اسم من وحید هست و ۳۸ ساله و متاهلم. توی بازار یه مغازه دارم . اولین باره که میخوام ماجرای خودم را بنویسم . طی سال گذشته این اتفاق پیش اومد . یکی دو سالی بود که یه دوست به اسم سینا پیدا کرده بودم که به واسطه خرید از مغازه و مشتری دائمی من بودن با هم آشنا شدیم و هم خودش هم خانمش مهرنوش را دیده بودم و با هم و سلام تعارف پیدا کردیم و حتی گاهی تلفنی از من قیمت میگرفتن و یا سفارش تلفنی میدادن . بخاطر اینکه همش من سر کار بودم و شغل سینا شیفت بود و وقت آزاد زیاد داشت گاهی میومد پیش من مغازه و خوب حرف میزدیم و دوستی مون بیشتر شد . حتی خانمش مهرنوش میدونست که میاد پیش من و زنگ میزد گاهی که پیش من بود میگفت پیش وحید هستم و سلام میرسونن متقابل و دوستی ما یه جورایی خانوادگی هم شده بود . یکی دوتا مراسم ما را دعوت کردن به مناسبت سالگرد ازدواج و … اما نشد بریم و معذرت خواهی کردم و سینا هم خندید و گفت منم جای تو بودم پول و کاسبی و این خانمها که میان اینجا و بازار خرید را ول نمیکردم بیام مهمونی اونجا و طعنه زد . گفتم نه اینجور نیست خدایی و بعد حرف این شد که دوست خانم هم اینجا دارم یا نه و گفتم نه خدایی توی نخش نیستم و اینجا شلوغه و زود آدم تابلو میشه و بعد گفت بدت که نمیاد ؟ گفتم نه و یه روز که پیش من بود یه خانم خوشگل اومد و رد شد و بهم گفت وحید این چه نازه و من میرم دنبالش ببینم میشه شماره ش را گرفت و سریع رفت و چند روز بعد که اومد گفتم آقا سینا به خانمت بگم میری خانم بازی؟ و خندیدم اونم گفت بگو چه ایراد داره و منو مهرنوش با هم این حرفا را نداریم و خجالت نداره و مهرنوش مشکلی نداره با این حرفا و بعد دیگه حرفای اینکه قبلا با کدوم خانم و زن دوست بوده و کار کدوم یکی را ساخته و بعضی شون را هم عکس اندام شون را توی گوشی موبایل خودش نشون من داد و گفت ببین چه ناز هستن و کم کم حرفای سکسی بین منو سینا زده میشد . از دوست دختراش و حتی زن خودش که چه موقع آخرین بار برنامه داشتن میگفت . دیگه تقریبا وقت فراغت سینا اونجا پیش من بود و گاهی هم موفق می شد مخ زنی کنه و شماره از خانمی بگیره و بعد بهم نشون میداد مخ طرف را زده . یه روز توی مغازه بودیم با سینا که خانم خودم زینب اومد داخل و چون زیاد با سینا آشنا نبود سلام تعارف کرد و بهم معرفی کردم و خانم من گفت وحید تعریف شما را زیاد کرده و… وقتی زینب رفت سینا گفت وحید نکنه گفتی من اینجا چی میگم برات و گفتی خانم بازی هم میکنم و… گفتم نه مگه دیونه م و بعد که خنده و حرفمون تموم شد بهم گفت یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟ گفتم نه . گفت قول رفاقتی؟ گفتم نه . گفت وحید زنت خیلی جیگره و دیدمش گفتم برم سراغش وقتی رفت بیرون و نمیگفتی زن تو هست می رفتم دنبالش ببینم میشه مخش را زد و خندید … بهش گفتم سینا خیلی هیزی و اونم گفت تو بی هنری که این همه زن و دختر ناز و پایه دوتاش را تا حالا نبردی سیخ بزنی و حتما زنت خیلی حال میده
