سکس تینا با دایی (۱)

1403/02/05

سلام من ۳۵سالمه و داییم ۴۷سال این اتفاقات واسه پارسال هسش. دایی من مجرده و من یه متاهل همیشه تشنه و حشری که روانم بهم ریخته . شروع رابطه ی قشنگ منو داییم زمانی اتفاق افتاد که من یه روز رفتم سر به داییم بزنم اون تنها زندگی میکنه تو آپارتمانش.خیلی حشری بودم چشام باز نمیشه مثلا رفتم یکم بیرون فضا مو عوض کنم و بعدش رفتم خونش"
دایی بیچاره منم که هیچ وقت نه اهل رابطه بود نه دنبال ازدواج کلا اونم حسرت داشت و تشنه بود… نمیدونم چی شد فهمید حالم بده گف تویه چیزیت هست تینا چی شده سر درد دلم باز شد گفتم! آره اصلا شهریار بهم توجه نداره و نیازهای منونمیبینه و براشم میگم اصلا مهم نیست انگار نه انگار…اونم تازه فهمید چه دختر آبجی حشری داره و چقدر منو اون میتونیم برای هم مفید باشیم.شروع کرد دستامو مالید و ماساژ میداد و با لبخند گفت تینا پس من چی بگم دردم با خودت یکیه قربونت برم خیلی اذیتم میبینی که هیچ سوژه ای هم واسه رفاقت ندارم که بخوام خودمو آروم کنم نیازم برطرف شه.نگاهش یه جوری،شده بود شهوت تو چشاش موج میزد میدونستم کافیه لب تر کنم هر حرکتی رو من میزنه
ولی انقد حال خودم بد بود که مغزم کار نمی کردپا شدم یکم آب خوردم و اون رفت سرگوشیش منم رفتم یکم سرگوشی و بعد ۱۰دیقه دیدم خیلی بهم ریخته ام اصلا آروم بشو نیستم رفتم حالت تنهایی رو تخت کنار اتاقش دراز کشیدم و آسمون و از پنجره ی بزرگش تماشا میکردم که دایی اومد کنارم به پهلو دراز کشید و موهامو نوازش کرد سعی می‌کرد ارومم کنه میگفت درست میشه…
یکم که گذشت دیدم داره با زبونش گوشمو نوازش میده و کم کم لاله ی گوشمو گذاشت دهنش و هی میک میزد با هیجان و خلاصه نمیدونم چیشد که درونم آتش گرفت هیجانی شدی یکم به خودم پیچیدم و اون بغلم کردو شروع کرد از کنار صورتم مدام بوسه های آروم و دلچسبی داشت.بدنش یکم بالاتر من بود بخاطر قدش. دستاشو رو پهلوهام میکشید و آورد بالا کم کم و از رو لباس سینه هامو که سایزشون کوچیکم نبود با نوک انگشتش تحریک میکرد و نوک ممه هامو گرفت منم حساسم خیلی روشن.حالم بدتر شد و نفسام تند تر شد خودمو رها کردم و قشنگ طاق باز خوابیدم بدون هیچ مقاومتی.
انگارمنتطربودم بیشتر بهم‌نشون بده چجوری میتونه منو از این حال داغون نجاتم بده…وقتی حال منو دیدو ریلکسی منو. اومد پایین بین پاهام و پاهام و چسبوند روی سینه ام و لباسمو داد بالا و خودشو کشوند بالا و سینه های ۸۰مو انداخت بیرون.انگار جرقه ی مستی خورده باشه و تازه باورش،شده باشه یه کس الان زیر دستشه چنان سینه هامو فشار میداد و نوکشو یا گاز ریز میزد یا محکم می‌مکید که صدای ناله مستی و دردم تو اتاقش پیچیده بود.
اصلا نمیتونم حال اون موقع و توضیح بدم کلا من مشکلی با اینجور روابط ندارم برای همین لذتم کامل بود و رها بودم… یه چن دیقه ای همینجور که نوک سینه هام دهنش بود چشماشو بالامیگرفت اون چشای پر شهوتشو و زل میزد تو چشمای خمار من.
