منو بکش

1392/04/30

صداي پيام گوشيم بلند شد.
اشكان:امشب مشتري داري، آماده باش.
عصباني شدم، جوابشو دادم:
اما تو كه ديشب برام مشتري فرستادي، توروخدا ديگه امشب نه.
اشكان: طرف آدم حسابيه، وضعش توپه، نميشه ازش گذشت. همين كه گفتم، ساعت 9 آماده باش.
گوشيمو پرت كردم اون طرف، ميدونستم بحث كردن با اشكان فايده نداره، اينو بارها فهميده بودم.
دلم خيلي گرفته بود از اين زندگي خسته شده بودم، هركاري كردم تا از اين زندگي خلاص شم و يه زندگي سالم داشته باشم ولي نشد… بيخيال، اين فكرا هيچ چيزو درست نميكنه، بهتره برم آماده شم، امشب هم قراره مث هزاران شب زجر آوره ديگه بيوفتم زير دست يه غريبه.


ساعت 8:45 بود، ربع ساعت ديگه ميومد منم آرايش كرده بودم و منتظر…
اين كار واسم خيلي تكراري شده بود، ديگه نه استرسي داشتم نه هيجاني، فقط مث هميشه يه چيزي گلومو فشار ميداد.
زنگ در به صدا دراومد، ميدونستم خودشه، يه مشتري مثل همه مشتري ها.
درو باز كردم و بدون اينكه نگاش كنم رفتم يه گوشه نشستم… با كفش اومد تو، يه كم بهم نزديك شد و نگاه هيزشو به سينه هام دوخت. با انزجار نگاش كردم و گفتم: كفشتو دربيار.
يه نگاه به قالي هاي رنگ و رو رفته و بقيه جزئيات خونه انداخت، يه پوزخند زد و برگشت كفششو درآورد.
رو مبل كنار من نشست، هنوز داشت به اندام كشيده ام نگاه ميكرد.
برگشتم، نگاه آبيمو به چشماش دوختم و گفتم:
زودتر كارتو بكن، پاشو برو.
يه لبخند زد، انگار منتظر همين حرف بود، سريع اومد رو به روم وايساد و منو كشوند تو بغلش، شروع كرد به بوسه و ماليدن بدم من، وقتي سينه هاي لخت منو ديد چشماش برق زد و با زبونش لباشو خيس كرد و شروع كرد به خوردن، منم مثل هميشه، ساكت، بي روح… هر لحظه بغض بيشتر گلومو فشار ميداد.
كم كم داشت از سينه هام به طرف پايين حركت ميكرد، وقتي حسابي منو خورد خودشو لخت كرد، كيرشو گرفت جلو صورتم و گفت زود باش. نتونستم بغضمو نگه دارم، اشكام ريخت پايين، مجبور بودم راضي نگهش دارم چون اگه ناراضي از اينجا ميرفت اشكان حتما سياه و كبودم ميكرد، كيرشو گرفتم تو دستم و كم كم كردم تو دهنم، با هر ناله اي كه اون ميكرد من بيشتر اشك ميريختم، فضا پر بود از صداي ساك زدن و صداي آه اون و صداي هق هق من… ساك ميزدم و اشك ميريختم، ساك ميزدم و از درون تكه تكه ميشدم…
وقتي آبش تو دهنم خالي شد ديگه اشكاي منم بند اومده بود و مثل يك تكه سنگ رو مبل افتاده بودم و داشتم به سقف نگام ميكردم، اون دوباره شروع كرد به خوردن كسم، وقتي كيرش دوباره جون گرفت گذاشتش دم كسم و با يه فشار محكم همشو فرستاد داخل… من حتي آخ هم نگفتم چون درد قلبم از هر دردي بدتر بود…
تو همون حالت كه به سقف خيره بودم دوباره اشكام ريخت پايين… نه لذتي نه صدايي… فقط اشك و اشك و اشك.
پنج دقيقه اي بود كه داشت تلمبه ميزد، برگشتم بهش نگاه كردم، وقتي اشكاي منو ميديد بيشتر تحريك ميشد، به خودم گفتم: “يعني واقعا يه آدم چقدر ميتونه پست باشه؟”
كارش كه تموم شد، لباساشو پوشيد ، يه لبخند وقيحانه زد و رفت…
نيم ساعت گذشته بود ولي من هنوزم رو مبل نشسته بودم و به سقف خيره بودم، به خودم فكر ميكردم، به اين زندگي…
فكرم رفت سمت خدا، هميشه تو تنهايي هام با خدا حرف ميزدم و با ضجه هام خودمو خالي ميكردم، دوباره اشكام سرازير شد…
خدايا؟ زندگيمو ميبيني؟ اشكامو ميبيني؟ ميدوني كه من بي تقصيرم، مگه نه؟ خدايا مثل هرشب فقط يه چيز ازت ميخوام، خواهش ميكنم، “”“منو بكش”" ميدوني كه من جراتشو ندارم پس التماست ميكنم منو بكش…
تو همين موقع صداي پيام گوشيم بلند شد، بازم اشكان بي غيرت بود:
اين مشتري هم مثل همه مشتري ها ازت خوشش اومده بود و خيلي راضي بود، داداشي فدات بشه، آفرين “”“خواهر”"" خوشكلم…!

