همسر جنده ام و دختر جنده ترم (3)

1402/04/21

...قسمت قبل

سرایدار پاساژ که تازه از افغانستان غیرقانونی اومده بود ایران وارد شد.اسمش یحیی بود.یه پسر لاغر مردنی .تا اومد چسبید به خانومم من هاج واج نگاه میکردم.
-دیدمت اقا پویا با شاگردت و زنت.من باید بکنمش و الا همه جا میگم مدرک هم دارم.
البته با لهجه خودش میگفت.خانومم عصبی و بی حوصله سعی میکرد اونو از خودش جدا کنه خسته بود خیلی.هنوز ساپورت و شرتش پایین بود که کشید بالا ولی این پسر پر رو دوباره کشید پایین .هرکار میکرد خانومم نمیتونست از خودش دور کنه.انگار اونم یاد گرفته بود از جواد قاطی کرد و یه دونه محکم زد روی کون هلیا یه دونه هم محکم زد تو گوشش.یهو خانومم ساکت شد منو نگاه کرد ولی من ساکت موندم سرمو انداختم پایین
-خانوم اقا پویا راه بیایی بهتره والا همه میفهمن جنده ای
زنم دیگه به ناچار اروم گرفت خانوممو بغل کرد از کنار و با دستاش پستونای زنمو میمالید و میخورد گاهی هم کس و کونشو دست میکشید یه در میون از خانومم لب میگرفت.با لذت و شدت لبای خانومم رو میخورد.خانومم کاملا تسلیم شده بود.نمیدونم از خستگی بود یا ترس ابرومون.بهم گفتش
-زنتو تمییز کن همونجوری که برای اون میکردی با دهنت
منم دوباره زانو زدم جلوی کص خانومم شروع کردم لیس زدن تموم لاپاهاش و کص و کونش حسابی میخوردم و لیس میزدم.هنوز بوی ابکیر جواد رو تنش بود.
-بدنش هم لیس بزن عرق کرده خوشم نمیاد
یه نگاهی انداختم حرصم در اومد بود پسرک بیشعور کثیف غیرقانونی اومده تازه میخواد زنمو بکنه نرخ هم تعیین میکنه. اطاعت کردم
شروع کردم اول رووناشو بعد لمبرهای کون خانومم رو بعدش تموم شیکم و پشتشو لیس زدم
-زیر بغلش زیر بغلش
دستای خانوممو دادم بالا زیر بغلشو که کاملا تمییز و شیو شده بود و از سفیدی و زیبایی برق میزد لیسیدم.البته تنش بوی عرق شهوت گرفته بود.خیس از عرق شهوتناک بود.
یحیی شروع کرد لباسای زنمو در اوردن اول مانتوشو بعدم تاپ و سوتینشو.به منم گفت
-بقیه رو دربیار
اول ساپورت خانوممو کشیدم از تنش بیرون با شرتش
-حالا کیرمو بخور
مشغول کیر اقا شدم.حسابی واسش خوردم.اونم یه بند با بدن تماما لخت زنم توی دسشویی پاساژ حال میکرد.بعد خانوممو چرخوند به دیوار خمش کرد.میخواست بکنه تو کونش که ناله ی خانوم دوباره بلند شد
-اهههه نه نه نه تور خدااااا اقا یحیی.خواهش میکنم کونم نه نه
جالب بود اصلا خانومم این یارو رو ادم حساب نمیکرد حتی بنده خدا سلام میکرد جواب سلامشو هم نمیداد.ولی حالا که زیر کیرش بود بهش میگفت آقا یحیی و ازش خواهش میکرد
من گفتم
-اقا یحی لطفا امروز کصشو بکن .کونشو بزار یه وقتی خونه خودمون دعوتت میکنم
-باشه
خانومم چرخید سمت من با نگاه خسته اش ازم ممنون بود که کونشو از پاره شدن دوباره نجات دادم
با یه حرکت کرد تو کصش.صدای ناله و اه خانومم بلند شد دوباره.تو یه روز کمتر از یه ساعت دو نفر داشتن جلوم میکردنش
شروع کرد اروم کصشو گاییدن.با ملاحظه تر میکرد خیلی نسبت به اون جواد.خانومم یکم بدنش اروم گرفته بود و ریز و خفه ناله میکرد.نمیدونم از درد بود یا لذت… ولی من دوباره سیخه سیخ بودم. یحیی سرمو کشید بین پاهای زنم .منظورشو گرفتم.مشغول لیس زدن کس خانومم شدم اونم در حالی که یه پسر جوون افغانی داشت کصشو میکرد.کیر بی مویی داشت.یعنی کلا بدنش کم مو بود.رفت امد کیر توی کس زنم لذت بخش بود واسم.حسابی کصشو میخوردم گاهی هم کیر و تخمای یحیی رو لیس میزدم.خیلی طول نکشید کشید بیرون با چندتا تکون خالی کرد رو کص زنم.کلی ابکیر داشت.گمونم خیلی وقت بود ارضا نشده بود .کوتاه ارضا شد.کلی ابکیر رو کص زنم ریخته بود برق میزد.بوی منی دوباره با بوی کس خانومم سرمو پر کرد.که خانوممو نشوند رو زمین و کیرشو کرد دهنش .هلیا بی هیچ حرکت و حرف اضافه ای مشغول لیسیدن شد اگر چند معلوم بود بیزاره و چندشش میشه.کیر ابکیری اونو میخورد و تمییز میکرد.یحیی پاهای خانومم رو باز کرد با دستاش و گفت
-بخور تو تمیزش کن بخورش
منم سرمو بردم بین پاهای خانومم و ابکیری که ریخته بود روی کص خانومم و خیس خیس بود و راه افتاده بود سمت کصش و پاهاش رو لیسیدم خوردم.حتی رسیده بود به زانوی چپش منی یحیی که اونو هم با زبونم جمع کردم و قورت دادم در حالی که زنم داشت واسه آقا یحیی ساک میزد.یحیی شورت و سوتین خانوممو یادگاری برداشت و گفت
-یادت باشه کونشو قول دادیااا
گفتم
-چشمم ممم
بالاخره رضایت داد و ولمون کرد.من چنتا بوسه زدم به کس خانومم بعد بغلش کردم و لباشو خوردم و بوسیدمش در گوشش گفتم
-عاشقتم .عشقم شرمنده مجبور بودم هر دومون مجبور بودیم.
لباساشو تنش کردم البته بدون شرت و سوتین. بردمش خونه

