من امیر هستم از قم و 28 سالم هست.به علت روابط جنسی زیادی که داشتم باید بگم که دیگه انقدر از سکس لذت نمی برم و لذت اصلی من از رابطه به نحوه مخ زدن طرف مقابل و راضی کردنش برای سکس هست.برای همین متاسفانه اعتیاد شدیدی به سکس با زن های متاهل دارم (شاید یک سادیسمه که من دچارشم) چون هم مخ زدنشون جذاب تره و هم هیجان بیشتری داره.و برای مخ زدن طرف مقابل از هیچ دروغی به طرفم هم دریغ نمی کنم.این خاطره سکسی بعلت متفاوت بودن در نوع فردش براتون تعریف می کنم.
2 سال پیش در چت رومی که مخصوص قم بود در یاهو با یک خانم اشنا شدم.با یک سلام و احوال پرسی چت رو شروع کردیم.من همیشه توی چت بدروغ می گم متاهلم و زنم فعلا دانشگاه محل تحصیلشه و قم نیست.در حالی که مجردم.خودم بهش متاهل معرفی کردم که دنبال یک خانم متاهل برای دوستی هستم.اونم گفت که متاهلم و 33 سالمه و 1 بچه دارم.خودش رو لیلا معرفی کرد.بعد من روش کارم اینه که در همون چت اول باید طرف به هر روشی راضی به مکالمه تلفنی کنم تا نپره.بهش گفتم که من کم میام نت برای همین اگر می شه بقیه صحبت ها تلفنی باشه.اونم با مکث پذیرفت.بعد از مکالمه چتی بهم تل دادیم و قرار شد فردا صبحش تماس بگیره.فردا صبحش تماس گرفت.با هم صحبت کردیم و یکم خواست از انگیزه من بدونه که چرا می خوام با زن متاهل دوست شم منم یک داستان تخیلی از مشکلاتم با زنم گفتم و اون هم یک جورای همدردی و ابراز تاثر کرد.کم کم مکالمات بیشتر می شد و اس ام اس بهم دیگه.کم کم به خودم وابستش کردم.بعد حدود 2 هفته کم کم اونم شروع کرد از زندگیش گفتن.گفتش که تو سن 17 سالگی ازدواج کرده و ایرانی نیستش.خودش و شوهرش اصالتا از جمهوری اذربایجان هستند که شوهرش برای تحصیل علوم دینی امده قم و اخوند شده.این خانمه هم خودش در جامعه الزهرا اخوندی می خوند.مورد خیلی جالبی بود.تا حالا توی همه سوژه هام چنین موردی نبود.با خودم گفتم باید خیلی با سیاست رفتار کنم که بتونم به خواسته دلم برسم.
می دونستم که نباید حرف سکسی بهش بزنم چون شاید بپره برای همین سعی کردم روز به روز به خودم بیشتر وابستش کنم.حتی پیشنهاد دیدار حضورری هم نمی دادم تا حساس نشه.بعد مدتی بهم گفت که دوست داره منو ببینه حضوری.بعد حدود 2 ماه بلاخره تیرم داشت به هدفم می خورد.یکم من و من کردم و گفتم راستش قم محیطش بسته هست نمی شه بیرون همو ببینیم چون ممکنه که یک اشنا ببینه یا پلیس بگیره.اونم یکم فکر کرد گفت پس چکار کنیم برای دیدن گفتم که من بیا خونه.هم راحتیم هم بدون استرس همو می بینم.بهش گفتم البته اگر بهم اعتماد نداری نیا.اون گفت من بهت اعتماد دارم.فردا صب شوهرم نیستش میام 1 ساعتی.
