باسلام مجیدهستم27سالمه.قیافیه متوسطی دارم.3ساله ازدواج کردم اززندگیمم راضی هستم.این یه داستان نیست که ازتخیلات ذهنمیم باشه این واقعیت داره.قصدنداشتم بنویسم وباراول وآخرمم هست که مینویسم چون افرادی نظرمیدن که ازانتقادفقط فحش وچرت وپرت یاددارن بدن.بریم سراصل مطلب.من بامادرخانمم وخواهرخانمم راحت نیستم چون فکرسکس بااونادرذهنم نبود.یه روزمادرزنم زنگ زدگفت میخام بیام خونتون میتونی بیای دنبالم گفتم باشه حاضرباشین اومدم.رفتم دنبالشون دیدم باخواهرزنم جلوی درمنتظرمم هستم.اینم بگم خواهرزنم ازخودم چندسالی کوچیکتره ولی یه بچه2ساله داره.سوارشون کردم بردم خونمون.وقتی رسیدیم مادرخانمم مثل همیشه بایه لباس پوشیده وخواهرزنم بامانتوتوخونه راه میرفتن چون هواگرم بودزنم به خواهرش گفت برو مانتوتو در بیارچادرسرت کن چون خواهرزنم همیشه جلوی من با مانتو یا چادر راه میره.اونم گفت نه خوبه.منم به شوخی گفتم اگه راحت نیستین من برم بیرون اونم بارودربایستی گفت نه میرم عوض میکنم فقط لباسم خیلی دیگه راحتیه زنم اگه میخای من لباس دارم بدم گفت نه چادرسرم میکنم.رفت تواتاق بعد5دقیقه اومد دیدم چادررنگی زنم بهش داده زیرشم یه تاپ سفیدکه چاک سینش دیده میشدبایه دامن بلندکه تنگ بود.
اومدیم سفره پهن کنیم که چندباری چادرازسرش افتاد مادر زنم گفت اذیتی چادرت رو بزار کنارکه بعد از کلی خجالت چون تا به حال جلومن بی حجاب نبود چادرشو گذاشت کنار. غذاکه تموم شد زنم باخواهرش رفتن ظرف بشورن من رفتم آشپزخونه ازکابینت چیزی بردارم چون ازپشت زنم میخاست ردبشم یهوکیرم به کونش خورد شق کرد. خاهرزنم دید ولی روشو اونطرف کرد انگار ندیده. شانس بد من مادرزنم به زنم گفت چندوقته کمردردم اگه پماد داری بده به خاهرت برام چرب کنه یهوخاهرزنم گفت من ازچرب کردن بدم میاد زنمم گفت من دارم ظرف میشورم من گفتم میخان من چرب کنم گفت زحمتتون میشه گفتم نه چه زحمتی.رفتیم تواتاق گفتم کجا دردمیکنه گفت ستون فقراتم گفتم باشه یکم لباس شو دادم بالاچرب کردم گفتم باید الباقیشو بدین بالاگفت ازین بیشتر نمیشه تنگه گفتم درش بیارین. لباسشو درآورد فقط با سوتین خابید.کمی چرب کردم دیدم بندسوتین اذیت میکنه گفتم بهش گفت مجبورم درددارم بازش کن.منم ازخداخاسته بازش کردم کیرمم داشت دوباره شق میشد.کمرشومالوندم دیدم چشماشوبسته منم گفتم باسنتم اگه دردمیکنه چرب کنم باتکان دادن سربه معنی اوکی کشیدم شلوارشوکمی پایین میداشتم میمالیدم که خاهرزنم که چون بچش تواتاق بودگریه کردوارداتاق شدودیدمادرش نیمه لخت جلوی من خابیده.اولش تعجب کردوناراحت شدولی وقتی دیدبچش خابیدنشست کنارمون دیدمادرش چیزی نمیگه اون گفت مامان راحتی مامانشم گفت وقتی دخترام چرب نکنن دامادم چرب میکنه چقدرم خوب چرب میکنه میماله خوش بحال دخترم چه کیفی میکنه.خاهرزنمم گفت مجیدکه بهتره داره کیف میکنه.گفت شوهرم وبچهام که نمالوندن حالاکه اون میماله بده محرمم هست.بعدروبمن کردگفت پاهامم چرب کن منم شلوارشودرآوردم شورتشم بخاطرچرب نشدن درآوردم وروپاش نشستم مالوندم که دوباره کیرم شق شدترسیدم ناراحت بشه که خودش گفت مجیدراحت باش شلوارتودربیارمنم یه نگاه به خاهرزنم کردم دیدم اونم فقط داره بمن ومادرش نگاه میکنه هیچی نمیگه.منم دیدم همه چی داره خوب پیش میره کل بدنش روچرب کردم دیدم خاهرزنمم دستش روگذاشته روپاهای مادرش میماله منم باترس دستم روگذاشتم روکس مادرزنم که یه تکون خوردولی چیزی نگفت ولی جلوش خیلی خیس بود.