یکی دو روزی گذشت که واسه گوشیم یه پیام اومد از طرف پسر همسایمون میلاد.
-منو و یکی از بچه ها شب میایم خونتون. از راه دور اومده یه شب یا شایدم دو شب اونجا میمونه میدونی که باید چیکار کنی.بگو خانومای خونه خوشگل کنند یه مهمونی کوچیک هم میگیرم
کاملا میدونستم وظیفه مو. به خانومم گفتم شب مهمون داریم طبقه پایینی به شوخی گفتم شاید اومده خواستگاری پانیذ.زنم با تعجب نگاه کرد و حرفی نزد فقط گفتش حواسم هست باشه
سر شب دیدم میلاد با یه پسره به اسم رضا اومدن.اون بزرگتر بود حدود 30 سال.گویا راننده اتوبوس بودش.دخترم پانیذ مثل همیشه با یه تیپ سکسی و لختی بود کلا غریبه اشنا واسش فرقی نداشت.یه شلوارک لی تنگ و کوتاه که فقط کونشو می پوشوند تا بالای روونش بود فقط و یه تاپ استین حلقه ای مشکی که نصف سینه هاش و تموم رونا و پاهای خوشفرم و سفیدش لخت بیرون بود.خانومم همینطور یه دامن خیلی کوتاه قرمز تا زیر کونش تن زده بود با یه جوراب شلواری مشکی خیلی نازک و یه تاپ مشکی تنگ که پستونای گرد و خوشفرمش داشت جر میداد لباسو با کفش پاشنه بلند مشکی
حسابی داشتن ناموسمو دید میزدن.میلاد چسبیده بود به خانومم و باهاش لاس میزد رضا هم به دخترم.میلاد دستشو به بهونه صمیمت انداخته بود دور کمر خانومم و هلیا چنباری خودشو خلاص کرد ولی دید خیلی مقاومت کنه بدتره بیخیال شدواونطرف هم رضا چسبیده بود به دخترم .یه پسر مو فرفری هیکلی با پوست تیره.معلوم بود دخترم محل نمیزاره ولی ول کن نبودش.هی باهاش گرم میگرفت و پانیذ مرتب کیرش میکرد و محل نمیزاشت یا میزد تو برجکش.ناهار رو خوردیم.بعد ناهار نشستیم پای تلویزیونو میوه خوردن دیدم میلاد گاهی زنمو انگشت میکنه که هلیا دستشو پس میزد و نمیزاشت.اونطرف هال هم همین وضع بود هی سعی میکرد دستاشو رضا بزاره رو رونای سفید دخترم ولی نمیزاشت پانیذ .معلوم بود رضا کلافه شده.میلاد وضعش بهتر بود.منم مثل سیب زمینی داشتم مالیده شدن ناموسم رو دید میزدم. خواستیم پاشیم بریم چرتی بزنیم یهو واسم پیام اومد میلاد بود
-اه دختر پتیارت پا نمیده به رضا یه جوری دوتا رو بفرست تو اتاق
-خوب بفرستم چی میشه نمیزاره بازم
-تو بفرستشون کاریت نباشه.دخترتو جر واجر تحویلت میده
فکری کردم میدونستم بالاخره میکنتش چه کمک کنم یا نه پس یه حالی هم بکنم جواب دادم
-یه شرط فقط بهش بگو ابکیرشو یه جوری از تن پانیذ تمییز کنه بده بهم
-باشه کونی
رو کردم به پانیذ
-عزیزم پانیذ اقا رضا رو ببر اتاقت کتابها و فیلما رو نشونش بده چیزی ببینه خوصله اش سر نره
رسما داشتم بهش میگفتم برو تو اتاق تا بتونه بکنتت.پانیذ ناچار پا شد و رضا هم خوشحال رفت دنبالش .خانومم پاشد رفت بخوابه میلاد هم گوشیش زنگ خورد گفتش الان بر میگردم و رفت بیرون
منم گفتم میخوابم ولی پشت در نیمه باز اتاق دخترم ایستادم
