خوابیدن با خاله لیلا

1402/12/22

سلام میخواستم یکی از بهترین و بدترین خاطره هامو تعریف کنم
من یه خاله داشتم که اسمش لیلا بود و۳۹ سالش بود خیلی بدن خوبی داشت همیشه دوست داشتم به ممه هاش دست بزنم خالم جدا شده همسرش و یه شب اومده بود خونه ی ما و از طرفی خاله لیلا با من خیلی خوب بود و همیشه که میدیدمش سفت بغلش میکردم که ممه هاش رو حس کنم خیلی بهم حال میداد و همیشه هم لباس های تنگ میپوشید
اون شب که اومده بود خونه ما حالش خیلی خوب نبود و منم مثل همیشه تا اومد بغلش کردم و ممه هاش که ۷۵ بود رو حس کردم و نشست و تا ۱صبح با مامانم حرف میزدن و منم به بهونه این که گفت خسته ام یکم ماساژش دادم کمرشو خیلی کونش خوش فرم بود کیرم هم خیلی شق شده بود ولی چون نشسته بودم معلوم نبود وبعد هم رفتم سراغ مالیدن پاهاس خیلی خوب بود کلا داشتم به دوتا کون خوشگلش نگاه میکردم دیگه خسته شده بود وفردا هم با مامانم میخواستن بدن خرید،خالم گفت بگیریم بخوابیم و مامانمم خوابش میومد مامانم گفت که میخواین تو و خاله پیش هم بخوابین منم دل تو دلم نبود از طرفی هم خیلی معمولی گفتم باشه و اینا خالم لباس و شلوار بیرونی تنش بود و به من گفت شلواری داری بپوشم منم بدونه از شلوارک هام رو آوردم بهش دادم و مامانمم یه تاپ بهش داد رفت تو اتاق که لباساش رو عوض کنه و بعد در رو باز کرد که منم بیام بخوابم اون تاپ که تنش کرده بود براش بزرگ بود و راحت ممه هاش معلوم بود البتا سوتین هم داشت ولی نصف سینش معلوم بود منم که خر ذوق بودم شب بخیر گفتم و بغلش کردم که بخوابیم یکم گذشت که خالم از شدت خستگی خوابش برد منم دستم رو آروم آروم می بردم سمت سینه هاش و بالاخره کامل دستم رو سینه اش بود خیلی نرم بود همونجوری دست رو گذاشته بودم که خالم برگشت به سمت من خوابید و منم سرم رو جلوی سینه های سفیدش چسبوندم خیلی خوب بود از طرفی نمیتونستم نفس بکشم ولی دیگه همچین اتفاقی نمیوفتاد ممه هاش خیلی نرم بودن و یکم که گذشت خالم کلا برگشت به پشت من خوابید که دل تو دلم نبود از طرفی میترسیدم متوجه بشه و از طرفی بهتربن حس دنیا رو داشتم و بعد دستم رو گذاشتم روی کون نرمش خیلی ترسیده بودم اما همونجوری فقط دستم رو گذاشتم خیلی هورنی شده بودم باید خودمو خالی میکردم گفتم آروم یه دستمال بردارم تا حداقل خالم که خوابیده با پاهای سفیدش بزنم تا اومدم از شلوارم کیرمو در ببارم یه دفعه دستم خورد به گل سر خالم منم خودمو زدم به خواب خالم بیدار شد گفت چی شد منم گفتم نمیدونم و دوباره سرمو گذاشتم رو بالش و خوابیدم دوباره صورتم رو چسبوندم به ممه های خالم که حداقل یکم لذت ببرم و دیگه خوابم برد صبح بیدار شدم صبح بخیر گفتم به خالم خالم هم خیلی عادی بود و صبحانه اوتمیل درست کردم و رفتم تو اتاقم و گیم زدم و صبحانه مو خوردم و همش و ذهنم درگیر اون شب بود خالم و مامانم رفتن برای خرید تاپی که خالم شب پوشیده بود رو برداشتم و داشتم بو میکردمش و باهاش میزدم .
خالم که ماشین داشت اومد مامانم رو گذاشت خونه و رفت ،و بعد یه ساعت خالم بهم زنگ زد تعجب کردم چون خالم هیچ وقت همینجوری بهم زنگ نمیزدم تلفن رو برداشتم سلام و علیک کردم و گفت که شب همه ی اون کارهایی که کردی تو ذهنم میمونه و دیگه هیچ چیز درست نمیشه و گفت خیلی حالش بده و ازم عصبانیه کل بدن من یخ زد دستام شروع کرد به لرزیدن و میترسیدم به مامانم چیزی بگه و بعد هم گفت که به مامانم چیزی نمیگه فقط دیگه هیچ چیز مثل قبل نمیشه و دیگه باهم رفت و آمد نمیکنیم منم تا ۱ماه کامل استرس داشتم که به مامانم بگه که اگر میگفت خودکشی میکردم و واقعا برام ترسناک بود اما خالم هیچ چیزی به مامانم نگفت و منم تا ۶ ماه هیچ مهمونی که خالم بود نمی رفتم ولی دیگه نمیشد کلا رفت و آمد نکنیم ولی از وقتی هم که دیگه منو میبینه فقط بهم دست میده و خیلی خشکه ،
این بود از تنها خاطره ای که البته کثیف ترین کاری که کردم و تا چند ماه حالم بد بود و همش فکر میکردم چطور اینکار رو با خالم کردم.

