سال ۹۸ قبل از کرونا ما و باجناقم شمال بودیم بعد از یک هفته عشق و حال و تفریح شب هنگام برگشت برق چراغ های ماشین باجناقم قطع شد و من جلو افتادم تا با احتیاط دنبال من بیاد تازه رسیدیم سیاه بیشه که مه شدید کار را سخت تر کرد و زمین هم خیس بود و یک لحظه یک ماشین منحرف شد سمت ماشین من و نتونستم کاری بکنم و یک تصادف بد کردیم و تو تصادف خانمم به دلیل شکستگی گردن فوت شد بچم چون عقب خواب بود و صندلی ها مثل محافظ عمل کردن زیاد چیزیش نبود و من چون کمربند داشتم ستون فقراتم شکستگی شدید پیدا کرد و باجناقم چون کمربند نداشت از شیشه بیرون پرت شد و فوت شد و زنش و بچه هاش خوشبختانه چیزیشون نشد.من ۳ روز ICU بودم و بعد که بخش آمدم متوجه شدم چه اتفاقی افتاده و چون درد زیاد بود و شکستگیها زیاد فقط داروی آرام بخش میگرفتم تا چند ماه بعد که عمل هام تمام شد و مرخص شدم و در تمام مدت چون پدر و مادرم فوت شده بودن خانواده زنم بالای سرم بودن و گاهی هم خواهر زنم(صدف)با اینکه عزادار شوهرش بود برایم کم و کاستی نگذاشتن.خیلی شرایط بدی بود چون تحرک زیاد نمیتونستم داشته باشم،دخترم را به صدف سپردم و یک پرستار مرد قوی گرفتم تا در خانه کمکم کنه. مغازه همچون شریک داشتم نگران نبودم،روزهایی از هفته هم مادرزنم و پدرزن و صدف کارهای خونه و غذا را انجام دادن،ماه هفتم یکم شرایطم بهتر بود تو اوج کرونا بود پدر زن و مادرزنم اومدن خونه و یکم حرف زدن و گفتن که کاریه که شده و دیگه راهی نیست لازم بگم که تو تصادف دونفر تو ۲۰۶ روبرویی هم در جا مردن،و بهتره به زندگی عادی برگردی من هر روز و شب کارم گریه بود و بخاطر درد زیاد گاهی تریاک میکشیدم که خیلی بدم میومد ولی راهی نبود.بهم پیشنهاد دادن که زنت مرده شوهر صدف هم مرده یکم فکر کن با صدف صحبت کن اگه مشکلی نبود عقد کنین،هم اون یه مرد تو زندگیش باشه هم تو یکی هست بهت کمک کنه هم بچه هاتون پدر و مادر داشته باشن،بچه هامون با ما و خودشون خیلی خوب بودن ،من گفتم من اصلا به زن فکر نمیکنم که مادرزنم گفت صدف هم همین حرف زده ولی بچه هاتون چی؟اون شب دیگه صحبت تمام شد تا هفته بعد که صدف و بچه هاش اومدن و داشت میگفت که کارهای حصر وراثت شوهرش تمام شد و کفیل مال اموالش شده بود و با کمک برادر بزرگ شوهرش کفالت بچه ها را هم گرفته و می خواست جشن بگیره،در همه این مدت من و صدف تماس فیزیکی زیادی داشتیم چون من تو راه رفتن و نشستن مشکلات زیادی داشتم و حجاب صدف بلوز و شلوار یا دامن تا ساق پا بود و من خیلی وقتها موقع خم شدن نصف سینه های صدف میدیدم ولی مثله قبل تصادف بودیم و هیچ حسی بهش نداشتم.