بهت و مزه ش نرفته که نمیری و بعد حرف زدیم و گفت مزه مهرنوش خیلی وقته رفته و من فقط انجام وظیفه میکنم و واسش میخارونم که خارش خانم برطرف بشه و حالش میره بعد چند سال و خندید … بعد توی گوشی یه فیلم دو سه دقیقه ای نشونم داد که حالت داگی یه زنی را میکرد که خیلی هیکل نازی داشت ولی مشخص بود گشاد کرده و زیاد از عقب جلو داده و صدای حرف زدن توی فیلم مشخص بود صدای سینا هست و حرفای سکسی و فحش میدادن با اون خانم ولی چون حالت داگی میکرد فقط کمر و بدن اون خانم مشخص بود و گفتم عجب چیزی هست این کیه میکنیش؟ گفت چطوره خوبه؟ گفتم آره گفت مثل زنت هست؟ گفتم خفه شو سینا لوس نشو . گفت دوست داری بکنیش؟ گفتم بگو کیه سینا مسخره . یهویی گفت مهرنوش زنم و خندید و گوشی را داد دستم و از آه و صدای ناله و حرفای تک کلمه ای که توی فیلم بود دیدم واقعا مهرنوش زن سینا هست . گفت کیر داداشت را دیدی ؟ کوس زن داداشت را هم دیدی؟ حال کردی؟ چطور بودن؟ و بعد گفت تو فیلم از زنت نداری و گفتم نه . گفت زنت عجب کون گنده ای داشت از کون هم میکنیش مثل من؟ بهش فحش دادم و خندید و گفت بهت نمیاد اینقدر عقب مونده و بی جنبه باشی و چند تا فحش خارمادر داد و گفت بچه ننه حالا نری به زنت بگی سینا گفت عجب کونی داره و … شوخی های منو سینا بعد اون روز خیلی بیشتر و سکسی شد . گاهی از بدن زنش و حین کردن زنش مهرنوش بهم فیلم نشون میداد و واقعا حال میکردم چون بدن قشنگ و سفید و بی مو و سینه ها بزرگ و باسن قلمبه ای داشت و سینا میگفت مهرنوش لاغر بود و خودم مثل خمیر مالش و ورز دادمش تا این هلو شده و بدنش پر پشم بود و لیزر بردم تا اینقدر جیگر شده و گاهی هم میگفت سر کونش دعواست و چند بار دست مالی کردن و انگشتش کردن و گفته و دعوا شده و خودش هم شیطونه مهرنوش و میگه بهم و با بعضی مردها که خوشش بیاد حرف میزنه و لاس میزنه توی مهمونی های غیر خانوادگی و حتی چند بار سفر رفتن جای دور که نگران آشنا نباشن استخر پارتی رفتن و حتی با مرد های دیگه توی استخر شنا کرده و بغلشون رفته و بعدش هم بهم گفته فلان مرد سایز بزرگه و مشخصه از روی لباس و با هم خیلی راحتیم … هر چی سینا تعریف میکرد هم تعجب میکردم هم بعضی شون را باور نمیکردم . یه فیلم که داشت زنش مهرنوش را میکرد بهم نشون داد و مهرنوش مست شهوت و شاید الکل هم بود و سینا بهش فحش میداد و میگفت دوست داری فلانی بگم بیاد بکنتت و مهرنوش راحت میگفت آره میخوام و دلم میخواد به فلانی جلوت بدم و… یه روز سینا زنگ من زد و خیلی خرید داشت و گفت یه مهمونی گرفته خونه شون و من زینب هم دعوتیم و اگه نریم دلخور میشه . به خانمم زینب گفتم و اونم اوکی داد و گفتم این مهمونی فرق داره و اینا لارج هستن و زن و مرد از این حرفا که زشته و خجالت داره و اینا حالیشون نیست ها و دلخور نشی؟ گفت نه مگه به ما ربطی داره کی چه کاره است و ما کنار همیم و منم دوست دارم مهمونی دورهمی بزن برقص و آزاد را و اوکی کردیم و رفتیم سر موعد مقرر مهمونی و خوب حدود ۱۱ تا زن و شوهر دعوت بودیم و مشروب و بزن برقص و شوخی و خنده همه چی بود و بعد مهمونی زینب بهم گفت من که زن هستم هم ناخوداگاه لای پای زن اینا و سینه ها و بدنشون را نگاه میکردم با این تیپ و لباس های خفن که داشتن و نمیدونم شما مرد ها چیکار میکردین و اینا چقدر رله و راحتن و من خوشم اومد از مرام و معرفت دوستت سینا و آدمها خوبی بودن همه و جنبه بالا بودن و…بعد اون روز ما دو سه بار با سینا و زنش رفت و آمد کردیم و مهمونی هم یه بار جای دیگه بهمراه سینا و خانمش رفتیم . سینا دیگه بی حیا و خجالت از زنش میگفت و گاهی هم از زن من میگفت که زینب را باید بدم زن فلان دوست که مهمونی بود تا راهش بندازه و زنش زن منم راه انداخت و خانمه