زندایی که عاشقشمو بالاخره کردمش

1402/11/12

سلام من علیم 19 ساله از اردبیل…با قد 186 و وزن 79 و با موهای حالت دار…زن داییم هم یه زن 35 ساله سکسی که فیس زیاد خوبی نداره (میتونم بگم از 100 نمره 55 رو بدم بهش) ولی از اندام نگم بهتون که دیوونم کردن با ممه های 80 و باسن های گنده قمبل (که شلوار تنگ میپوشه پوست کونش هم معلوم میشه) خلاصه کنم براتون که دل از من برده
داییم اینا با بابابزرگم اینا یه ساختمون میمونن من وقتی هم میرفتم خونه بابابزرگم زیاد نمیتونستم برم خونه داییم و زن داییمو دید بزنم ولی هر بهونه ای که میوفتاد دستم میرفتم خونشونو نگاش میکردم اون ممه های بزرگش اون اندام سکسیش حتی چند باری هم از ممه و کونش عکس گرفتمو جق زدم کلی من از سن 15 16 سالگی تو کف زنداییم بودم و هی میخواستم باهاش رابطه برقرار کنمو آرزوم بود طوری که وقتی هم جق میزدم به هیشکی جز اون فکر نمیکردمو به عشقش جق میزدم و اینم بگم که داییم به زمین و زمان مشکوکه و خیلی حساس ینی یکم دم به تله بدی به چوخ میری
قضیه برمیگرده به 5 ماه پیش یعنی 5/22 بهترین روز زندگیم داییم که میخواست با باباش و مادرش برن شهرستان برا کاراشون به من زنگ زد که بیا باهم چندتا خرت و پرت بخریمو آخر سر هم ماشین اینارو بشوریم از بس نشستی خونه پوکیدی بیا بیرون از اون خراب شده منم خندیدمو گفتم باشه دایی میام خونتون گف منتظرم منم نمیدونم میخوان برن چون در حالت های عادی هم داییم همیشه منو اینور اونور میبرد با خودش حتی برا کار های کوچیک و ساده خلاصه رفتم خونشون در و زدم دختر داییم درو باز کرد رفتم تو دیدم زنداییم با یه ست نارنجی رنگ که ممه هاش و لمبرای کونش قشنگ تابلو بود سلام احوال پرسی کردیمو رو بوسی کرد باهام و گف خوش اومدی زن داییمو اینطوری ندیده بودم آرایش ملایمی کرده بود یه بو عطر زنانه خاصی میداد که شهوتمو زیاد کرد و کیرم نیم خیز شد داییم اولش نبود منم فرصت افتاده بود دستم داشتم قشنگ دید میزدمش وای تا خط کصش هم تابلو بود و منو دیوونه میکرد دلم میخواست همونجا تو آشپزخونه کصشو به دهنم بگیرم و لیسش بزنم زندایی یهو گف علی شربت میخوری برات بیارم شربت شلیله خودم ساختم خوشمزس با یه آن به خودم اومدمو گفتم ممنون زحمت نکش گف تعارف میکنی بابا وایسا بیارم برات بخور گرمه هوا بعد دو سه دقیقه که نشسته بودمو داشتم دید میزدمش یهو داییم از حیاط پشتی اومد داخل و منم چشامو از زندایی برداشتمو پاشدم باهاش سلام و احوال پرسی کردم بعد زن دایی هم که میدونست دایی حساسه زودی یه شال بلند داشت که انداخت سرش ولی من حواسم پرت اون ستی بود که تنش بود یه تیشرت با شلوارک که پایین زانو هاش بود اینکه شالو انداخت گرفتم که حتما خیس کرده برام دلم گرم شد که میتونم به آرزوی چند سالم برسمو بتونم بکنم تو اون کص تپلش که از روی شلوارک معلوم بود…دایی نشستو گف شربتو بخور بریم بازار بیایم بعد به زندایی گف که براش شربت بیاره اونم یکی