با عرض سلام خدمت همه دوستان شهوانی
من با اسم مستعار وحید واسم زنداداشم هم سارا عزیز
سارا از من چهار سال بزرگتره ویه دختر داره که سال هفتادو هشت بدنیا اومده از آنجایی که من روزی که خدمتم تمام شده این برادرزاده ام بدنیا اومده بود حالا بریم سراغ دوستانمون که بر میگرده به سال هزار سیصدوهشتاد این زنداداش من که الهی فداش بشم قد بلند با قد ۱۷۸ با سینه های ۹۰ با یه کوس تپل خوشکل بدون ذره ای گوشت اضافه با رونهای پر ویه کون بی مو خوشکل ،خودمم هم اون زمان ورزش میکردم باقد ۱۸۴ با قیافه که همه میگن بدنیستم این زنداداش ما زمانی که من ۱۶ سالم بود با برادر ازدواج کرد بعد دو سه ماه این پدر زن برادر اصرار کرد که دیگه نامزد نمونن واومد خونه ما ،پدر من خیلی وقته فوت کرده وما تو خونه دو برادر با یه خواهر کوچک که از من ۱۳،۱۴سال کوچکه به همراه مادرم زندگی میکردیم که سارا هم به جمع ما اضافه شد من با سارا از همون روز اول صمیمی بودم اون نیز مهربون بود وپیش من اصلا حجاب نداشت وهمیشه با شلوارک تو تابستونها با یه تاب بندی میومد کا شلوارک جینش یه وجب بالای زانو بود با پاهای خوش تراش بی مو که بنظرم هر رو ز اصلاح میکرد وسفیدش دلمو میبرد که من با بهونه های الکی خودمو میمالیدم ونمیدونم اونم میفهمید یانه چون از نگاهاش میفهمیدم که میدونه بعد دوسال من رفتم خدمت وبعداز دوسال که برگشتم دیدم برادرزاده ام بدنیا اومده چون برادر زدهام شیر نمیخورد وشیر تو پستونهاش جمع شده بود درد میکرد مجبور بود با دست شیرشو خالی کنه که چندبار دیدش زده بودم اون ممه های خوشگلشو که نوک نداشت، سارا بعد زایمان جا افتاده شده بود وخوشگلتر وتو دل بروتر ومن هم از هر فرصتی استفاده میکردم ودید میزدم بعداز کلی حوادث یروز مادر بزرگم سکته کرد ومادرم مجبور شد که بره پیشش ،من موندم با خواهر و زنداداش وبرادر هم که تو مغازه بود که برادرزاده ام هم یک سال ونیم شده بود من نمیدونم که چی شد سر شوخی رو با هم باز کردیم ومن خواهرم واین زنداداش خوشگل رو شروع کردم اول ترسوندن بعد که اومدم خونه این دو تا اومدن که منو بزنن وشروع کردن به شوخی کردن وسارا هم مثل همیشه با یه تاب که نصف سینه هاش بیرون بود واز زیر یه دامن تنش بود داشتن منو قلقلک میدادن منم اونارو که دیدم سارا دستهای منو میگیره که نگه داره میگیره میچسبونه به سینه هاش یا منکه خودمو جمع میکنم تا نتونن قلقلک بدن منو، ممه هاشو میماله به زانوهام که من یه لحطه متوجه این رفتارش شدم که من جسارتم بیشتر شد ایندفعه من شروع کردم که اونو قلقلک بدم دستمو میمالیدم بهش که اونم که حشری شدنشو میشد از چشماش خوند واونم متوجه حرکت من شد ومن یه لحظه که خیره شدم باهم چشم تو چشم شدیم من یلحظه نمیدونم چطور شد که با سر به سارا گفتم آره میخوای که اونم با سر به من علامت مثبت داد که آره منم میخوام وبا چشماش به من اشاره داد تا مواظب خواهرم باشم حالا دیگه ما هر کدوم کشیدیم کنار مونده بود که یجوری خواهرمو از سرمون باز کنیم من روبه خواهرم گفتم نمیخوای بری پیش مامان که گفت چرا میخوام برم خونه مادر بزرگم اینا دو چهاراه از ما فاصله داشت بعد از اینکه خواهرم رفت ودر این حین سارا برادر زاده ام رو که رو پاش انداخته بود که بخوابونه برد تا بندازه اتاق خواب تا بخوابه وقتی اومد از اتاق برای اولین بار بود که پرده ها کنار رفته بود منکه قلبم از هیجان در میومد از جاش و وقتی سارا منو دید به شوخی بمن گفت ای پدر سوخته
بالاخره کار خودتو کردی که من چسبیدم بهش و ما لب تو لب شدیم احساسی که اون لحظه داشتم قابل وصف نیست ونخواهد بود منکه برا پستونهای سارا جونمم میدادم حالا دیگه تو دستهام بود دستمو انداختم به اون ممه های خوشگلش که یه نفس عمیق کشید ویه ناله کنان گفت که وقت کمه وممکنه برادر از سر کار بیادو مارو با سرو وضع بهم ریخته ببینه وشک کنه در حالیکه اه وناله میکرد من دستمو انداختم به کوس گوشتیش که یه ریز میگفت وحید دارم میمیرم بکن توش وقت کمه زود باَش که من کشیدم یه اتاق خواب دیگه و دامنشو همزمان با شورتش در آوردم که آب کوسش بدجور راه افتاده