لزبین هم هست و توی دو دقیقه پاها زنتو بالا میگیره و باهاش لز میکنه و… سینا غیر مستقیم لو داد که با فلان دوست و زنش رفتن توی رختخواب و زن اون طرف مهرنوش را مالونده و داغش کرده و لز کردن ولی جزئیات را نگفت . کنجکاو شدم و هر وقت فرصتی میشد با سینا یا حضوری یا چت راجع به کارایی که کردن حرف میزدیم . ولی اون سر بسته از دیگران میگفت و لو نمیداد ولی از خودش و زنش را راحت میگفت . دیگه خیلی این حرفای سکسی بین منو سینا عادی شده بود و یه روز سینا بهم گفت انگار خیلی خوشت اومده تو هم ؟ میخوای زنت را بگم مهرنوش نرم کنه؟ گفتم نه و نمیخوام و زشته و ولش کن و زینب راه نمیاد بعد سردرد و داستان میشه و… گفت اگه دردسر شد ما گردن میگیریم و میگیم مهرنوش مشروب خورده بود داغ بود نفهمید و ببخشین و…خیلی دوست داشتم ببینم واقعا مهرنوش اینقدر کار بلده که زینب را نرم کنه و ببینم واکنش زنم چی هست . قرار کردیم بریم خونه سینا اینا و بعد بهونه ماساژ بقیش را بزاریم به عهده سینا و مهرنوش تا کار را جلو ببرن . سینا گفت نترس و قرار نیست کاری بکنیم و فقط بازی هست و فقط خودت ببین خانمت پای کار چه کاره است و دلت خواست ادامه بدیم نخواستی که نه . دو روز بعد ش با سینا هماهنگ کردیم و شب رفتیم خونشون و بعد شام سینا گفت من میخوام مهرنوش را ماساژ بدم کمرش درد میکنه و بازی بازی ملافه انداختن و روغن بچه آوردن و مهرنوش ریلکس با شورت و سوتین شد و خوابید تا شوهرش سینا ماساژ بهش بده . یه کم که مالید سینا زنش را شورت را با سوتین بهونه کثیف نشدن به روغن بچه در آورد و به منو زینب گفت ماساژ دادم کمرش دردش کم بشه آب از جای دیگه ش راه افتاده و اشاره کرد به لای پای مهرنوش و بعد سعی کرد جوری بماله که منو زینب ببینم همه جای مهرنوش را و اونم ناله هایی میکرد که دل آدم آب میشد . سینا زیاد ماساژ بلد نبود ولی کار خودش را خوب بلد بود و یهو گفت حالا نوبت زینب خانم هست ماساژ بدم بهش و زود باش وحید کمک خانمت کن لباس در بیاره ولی زینب گفت نه من ماساژ نمیخوام ولی مهرنوش فوری گفت نترس من خودم ماساژ میدم عزیزم نترس و شوخی و جدی کمک کرد زینب با خنده و شک و اکراه لباس در آورد و به شکم زینب را خوابوندش روی ملحفه و بدون لباس خودش نشست روی کون زینب و کوسش را که مشخص بود خیس هست میمالید روی کون و رون های تپل زینب و یواش یواش بند سوتین زینب را باز کرد و گفت عزیزم بزار بازش کنم و بعد تا خواست زینب بفهمه و نه بیاره شورت از پای زنم در آورد و گفت زینب جون به آقاتون بگم جیش کردی که اینقدر خیسی؟ و خندید و زینب فقط گفت وای آبرو منو نبر و من همش خیسه و خندید و سریع سینا گفت باید از شوهرت بپرسیم و خندیدن و مهرنوش روی باسن زینب نشسته بود و کمر زینب را میمالید و لا ی پا ی خودش و کوسش را هم میمالید به کون حین ماساژ کمرزینب که حشری بشه و بعد چند دقیقه گفت سینا جون بیا دستام خسته شد و قولنج زینب جون را بگیر و تا خواست زینب اره و نه بیاره سریع سینا جای زنش نشست روی قمبل زینب و گفت مهرنوش این آب تو هست یا زینب چرا اینجا این قدر خیس شده و خندید … وقتی سینا نشست روی باسن زنم قشنگ مشخص بود شق کرده و کیرش را داره از روی لباس میماله به کون زینب و مالش ماساژ نمیده و داره زینب را حسابی داغ میکنه تا بکنه و زینب هم فقط ناله میکرد و میگفت یواش تر آرومتر و مشخص بود داره