گرفتو آورد وقتی که دید اون ست تنشه و پاهاشو ممه هاش تابلوئن دیگه کونش که داد میزد اخماش رف تو هم و چپ چپ نگاش کرد بعد شربتو خوردیمو پاشد که بریم رفتیم داشتم کفشمو میپوشیدم که گفت به دخترا بگو گوشیمو بیارن نیازش دارم بعد من که برگشتم به بگم که گوشی داییمو بیارین دیدم که زن دایی خم شده که لیوان های شربتو که خوردیم برداره و اون کون بزرگش قشنگ قمبل شده و کیرمو شق کرد یه حسی داد که نمیتونم توصیفش کنم گفتم گوشیی داییم مونده و برگشتو بهم نگاه کرد گفت وایسا بیارم برات بعد که آورد گرفتنی از قصد دستمو به دستش زدم یه پوزخندی زد برام بعد منم امیدوار شدم خلاصه با داییم رفتیمو وسیله ها رو گرفتیم گف که میخام برم شهرستان شب برگردم گفتم به سلامتی و اینا منو بعدش رسوند خونه و رفت منم با فکر زندایی که دیونه شده بودم و نمیتونستم تمرکز کنم برا درس خوندن فکرم پیشش بود بهونه ایی میخواستم که برم خونه داییم همینطور داشت میگذشت که شب ساعت 9 اینا داییم زنگ زد که علی برو خونه ما زنداییت اینا تنهان میترسن منم با کله قبول کردمو رفتم و چه رفتنیییییییییییی خودم یکم دیرتر رفتم که دیروقت بشه و دختراش بخوابن تا بتونم درخواست بدم بهش ساعت 10:30 شب بود که یه اسنپ زدمو رفتم در خونه رو زدم زنداییم درو باز کردو گفت خوش اومدی چه خوب که اومدی بعد گف که بعدازظهر که داییت تنها برگشت گفتم چرا علیو نیاوردی و گف بهونه درساتو کردی گفتم یکم اره ولی خب دیگه دایی گف تنهایینو میترسین اومدم (خونه داییم هم ورودیش از پارکینگه تو پارکینگ حرف میزد بام) یه تاپ قرمز تنش بود که سوتین نزده بود و نوک سینه هاش تابلو بودن چاک سینه هاش که خرم کرده بودن با یه شلوارک بگم یا شرتک ولی یکم بالاتر از زانوهاش بودن که گل گلی بودنو دیوونه میکردن وقتی راه میرفت و از پله بالا میرف کونش مثله ژله میلرزید منم ک از همون پارکینگه شق کرده بودم رفتیم تو دیدم دختراش داره میخوابن و خوابالون منم پاورجین پاورچین رفتم که نبیننم و بیدار شن که مصیبت شن برام انگاری زندایی خودشم میخواست اون شب بده برام که دختراشو زود تر خوابونده بود بعد دخترا خوابیدنو یکیشو زنداییم برد گذاشت سرجاش یکیشم من وقتی که میزاشت دخترشو سرجاش خم میشد و منم دیدش میزدم وقتی دخترو میدادم بغلش تند دستی کردمو دستمو به طور غیر ارادی چسبوندم به ممه هاش چقد نرم بودن ساعت 10:55 دقیقه بود نشستیم رو مبل سه نفره و تلویزیون میدیدم بهم گفت کلک چرا دیر اومدی دیدم نخو داره میده بعد گفتم خودم دیر اومدم که معذب نشی خب گف میدونم میدونم و خندید بعد یکم نزدیک شدم بعد کانال ها رو هی عوض میکرد و میگف چرا یه چیز خوب نی حوصلم سر رفته منم گفتم نه بابا حوصلتم سرمیره گف شیطون شدی و باز خندید و بازم نزدیکش شدم تقریبا 5 سانت فاصلمون بود که یهو گف میخوام دراز بکشم گفته باشه بعد دراز کشید کونش چسبید به رونام و پاهاشو رو پام دراز کرد و به کیر شق کردم میخورد منم