بود که من گفتم میخوام بخورم که گفت بعدا ومن با اصرار دوتا زبون زدم وچون دیروقت شده بودبلند شدم دو تا لب اساسی ازش گرفتم سیر نمیشدم الانم نشدم دستش تو شلوارم داشت کیرمو میمالید دستشو در آورد نشست شلوارمو با شورتم یجا کشید پایین کیرم مثل فنر افتاد بیرون به بوس ویه زبون از سرش زد انداخت دهنش دو سه تا ساک زد بعد تخمهامو دوسه تا میک زد بلند شد برگشت منم از عقب زدم تو کوس تنگش دو دقیقه زدم دستم تو ممه هاش سارا تموم کرد گفتم بخواب گفت دیره زود بزن تموم کن گفتم بخواب خوابید به پشت پاهاشو باز کرد انداخت رو شونه هام کیرمو میمالیدم اونم ناله میکرد که بکن توش زود باش گفتم چی میخوای اول نمیگفت دید نمیکنم گفت کیرتو میخوام که یهو کیر کردم توکوس گوشتیش چشماش بست لبشو گرفتم تو دهنم که صداش زیاد در نیاد جفتمون عرق کرده بودیم گفتم داره میاد گفت خالی کن توش قرص میخورم یه آبی ریختم که گفت سوختم زود کشیدم بیرون بلند شد دوید حموم خالی کرد برگشت یه لب اساسی داد که بعد از اون یبار دیگه رفتم تو طبقه خونه خودشون صبح یکی از فامیلها فوت کرده بود که مادرم با برادرم رفتن سرخاک رفتم از در تو چشماشو باز کرد گفتم حالشو داری گفت بیا پاهاشو باز کرد یه دست اساسی کردمش یبار دیگه رفتیم یخونه دیگه فرش شسته بودیم بردیم موتورخانه تو پارکینگ بود اونجا گرفتم که حسابی برام خوردبرگشت گفتم دیگه ایندفعه از عقب میخوام که گفت میترسم گفتم نترس یواش یواش کردم تو که گفت حالا آروم آروم تقه بزن آخ که چه حالی دادهمین الانم کیر مثل سنگ شده الانم هر جا گیرش بندازم یه دستمالی میکنم ولی خیلی وقت باز میخوام بکنم اساسي،فرصت گیر نمیاد از چشماش مییفهمم که اونم تشنه کیر منه
امیورام پسند کنید.
نوشته: وحید،تبریز
اوایل خیلی به زن برادرم نظر داشتم اما هروقت نگاه به چشای داداشم کردم دیدم اگه کاری کنم نمیتونم تو چشاش نگاه کنم، لا وجود اینکه معتقدم سکس با رضایت و خواست دو طرف از هر نظر و با هر نسبتی آزاده
منم عاشق خواهر زنم شدم ، ولی دیدم هیچجوره نمیشه کاریش کرد ، بعدش تصمیم گرفتم باهاش بیشتر رفیق باشم تا دنبال داستان ، اینجوری خیلی حالش بیشتره تا کصافط کاری و استرس
پسر کم جق بزن به عشق زن داداشت کور میشیا بعد ازدواجت زارتت در میاد دوتا نزده شل میشی .اینطور که تو نوشتی انگار زن دادشت جندس حتی جنده هم به اون راحتی پا نمیده.اگه میده برو بچ دعوت کن به سور موفقییتت. دوم کوس خل یاد بگیره تو دوران شیر دهی قرص جلوگیری نمی خورن شدن احتمال حامله شدنش خیلی کمه.چاخان هم می نویسین یکم باور پذیرتر بنویسین تا توهین به خواننده نشه.بعدش بگی عجب زرنگم من چاخان زدم همهوباور کردند
من همین الانم دارم با زندادشم سکس چت میکنم . دقیقا همین الان
کسکشا قرن جدید شده ترو جون جدتون از این تخیلاتتون بکشین بیرون
ی مدت همه زنداییاشونو میکردن الان همونا زدن تو کار زن داداش
کیر داداشت دهنت وحید جان
اینکه این داستان واقعیت هست یا تخیل بحثی ندارم
اما میخوام بگم ،آقای محترم اینکه چنین کار کثیفی وانجام دادی یا بفکرش هستی ودنبال راهکار ،وقتی که اینکار انجام بشه کسی بفهمه یا نفهمه این وبدون این حرف وفراموش نکن ،شاید زن برادرت ازتو بخواد واصلا خودش ولخت انداخت تو بغل تو ،برادر محترم فردا وقتی برادرت یا هرکی گفت زن برادرت مقصر بود ،اون خواست واصلا اون اومد کنارت خوابید پسر خوب اون زن که زن برادرت بود وناموست حساب میشد جنده بود واز روز اول وازل جنده بود وخراب تو چرا اینکارو کردی تو که همخون وبرادر شوهرش بودی تو که خراب وهرزه نبودی تو چرا خیانت به تخم پدر خودت کردی ،خیلی پست باید باشه برادری که به ناموس خودش وبرادرش نظر داره همیشه گفتن برادر پشت وپناه برادر هست نه …
چند روز پیش تو روزنامه خوندم طرف با برادر شوهرش میریزه روهم بعد چندسال عاشق هم میشن و شوهره رو میکشن بعدم به گای عظمی میرن الانمجفتشون زیر حکمن واقعیت اینه نه کسشعرایی که توی خوک کثیف نوشتی
" لبشو گرفتی تو دهنت که صداش زیاد در نیاد" ؟ یا دادشت وسط خوابی که میدیدی انگشتت کرد پلشت؟
ای پدر سوخته بالاخره کار خودتو کردی