صدف بچه ها را صدا کرد اشپزخونه و مشغول تدارک شام شد و میز شام چید و اومد اتاقم که به من کمک بکنه برم سر میز که تا توی در اومد و دیدمش صداش کردم صحرا،یک لحظه جا خوردم چون یکی از لباسهای مجلسی صحرا زنم پوشیده بود ،پیراهن آبی نفتی بالا کمی پوشیده و تا روی زانو،من کمی تقلا کرم که بلند بشم که داشتم می افتادم که اومد زیر بغلم گرفت و کمکم کرد بشینم و گریم گرفت صدف هم گریه کرد و گفت ببخشید رسیدم اینجا یادم افتاد لباس برای جشن شب ندارم،بعد مرگ صحرا وسایلش را به اتاق دخترم برده بودم با کمک خود صدف،وخیلی عذر خواهی کرد و شب قشنگی بود اخر شب که صدف من را به اتاقم برد بهش گفتم میتونی پیش من بخوابی؟که گفت بزار بچه ها بخوابن میام حرف بزنیم گفتم لباست تنت باشه صحرا!بعد یک ساعت اومد و تا نیمه شب حرف زدیم و صدف می خواست بره که دستش گرفتم و گفتم نترس فکر کنم من کبریت بیخطر شده باشم که گفت یعنی چی گفتم خطری برات ندارم تو این چند ماه هیچ حس شهوتی نداشتم یا از غم زیاده یا آسیب دیده باشم،که صدف گفت حتی اگر مشکلی هم نداشته باشی پیشت میخوابم چون قبل از این حادثه هم هیچوقت نگاه بدی به من نداشتی و میدونم هیچ زنی به غیر از صحرا به چشم تو نمیاد،میخواستم ببینم بچه ها خوابن بعد بیام پیشت بخوابم، رفت و اومد با همون لباس کنارم خوابید و محکم بغلم کرد و زانوش گذاشت روی کیرم،واقعا فکر میکردم مریضم وکیرم سیخ نمیشه که دیدم لباش گذاشت رو لبام و گفت حالا که مریضی بزار منم کمبودم را با تو برطرف کنم ومشغول شد بعد از چند دقیقه حس کردم کیرم سیخ شده بله و گفتم صدف از من فاصله بگیر که دیدم دستش کرد زیر شلوارم وکیرم گرفت و شروع به مالیدنش کرد و گفت همین امشب و شلوارم پایین کشید،اوایل من و تا در حمام میبرد و بعد از حمام حوله را روی پایین تنم میگرفتم تا واکرم بیاره تا حوله دور خودم بپیچم نهایت دیدن بدن این بود ولی الان شلوارم پایین و کیرم تو دستش و داشت وارد دهانش با لبهای گوشتیش میکرد،یکم خورد و گفت کیرت خیلی کوچیکتر از کیر مهران شوهرش هست ولی ماله تو سفید و نازه و کرد تو دهنش،مدتی ساک زد و من هم دیگه شهوتی بودم که لباسش از تنش در اورد و دیدم لباس زیر صحرا هم تنش هست،سایزشون بغیر از سینه هاشون که صدف تقریبا۸۰ و صحرا۷۰ بود یکی بود.بهش گفتم با برنامه این لباسها رو پوشیدی که گفت نه و لخت شد و بعد ۱۰ ما دوباره یک کس مثله کس صحرا البته سفید تر و پف دار تر و البته گشادتر،نشست رو دهنم بدون اینکه فشاری به کمرم بیاد و من براش خوردم تا با فشار تودهنم ارضا شد و برام ساک زد که ارضا بشم گفتم من کس میخوام اومد بغلم گفت چرا نمیای گفتم فکر کنم بخاطر تریاک باشه و گفت چطوری منو میکنی که اذیت نشی گفتم کس ماله تو هست ببینم چی میکنی،اروم اومد نشست روش و اخ و اوفش در اومد و گفت خیلی هم از کیر مهران کوچیکتر نیست و اروم شروع به زدن کرد چون کسش گرم وتنگ بود بعد چند دقیقه داخلش اومدم و تا صبح با هم ور رفتیم و دم صبح بعد از اینکه من خوابیدم صدف پیش بچه ها رفت و اونجا خوابید.