زودی استفاده کردم از فرصت دادم بالا ک اخمش رف رو هم پاهاشو جمع کرد ترسیدم گفتم شاید قصد خاسی نداره ملافه رو کشید روش و هی خودمو فحش میدادم ک ریدی تو بهترین فرصتت بعد گفتم دلگیری گفت از دست داییت خیلی فهمیدم بینشون شکرابه و بهترین فرصت بعد از داییم شروع کرد بد گفتن که پول کافی نمیده برام ارزش قائلم نمیشه هوامو نداره و… منم تاییدش میکردمو طرف زنداییو نگه میداشتم چون فق میخاسم باهام راحت شه و بکنمش هی تعریفش میکردم ( چون زنداییم خیلی اهل غیبت و اینا بود جنباری هم پای غیبتاش نشستمو امتحان کردم که بکنمش نشد ولی) میدونسم تنها راه نزدیک شدن بهش اینه بعد گف که مجبوری باهاش زندگی میکنم بخاطر دوتا دخترام بی نوا راست هم میگف اخلاق داییم خیلی گند بود کل فامیل ازش گله مند بودند ولی به زبون نمیاوردن خلاصه رفتم کنارش دستاشو گرفتم گفتم همین تحمل کردنت خوبه دیگه میدونی که چقد عزیزی برام زندایی بعد لپمو بوس کردو گف واقعا ممنونم ازت گفتم قربونت این چه حرفیه میشناسمت دیگه بعد سرشو رو شونم گذاشتم ملافه پایین افتاده بود منم از لا شورتکش دید میزدم کونشو کیرم شق بود فک کنم فمید که شقه دور شد و رفت لحاف تشک آورد واسم و منم تو شک بودم که چرا داره اینطور میکنه اخه نخ میداد این چیکار کردم که😭😭 بعد رف تو اتاق لحاف اینا رو آورد پهن کرد گفت راحت بگیر بخواب منم رفتم اتاق که شلوار لیمو دربیارم بعد عوض که میکردم چشمم به سبد لباسای شسته نشده افتاد که یه شورت سیاه طوری بود یدونه هم سوتین سیاه طوری گرفتمو مالوندم به کیرم شق کامل بودم آبم نیومد سعی کردم بیارم نیومد بعد بیخیال شدمو رفتم که دراز بکشم جام از رو شلوارم کیرم معلوم بود که شقه مینداختم پشت کش شورتم ک تابلو نشه بعد که اومدم بیرون دیدم تو جام خوابیده بعد تا منو دید رفت کنار گفتم راحت باش چیه مگه بخواب من میشینم گف نه بابا بیا بخواب جات من خوابم نمیاد هنو بعد گفتم باشه یکمم باهام درد و دل کرد و از داییم گفت منم تاییدش میکردمو میگفتم پا به پاش که دلشو به دست بیارم اخرش از دست داییم گریش گرفتم منم سرشو بغل کردم گفتم نکن بابا گریه چرا بعد گف اخه من چیکار کنم با این مرد بدم میاد ازش اصلا بهم گوش نمیده و گفتم نه بابا اینطورام نیست دایی دوست داره و اینا گفت بخدا طرفشو بگیری علی لباساتو میدم دستت این وقت شب راهیت میکنم خونتون ها گفتم خب راستشو میگم که داد کشید سرم گفتم باشه غلط کردم ببخشید گریه نکن تروخدا حیف نیست گریه کنی چشات اشکی شه یکم تو بغلم بود و منم سرشو در اعوش کشیده بودم تو کونم عروسی بود که ایول دلشو به دست آوردم بعد پاشد از لپم بوس کرد و با صدای لرز دار گف که ممنون که امشب بودی و ارومم کردی گفتم اگه لازمه نرو و امشب اینجا بمون گف دخترا میترسن شب بیدار شن یهو نبینن منو بعد گفتم اینجایی خب بیدار شن میبینی ماهم تو حال بودیم بعد گفت علی میگم نه یعنی نه بعد پاشد و رفت منم گه گاهی بهش سر میزدم بار سوم که بهش سرمیزدم ساعت 3:30 شب بود که نگو بیدار بوده من سرمو تکیه داده بودم به چارچوب در و دیدش میزدم اونم قمبل کرده بود و تکون میخورد گاهی منم با خودم میگفتم چی میشد امشب ارومت کنم به روش خودم چی میشد بکنم اون کصتو بعد تکون خورد بعد این حرفم حس کردم بیداره بعد اومدم جام یه دقیقه نکشید از برگشتم رفتم تو جاش گفتم خوابی؟ با لحن خاصی گفت نخیر جناب فهمیدم شنیده و ترسیدم ولی دیگه دلو زدم به دریا و گفتم بهش که دوست دارم 3 ساله به عشق تو جق میزنم و فکرم مشغولته اولش خواست مقاومت الکی بکنه که مثلا متاهلمو فلان تابلو بود ولی راضی بود بعد لباشو بوسیدم بعد 5 ثانیه مقاومت همراهیم کردو کیرمو مالید منم کصشو میمالوندم که یه آهی کشید دستمو انداختم دهنش گفتم هییششششش بیدار میشن گف پاشو بریم باشه داشتیم که میرفتیم در عین حال لخت میشدیم کانال کولر رو تنظیم کردم درست رو جام دراز کشیده بود و پاهاش بالا بود منتظر من بود برگشتم دیدمش انگار بهشتو میدیدم وای یه کص نسبتا صورتی و تپل که میگفت زبونتو میخواد علی بجنب بعد منم زودی مثه کص ندیده ها پریدموسرمو کوبوندم به کصش اهش بلند شد گف مثه وحشیا بخور برام بعد منم لیس میزدم اونم بالا پایین میشد و میمالوند خودشو به سر و صورتم منم که صگ حشز بودم میخوردم فق بدون وقفه بعد واسادمو پاشدم رفتم رو تنش کیرمو گزاشتم رو صورتش گف چیه گفتم بخورش گف نه نمیتونم کیرت سیاهه گفتم بخور زندایی اذیتم نکن گفت نه گفتم نمیخوری؟ گف باشه گرفت دهنش خورد شق کامل شد ینی طوری که اونطوری ندیده بودم کیرمنم 16 سانته شایدم 17 سانت بعد که تا ته میکرد تو دهنش عوق میزد منم هی عقب جلو میکردم گف حال میده گفتم بدجور دستمو انداختم رو مبل خودم کشیدم بالا کیرم رو هوا بود بالا میومدو میخورد گفتم وایسا بکنم توش دربیاره تو دهنش میکردمو در میاوردم بعد یهو همه اب دهنشو خالی کرد رو کیرم عوق حسابی زد گف مردمممممم بعد منم لبشو گرفتم و خوردم طوری مکیدمش که کبود کبود شد بعد گف بکن 4 صبحه منم پاهاشو انداختم رو شونه هام و کردم تو کصش یه 3 دیقه ای اوونطوری تلمبه میزدم که خسته شد پاهام پاهاشو باز کردم افتادم رو تنش بعد ملافه رو کشیدم رومون میخاسم بکنم تو کصش که پیدا نمیکردم زیر لحاف واسادم کردم تو یه سوراخ نگو سوراخ کون بود بعد دیدم یهو تنگ شد که جیغش رف بالا گفتم جنده دخترات بیدار میشن الان گف داری کونمو میکنی گفتم یکم بکنم بعد فکر کرد از قصد کردم ولی قبول کرد گف از کون یبار دادم اصلا ندادم دو بار رفته توش اونم یکم کلاهک کیر داییت بعد گفتم کصتو داییم گاییده گشاد کرده کونتم من گشاد کنم خب بعد لبمو گرفتو پاشو بازتر کرد گف گفتم نکن هم تو بکن بدتر بکن بعد شورع کردم به کردن خوب تلمبه میزدم حین تلمبه زدن میگفتم امشب میخواسنی بم بدی نه؟ با صدا اه و ناله و اوخ و اخ گف که صبح که داییت گفن علی شب میاد پیشتون ولی بهش نمیگم منم تو دلم اتیشی شروع شد که گفتم میدم بت ولی منصرف شده بودم که اون حرفت دم در خیسم کردو اگه نمیومدی بگی خودم میومدم بت بدم بعد منم تا ته کردم تو کونش یه جیغ جانانه کشید فک میکردم 5 دیقس که کونشو میکونم دیدم ساعت رو 4 و نیمه بعد خیس عرق بودیم ابم داشت میومد که گف میخوام ارضا منم چون فیلم آنال زیاد دیده بودم دستمو کردم تو کصش بالا پایین کردم اولش ابش نپاچید باز کونشو گاییدمو کیرمو مالوندم به کصش باز انگشتمو کردم توش بالا پایین کردم وایییییییییی مثه پورن ها ابش پاچید و جیغ کشید گفت مردممممممم بعد باهاش لب رفتم گف بکن که ابت بیاد داگیش کردم گذاشتم جلو سوراخ کصش مالوندم بهش گف دیونم میگنی بکنش توش دیگه بعد کردم توشو شروع کردم تند تند تلمبه زدن گفتم داره میاد کجا بریزم گف بکن تو کونم بریز تو کونم منم اینقد محکم میکردم که کنترل از دستم در رف ریختم تو کصش موقع ریختن یه آهیییی کشید بعد گف این چه حالی بود دادیی بم واییییییییییییی کیرتو بخورمممم بعد گفتم ریختم تو کصت فک کردم اعصبانی بشه ولی گف وای عجب حسی بود گفتم مگه داییم نریخته؟ گف ایطور نه بعد سر کیرمو یکم لیس زدو ساعت 4:45 رفتیم حموم تو حموم هم ساک زد لاپایی زدم براش باز میخاس بریزم تو کصش گفتم حامله میشی گف یه پسر از تو نداشته باشم؟ صگ حشری بود اون حسو میخواس باز بعد منم تند تند کردمو ریختم تو کصش بعد تو کف حموم دراز کشید منم کردم تو کصش و روش لش موندم که یهو خوابمون برد تو اون وضیت صبح 7 بود ک بیدار شدم دیدم هنو تو کصشه و ما تو حمومیم بیدارش کردم دید کیرم تو کصش مونده گف از شبه اینطوره گفتم اره دیگه خوابیده کیرمو دید باز حشری شد😭😭 و کیرمو گرف دهنش ساک زد گفتم کیرم درد میکنه اه و ناله میکردم میگفت ناراضییی؟
گفتم نه بخور دارم ناز میکنم بعد داشت میخورد که صدا اومد دخترا بودن که بیدار شدن یکم دس پاچه شد گفتم نمیبینن که بزا بکنم برو بیرون گف نه بفهمن به داییت میگن بدبخت میشیم دوتامون گفتم نمیفهمن یکم اینور اونورشو مالیدمو حشریش کردم یکمم التماس گف بکن جهنم کیرت دهن داییت دایمو فحش میداد منم میکردم لاشی گریمو فعال کردم منم باهاش فحش میدادم داییمو بعد پاشو گرف بالا روشو گرف روم لبمو میخورد منم کصشو میکردم دختراشم میگف مامان علی نیومده شب اونم مثلا تو حمومه میگف چرا اومده حتما رفته نون بگیره برین اونور نیاین تو منم میکردم فقط که بعدش به من گفت نمیدونن که اینجا علی داره مامانشونو میکنه بعد این حرفش آبمو اوردو ایندفه ریختم رو صورتش البته یکم اومد اونم خیلی کم بعد سه راند شستیم تنمونو و ازم تشکر کرد و گفت که حیلی وقت بود اینطور نداده بودم دمت گرم هروقت کص خواستی بهم بگو ردیف کنم برات داییت ارزش نداره که براش متعهد بمونم گفتم چشم حتما بهت میگم بعدش یکم لب رفت بام دیگه حولشو پیجید به خودش و رف بیرون دخترارو برد تو اتاق منم اومد رفتم بیرون که مثلا نون میگیرم و گرفتمو اومدم صبونه رو با زندایی خوردمو رفتم خونمون سر درس و مشقم

و بعد این ماجرا 4 بار باز رابطه داشتیم و من واقعا عاشق این زنم هر بار رابطه هم یا 2 راند بود یا 3 راند که وعده 4 راندو داده برام❤️

نوشته: علی


👍 13
👎 24
81701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

969173
2024-02-01 23:38:00 +0330 +0330

آخخخخخخخخخخخ که این شربت لامصب چی می کنه تو شهوانی
هر کس می خوره صاف لاگاش میره بالا و کصش اب می اندازه می گه اوه یس فاک می بی بی


969174
2024-02-01 23:50:50 +0330 +0330

زن دایی جندت فهمیده بود تا با 186 سانت قدت می خواهی بکنیش، مثل داستانهای شهوانی فوری بساط شربت رو راه انداخت، داییت هم که خواننده پرو پا قرص شهوانی هست و نقش خودش رو حفظ و بایستی سفر فوری بره و جناب آلو هم بشوی پاسبان در خانه و بچه ها هم که سر ساعت بایستی بخوابند که شازده بتوانند کس زندایی را بگایی فرمایند. جق ات را بزن عامو


969184
2024-02-02 00:58:12 +0330 +0330

والا من 4 تا زندایی دارم 3 تا زن عمو و خیلیم دختر دارن اکثرشونم شوهراشون عسلویه سرکارن ولی هیچکدومش این مدلی نیستن نمیدونم این زندایی ها کجا پیدا میشه ک فقط تو شهوانی هست


969188
2024-02-02 01:38:35 +0330 +0330

🤣🤣🤣🤣🤣خیلی گاوی
خودت ک تخم چپم
ماهارو چی فرض کردی میای اینارو مینویسی لاشی ؟

3 ❤️

969196
2024-02-02 01:57:30 +0330 +0330

این ساعت نوشتن دقیق تو منو یادفیلم های اطلاعاتی تلوزیون انداخت😂😂
(ساعت 1:57. تهران. نیاوران. آب انار محمد)
😁


969211
2024-02-02 02:41:47 +0330 +0330

کیر اسب رستم‌کوس ننه‌ ات‌ازبابت داستان دروغت کیرخر تو کونت ننه ات ازبابت نوشتن ونگارش گوهت.وکلا کیر هرچی حیوانات‌ نوووحشه تو کون تو و امثال تو‌که باعث میشین قوم‌وطایفه ترک مسخره یه عده دیگه بشوند .الدنگ فکر کنم از شش تا سیلندرت پنج تاش کار نمی کنه

2 ❤️

969227
2024-02-02 04:18:45 +0330 +0330

کسکش چجوری میشه کف حموم دونفر همزمان خوابشون ببره؟کونییی کمر آدم بگا مییره بعدم آدم میمیره از سرما

3 ❤️

969242
2024-02-02 08:45:01 +0330 +0330

چقدر زر زدی اه برو جق تو بزن دیگه تو رو چه به داستان نویسی

0 ❤️

969250
2024-02-02 10:15:58 +0330 +0330

من فقط تو کف این موندم که داییت که اومد زنش شال انداخت سرش تو دلت گرم شد که واست خیس کرده ؟! نکنه جای سرش گره زده به کص و کمرش ؟؟ حالا بماند که کیر ۱۷ سانتی بی هوا جای کص رفت تو کون و مشکلی هم پیش نیومد !! املا و نگارش و کلا ادبیات تو تخیلت بیشتر از اون جنده گاییدی ، های تخیل ، تو داستانت جفتی بد خرای خری بودید خیانت کارای دوزاری ، تو تخیل هم مرد باشی بهتر از لاشی بازی .

1 ❤️

969255
2024-02-02 11:25:21 +0330 +0330

صابون بذار رو بخاری بعد باهاش جق بزن تا هات‌جاقلت زده باشی بلکه یکم اون مغزت بکار بیفته

2 ❤️

969265
2024-02-02 12:57:01 +0330 +0330

بازم ی قد بالای ۱۸۰
کس کشای دروغگو

2 ❤️

969266
2024-02-02 13:46:04 +0330 +0330

اصل داستان:
دایی که فهمیده بود زنش دوستش نداره و پادرمیونی ریش‌سفیدا هم تاثیر نداشت، قهرمان داستان رو که توی خونه مونده و پوسبده بود، کشوند خونه‌ش و تمام آرزوها و فانتزی‌هاش رو باهاش اجرا کرد و شاد و گشاد فرستاد خونه‌ش؛ ولی قول داد که زنش رو طلاق بده و دیگه قهرمان داستان رو بگاد که کونش بهتر از هر کُسه!
تمام آبمیوه‌گیری‌های خونگی و صنعتی حواله‌ت بادا ابله گشاد الدنگ متوهّم داغون خالی‌بند!

1 ❤️

969270
2024-02-02 14:16:04 +0330 +0330

با موهای حالت دار!؟
شاشیدم تو مغزت برو مشقت بنویس.

1 ❤️

969274
2024-02-02 14:48:38 +0330 +0330

کس نگو ملجوق اونشب جق زدی تو خیالت کردیش اومدی میگی کردمش اونم اشتاگباهی تو کوشن کم کس بگو تو اصلا تاحالا کس و کون و پست ن از نزدیک دیدی

0 ❤️

969282
2024-02-02 15:49:58 +0330 +0330

یالانسا ننو سیکیم.

1 ❤️

969304
2024-02-02 20:47:58 +0330 +0330

مشخصه تو عمرت سوراخ ندیدی که میگی اشتباهی کردی تو کونش و رفت!