نوشته: ناشناس


👍 13
👎 18
72501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

974821
2024-03-12 23:28:19 +0330 +0330

بیناموس الان باید جملات نامرتبو مرتب سازی کنیم خودمون؟؟؟کیر احمد913 دهن خودتو خاله تخمیت


974850
2024-03-13 01:14:05 +0330 +0330

از طرفی هم من کیرم تو ادبیات و تخیلاتت

1 ❤️

974856
2024-03-13 02:04:13 +0330 +0330

فکر کنم حقیقی ترین داستان بود. معمولا اتفاقات اونجور که تصور میکنیم اتفاق نمیوفتن. بیشترشون اینجور میشن که واسه تو اتفاق افتاده .


974866
2024-03-13 03:10:34 +0330 +0330

وقتی که بجای مغز . کیر زمام امور رو در دست بگیره همین میشه

0 ❤️

974887
2024-03-13 09:35:47 +0330 +0330

یکی بگه صبحونه اوتمیل چیه اگردرست نوشته باشم

0 ❤️

974890
2024-03-13 10:40:33 +0330 +0330

خاله ها و مامانای این بچه سوسو لا آی کردن داره چون ی مرد درست و حسابی اطرافشون نیست و بجای کیر همه دو دو ل دارند

0 ❤️

974901
2024-03-13 12:07:10 +0330 +0330

احمد 913 بیا این بچه رو بگا…نیای منم دیگه شهوانی نمیام.

0 ❤️

974915
2024-03-13 15:19:56 +0330 +0330

دسخوش آخرشو دوست داشتم متفاوت بود و تلنگر آميز…😂🤷🏾‍♂️

0 ❤️

974945
2024-03-13 23:18:11 +0330 +0330

نکته ۱: به کسشر های شهوانی توجه نکنید وگرنه مثل این دوستمون به فنا میرید.
نکته ۲: این رفیقمون شانس آورد چون اکثر این بگایی ها باعث آبرو ریزی های عظیمی میشه پس این ریسک احمقانه رو نکنید.

2 ❤️

974946
2024-03-13 23:21:48 +0330 +0330

خالت دوتا کون داره؟😄

0 ❤️

975076
2024-03-14 21:59:42 +0330 +0330

@حسن خطری
اوت میل یعنی یه چیزی مثل کورن فلکس یا چی پف که میریزن تو شیر کوفت می‌کنند این بچه سوسولا

0 ❤️

975113
2024-03-15 00:22:29 +0330 +0330

از معدود داستان های محارم که واقعی ان و صورت توهم هارو در عمل نشون داد

0 ❤️

977188
2024-03-28 22:23:16 +0330 +0330

ما دهه شصتی ها بچه ک بودیم می‌گفتیم کیری ک واسه رفیق راست کنه باید با ساطور زد، حالا کیری ک واسه خانواده خودش راست کنه، نه ساطور نه چیز دیگه درستش نمیکنه ذاتش خرابه
از خودت بپرس کس قحط شده ک رفتی سراغ خالت ک مثل مادرته

0 ❤️




آخرین بازدیدها