نوشته: بی تقصیر


👍 0
👎 0
73092 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

393012
2013-07-21 08:58:31 +0430 +0430
NA

من قاتل نيستم.

0 ❤️

393015
2013-07-21 09:07:44 +0430 +0430
NA

متاسفم… خوب چرا تحمل میکنی این وضعو؟
چرا؟!

0 ❤️

393016
2013-07-21 09:09:55 +0430 +0430
NA

متاسفم همه دارن بی غیرت میشن

0 ❤️

393017
2013-07-21 09:13:48 +0430 +0430
NA

خاک تو سر این ادمای بیغیرت اینارو باید از کیر دار زد

0 ❤️

393018
2013-07-21 09:25:09 +0430 +0430
NA

مادرش رو باید گایید

0 ❤️

393019
2013-07-21 09:28:10 +0430 +0430
NA

با تموم احترامی که واسه آقایون شهوانی قایلم ولی حالم از هر چی مرده به هم میخوره!!

0 ❤️

393020
2013-07-21 09:58:34 +0430 +0430
NA

ای داده بیداد

0 ❤️

393021
2013-07-21 09:59:48 +0430 +0430
NA

از کی تا حالا کس جنده رو می خورن واسش؟ می گما بهتره که خدا داداشت رو بکشه نه؟ مردن آسون ترین راهه معمولا و مال کسایی که خودشون و خداشون رو باور ندارن. مال آدمای اهل فرار.

0 ❤️

393022
2013-07-21 10:45:11 +0430 +0430
NA

تکرارییییییییی

0 ❤️

393023
2013-07-21 11:58:48 +0430 +0430
NA

لزناک عزیز وخانمهایی که برای لز اومدید به سایت من پسرم غلط کردم خودمو دختر معرفی کردم

0 ❤️

393024
2013-07-21 12:25:47 +0430 +0430
NA

بلایی که سر این آقا پسر آوردم تا به غلط کردن افتاد تلافیه بلایی که مردای این داستان سر خانوم زبون بسته آوردن!!!
آقایونی که تو شهوانی خودتونو خانوم معرفی میکنید!!به چی میخواید برسید؟
فکر میکنید خانومها خرن؟
میگید خانومیم خانومها چشم بسته میپرن تو بغلتون واسه لز؟
میخواید شمارم به غلط کردن بندازم؟
کسایی که میخوان بدونن اون پسره رو چی کردم خصوصی بدن!!

0 ❤️

393026
2013-07-21 13:58:19 +0430 +0430
NA

ادرس بده داداشتو بگام

0 ❤️

393027
2013-07-21 14:30:46 +0430 +0430
NA

حالم گرفته شد…
دخترک گریه نکن…
اون بالایی دوستت داره

0 ❤️

393028
2013-07-21 14:41:55 +0430 +0430
NA

سلام خوب هستی
خوشحال میشم بدونم باهاش چیکار کردی

0 ❤️

393029
2013-07-21 15:19:32 +0430 +0430
NA

لزناک مثلا چه کار میخوای بکنی?
قد این صحبتها نیستی.