اومدم دستم روبه خاهرزنم نشون بدم که خیسه دیدم چشماش روبسته داره رونهای مادرش رومیماله منم دستش روگرفتم گذاشتم روکس مامانش دیدم داره همکاری میکنه دستم روگذاشتم روسینه هاش مالوندم دیدم دست دیگش روکردتوشلوارم کیرم رودرآورد.باهاش بازی کردوکردتودهنش یکم خوردبااشاره گفت مادرم منتظره ولباسشودرآوردمنم کیرم روکردم توکس مامانش باسینه های خاهرزنمم بازی میکردم هرسه نفرمون کیف میکردیم که مادرزنم گفت خاهرزنت روکه همونجورمن وزنت روکردی بکن که وقتی بهش میگم چرب کن نازنیاره.منم مشغول کردن خاهرزنم شدم که زنم وارداتاق شدتاچشمش افتادگفت خوشم باشه باخاهرمادرمن چکارمیکنی که باناراحتی رفت بیرون که مادرزنم رفت جاش که نفهمیدم چی گفت اومدکنارمون گفت بکن هرچقدردوس داری.بعدفهمیدم که گفته هروقت حامله شدی شوهرت چون نمیتونه توروبکنه من وآبجیت هستیم منم هر3تاشون روکردم.وقتی زنمم حامله شدکسم به راه بود
نوشته: مجید
زنابامحارم!؟حالاباخواهرزن
یه چیزی (قبل ازاسلام رواج داشته )ولی چرامادرزن؟
خدایش توقع داری با این چرت و پرتی که نوشتی کسی بهت فحش نده
ناموسا مرد باش و دیگه ننویس
بچه خواهر زنت چی؟
چرا گذاشتی اون جون سالم به در ببره چرااااااااا (dash) (dash) (dash)
کس کش اسم داستانتو خوندم تا تهشو رفتم جقیه بدبخت کونی شرط میبندم تو حتی زنم نداری
بسه دیگه چه قدر دلستانای کسه شر
یه گربه هست اسمشه مجیده تو کوچه تون ، اونم بکن
وای چه داستان زیبا و پر مفهومی کاش من جای تو بودم کباب.و نون زیر کباب با هم تازه زنتم پایه آخه کونی جاکش ولد الزنا این کس و شری که گفتی و خوندی خودت یه بار کلا خاندان زنت جنده بودن ؟ آخه لاشی تو اصلا زن داری ؟ سنت فک کنم زیر 18 باشه با این کس و شری که نوشتی فقط اول و آخرشو دیدم فهمیدم دوست داری کون بدی دنبال مشتری میگردی
حتما باید هر شب من اینجا اصل ماجرا بنویسم؟؟ حتما هر شب اکبر اقا رو باید بخوابونیم روتون که مزخرف ننویسید؟ چرا یه عده فکر میکنن همه مثل خودشون خرن؟؟؟؟
کیرتو دهان اونیکه تو به دنیا آورده—توهم مدرک غواصی داری
زنت داشت رد میشد دید و گفت خوشم باشه مادر منو میکنی آره بعدم رفتن دنبالش برش گردوندن گفتش هرجقد دوس داری بکن
خب مگه مجبوری بنویسی ملجوق مفعول منفور
اين داستان و جاني سينزم مينوشت كسي باور نميكرد جه برسه به تو مجيد دلبندم، در ضمن چرا مادر زنارو ميريزي تو مادر زنا
هرچی دلت خواست کسشعر نوشتی حالا بیا راستشو بگو چند بار برادر زنت و پدر زنت کونتو کردن؟
کیرتوکوس خواهرمادرت وزنتوخواهرشوننش بااین کوس تانی که تفت دادی
یعنی جنده هم اینقد ریلکس زیر آدم نمیخابه مادرزن طرف اینطوری بوده جنده خونه داری ادرس بده بیایم چرا معما و کسشر مینویسی دیگه
عاقا من این داستانو نمیتونم باور کنم!!! دیگه حرفی واسه گفتن ندارم… وسسسسسلام
اخه کیر میرزا کوچک خان جنگلی با زاویه سی درجه تو کونت ، تفنگشم تو حلقت ، زنت اومد دید داری ننشو میگایی ناراحت شد رفت ، بعد ننش بهش قول داد موقع حامله بودنش به تو مجلوق کس بده ، زنت خوشحال شد برگشت ؟!!! خوب چی به زنت میرسه این وسط؟!
ننش قول کیر باجناقت و اصغر سگ سبیل سرکوچه رو داده !!!
خداییش اولاش خوب پیش رفتی!
وسطاش فکر کنم چون داشتی جق میزدی و آبت اومد سریع تمومش کردی!!!
من بهت فحش نمیدم
دوستان برات حسابی دارن!!!