صبح بیدار شدم فهمیدم چکار کردم حالم بد شد و حس خیانت بهم دست داد برای صبحانه دل و دماغ نداشتم صدف میخندید حالش خوب بود و هی به من چشم و ابرو میومد بعد از صبحانه ازش عذرخواهی کردم و گفتم دیگه تکرار نمیشه و تاکید کردم قرص اورژانسی یادش نره که اومد روبروم و گفت بعد مرگ مهران به هیچ مردی فکر نمیکردم حتی وقتی بابا و مامان پیشنهاد ازدواج دادن از خودم بدم اومد ولی دیشب بعد از اون کار فهمیدم نیاز شدید به چیز(کیر)دارم و تو یادگار خواهرم هستی.من اب پاکی رو دستش ریختم و گفتم صحرا اومد تو خوابم و پریشون بود پس برو قرص بگیر.صدف با ناراحتی رفت داروخانه و بعد یک ساعت اومد و مشغول به کار شد و تمام مدت محل نذاشت ولی اینبار بدنش برام تازگی داشت،ساق پاهای لخت و تپلش،خط سینه بدون سوتینش،باسن نرم و بزرگش،موقع نهار گفتم قرص خوردی گفت اره،گفتم ندیدم نوار بگیری جواب داد تو وسایل صحرا هست،بعد از شام گفتم پریود شدی گفت آره،گفتم ببینم جواب داد تو کیم هستی که اونجامو نشونت بدم،قاطی کردم گفتم بکنت، دیشب کی گاییدت،من!پا شد شلوار و شرتش کشید پایین گفت بیا دیدیش،قرص نمیخورم رفت اتاق بچه ها.منم رفتم اتاقم پیام دادم بیا کارت دارم،بعد نیم ساعت اومد گفت بچه ها خوابن بگو خوابم میاد،گفتم حتی اگر بخوام بگیرمت باید سال عزیزامون رد شه میخوای سر سال شکم پر باشی؟گفت نه گفتم پس عاقل باش گفت تازه قرص خوردم،خوشحال شدم بغلش کردم و لباش بوسیدم و دوباره کیرم مالید و تو چند ثانیه لخت شد و کسش گذاشت رو لبام و کیرم گذاشت دهنش،بعد چند دقیقه,دوباره با کسش نشست روی کیرم
ادامه دارد
نوشته: amir shah
چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که
شاسکول باجناقت از همون شب که پرید بیرون تا الان کون زنت رو تونل کندوان کرده تو هنوز استخاره میگیری صدف رو بکنی یا نه
سعی کن زندگی کنی هرشب که صدف رو میکنی یه بیلاخ رو به بالا بگیر چون باجناق بعد تصادف هرشب داره یه بیلاخ رو به زمین میده
واقعا کلمه به کلمه خنده است این داستان کلی خندیدم از چیزهایی که تو ذهن ی نوجوان ایرانی امروزه . متاسفم واقعا
قرص و پریود؟؟یا للعجب
کوس پریودی را گذاشت دهنت؟؟
از اتفاقی که برات پیش اومده خیلی ناراحت شدم
امیدوارم زندگی جدیدت همراه با عشق و سلامتی و شادی باشه ✌❤
داستان یا خاطره هرچی که بود جاش اینجا نبود حس ای که از یه داستان اروتیک انتظار داشتم نگرفتم
توهمات محض
تو شرایطی که یه ماشین بدون چراغ دنبالت بود و مه بود و جاده خیس بود این چه (سرعتی) بود که دونفر از ماشین روبرو و شما اینهمه کشته و مجروح برجا گذاشت؟؟؟ فقط تا همین جا خوندم و بقیه ش رو توهین به شعور خود دانسته و نخوندم
کس میگی قرص خورد پریود شد شب کردی چی مینویسی لااقل تحقیق کن به دردت میخوره واسه یه داستان همه رو کشتی خونت آباد
جالبه.