0 ❤️

393030
2013-07-21 15:39:18 +0430 +0430
NA

بععععععله اين آقايون كه انقدر به جنسشون مي نازن پاش بيفته ناموسشونم مي فروشن هه

0 ❤️

393031
2013-07-21 15:48:15 +0430 +0430
NA

توچی پدرت فروخته یا برادرت یاتواوناروفروختی

0 ❤️

393033
2013-07-21 17:18:37 +0430 +0430
NA

:| دلم گرفت

0 ❤️

393034
2013-07-21 17:25:24 +0430 +0430
NA

‏ ماه خسته انگار اونجات میخواره نه!؟ جمع نبند حواست باشه چی بلقور میکنی،و اما داستان که متاسفانه حقیقت تلخ جامعه هستش،افسوس…

0 ❤️

393035
2013-07-21 17:37:06 +0430 +0430
NA

این دو قسمت از داستانتو خیلی شاعرانه توصیف کرده بودی:
1.وقتی آبش اومد اشکای منم بند اومده بود.
2.حتی آخ هم نگفتم چون درد قلبم از هر دردی بدتر بود.
آفرین،البته فقط بخاطر همین دو جمله ت.

0 ❤️

393036
2013-07-21 18:10:10 +0430 +0430
NA

تکراری بود…
چند سال پیش یکی از بکس قدیمی که الان جاش خالیه واقعا بطورکامل رمانشو که سکس لاو بود گذاشت…
ولی خوب بد نبود نسبت به تخیلات منفی 18سایت و مجقول…
و اما چندتا پست بود که ترکیدم از خنده…اقایون نکنید به اسم دختر نیاید

0 ❤️

393037
2013-07-21 19:09:06 +0430 +0430
NA

اگه مقصود از زنده موندن ، روزی ۵ تا نون لواش با ۴ تا تخم مرغه ، خیلی کارایه دیگه میشه کرد ، حتما نباید که جنده بشی . هیچ اجباری واسه جنده شدن وجود نداره ، هیچ دلیلی هم واسه این کار قابل قبول نیست .
تنها چیزی که یه انسان میتونه داشته باشه ، کرامت و حیاشه ، وقتی این ۲ چیز از بین رفت به نظر من دیگه نمیشه به اون شخص گفت انسان .

0 ❤️

393038
2013-07-21 19:18:49 +0430 +0430

کیرم توی پول که سرچشمه ی تمام این بدبختی هاست

0 ❤️

393039
2013-07-21 19:56:25 +0430 +0430
NA

نکبت از سر و صورته داداشت میباره حالمو بهم زد
دنبال راه حل باش نه راه دفن
سختیایی که تو میکشی در مقابل سختیای خیلی ها نا چیزه پس اومیوار باش با خدا حرف نزن با خدا حرکت کن
داداشتم بگو آفرین نوبله کسکش ترین مذکره سالو میدنش
نگفتم مرد چون مرد نیس
توف به زاتش

0 ❤️

393040
2013-07-21 20:30:49 +0430 +0430
NA

من موندم چرا ما همیشه داستان رو با واقعیت اشتباه میگیریم… این یه داستان تکراری بود که یارو سر و تهشو زده بود… اما شاید این قسمتی از واقعیتهای جامغه ما باشدو من داداشهایی را دیدم که از بچه گی برای امرار معاش خاتوادش تن به حمالی داده… خانمهایی را هم دیدم که حتب حاضرشدن بمیرن اما تن فروشی نکنن… پس دوستای عزیز خواهش میکنم سریع قضاون نکنین و سیاه نمایی را تعمیم ندین…

0 ❤️

393041
2013-07-21 20:37:17 +0430 +0430
NA

ناراحت شدم ،اون دادشتم غیرت بچه های ایران رو زیر سوال برد، تف به ذاتش .

0 ❤️

393042
2013-07-21 21:22:52 +0430 +0430
NA

خوشحالم امروز هم یه داستان خوب خوندم که نوشته ی یه جلقی نبود اما یه داستان خوب بود نه یه خاطره خوب
تو داستانای بعدی سعی کن ایده ی داستان مال خودت باشه
مؤفق باشی بازم بنویس

0 ❤️

393043
2013-07-21 23:47:17 +0430 +0430
NA

اون پسره سارو سقزي رو چيكارش كردي؟

0 ❤️

393044
2013-07-22 00:56:51 +0430 +0430

واقعیت تأسف برانگیز امروز

0 ❤️

393046
2013-07-22 01:04:44 +0430 +0430
NA

خاک تو سر داداشت دلم جججججحجیییییییززززز شد

0 ❤️

393047
2013-07-22 01:47:06 +0430 +0430
NA

فقط میتونم بگم متأسفم.