دیدم دخترمو از جلو بغل کرد و داره بزور ازش لب میگیره پانیذ هم هی سرشو میچرخونه ولی اون ول کن نبود.همش میگفت
-اههه ولم کن کثافت بدم میاد ولم کن.اههه اهههه گمشو اونور حیوون
-جیگرمی خوشگلم جیگر
رضا بی توجه دخترمو انداخت رو تخت و خودشم روش دراز کشید.حالا زیر سنگینی وزن رضا تکون نمیتونست بخوره
-ولم کن بخدا جیغ میزنم
-بزن میگم خودش خواسته تازه میخوای بفهمن خونوادت به میلاد و دوستش کص دادی؟؟
دخترم با نفرت نگاهش کرد و هیچی نگفت
-الان میخوای چیکار کنی جاش نیست
-هیچی خوشگله یه ذره حال میکنیم تموم
دخترم ناچار حرفی نزد و ساکت شد تا کارشو بکنه و زودتر خلاص بشه.اونم تاپ دخترمو زد بالا زیرش یه سوتین سفید بود اونم زد زیر گلوش
-هوی با دستات بگیرش
پانیذ با اکراه تاپ و سوتینشو زیر گلوش نگه داشت تا اون راحت پستوناشو بخوره و بچلونه.دو دستی افتاده بود به جون پستونای توپی و بلوری دخترم.مدام گاز میزد و صدای اخ پانیذ رو در می آورد.بعدم دستشو برد زیر شلوارک پانیذ و کصشو میمالید که پانیذ دستشو پس زد
-اه خوشگله بزار حالمو بکنم
باز کوتاه اومد به هوای اینکه راضیش کنه.رضا شلوارک پانیذ رو کشید پایین با شرتش.شرتش ست بود با سوتینش.پانیذ معلوم بود بیزاره ولی حرفی نمیزد.خوب که دستمالی کرد همه جای دخترمو بلند شد شلوارشو داد پایین کیرشو دراورد.گرفت جلوی دهن پانیذ
-اهه هی جلو میری که اقا رضا.عمرا نمیخورم
-اخه پس چجوری حال کنیم ابمو تا نیاری که ولت نمیکنم
پانیذ ناچار دهنش باز کرد و اونم فرو کرد .اروم مثل بستنی میخورد واسش.رضا معلوم بود ناراضیه.سر پانیذ رو محکم گرفت تو دستاش و شروع کرد عقب جلو کردن کیرش.داشت دهنشو میگایید.اونم درحالی که دخترم به پشت دراز بود و سینه های لختش برق میزد شلوارکش هم تا نصفه پایین بود.چند بار با دستاش زد به پاهای رضا ولی نمیتونست کیر رضا رو از دهنش خارج کنه. اون با تموم وزنش خودشو انداخت بود رو سر دخترم و داشت دهنشو میکرد.چشاش از فشار خیس شده بود و ریملش از گوشه چشاش اومده بود رو گونه هاش.کل کیرشو که کوچیک هم نبود تا ته میکرد داخل دهن داغ و نمناک و ناز دخترم.حسابی داشت از دهن دخترم استفاده میبرد و تو اوج لذت بود.منم راست راست بودم و از صحنه دهن گاییده شدن دخترم تو اوج شهوت بودم.بالاخره رضایت داد و از دهنش کشید بیرون.پانیذ نفس نفس میزد
-احححمققق بببیشعوررر احمق خفههه اممم کردی
ولی رضا امونش نداد سریع شلوارک و شورتشو کامل درآورد و دراز کشید رو پانیذ .پانیذ سعی کرد اونو از روی خودش بلند کنه ولی زورش نرسید هرکار میکرد خودشو بکشه بیرون نمیتونست.هر چی تقلا میکرد بیفایده بود با چند تا سیلی به گردن و صورتش بالاخره اروم گرفت پانیذ.شروع کرد خواهش التماس