کاری با وقایعی که برات اتفاق افتاد ندارم و اصلا درکش برام سخته . نوع جاده و تصادف مرگبار و… بیخیال بگذریم.
اما
اما شما واقعا بدجوری سکس را شروع میکنید چرا؟
یهو کشید پایین کسش گذاشت رو دهنت و روی دهنت ارضا شد؟
خانواده زنت هم اصلا شعور ندارن که تو هنوز ناتوانی و از طرفی هم داغدارن اما گفتن حالا که صحرا رفت بیا صدف بدیم بگایی؟
داستانت کیری بود
دقیقا زن تو و شوهر اون مرد که بتونی بکنیش اخه کیری؟
مادر خراب همه دار و ندار داشته و نداشته ت رو کشتی چون رو خواهر زنت نظر داری؟ای مادرتو…
داستان اگه واقعی هست که نوش جون هردو نفر تون ، ولی درک نمیکنم که شب کردی بعد فردا نوار و پریود و باز شب رو دهن بشین و بخور و بکن باز چه سمی بود ؟! من کلا دیر میفهمم توضیح میدی داداش گلم ؟؟!!
داداش غم آخرت باشه ولی با این داستانت هم خودتو گاییدی هم ما رو
کاش کمتر جق بزنی. مطمئنم بچه سالی اگه نبودی و چندتا بچه داشتی باید میفهمیدی که همونجا که میکنن طرف پریود نمیشه که فردای سکس بهش گفتی پریود شدی یا نه😂
بعدم طرف پریود شده شبش کصشو گزاشته دهنت؟ ملجوق
الان چجور شد،یعنی قرص خورد و بعدش هم پریود شد.؟
داداش دارم نگاه میکنم آی پی اینترنتتو
از امین آباد داری مینویسی گویا
داستان بصورت تراژدی کاملن تخیلی نوشته شده آدمایی ک ازخودشون میگن ودروغ میگن کم حافظه هم هستن کلی سوتی داشتی داداش معلومه ک دوسداری خواهرزنت رو بدست بیاری و توی رویات الان اینو گفتی ک مثلن یه اتفاقی افتاد زن تو بگیره شوهر خاهرش بمیره و بعد الکی پدر مادرت همیجور وووو و چ خوب به وصالش برسم خداییش ایهمه دروغ ک چی خودتو گول میزنی یکم واقعیت رو درک بکن ایجوری خودتوبا دروغ وتخیلات و رسیدن بکسی ک میخاییش،بکنی آرام نکن موقتیه
یه چیزایی تناقض داشت.
قرص بخوره و پریود بشه؟
مگه اورژانسی بندازی پریود میشی؟ جدی میفرمایین؟
بعد شب بعدش که قرص خورده و به قول جنابعالی پریود شده اومد کسشو گزاشت دهنت باز؟
یه کم با دقت بیشتر داستان بنویسین
تو داستان ات مجبور بودی باجناق را به کشتن بدی تا خواهرزن خیانت کار نشه وخودت هم مدتی علیل بشی .بهر شکل برای داستان بعدی بیشتر فکر کن و کمتر بنویس
دوستان سیاه بیشه نبوده سیاه توشه بوده .
مرد حسابی، چجور بکسل کردی که از روبرو ماشین بهت زد ،که هم زنت مرد هم باجناقت .
فیلم هندی با فیلم سوپر ببینی بعدشم صنعتی از موتوری بگیری میشه این
خب به تخم بچه های شهوانی که این اتفاق برات افتاده
اومدی اینجا داستان سکسی بگی یا اخبار حوادث
چیزی که زیاده کسشعر تفت دادن
تو داستان نویسیت ایراد داری، ولی میشه واس خواندنش وقت گداشت، پس ادامه بده
درپایان نظرم رو مبگم
اسگل بااین نگارشت! داری کتاب مینویسی؟
خالیبند چاقال
یکم اسامی قاطی شد آخرش . ولی باجناق که ماشین پشتی بود اون چرا پرت شد بیرون!!!