0 ❤️

393048
2013-07-22 04:17:17 +0430 +0430
NA

لزناک جان دمت گرم بگو چیکارش کردی که به غلط کردن افتاده
سارو اسم کردیه سقزی هم که هست زشت به خدا مرد باید مرد باشه ابروی کردها رو نبر سارو جان

0 ❤️

393049
2013-07-22 04:46:42 +0430 +0430
NA

دنيا رو ميبيني؟!
شتر مرغا هم ياد گرفتند پرواز كنند!!!
مصبتو شكر روزگار…!!!

0 ❤️

393050
2013-07-22 05:04:11 +0430 +0430
NA

نميبيني هفته اي چندتا داستان سكس با محارم آپ ميشه؟ يه سري به گالري عكسا بزن ببين چندنفر عكساي زنشونو گذاشتن! خط و نشون الكي نكش خودت با اين چيزايي كه ميبيني ميتوني جور ديگه اي قضاوت كني؟ تازه بگذريم از هزاران پدري كه تا حالا به دخترشون تجاوز كردن!

0 ❤️

393051
2013-07-22 05:34:57 +0430 +0430
NA

ببین از داریوش بزرگ و کوروش بزرگ رسیدیم به چه آشغالایی واقعا در همچنین مواردی دخترا میتونن شماها رو درک کنن لزناک جان دمت گرم خواهر واقعا که راس گفتی بعضی از این مردا انقد نجسن که ادم حالش به هم میخوره ازشون کثافتا بعد ادعا ایرانی هم میکنن تف به این خونی که تو بدن نجستون نچ نچ مهد تمدن چی شده خاککککککککککککک بر سر هرچی مرد اینجوریه یا بهتر بگم نامرد

0 ❤️

393053
2013-07-22 07:13:50 +0430 +0430
NA

حسی از درون شومبولم میگه “گل واژه” بود ولی اگه واقعی باشه شوشولم به میان اون داداش و متاسفم واسه این حال و وضع
از چی بگم؟!!

0 ❤️

393054
2013-07-22 07:50:03 +0430 +0430

داستان تاثیر گذاری بود . کوتاه ، مختصر ، تاثیر ذار و زیبا نوشته شده بود . دقیقا احساسات نویسنده در داستان قابل احساس بود . شنیدی می گن خنده من از گریه غم انگیز تر است پس باز هم باید خندید حتی به بدترین وقایع بخند و بدون که خدا از رگ گردن بهت نزدیکتره پس بخند یه چیز دیگه شنیدی می گن هر وقت توی بیشه شیر نباشه قورباغه هفت تیر کش می شه . توی این داستان جای یه شیر کم بود. تا بعد =D>

0 ❤️

393055
2013-07-22 07:54:10 +0430 +0430
NA

خیلی خطرناکی حتمایه چراغ قرمزبه خودت نصب کن

0 ❤️

393056
2013-07-22 08:15:52 +0430 +0430
NA

راهی بهتر هم هست

0 ❤️

393057
2013-07-22 10:12:13 +0430 +0430
NA

نکنه بش تجاوز کردی

0 ❤️

393060
2013-07-25 18:04:31 +0430 +0430

سلام به همگی
اینجا یک سایت سکسیه و اینها هم داستانه سکسیه من نمیدونم چرا همه جوگیر میشن بابا داستانن اگه خوشتون میاد بخونین اگه دوس ندارین بیخیال نخونین

0 ❤️

393061
2013-08-17 15:34:26 +0430 +0430
NA

من ديشب داداشتو كردم

0 ❤️

393062
2015-10-06 08:03:02 +0330 +0330

خوندم,تلخ بود,مثل زهر مار…ناراحت شدم,اما نه فقط برای اینکه این داستانو خوندم,نه…منو یاد چیزایی که دیدم,خانمهایی که این دردو کشیدن و من بارها زندگیشونو شنیدم انداخت,خانمهایی که شرف دارن به بعضی مردا! مردایی که دودره بازن,دست بزن دارن و…در یک کلمه نامردن…وقتی پول زنی رو که تنش رو بهت فروخته میخوری! بعدم یه فصل سیر کتکش میزنی! نامردی,هرچقدرم مال و تیپ و قیافه داشته باشی,بازم نامردی…بچه های سایت از همه معذرت میخوام,اما همینجا چند نمونه شو خوندم,این اگه نامردی نیست پس چیه؟…بد نوشتم,شاید چون یاد خاطرات بدی افتادم اینجور نوشتم,ولی واقعیته,یه واقعیته تلخ,مثل همین خاطره! آره نوشتم خاطره,چون دیدم و شنیدم و البته …همه بی تقصیر بودن!

0 ❤️




آخرین بازدیدها