-تور رو خدا اقا رضا ولم کن بزار برات بخورم ابتو بیارم ولم کن گناه دارم درد داره بخدا
-اهه.یه درصد فکر کن همچین کسی رو نکنم.دهنتو ببند
بعدم بی توجه به بغض و خواهشهای دخترم کیرشو فرو کرد توی کصش که اخ بلند پانیذ رو در اورد.پاهاشو کاملا از هم باز کرد وشروع کرد محکم کصشو گاییدن.شاالپ شلوپ تلمبه های سنگین رضا اتاق رو برداشته بود.صدای ناله های پانیذ هی بالاتر میرفت
-هوی جنده ارومتر همه رو خبر میکنی
دخترم برای اینکه صداش کمتر در بیاد لباشو دستاشو گاز میگرفت.یکم گذشت پاهای دخترمو قشنگ داد بالا کامل و خمش کرد پاهاشو رو شیکمش. کون پانیذ و کصش هم اومد بالتر.حالا راحتتر و محکمتر میتونست دخترمو جر بده.همینم شد.با تمام توانش کیرشو میکوبید عمق کص ناز و داغ دختر یکی یه دونه ام.رسما داشت جرش میداد.طفلک برای اینکه صداش بیرون نره ملحفه رو گاز میگرفت.کیرشو از کصش در می اورد و با تموم قدرت فرو میکرد دوباره تو کصش.پاهای ناز وسفید دخترم رو هوا از شدت گایش تکون تکون میخورد.مثه پرچم که بر افراشته بشه. یه 5 دقیقه ای همین حالت کردش که کوبوند ته کص پانیذ و نیگه داشت تموم ابشو خالی کرد تو رحم دخترم.بعدم کامل دراز کشید روش یعنی بیهوش شد از لذت.بالاخره ار روی دخترم کنار اومد و یاد شرط من افتاد انگار.شرت پانیذ رو برداشت باهاش ابکیری رو کصش ریخته شده بود رو تمییز کرد.
-هوی جنده بچرخ یکم فشار بیار ابم از کصت خالی بشه
کارش که با دخترم تموم شده بود خوشگله و جیگر شده بود جنده و پتیاره.پانیذ بیحال چرخید.با یکم فشار ریخت بیرون.با انگشتاش بیشرمانه کص دخترمو حفاری میکرد تا ابشو خالی کنه البته بیفایده هم نبود کلی ابکیر از کصش خارج شد همه رو لای شورتش جمع کرد. رضا همیجوری لخت و عور از اتاق زد بیرون منو دید منم رفتم توی اتاق کناری درو بستم اون بی هیچ حرفی منو نشوند رو زانوهام کیرشو که تازه از کص دخترم در اومده بود کرد دهنم.هنوز منی و ترشحات کص دخترم روش بود.با لذت خوردمش.مزه ی کص گاییده شده ی دخترم رو از روی کیر بکنش می چشیدم و سرم از لذت گیج میرفت خوب کیرشو واسش تمییز کردم .بعد بهم گفت
-کونی زن جنده کارت با شورت دخترت جندت تموم شد میشوری قشنگ واسم میاری فهمیدی
-چشم
ولم کرد و رفت.حالا نوبت جایزه ی اصلیم بود.شرت پانیذ رو باز کردم کلی ابکیر لاش جمع بود.همه رو با زبونم کشیدم توی دهنم اروم اروم میخوردم تا مزه عمق کص دخترم ناموسم رو خوب از منی بکنش حس کنم بعدم شرتشو کردم دهنم و مثه لواشک میخوردم نیم ساعت دیگه توی دهنم بود .بعد رفتم خوب شرت خیس از منی دخترمو شستم قشنگ و با اتو خشکش کردم و بردم دادم به رضا تا یادگاری واسش بمونه از گاییدن ناموسم.
که متوجه شدم پانیذ رفته حموم و بعدش هم زد بیرون گفتش شب هم نمیام خونه دوستم میمونم.گمونم از ترس میلاد بود