حال میکنه سینا اول لباس بالا تنه خودش را در آورد و بعد گفت من عرق کردم ببخشین و سریع پا شد و شلوار خودش را هم در آورد و با شورت نشست روی کون زینب و کیر شق و گنده ش شورت را داشت پاره میکرد و اصلا به رو نمیاورد و مهرنوش هم کنار سر زینب نشسته بود و آروم با زینب حرف میزد که سینا حالا جوری ماساژ بهت بده که حال کنی و زینب هم فقط میگفت مرسی و سرش را اصلا بالا نمیآورد و نگاه نمیکرد. دست سینا یواش یواش رفت لای پای زینب و اومد عقب تر و نشست روی ماهیچه ساق پای زینب و شروع کرد با کون زینب بازی کردن و مالیدن و بازش کردن و بهم اشاره کرد بزنم توش ؟ دهنم خشک شده بود همه حالات بد و خوب با هم بهم فشار روحی میاوردن از طرفی دوسداشتم منم مهرنوش را بکنمش و از طرفی زینب هم باید بجاش میداد سینا بکنه . مهرنوش و سینا که آماده بودن ولی من و زینب مردد بودیم و اشاره کردم به سینا آروم آروم برو جلو و به محض اینکه اجازه دادم سینا کون زنم را باز کرد با دستاش و سرش را برد جلو و چند تا بوس آبدار از لای کوس و کون زینب کرد و گفت آقا وحید خانمت چشمه داره لاپاش و به ما نگفتی و باز سرش را برد پایین و شروع کرد به خوردن با آب و تاب و ملچ ملوچ با صدای بالا و غیر ارادی زینب کمرش را خم کرد تا سینا راحتر بخوره و فقط یه کلمه زینب گفت قرار مون این نبود ها و سرش را دوباره روی ملحفه گذاشت و تکون نمیخورد تا سینا راحتر بخوره و مهرنوش هم ناز میکرد موهای زینب را و بهش میگفت حال میده زینب جون زود تموممیشه سخت نگیر و سینا هم میخورد حسابی و بلند شد شورت را در آورد و کیر سفت و سیاه و شق شده ش را آروم گذاشت لای کوس زنم و یواش و آروم تا تخماش فرو کرد و زینب فقط یه آه محکم گفت و مشخص بود هم لذت هم درد را با هم داره تجربه میکنه و بدون نگاه کردن به کسی گفت آبتون را توش نریزی یهویی آقا سینا و دوباره ناله و آخ و ای را شروع کرد . سینا محکم میکرد توی زنم و سعی میکرد با پاهاش که افتاده بود روی کون زنم پاهای زینب را بازتر کنه که تا دسته را بزنه تو زینب و دراز کشید کامل روی زینب و از پشت سر گردن زینب را میخورد و سعی میکرد گونه و لب زینب را هم بوس کنه و زینب هم یه جورایی چاره نداشت فقط حال بده و لذت هم خواه ناخواه میبرد. سینا گفت آقا وحید چقدر زنت تنگه و خیس و داغ و چرا بیکاری ؟ منظورش این بود که منم کار زنش مهرنوش را بگیرم و زنش گفت وحید داره نگاه میکنه تا تهش را بکنی توی خانمش و خندیدن …من بدنم داغ ولی بی حس بود اما کیر منم شق شده بود و بلند شدم و دستمال برداشتم و بدن مهرنوش زن سینا را شروع کردم پاک کردن چون کمی روغن بچه بهش بود هنوز و همونجا کنار زینب و سینا که داشتن میکردن با هم و در گوشی حرفای سکسی میزدن زن سینا را حالت داگی کردم و دوتا سوراخ بزرگ کار بلدش را لیس زدم و بو کرد و حال کردم که به خواسته م رسیده بودم . مهرنوش به سینا و زنم همزمان بوس و لب میداد و منم براش میخوردم و ناله میکرد و سفارش میکرد به شوهرش سینا که زینب جون جر بده حالش بیار چون منم میخوام به شوهرش حسابی بدم و بعد من همون حالت داگی پا شدم و کردم توی زن سینا و راحت تا دسته بهش فرو کردم . خیلی داغ و لیز بود و به من میداد و همزمان با اون دوتا بوس بازی میکرد . زود آب من اومد چون دفه اولم بود و هیجانی شدم و نفهمیدم کی آبم را ریختم به کون مهرنوش و اون سه تا