کشتی با نامزدم

1397/03/13

کوروش هستم،همین چند وقت پیش داستان کشتی با دختر خاله رو نوشتم که اتفاقا اخیر هم درج شد در سایت والبته مثل همیشه عده ای هرچی لایق خودشون و خانوادشون بود به من نسب دادن،ولی من کسی نیستم به خاطر یک عده آدم که کار و تفریحشون فحاشی به دیگران است خودم رو ناراحت کنم،حرفایی که بهم زدن رو به کتف چپمم نگرفتم،بگذریم!اومدم داستان کشتی دوم با دختر خالم رو که الان نامزد هستیم رو بزارم!همون جور که آخر داستان قبلی هم گفتم من الان با مهسا نامزد کردم و تابستون هم قراره عروسی کنیم،شب پنجشنبه با مهسا بیرون بودیم و برای شام هم رفتیم بیرون،من هم خیلی داغ بودم اون شب،دوبا
ره منتظر یه فرصت بودم که خودم رو خالی کنم،سر صحبت رو باز کردیم من به مرور خاطرات پرداختم،گفتم یادته اون سال ما اومدیم کرمان کشتی گرفتیم با هم؟گفت مگه میشه یادم نباشه،زدم سوسکت کردم!گفتم بشین بچه من مراعاتت رو کردم اگه نه باید با کاردک از رو زمین جمعت می کردن،با لحن تمسخر آمیزی گفت؛آره،می دونم،فقط جوری زمین گیرت کردم که نمی تونستی بلند بشی از زمین.من هم گفتم اگه راست میگی برگشتیم خونه باز کشتی بگیریم تا بهت نشون بدم کت تن کیه،اون هم معلوم بود خوشش اومده بلافاصله قبول کرد.زیاده گویی نکنم آخر شب که برگشتیم خونه بعد از کمی استراحت گفتم آماده ای لهت کنم
؟؟اون هم گفت آره آماده ام که یک بار دیگه سوسکت کنم عزیزم،البته بگم من قصدم این بود که ببازم و کاری کنم اون بیاد روی من،بهش گفتم فقط جوری کار کنیم که همسایه پایینی نیاد بالا دهنمون رو سرویس کنه.چند تا تشک پهن کردیم و سرشاخ شدیم.من میزدم تو سر و کلش،چون قدم خیلی ازش بلند تره از عمد پام رو می بردم جلو تا پامو بگیره و بخورم زمین،نقشم گرفت،دست انداخت زیر پام رو بلند کرد من هم تعادلم رو از دست دادم و خوردم زمین یا به اصطلاح خاک شدم،بلافاصله اومد پشتم و گردنم رو گرفت و شروع کرد فشار دادن،من هم دست و پا می زدم که مثلا دارم سعی می کنم بزنمش زمین،و البته از رو خود
م انداختمش پایین،برای این که خیلی تابلو نشه رفتم پشتش و از پشت دستم رو انداختم روی سینه هاش و شروع کردم فشار دادن که مثلا من هم دارم تلاش می کنم،اون هم دردش اومده بود داشت سعی می کرد دستام رو باز کنه،خودم ولش کردم و گفتم بلند شو.دوباره ایستادیم رو به روی هم و سر شاخ شدیم من ابن بار زدم زیر پاش و انداختمش رفتم روش،وای!!!بهترین لحظه ی عمرم بود کون نرم و باسن خوش فرمی داشت،آروم خودم رو مالوندم بهش و البته برای این که ضایع نشه دارم چکار می کنم کری هم میخوندم،اون هم معلوم بود خوشش اومده و البته فهمیده من دارم چکار می کنم،یکم خودم رو مالوندم بهش و از روش بلن
د شدم.هر دو خیس عرق بودیم،تصمیم گرفتم بخورم زمین و تسلیم بشم که زودتر تموم بشه،می خواستم دوباره پامو بگیره که خاک بشم ولی اون سریع حمله کرد و این بار دست زد به کیرم و فشارش داد،من هم واقعا دردم گرفت و تعادلم بهم خورد و خاک شدم،این بار اومد پاشو گذاشت روی صورتم و شروع کرد فشار دادن،وای چه لحظه ای بود،کف پاش روی صورتم بود و به خاطر عرق کردن یه بویی داشت که داشتم دیوونه میشدم،از عمد شروع کردم بو کشیدن،مست مست بودم،ولی اون پاشو برداشت و من رو که دیگه شل شل شده بودم به شکم برگردوند و افتا دروم،دیگه واقعا شل بودم؛خوابیده روم و آروم خودش رو می مالوند بهم،بلافاصله گفتم تسلیم مهسا،تو بردی.اون هم گفت من همیشه برنده ام ولی برای حال کردن راه های دیگه هم هست لازم نیست حتما کشتی بگیریم آقایی!من هم که هنوز مست بوی پاش و باسنش بودم بلند شدم محکم زدم رو باسنش و گفتم ای هفت خط،اون هم خنده ی شیطنت آمیزی کرد و گفت ما اینیم دیگه،اگه هم از عمد خودت رو نمیزدی زمین باز هم من برنده میشدم کوروش جونم،من هم یه لبخندی زدم و گفتم دهنت سرویس،خلاصه اون شب از بو کردن عرق پاشو باختن بهش واقعا خوشحال بودم!