نوشته: شوهر کونی

ادامه...


👍 15
👎 28
108801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

937395
2023-07-13 00:32:13 +0330 +0330

دوتا پيشنهاد دارم برات
اول اينكه:اگه مثل داستاني كه مينويسي اينقدر بي غيرت و حقيري پس ايدي و شماره زن و دخترتو بذار اينجا بچه هايه شهواني لذت ببرن
دو اينكه:اگه نميتوني شماره زن و دخترتو بذاري پس كسشر ننويس
سايت به گند كشيده شد
ادمينم فقط بلده اكانت هارو پاك كنه
اين كسشرارو به عنوان داستان تاييد ميكنه


937401
2023-07-13 00:58:15 +0330 +0330

کیر ادم فضاییا تو کص خواهر و مادرت
این داستاانا تو روابط ادم فضایی ها هم قفله

3 ❤️

937410
2023-07-13 01:50:21 +0330 +0330

واقعا چی فکر میکنی این کس و شعرا رو مینویسی
بابا این تو برازرز هم قفله

1 ❤️

937421
2023-07-13 03:08:12 +0330 +0330

همه دنیا کردن زنتو بعد میترسی از اینکه فیلمش پخش بشه همه ام فیلم گرفتن از دادن زنت و دخترت چ سناریوی مسخره ای بچه کونی بیس سالتم نیست