حسابی با هم حال میکردن و من رفتم دسشویی و برگشتم و دیدم جا عوض کردن و مهرنوش را خوابونده سینا و زن من نشسته دهنش و سینا میکنه کوس زن خودش و پاها زنش را بالا گرفته و همزمان که مهرنوش برای زینب که نشسته دهنش و میخوره کوس زنم را سینا هم لب و سینه از زینب میگیره و چه بکن بکنی راه انداختن . حدود نیم ساعت سینا هم زنم و هم زنش را کرد و هر دو را ارضا کرد و بعد با زینب به حالت داگی آب خودش را هم آورد و سه تایی به نوبت رفتن دسشویی و آمدن ولی منو زنم با هم نه حرف زدیم نه نگاه کردیم توی صورت هم و سینا فهمید که شاید کسی دلخور بشه بعدا و گفت مهرنوش وحید زیاد نتونست حال کنه و کیرش را بخور تا شق بشه باز بکنه و با اصرار منو راضی کرد و باز خوابیدم و لخت شدم و مهرنوش برام ساک زد تا شق کردم و دوباره منم برای مهرنوش لیس زدم تا اونم لیز بشه ولی سینا به من گفت مهرنوش بیا خم شو دهن خودم تا کیر وحید میره کوست منم همزمان بخورم حال کنی حسابی و مهرنوش حالت 69 شد با شوهرش سینا و من کردم کوس مهرنوش و سینا هم سعی میکرد بماله و بخوره همزمان برای زنش و بعد چند دقیقه گفت مهرنوش تو بشین و زینب تو بیا دهنم بشین تا شوهرت بکنه و با هر کلکی بود زینب را آورد همون حالت 69 کرد با خودش و شروع کرد به خوردن برای زنم و منم کمک دادم بهش و خم شدم همزمان با سینا سوراخ های زنم را لیس زدم و بوی جدید که مشخص بود به یه نفر دیگه کوس داده میومد و جوری دو نفری با سینا زینب را خوردیم که افتاد التماس منو بکنین و من کردم کوس زینب و سینا هم میخورد و میمالید با هر زحمتی بود . جوری زینب حال اومد که نزدیک بود از حال بره .کیر سینا دوباره شق شد و به مهرنوش گفت بیا بشین روی کیرم تا با آقا وحید دوتایی بکنیم کوست را و مهرنوش نشست روی کیر شوهرش و بعد به من گفت دوبل بکنیم توی زنم و حال بیاریم زنم را و منم کمک کردم و مهرنوش را دوبل از کوس کردیم و چه لذتی داشت . بعدم که خسته شدیم سینا گفت من زنم را حال میارم شما ببینین و جوری داگی زن خودش را کرد و حرفای سکسی زدن که واقعی دل من رفت باز با مهرنوش حال کنم . بعد سینا من کردم زنش را و آبم را ریختم روی شکم مهرنوش و بعد سینا دوباره آبش را با زینب داگی آورد و آب کیرش را ریخت به کوس و کون زینب و پاک کرد و گفت بریم حمام که دیگه واجب شد برای ۴ تامون و یه جورایی همه چیز را به حال دوستی و عادی برگردوند . باز مینویسم از کارا که کردیم …
نوشته: وحید
انقد گفتی آب این و آب اون اومد . تجسم کردم ۴ نفر توی استخر آب منی داشتید سکس میکردید
دستت درد نکنه ولی خیلی تخمی بود
مطمنی زینب خانم قبلا نداده که اینقدر سریع وا داد و آب کوسش سرازیر شد
حالب بود. اما بهتر از این میتونستی بنویسی. اینکه خودت رو توی داستان حقیر نکردی خوشم اومد. هم حال کردین هم شخصیت خودت کوچیک نکردی . هر چهارتاتون لذت بردید . دمتون گرم
خیلی جالب بود ودلیل نمیشه که فحشت ندم ، ای ریدم تو اون مغز ملجوقت😂
جالب بود ولی نتونستی درست وحسابی تعریف کنی و خواننده رو تحریک کنی ولی مشخص بود داستانت تاحدودی واقعیت داشت ولی مهرنوش که معلوم بود جنده بود حتی معلومه قبل ازدواج با سینا میداده قبل ازدواجش اوپن شده ولی تو زن خوشکل و نازت رو زن کس و کون تنگت رو بردی انداختی زیر مهرنوش و سینا بیا بکنینش واحتمالا ادامه داستان به اون ۱۱ تا زن ومرد هم داده زنت.