حالمون توصیف کردنی نبود.پاش دو دکمه ی شلوارمو باز کرد و شلوارمو از پام کشید بیرون چشمش که به شورت نازک و توری صورتی افتاد بایه ذوقی شرتمم از پام کند و حسابی اول نگاه می‌کرد و یهو دستاشو پشت زانوم انداخت و تا جایی که جا داشت زانوم و چسبوند روی سینه ام تا حسابی کس و کونم بزنه بالا.
بیاد تو دیدش و بتونه طعم اون آبهای،شفاف وبچشه از رو کصم و حشری تر شه…
زبونش و با چنان شهوتی از زیر سوراخ کونم می‌کشید تا بالای کصم که دلم میخاس ازحال بررم. بارها و بارها تکرار می کرد منی که حالمو می دیدم و بیشتر دلش میخواست ابام و بکشه تا آروم بشم هر بار تو نگام زل میزد و به چوچوله که می‌رسید حسابی با زبونش نوکش و بازی میداد واقعاا دلم آب میشدازاونهمه شهوت که کصم الان داره چه حالی میکنه…
بعد پاشد نشست کنار بایه دستش سعی کرد پاهامو بالا نگه داره.و با اون دستش و انگشت وسطیش داشت تو سوراخ آبکی منو انگشت میکرد اخخخ چه حالی بودم چشام باز نمیشود همینکه کس و کونم و لخت دیدم و لنگام و بالا داشتم دیوونه میشدم هرچند باری که انگشت می‌کرد کس اتیشمو یه لیس حسابی به انگشتش میزدو چنان کیف کردم و با زبونش بازی می‌کرد که حتی اینکارشم مست ترم میکرد وقتی یه ده دقیقه ای ادامه داد و اومد بالاخره نشست روبروم و گف دایی پاهات و قشنگ واسم باز کن اخخخخ منم لنگام و اول باز کردم بعداومدم روی سینم مچ پاهام و گرفتم و گفتم فقط منو بگاااا هلاکمم وای زمانی که کیرشو تو کس خامه ای من جا داد چنان از حال رفتممم انگار سالهاست بی کیری کشیدم من اوج مستی و اون تو حال شاه کس کردن.یکم که کرد خودش مچ پاهامو گرفت ونگه داشت گاهی میداد پایین زانوهام خم میشد و لب خندان کصم زیر کیرش بازترمیشدد گاهی پاهامو جفت میکردو لب بسته ترتیب کصمو میداد.
یه مدت که کرد دلم مدلای دیگه دادن و میخواست رو شکمم دراز کشیدم و کونمو دادم بالا و داگی شدم پاهامو باز باز کردم اونم روغن بدنش و آورد و اومد پشتم حسابی روی لمبرای کونم و کمرم روغن ریخت و اول کیرشو جا داد قلبی لای پای کس حشریم جا گرفت.وتمام باسن و کمرم و آروم آروم ماساژ میداد با هر حرکتی که تا گردنم می رفت کیرش بیشتر بیشتر فرو میرفت.منم دستامو بالای سرم دراز کرده بودم و حالت کش دادن به خودم گرفته بودم بدجوری داشت حالم جا میومد.گاهی رونامو تو همون حالت روغن میزدومیمالید گاهی روم می خوابید و سینه هامو نوکشو می‌مالوند.
آبام حسابی رونامو و خیس کرده بود گاهی کیرش و می‌کشید بیرون با لباش چوچولمو ماساژ میداد و منی که نا نداشتم ناله کنم مست و پاتیل فقط افتاده بودم رو تختش

ادامه دارد…

نوشته: حرفه ای"


👍 5
👎 3
13001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

980992
2024-04-24 23:41:42 +0330 +0330

وقتی بلد نیستید چرا مینویسید

0 ❤️