فردا صبح لحظه شماری می کردم که تماس بگیره.زنگ زد گفت تو راهم.منم دوبار آدرس رو با هم چک کردیم.دم در منتظرش بودم تا امد برای چند لحظه همون نگاه کردیم چون تا قبل از اون حتی عکس همو ندیده بودیم.زن خوش هیکلی بود و بسیار محجبه.قدش 164 وزنشم حدود 55 و سفید پوست.در کل خوب بود.یکم مضطرب به نظر می رسید و من هم خیلی عادی رفتار کردم و حتی بهش دست ندادم.گفتم با خودم شاید باعث بشه اضطرابش بیشتر بشه.داخل اتاق دعوتش کردم و رفتم چای ریختم براش.و با هم چای خوردیم.حتی خجالت می کشید به چشمام نگاه کنه.با خودم گفتم که دارم زمان رو از دست می دم بعد کنارش نشستم و شروع کردم به حرف های عاشقانه.خیلی ادم ضعیفی بود در برابر زبون من.کم کم دستش رو گرفتم.ضربان قلبش رو از دستش حس می کردم.چون زیاد فرصت نداشت چون شوهره بر می گشت و زودتر می رفت خونه باید زودتر به هدفم می رسیدم.دستش رو گرفتم
و گفتم که بیا داخل خونه راه بریم.شروع کردیم شونه به شونه هم تو خونه راه می رفتیم.یک اینه بزرگ داخل هال داشتم گفتم که بیا داخل اینه همو ببینیم.بعد جلو اینه وایسادیم و من به طرف عقب خودمو کشیدم و با دست راست دور گردنش حلقه زدم و دست چپم رو به سینش نزدیک کردم.بعد لبم رو کم کم به لبش نزدیک کردم و اونم داشت کم کم می رفت حس.بعد مقنعه ای که داشتو در اوردم و پامو زیر پاش گزاشتم و قد پای اروم گرفتم که بخوابه زمین و من روش خوابیدم.شروع کردم به باز کردن دکمه های مانتوش/بیشتر از اون که فکر می کردم راغب بود و هی اعتراضی نمی کرد.منم کم کم شروع کردم با شدت تمتم سینش رو می خوردم صدای اه او اوهش بلند شد اما هی می گفت امیر مواظب باش کبود نشه که شوهرم نفهمه.بعد دستوم گزاشتم بین دو پاش و یکم از روی شلوار مالوندم.خودش زود دکمه شلوار رو باز کرد منم انگشتم رو داخل کسش کردم .اول 1 انگشت بعد 2 انگشت.اونم شروع کرد کیرم رو به مالوندن و سرش رو به کیرم نزدیک کرد و شروع کرد به لیسیدن منم شروع کردم همزمان کسش رو بلیسم.از بدشانسی شوهره هی زنگ می زد چون رسیده بود خونه و باعث شد یکم عجله ای بشه منم زود کیرم رو کردم داخل کسش و ابم رو فوری ریختم عجله ای.اونم زود رفت دستشوی خودشو شست و گفت زنگ بزنم اژانس که زود بره خونه.منم زنگ زدم اژانس و رفتش
بعد از رفتنش با خودم گفتم که احتمالا دیگه نیاد چون معمولا زن های متاهل که اولین بار خیانت می کنند عذاب وجدان می گیرند.حدسم درست بود تا چند هفته هی از عذاب وجدان حرف می زد اما چون منو دوست داشت با یک قهر کوچیک باز می اومد منت کشی و راضی به سکس می شد.
تا اینکه بچه اش مریض شد و اون مریضی بچش رو به خیانت خودش ربط داد و توبه کرد و رفت…
نوشته: امیر
امیر عزیز تو خودت از متولیان حوزه علمیه ای!! اصلا میگن حوزه رو از همون اولش برای امیرهای باستانی ساختن! درضمن شوهرش صبح اومد؟ یعنی شبکار بود؟ مثلا شبا میرفت حوزه به استادا میداد روزا میومد خونه میخوابید؟؟ اینا رو لش کن کی رهبر میشی امیر؟
تکراری و دزدی از همین سایت
حداقل یه تغییراتی میدادی، گیر نیوفتی جلبک پروکاریوت
اصل ماجرا اینه رفته بودی ارمنستان واکسن بزنی منتها یه آخوند آذربایجانی وسط راه سوارت کرد و بهت واکسن خودشو زد.
