یه انتقام خاص و پر ثمر

1403/02/17

یه دوستی داشتم که تمام زن بازی هامون رو با هم انجام میدادیم لامصب کیس های محشری رو میاورد و خیلی حال میکردیم تا اینکه بهم گفت براش یه وام بگیرم اولش راضی نبودم اما دیدم نباید از دستش بدم و براش وام رو گرفتم و قول داد که اقساطش رو ماه به ماه بده اما دو هفته گذشت و خبری ازش نشد هر چقدرم بهش زنگ میزدم خاموش بود انگار آب شد رفت توی زمین اون موقع هم محدودیت پول نقد نبود و کل مبلغ رو نقدی گرفته بود و هیچ اثری از آثارش نبود البته تقصیر خودم بود هیچ اطلاع دقیقی ازش نداشتم چون لازمم نشده بود همیشه اون زنگ میزد و جاش رو من جور میکردم و با هم اون زن یا زنها رو تا سر حد مرگ میگاییدیم بعدش پولشو میدادم و اون می رفت پی زندگیش منم میرفتم دنبال زندگیم تا دفعه بعد. و توی مدت دو سال همیشه اینجوری بود و هیچ وقتم به ذهنم نرسید که دربارش بدونم ازش فقط یه شماره تماس داشتم که خطشم استعلام کردم یه خط ایرانسل بود با یه آدرس جعلی عملا دهنم سرویس شده بود اما بیشتر ناراحت بودم که دیگه از اون زنهای رنگارنگ و جذاب و سکسی خبری نبود آخه احمق میگفتی پول لازم دارم خودم بهت میدادم چرا غیب شدی ؟!
بدجوری به سکس با اون زنها عادت کرده بودم نعمتی بود که یکباره ازم گرفتش افتادم دنبالش اما لامصب یه جوری گم و گور شده بود که هیچ اثری ازش نبود یه دو سالی گذشت تا اینکه اتفاقی یکی از اون زنها رو توی خیابون دیدم که داشت به یه 206قیمت میداد براش بوق زدم بعد از چند دقیقه انگار 206 قبول نکرد اومد سمت ماشین من و شناخت و سوار شد چون هیکلش خوب بود یادمه چند بار با دوستم بهزاد دوتایی تا صبح جرش دادیم سوار شد و رفتیم درباره بهزاد ازش پرسیدم گفت یه دو سه ماهی هست مرده!
مگر نمیدونستی ؟شما که رفیق گرمابه و گلستان بودید ؟ گفتم نه من یه مدت خارج از کشور بودم ،نبودم ،تازه برگشتم خطشم هرچی زنگ میزنم خاموشه گفت کدوم خط ؟شمارشو گفتم گفت نه این قدیمیه گفتم شماره جدیدشو نداری ؟گفت دارم اما بعد از مرگش خط و گوشی افتاده دست زنش که خیلی هم بی اعصابه شماره رو ازش گرفتم و گفتم از کی تا حالا گوشه خیابونی شدی ؟گفت از وقتی بهزاد مرده یه چند باری هم سراغ تو رو ازش گرفتم اما جواب درست درمونی نمیداد گفتم تو ؟سراغ منو گرفتی ؟
گفت آره مگر چند بار پیش میاد که دو تا مرد شب تا صبح یه زنو بکنن بعدش به زنه بگن پاشو برامون ماکارانی درست کن بد جور دلمون ماکارانی میخواد و خودشون بخوابن گفتم آره یادمه تازه بعد خوردن ماکارانی هم نذاشتیم بخوابی رفتیم استخر اونجا چقدر روت شاشیدیم گفت پس یادته؟گفتم آره گفت راستش با اینکه خیلی نامرد بودید اما تجربه اشو دوست داشتم واسه همین سراغتو گرفتم گفتم کدومو بیشتر دوست داشتی ؟ماکارانی یا شاشیدنه ