بکنن تو هم عشقو حالتو بکن، گفتم نه الان میرم ازشون فیلم می گیرم فردا آبروشونو میبرم، عمه ام رفت در اتاق رو بست و اومد سمتم و با دست راستش چسبوندم به دیوار و با دست چپش از روی شلوار کیرمو گرفت توی دستش و گفت مثله باباتم زبون نفهمی میگم بذار اونها عشق و حال کنن تو هم عشق و حالتو کن شوکه شده بودم و حرفی نمیزدم که گفت پس آروم باش تا تو هم امشب عشق و حال کنی و شلوار و شورتم رو کشید پایین و شروع کرد کیرمو خوردن میگفت لامصب پدر و پسر چه کیر کلفتن خیلی حرفه ای می خورد و کم کم شل شدم کیرمو گرفت و گفت بریم توی اتاقم اونجا تختش دو نفره است و رفتیم توی اتاق عمه و عمه گفت دامنم رو بکش پایین کشیدم پایین سرمو کرد لای پاش از روی شورت بهم گفت بو بکش چه بویی میده؟ گفتم بوی عطر گفت شورتمو بکش پایین، کشیدم پایین، سرمو به کوصش فشار داد و گفت اصلا شبیه بابات نیستی ولع کوص نداری بخورش منم شروع کردم خوردن گفت صبر کن رفت روی تخت خوابید و پاهاشو باز کرد و گفت حالا بخورش، واقعا خوردن کوصش لذت بخش بود هر چی بیشتر میخوردم بیشتر بوی خوب میداد گفت بسه خوردنت که اصلا خوب نبود بلند شد دوباره کیرمو خورد و حسابی توف مالیش کرد و خوابید روی شکمش و گفت کیرتو بکن توی کوصم منم پاهامو گذاشتم دو طرف بدنش و نشستم روی رون هاش و کیرمو کردم توی کصش پاهاشو محکم جفت کرد و گفت حالا با همه توانت توی کوصم تلمبه بزن منم شروع کردم تلمبه زدن میگفت اینجوری نه محکمتر مثله تلمبه های بابات تو کوص زن عموت، هر چی محکمتر میزدم بازم می گفت محکم تر، واقعا لذت میبردم بهم گفت حالا تندتر بزن تندتر تندتر و هر دو ارضا شدیم و آبمم توی کوصش خالی کردم کیرمو از توی کوصش کشیدم بیرون و بلند شدم که برم گفت کجا میری؟ و خوابید روی کمرش و گفت مثله گاو نباش بیا اینجا ببینم پدر سگ مثله باباشه میکنه و میره، برگشتم گفت بخواب روم خوابیدم روش و پستونشو گذاشت توی دهنم و گفت بخور شروع کردم خوردن، گفت کوص عمه بهت حال داد؟ پسونش توی دهنم بود گفتم اوهوم
گفت دوست داری بازم بکنی؟
گفتم اوهوم
گفت از الان شبهایی که مامانت نیست بابات با زن عمو حال میکنه تو هم با عمه حال میکنی قبوله؟
گفتم اوهوم
اون شب یه بار دیگه عمه فرزانه رو از کوص کردم و کردن عمه فرزانه تا 25 سالگیم ادامه داشت تا اینکه من ازدواج کردم البته عمه فرزانه رو فراموش نکردم و اون یه هفته ای که زنم پریوده به عمه فرزانه حال میدم، زن عمومم یه پسر داره که معلوم نیست داداش منه یا پسر عمومه اما قیافش خیلی شبیه بابامه

نوشته: عبد


👍 32
👎 18
107701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

942669
2023-08-16 23:39:37 +0330 +0330

اونجا که نوشتی کلید رو در مونده بقیش رو‌نخوندم
فانتزی خوبی بود میشد داستان قشنکی از توش دربیاری
متاسفانه ریدی توش
ما تحت گشاد
برو و بر الت خویش دستی بکش ( جغ بزن تا کور بشی)

0 ❤️

942683
2023-08-17 00:21:57 +0330 +0330

یعنی نسل اندر نسل حرامزاده هستین دیگه درسته ؟

1 ❤️

942684
2023-08-17 00:24:59 +0330 +0330

هیچ کارمند بانکی اسمش غلام‌نمیشه

2 ❤️

942693
2023-08-17 00:55:31 +0330 +0330

واقعا عین گاوی

2 ❤️

942719
2023-08-17 02:23:43 +0330 +0330

کلید تو کونت مونده
مثل انسان بنویس فانتزیه کصکش

0 ❤️

942757
2023-08-17 07:38:35 +0330 +0330

کلید اتاق تو‌کونت

0 ❤️

942795
2023-08-17 13:48:36 +0330 +0330

هیچ کسخلی اسمش غلام نیست اما خواهرش فرزانه باشه، کسخل اول تحقیق کن ببین تو بچه بابات هستی یا عموت یا شوهر عمه جانت قبلا دسته گل به آب داده، یا یکی از کارکنان بیمارستان،
اینجور که خانواده ات کونی و جنده هستند، کمی بخودت مشکوک باش.

1 ❤️

942796
2023-08-17 13:50:20 +0330 +0330

مطمئن باش شبایی که مامانت شیفت بوده ،داسته رو کیر عموت جنگی میکرده

0 ❤️

942801
2023-08-17 15:04:50 +0330 +0330

اونا کلید رو عمدا برنداشته بودند تا فانتزی جق تو جور در بیاد.دیوث کسی که پنهانی سکس می کنه اول از همه در رو چهارقفله می کنه.عمت کجا بود تلپی افتاد رو کیرت؟

0 ❤️

942905
2023-08-18 03:42:12 +0330 +0330

بخدا اجباری به نوشتن نیست شما میتونی مثل خیلی‌ها ازجمله خودم باخوندن و نهایت پیام ونظرنوشتن لذت ببری …مرسی عزیزم…

0 ❤️

943007
2023-08-18 17:47:09 +0330 +0330

میگم این وسط ننت به کی میداد؟؟؟؟؟

0 ❤️

943160
2023-08-19 13:38:50 +0330 +0330

هوییی چه خبره چرا گذاشتن دنبالت خیلی فانتزی زیبایی میشد اگه نریده بودی توش

0 ❤️

946076
2023-09-06 17:49:33 +0330 +0330

خوانوادگی همتون جنده و خیانت کارین
ظاهرا بابات خواهر خودشم گاییده با این توصیف های عمت از بابات
کسکش فیلم های ترکی هم اینقد کسشر نداره ک داستان تو داشت
جقی بدبخت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها