سلام من ۱۵ سالمه و مامان من ۳۵ سالشه از وقتی که وارد سایت شهوانی شدم دنبال یه نفر میگشتم که درمورد مامانم باهاش حرف بزنم .
اول گفتم فقط حرف و اسم و سایز مامانم رو میگم ولی کم کم با مرد ۴۰ ساله اشنا شدم تو سایت شهوانی درمورد مامانم ۲۴ ساعته حرف میزدم و ارضا میشدم کم کم یواشکی میرفتم دم در اتاق مامان بابام وقتی سکس میکردن از پشت در صدای سکسشون رو ظبط میکردم و براش میفرستادم یه جورایی بهش اعتماد داشتم و یهو به سرم زد و عکس مامانم رو براش فرستادم دونه مامانم شد یواشکی از کون مامانم یا از لباس زیراشو عکس میگرفتم میفرستادم شرت خواهرم رو میپوشیدم و براش میفرستادم برا عادی شده بود کاملا بهش اعتماد داشتم .
یه روز بهم گفت که گوشی رو بزارم تو اتاق پدر مادرم وقتی که مامانم لباس میخوات عوض کنه فیلم بگیری اون رو خیلییی فکر کردم به این موضوع خیلیی حشری بودم رو مامانم قبول کردم سر یه فرصت ازش فیلم گرفتم وقتی گوشی رو برم از اتاق با استرس و حشری بودنم داشتم نگاه میکردم قلبم تند تند داشت میزد و کیرم شقه شق شده بود.
وقتی کون خوشکل و خش فرم مامانمو دیدم اینقدر اون روز جق زده بودم
برا مرده فیلم رو فرستادم داشتم باهاش حرف میزدم و خیلیی خودش حشری شده بود که یهو مامانم میات و گوشی رو ازم میگیره
تموم چتامو خونده بود فیلم رو هم دیده بود اینقدر منو داشت میزد گریه میکرد که چرا اینکارو کرده بودم
از اون موقع مرده رو بلاک کرده بودم از همه جا بی خبر بودم تا اینکه بی خبر یهو گوشی مامانم رو برداشته بودم قرار بود بریم مسافرت تا دزفول که یه پیامی از واتساپ اومده بود که نوشته بود کی میرسید تاقت ندارم زدم روش پیوی مرده اومده بود.
از اول نشستم چتا رو میخوندم قلبم تند تند داشت میزد. اول داشت فحشش میداد و اینا درمورد من عکس ها رو که پاک کنه ولی مرده سو استفاده کرده بوده حسابی مامانمو ترسونده.
هی باهاش حرف های سکسی میزد ولی مامانم پا نمیداد تا اینکه عکس کیرشو براش فرستاده بود.
حرف های مامانم بنظر میرسید قبول کرده بود پایین تر رفته بودم چت دیروزشون بود که با خوندنش چند باری ارضا شدم بله باهم سکس چت کرده بودن مامانم عکس ممه و کصشو براش فرستاده بود وای چه کصی داشت مامانم دیونه شده بودم قرار باهم گذاشته بودن تو دزفول چون مرده خونشون دزفوله رفتیم دزفول چند روزی باهم بودیم خوش میگذروندیم تا اینکه یه روز رفتیم بازار یهو مامانم تو بازار قیبش میزنه گم میشه ما یه دوساعتی دنباش بودیم هرچی زنگ میزدیم گوشیش خاموش بود فکر میکردیم گم شده البته من حدس زده بودم رفته سراغ مرده.
بعد دوساعت تو بازار به صورت اتفاقی مامانمو دیدیم فردا اون روز گوشیش رو که نگاه کردم دیدم براش نوشته بود خیلییی خوب بودی خوب دخترا رو ارضا میکنی ولی من نمیتونم با تو باشم و شوهر دارم.
مرده برا مامانم نوشته بود خیلی بی معرفتی من تمام عکساتو جلوت پاک کردم. بعد مامانم بلاکش کرده بود
نمیدونم اون روز چه اتفاقی افتاد ولی از اینکه میدیدم مامانم به یه مردی داده خیلییی حشری شده بودم.
نوشته: M.b
مادر حرمت داره لاشی بی ناموس …یه مشت بی ناموس بی غیرت ریختن تو اینجا حشریت ریده به بشریتتون
با نظر Amirpussy45 کاملا موافقم و علاوه بر اون خر خودتی
هر سوسک توله اومده اینجا شده داستان نویس ملجوق کونی برو کونتو بده ننه کونده
اخه کدوم زنی یهو تو بازار غیبش میزنه اونم گوشیش رو خاموش میکنه، واقعا نمیدونم چی بگم
از روزی که قرار شد برید دزفول گوشی مامانت دست تو بود همهش! ارواح عمهت!!! بهجای این همه نشون دادن غیرت و مردونگی!!! برو یه مقدار نگارشت رو درست کن که اینهمه افعال ماضی و مضارع و ماضی استمراری رو با هم نیاری تو یه جمله!!
تو هنوز ۱۵ سالته و اینقدر بیغیرتی وای به حال چند سال دیگه!
مادر حرمت داره کرهخر !!! اگه مادر بیچاره تو بفهمه که پسر بیشرفش این افکار رو داره مطمئنم آرزو میکنه که ای کاش مرده بودی!!
فقط تأسف!! خیلی وقتا وقتی بچه میدیدم غصه میخوردم اما وقتی امثال تو رو میبینم میگم همون بهتر که بچه ندارم.
اگه بابات ریخته بود تو چاه توالت ثمرش بیشتر از تو بود
حالا بعد اینهنه رمانت فهمیدی بابای واقعیت کیه یا کل شهوانی باید بیان آزمایش دی ان ای بدن تا باباتو پیدا کنی
واقعا خوش به حالت
تو فانتزی منو زندگی کردی
ارزومه مادرم اینطوری به یه مرد غریبه بده
بیا بابا ما باید ۵۰ سال خودمونو بکشیم تا امثال اینو ادم بکنیم تا توهوم نزنه بعد به فکر انقلاب باشیم