نوشته: کورروش


👍 0
👎 19
36650 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

691875
2018-06-03 21:28:00 +0430 +0430

عقده‌ای بدبخت کوووونی

0 ❤️

691903
2018-06-04 00:23:20 +0430 +0430

بهت پیشنهاد میکنم یه بار هم بری با یدونه از این داداچی گولاخا کشتی بگیری بعد بیا داستانشو تعریف کن مطمئنا استقبال میشه

2 ❤️

691945
2018-06-04 07:12:15 +0430 +0430

مجبورت نکردن داستان کسشر بنویسی که
نمیتونی ننویس!!! (dash)

0 ❤️

691961
2018-06-04 09:06:59 +0430 +0430
NA

اگه فیتیله پیچش کرده بودی الان دوتا توله داشتی

0 ❤️

691994
2018-06-04 12:11:07 +0430 +0430

این صحنه دیدنی بود . باید در مسابقات کشتی کچ از شما و دخترخاله گرامیتون استفاده بشه . پتانسیل خوبی در شما دیده میشه . اما در داستان نویسی نه . پیشنهاد میکنم به کشتی کچ بپردازید

0 ❤️

692006
2018-06-04 13:13:29 +0430 +0430

یه کاری میکنین نسلت به کشتی حساس بشیم مثلا مسابقات جهانی کشنی رو با س…س گروهی اشتباه بگیریم البته. شیطنت های دوره ی نامزدی شیرین ترین خاطره هاست

1 ❤️

692020
2018-06-04 16:18:28 +0430 +0430

آفرین,جای تو و نقی معمولی در تاریخ کشتی این مملکت باید ثبت بشه

0 ❤️

692052
2018-06-04 18:34:21 +0430 +0430
NA

بنویس خاطرات یک بیمار جنسی

0 ❤️

692064
2018-06-04 19:20:36 +0430 +0430
NA

تن آقا تختی تو گور لرزید

0 ❤️

692154
2018-06-04 23:51:00 +0430 +0430
NA

کسکش مریض

0 ❤️

692224
2018-06-05 10:45:55 +0430 +0430

تو کلا تو کار کشتی گرفتنی
نکنه تو تشک بدنیا اومدی
مغز کونی دختر واس کردنه نه کشتی گرفتننننننننن

0 ❤️

692226
2018-06-05 10:51:02 +0430 +0430

عه ؟ عباس تویی ؟(عباس جدیدی منظورمه که همه جا هست)

0 ❤️

692339
2018-06-06 00:15:03 +0430 +0430

خداوكيلي با چه انگيزه اي نوشتي؟

0 ❤️

712171
2018-08-21 04:22:30 +0430 +0430

کسشعر نگی نمیگن جقیه ننویس اعصاب ما هم خراب نکن کیرم تو اون صورت تخمیت

0 ❤️

716757
2018-09-11 23:31:27 +0430 +0430
NA

کسناموس یه ساندیس بخر به خودت سر بزن تا حیف نشدی

0 ❤️