میدونم قراره کلی فحش بخورم اما عین واقعیتو میگم.
2 سال پیش من یه شرکتی داشتم که واحد بغلیم آرایشگاه زنونه بود، یه روز یه دختر چادری دیدم تو راه پله نشسته منتظر آرایشگا باز بشه، بهش گفتم بیایید داخل تا اومدن شمام برو ، خلاصه اومد داخلو نیم ساعتی بود تا آرایشگا باز شد و رفت، هی تو دلم میگفتم عجب استایلی داره کونش کردنیه!! چند روز بعد ظهر موقع خواب تلم زنگ میخورد جواب دادم خودشو معرفی کرد گفت نازی هستم اونروز اومدم… خلاصه گفت ازت خوشم اومده کی میای دفترت منم کیرم راست گفتم همینجام اومدم. از خونه تا دفترو نمیدونم چطور رفتم، رفتم جلو در بود اومدیم داخل چادرشو درآورد نشستیم صحبت کردن، منم از بیکسیو تنهایی و شکست عشقی گفتم بچه خام شد با دروغام، 2 ساعتی باهم بودیم ک باید میرفت، خدافظی و حسرت یه کون…
شب اس داد گفت ۲ بهمن تولدمه یعنی فردای اونروز، بعد فک کردم از این تیغ زنهاست، گفت فردا هرچی من گفتم باید انجام بدی، رفتم تو فکر که مثلا چی!!! گفت گاگول بازی در نیار، 2 زاریم افتاد منظورش سکسه، آقا دل تو دلمون نبود این کیره راست انفجاری، فرداش برف میومد شدید سرد، تو دفتر پتو ردیف کردم و بالش، صبح اومد دفترم نشست روم رو صندلی. لب بازی انقد لب خوردیم ک آب دهنمون تموم شد. آها اینم بگم ک میگفت تاحالا نداده ولی مث سگ دروغ میگفت . خلاصه لباساشو در آورد منم لخت شدم کیرمو دادم دستش شروع کرد به ساک زدن تا ته میخورد و میمکید حرفه ای بود، منم با سوراخ کونش بازی میکردم، نزدیک بود آبم بیاد از دهنش کشیدم بیرون، قنبل کرد تف انداختم سوراخش سر کیرم ب راحتی رفت توش شروع کردم تلمبه زدن، تنگ نبود اما بلد بود حال بده، بعد کلی تلمبه زدن آبمو ریختم تو سوراخش بیحال شدم، کیرمو شستم، اون روز 3 بار سکس کردیم، خلاصه روز 4 ام 5 ام از کون دادنش فیلم گرفتم به رفیقام نشون دادم بلوتوث کردم یکی از رفیقام بهش گفت بیا این فیلم ازت داره و باید به منم بدیو از این حرفا، دیگه. بماند ک میخواست شکایت کنه و راضیش کردیمو دوباره دوس شدیم، ولی تو اون مدت بجز من به 3 تا از رفیقامم کون داده بود، تازگی ها دیدمش چادر از سرش برداشته نامزد کرده دیگه بهم نگا نمیکنه!!! ولی بدنش خوب بود فیسشم بامزه، اینو بگم من الان 25 سالمه اونم 23 . ببخشید زیاد بود، فقط خواهشا فحشای ناموسی ندبن، داستان عین واقعبت بود
نوشته: مهران
متاسفانه ازرش نظر دادن نداری ولی با پروازی موافقم 100%
داري حروم ميشي بااين قلمت،بعد ميگن علت فرارمغزها چيست؟خب همينه ديگه،بچه روتحويل نميگيرين فردا مهران هم ميشه نازي ولي بدون چادر؟!
درود بر خواجه. مترونوم ندانستي كه چه بر سر كاربري پيشين خواجه آوردندي و ز چه رو خواجه ي ما همي قهران است و دوستان ز چه رو پيك فرستادندي مر خواجه را! ولي دوست ميداريم تا خواجه بخندد و حكايات بنگارد تا به آواز قناري كه در آن زندانيست دل تنهايي مان همي تازه شود :)
لوتی این بارو بی خیالت شدیم ولی واسه دفه بعد فحش خورتو حابی چرب کن
شوخی کردیم،برو بالا به سلامتی همه رفقای شهوانی
بی شعور دلیل فحش خوردنت نگارش بده وگرنه اونائی که به چادری بودن قهرمان داستانت گیر میدند از خودت هم احمق ترند . افتاد؟؟؟
roodi2
دادا عصبانی نشو.خودم می زنمش.حرص نخور.ریلکس. :D
من هنوز داستان رو نخوندم اما از اون چیزی که اولش نوشتی خوشم اومد خودت میدونی تهش کلی کس شر بهت میرسه ادامه شو میسپارم به رفقا
ايول خواجه ريدي تو داستان مهران همين كه پيام گذاشتي همه نظرا به سمت تو جلب شد و داستان مهران جلقوي دروغگوي …رو ول كردن فدات بشم خواجه
سلام دوستان محترم بعد نزدیک به دوسال اشنایی بااین سایت وبچه های بامعرفت که نمک این محفل دوست داشتنی هستند میخواستم ورودمو به جمع خوب شما خواستار بشم واذن دخول بگیرم.
مژده
مژده
به زودی کلاس نهضت سواد آموزی برای بیسوادان شهوانی برگزار خواهد شد.
در کلاس ما حداقل یاد میگیرید که درست بنویسید…
!I think this is not a story
!!!This is a short text or massage
آخه مادر کسه خار کسه تو که میدونی فحش میخوری چرا مینویسی
راستی آمیرزا دمت گرم قشنگ مینویظی
حسی که توداستان شمادوست عزیز دیدم حتی نویسندهای کارکشته شهوانی ازبیانش ناتوانند…جاداره بخاطرداستان کیریت شرمنده اشتب شد جاداره بخاطر داستان پرمحتوات ازشماقدردانی کنم…دستت بی پانشکنه
من زیاد نظر نمیدم ولی چون خواهش کردی فحش ناموسی ندیم کیرم تو کس عمه ات
اصلا نگو داغون قلمتم ? ? شیفته حستم اخه بیشعور کنجیک هم به این سرعت کار نمی کنه نفهم بهتر بنویس ?
خوب چرا فحش میدین همین مورد برای منم اتفاق افتاده یه سکس یهویی
بابا جمع کن این کاسه کوزه هاتو!!!
آخه خر مغز تو بعد چندین سال دوستی باهاش میگی که من الان ۲۵ سالمه اونم ۲۳ سال! یعنی تو در سن ۱۸ سالگی شرکت داشتی واسه خودت!
عجب خر مغزهای تخمی داریم مااااااا
فحش خوردن دوست داری بهت فحش نمیدم تا توو خماریش بمونی ?
خواهش می کنم مهران جون .شما داستانات چنان زیبا و جذاب هست که طولانی بودنش به چشم نمی یاد.
فقط موندم این همه دوستان بی ادبی می کنن و فحش میدن چرا شما از رو نمی ری.
یک قسمتشو خیلی دوست داشتم.فوق العاده بود برام.اونجا که گفتی انقد لب خوردی تا اب دهانت تموم شد .یکم
برات نگران شدم.اگه خدایی نکرده اب بدنت تموم می شد این سایت بی مهران چه خاکی بر سرش می کرد.
لطفا دفعه دیگه سبک نگارشتو عوض کن عزیزم اخه ما احمقیم نمی فهمیم.می دونی که دادا.
5 تا قلب بهت دادم برو حالشو ببر.موفق باشی.
…نکبت.