دوستان چرا دیس کوس کون خودشن بود خواستن با هم مشترک استفاده کنن
یعنی شماهایی که مخالفین تا حالا از لیوان کسی آب نخوردین یا کسی از لیوان شما آب نخورده
اینم مثل همونه
بزارین راحت باشن
بگو عزیزم راحت باش و ادامه بده
خیلی کسشعر بود اگر دوتا خط مینوشتی بیغیرت هستم ودوست دارم زنم بده بیشتر باور میکردیم
من خیلی دوس دارم دوستم زنمو جلوم بکنه.البته زنمم از این دوستم بدجور خوشش میاد.و منم زن دوستمو جلوش بکنم.قد و هیکل زنامون خوبه و خوش فیس و هاتن
نزدیک شیش ماهه ضرب نداشتیم… چقدر دلم تنگ شده… ما میشستیم شوهرامون تخته بازی میکردن هرچی میباخت زنش باید برای برنده میخورد… خیلی خوب بود
چقدر زینب خانم جنده خوب و روشنفکر کسشو داد!! فقط نگران این بود آقا سینا آبش رو توش نریزه!! 😛 😂
نوش جون چهارتاییتون.
به نظر داستانت واقعی به نظر میومد.
فقط زینب راحت وا داد اونم فکر کنم به خاطر این بود که زینب هم همچین فانتزی داشته و روش نمیشده به تو بگه .
منتظر ادامه داستانت هستم
فقط یه کلمه زینب گفت قرار مون این نبود ها
این نشون میده زینب خانم قبل شما هماهنگ شده یا شاید قبلا داده فقط مونده بود شما چجوری وارد بازی بشی
فقط اون احمقایی که سیس پیر خرابات با تجربه میگیرن و میان میگن تراوشات ذهنی یک جقی و فلان…
دِ آخه کونی اینجا هر کی هست جقیه دیگه
خود دیوثت مگه جق نمیزنی
پس اینجا چه گوهی میخوری
کص کن که داره کصشو میکنه
جقیا میان اینجا دیگه
یه عده هم میگن واقعی نبود فلان بود
دیوث خان مگه شهر جنده خونه س که اینا واقعی باشه
همش داستانه دیگه
ایراد ادبی میگیرن کونکشا
بشین جقتو بزن گوه نخور باقالی
خیلى خوب اولش رو شروع کردى دمت گرم
تو سکس بیشتر از جزئیات بگو
ادامش رو بنویس
سینا اول با تو دوست نشده. قبلش زنتو میگاییده اما دلش میخواست جلوی خودت زنتو بگاد
مهرنوشم زنش نیست یکی از جنده هاییه که میکنه مثل زینب زنت
آره خلاصه
اصل داستان اینجوریه
خوب بود اما یکم تند رفتی بخصوص اونجا که یدفعه وسط ماساژ سینا مهرنوش رو لخت کرد . معمولا به این سرعت اتفاق نمیفته وقتی زن طرف مقابل امادگی نداره
یعنی کیرم تو مغزت که دیگه سلول خاکستری نداره
داداش تو داستان ننویس فقط یه دفتر بگیر تعداد کیرایی که تو کوص زنت میرن رو یادداشت کن
سینا کیرش را در اندرون کوص زینب کرد د من کردم مهرنوش را تا آنکه آمد از مهرنوش آب
ریدم تو نگارشت با این جمله بندی تخمیت
کاش زن داشتم این کار میکردم به امید کس زهرا نرگس و مژگان
لذتی بالاتر از این نیست که گاییده شدن زنت رو توسط یک کیر کلفت تماشا کنی
میشع بهم پیام بدی هم اسم خودتم چقد دوس دارم این اتفاق برام بیفته منتظرتم عزیزم راهنماییم کنی
چندان به دل ننشست