حالا تو هم کونت سوخته بخاطر عوارض واکسن و داری کسشر میگی بچه کونی
بنظرم این اقاه اول کردنش تو خمره بچه ها راستی کی جریان خمره رو میدونه تو حوزه برای متاهلین محترم علمیه میزارند هرکس رفته تحصیل محاله باید یکبار بره تو خمره
مخ زدی قبول ولی اینکه یه زنی به این راحتی اوی دیدار اول اونم ندیده هیچ اعتراضی نکنه و مثل ادم خل و چل بیاد کس بده دیگه جزو نشدنیهاست و دیسلایک زدم برات
یه مشت دروغ و دونگ! حتی اگه واقعیت هم داشته باشه از همینجا و ندیده شدید از امثال تو متنفرم ! از اونایی که حقته زنده زنده آتیشت بزنن! 🤮
کسکش چت روم های یاهو الان ۷ ۸ ساله بسته شده تو چطور دو سال پیش توی چت روم یاهو بودی
اینا از اذربایجان اومده بودن درس مذهبی بخونن یا اموزش جندگی ببینن
هزار ماشالله همه جور کاری هم انجام داده طرف!!
از طرفی همه ک مثل ما مسلمون زاده نستن اونایی ک تصمیم میگیرن مسلمون بشن رفتارهاشون خیلی با ما فرق داره!!
خدا داند!!!
دو سال پیش یاهو مسنجر ؟
تخمای شاه ایکس تو لوزالمعدت
آخه لاشی خالی بند الان 15 ساله که یاهو دیگه چت روم نداره چرا کسشعر به هم میبافی
کیر عضو علی البدل حوزه علمیه ی قم و تمامی آخوندان شپشزا در مغز جقیت!
ذکر نکته ی مازاد: جدای از داستان تخمیت فقط روانی بازدید های داستانت به خاطر تیترش شدم
نمیشه جذابیت گاییدن این فرقه رو حتی تو عالم خیال منکر شد 😂😂😂🤚🏻🤏🏻
والا من قدو وزن خودم دقیق نمیدونم چقدره ، فقط حدودی میدونم
اون وقت بعضی از اعضا دقیقاً قد و وزن طرف مقابل رو کجا و چجوری اندازه گیری میکنن ، همیشه ترازو و متر همراشونه؟ یا که من به خودم نمیرسم ؟
از جمله اول تکلیف خواننده روشن میشه.یک دروغ دیگه
از همون چند خط اول فهمیدم یک جقی کارکشته ای که اومدی تخیلات کیریتو کصتان کنی و به خورد ملت بدی
امیر داداش بیا از تجربیاتت بگو…اکانتی چیزی داری بزار
تو میگی بوده شده ماهم میگیم آرره ولی جدا تخیلاتت عمقش زیاده ها
تمتم یعنی تند تند؟
خدایا ببین با کیا شدیم هشتاد میلیون
تو حرف زدن عادی را بلد نیستی، بعد ادعات میشه مخ زنی؟
دو سال پیش ؟ چت روم یاهو ؟ تخم سگ چند ساله یاهو کلا بسته همه چیزو ریدم به قیافه عنت
داستان تکراریه اگه داستان ندارین گوه میخورین کپی میکین
مجبوری بیای دروغ به این کوتاهی بگیُ بری!!
واقعاً کردیش؟؟؟🤥🤥🤥🤥🤕🤕
متر هم داشتی که دقیق صد و شصت و “چهار” رو اندازه گرفتی؟
چت رو یاهو که مال احد دقیانوس بود، کونی مجلوغ رفتی به آخونده دادی بد بخت فکر میکنی کردی. من پیشنهاد میدم شهوانی به ربات کونی یاب مجهز بشه تا لااقل اینقدر کستان کسشر تفت ندن. مرسی اه
سامعلیک
امیر کونی خجالت بکش مجلوق تا الان 35 تا دیس خوردی آخه عامو مجبوری کستان بنویسی که فحش بخوری .
سامعلیک
طفلک روکردن بعد خوبیت نداره تومحل( شهوانی ) بگن کونیه شومام بگین کرده آره کرده دم همگی گرم .زت زیاد
بچه ها امیر اومد.امیر کجا بودی بچه ها دنبالت میگشتن