جان ناموست حرفی واسه گفتن ندارم،،،،زبونم قاصره ازین داستان
مغزپریود،،،،کیرباب اسفنجی و رفیقش ستاره دریایی گری تو کون بابات
واقعا داستانت واقعی بود ، دوستان مدیونین اگر بگین دروغ بود و کس و شعر بود و از این حرفا ، دربدر چند سال وقت گذاشته تا مخ یکی یکیشونا بزنه ، زحماتش را هدر ندین گناه داره دیوث.
تو که وقتی داری از آشپزخونه رد میشی میمالی به زنت راست میکنی با لباس , چطوری تونستی تا وسطای ماساژ آبت نیاد که هیچی راست هم نکنی؟!!!
خدایا اینو اصلا شفا نده بزار همینجوری کسخل بمونه
تو دیگه خیلی ذهنت کثیفه یه شیلنگ بکن تو گوشات مغزتو بشور جقی کفی آخه چطور زنی که با چادر جلوت میگرده تو همون روز بهت کس بده ؟ کمتر جق بزن تا اینطوری نشی
من لایکت کردم بخاطراینکه تو این یکی دو ماهه اخیر هیچ جقی نتونسته جق نوشته ای اینچنینی بنویسه
عجب . پس خواهرت چه حالی به دامادتون میداده. به به. دامادتون هم خواهرات و و هم ننه ات رو… آره…
در همین لحظات بود که پدر زنش وارد شد و هر سه مونث و یک مذکر را به گا داد و بعد هم پدر بزرگ زنش اومد و عقب جلوی هر موجود زنده ای که تو اطاق بودو یکی کرد. زنش یک کم ناراحت بود که مادر زنش رفت رید تو دهن زنش و زنش هم خوشحال شد.
پایان
داداش دمت گرم کاش قسمت ما هم بشه
کردنی رو باید کرد.
ای کیر مش ابوالقاسم تو کوس خارت با این داستانت بچه سولاخی
بنویس که وقتی پدر زن و باجناقت اومدن و زناشون رو لخت دیدن، اونارو هم کردی.
خوب بوده که باهاشون راحت نبودی. وای به حالِ اونا که باهاشون راحتی…
باز ناراحتی که چرا توی نظرات فحش میدن. کوووووونی.
هرچی فحش دادن، نوش جونت…
کسرم تو کوص مادرت کوصکش جلغی
با این تخیلات کیری
این حجم از کسشر بی سابقه هست
دیوث بقیه رو چی فرض کردی
همه که مثل خودت کصخل نیستن
وای مردم از خنده جنده خونه باز کردی داداش یک مثال منطقه ما هست میگن بره رو از دنبال مادرش بگیر چه چیزی تربیت کرده مادر خانومت والا
خوبه که خودت میدونی لایق فحش خوردنی بااون لهجه کیریه خراسانی
اگه بگی مادر زنم و دختراش جنده پولی هستند و به زایرین عرب کوس میدن ، کستانتو باور میکنیم، یالله اعتراف کن.
جقی بی غیرت
آدرستم پی وی برام بفرست اومدم اون طرفا یه سری به سه تاشون بزنم.
قبل تر شربت میخوردن میکردن همه رو . جدیدا “چرب” میکنن
چررررب مجید؟؟ چرررررررربببب؟؟؟؟
یعنی انقدر این اعتقادات قوی بود که با یه گرما کشف حجاب شد؟
ای گاو اعظم فکر کنم تو از خواب آمن هوتب و از رود نیل که داشت خشک میشد زدی بیرون!!!آخه کس مغز زمانی که مغزت پریوده داستان ننویس …کس مغز اعظم با تراوشات ذهنی پر از عن بسلامت باد
ببین دلبندم کیر هر چی کیر داره از بدو افرینش به کس مادر محترمت.
اخه مجلوق اینا چیه تفت دادی .ادبیات کودکانه.ذهن کیری
اها یادم رفت بگم استخون مرده هات تو کون زنده هات.
لاشی اینا چیه کیر ادولف هیتلر تو کونت. (dash)
عزیزم آخه خیلی تابلوهه که چرت نوشتی اونوقت انتظار داری بهت فحش ندن؟؟!
اصل ماجرا یه خط بوده: باسلام مجیدهستم27سالمه. قیافیه متوسطی دارم. 3ساله ازدواج کردم اززندگیمم راضی هستم. از پدرزنم اما راضی نیستم کیرش خیلی کلفته می ذاره کونم از دهنم درمیاد…
و اینگونه شد که مخت گوزید و چرت نوشتی
اول داستانت به خودم قول دادم نظر بدم ولی فهش ندم
من جا خالی میزارم خودت با فهش برا خودت پرش کن
اخه … چرا مینویسی مگه… میخاره برو … بده به پدر زنت اینجا هم نیا
ﺣﺎﺟﻲ ﻣﻦ ﻳﻚ ﺭﻫﮕﺰﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﻣﻨﻮ ﻧﻜﻦ ﻧﺎﻣﻮﺳﻦ