کیر به راحتی داخل کونی که فقط یک بار باز شده نمیره

1 ❤️

969333
2024-02-03 00:33:59 +0330 +0330

توی خونه های اردبیل مگه کولر است؟

1 ❤️

969340
2024-02-03 01:14:53 +0330 +0330

اینجور رابطه ها هست خیلی هم زیاد اما این داستان پنجاه درصد واقعی بود و پنجاه درصدش خالی بندی بود

0 ❤️

969355
2024-02-03 03:30:51 +0330 +0330

کوسکش میگه ریختم تو کوصش بعد گف چه حالی دادی بهم گفتم مگه دایی نریخته توش🤣🤣 خوب کوسکش اگ نریخته اون دوتا دختر از کجا؟ کوسکش کردی تو کونش هیچی نگفت؟🤣جقی

1 ❤️

969369
2024-02-03 06:34:50 +0330 +0330

اخه کوس مغز کونی کی توی حموم با بدن خیس میتونه بخوابه که شما خوابیدین دروغ میگی لااقل جوری بگو ادم باور کنه کیرم دهنت

0 ❤️

969378
2024-02-03 08:00:14 +0330 +0330

شربتتو کار ندارم
سگ حشر بودن خودتو زنداییت رو کار ندارم
اینکه دیشت شال میندازه سرش و شلوارک پاشه کار ندارم
د آخه لامصب تا صبح مونده توش؟
والا مال اسبم باشه بعد ارضا میخوابه و در میاد خودش
بعدشم سه راند؟ کونکش عمو جانی سه راند نمیتونه تو چطور اخه

0 ❤️

969388
2024-02-03 09:29:13 +0330 +0330

اینا تراوشات ذهن یه جقی ۱۹ سالس

شما برو دفتر روزنامه کار کن

0 ❤️

969435
2024-02-03 18:19:13 +0330 +0330

علی جووووون تو توهمت هم اینقدر از دودولت آب نیومده بود مگه نه چاقال محل کم جق بزن برات خوب نیست پسر جووون

0 ❤️

969616
2024-02-04 22:57:14 +0330 +0330

منم با زنداییم خیلی راحتم و داییم کارش جوریه بیستر وقتا بیرون شهره و. منم میرم پیشش دوتا بچه کوچیک داره، طوری راحتیم ک وقتی شق میکنم بش میگم ی کرم بم بده میرم حموم میزنم و سایز کیرمم میدونه و خیلی حرف میزنیم ولی خب میگم تو حرفاش به طور کلی گفته که خیلی متعهد هست و… ولی خب خیلی شوخی سکسی و تحریک کننده میکنه بام از قصد
به هر حال گفتم اگه بک درصد چیزی بگم یا کاری کنم و دوستیمون و این اعتمادی که شکل گرفته بهم بخوره ارزشش رو نداره!

0 ❤️

969637
2024-02-05 00:49:02 +0330 +0330

در کمال احترامی تو کامنت های قبلی برای بقیه به خودم داشتم اینبار بی ادبی میکنم…‌.واقعا ریدی ها…بگیر تهشو

0 ❤️

969644
2024-02-05 01:44:06 +0330 +0330

۱۸۶ سانت قد؟؟؟؟؟؟؟؟۷۹کیلو وزن؟؟؟؟؟؟؟؟تو باید امسال دیگه سیب بدی مشخصات کامل یه درخت سیب رو داری کونی

0 ❤️

969655
2024-02-05 05:40:52 +0330 +0330

این زنداییت به ما نمیده؟
بگو بیاد امتحانی
ناراضی از در نمی‌ذارم بره بیرون
در کل کصتان بود
دیگه ننویس پلشت آب کون

0 ❤️

969704
2024-02-05 15:53:19 +0330 +0330

زنداییوی گتیر تریسام ویراخ

0 ❤️

969726
2024-02-05 21:59:38 +0330 +0330

گه بخور عزیزم

0 ❤️

971016
2024-02-14 18:07:36 +0330 +0330

یه نکته جالب. اگه کسی بتونه تو کل متن، یه نقطه پایان جمله پیدا کنه، جایزه داره. یعنی تسمه تایم پاره کردم.

0 ❤️




آخرین بازدیدها