1 ❤️

937428
2023-07-13 03:55:17 +0330 +0330

اینقدر ناموس ناموس نکن! تو اگه ناموس حالیت میشد که این چرندیات رو بلغور نمی‌کردی!
همون پیشنهادات کامنت نفر اول رو برات دارم

1 ❤️

937433
2023-07-13 04:23:22 +0330 +0330

در کل به آدمهای شبیه تو میگن زن خراب کن

1 ❤️

937436
2023-07-13 05:17:12 +0330 +0330

فهمیدیم می خوای بیغیرت باشی
فهمیدیم زن نداری
کسکش افغانی

2 ❤️

937444
2023-07-13 06:25:07 +0330 +0330

با اختلاف زیادی مسخره ترین داستان این سایت بود که تا الان خوندم چرندیات یه آدم روانی و دیوانه و جقی سادیسمی روانپریش در یک کلام

1 ❤️

937445
2023-07-13 06:40:04 +0330 +0330
D&G

کصشعر محض…
من خودم این فانتزیو قبلا ک متاهل بودم انجام دادم…
ولی اول و آخر اونی که می‌خواست حرکت بزنه و سوءاستفاده کنه رو میگاییدم…
کیرررررم تو ذهن مریضت. اینقدرررررر خزعبلات نباف

0 ❤️

937465
2023-07-13 09:41:45 +0330 +0330

میگم کونی با این جور بیان تو و از رو نرفتن تو من فهمیدم که احتمالا تو کونی بودی بعد زیر کیر ۲۰ سانتی در حال پاره شدن بی هوا زن و دخترت سر رسیدن از خونه انداختنت بیرون حالا آواره شدی آمدی هرشب مثلاً از زن و دخترت انتقام بگیری و مشکل شدید روانی هم داری . حالا یه مشت بچه جلقی زیر ۱۵ سال هم بهت لایک دان خوشت آمده بی وجود کونی هر جایی هرزه فاسد .
دهنت سرویس ادمین .

0 ❤️

937477
2023-07-13 12:51:26 +0330 +0330

این مزخرفات چطور به ذهنتون میاد؟ عجیبه

1 ❤️

937490
2023-07-13 14:47:19 +0330 +0330

کوسشر ننویس حالمونو بهم زدی دیوث تو این همه سال به کمتر داستانی فوش دادم ولی تو حرومزاده حال بهم زنی عنتر

1 ❤️

937516
2023-07-13 18:55:02 +0330 +0330

کص شعر محض
آره دوتا لنده هور بیان تو خونت زنت و دخترت رو بکنن تو هم هیچ کاری نکنی
خاک بر سرت

1 ❤️

937663
2023-07-14 20:02:03 +0330 +0330

واقعا نمیدونم بهت چی بگم ولی از موتوری جنس نگیر زیاد هم جق نزن برای چشمهات بده

0 ❤️

937700
2023-07-15 01:31:58 +0330 +0330

زنم و‌دخترم عادت دارن تو خونه با لباس خیلی باز بگردن حتی جلو دوستام .برا همین دوستام راختن باهاشون. چنبار دبدم دست کردن زیر دامن دخترم و کوسشو مالیذن. چنبارم برام شورت و‌سوتین فانتزی دادن گفتن کادوه بده زنت و دخترت بپوشه و رسماً شدم کوسکششون. بهم پیام مبذن و از بدن و اندام زنم و دخترم حرف میزنن حتی راخت بهم میکن از کوس زنت عکس بده یا میگن دخترتو تنها بزار باما که راختت بمالیدمش. تازگی هم یکی از دوستام به بهونه کمک تو درس و… میاد با دخترم تو اتاق تنها میشن و دخترمو از کون می‌کنه

1 ❤️

937826
2023-07-15 21:57:34 +0330 +0330

دمتگرم
خیلی خوب بود
لطفا ادامش بدع😍

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها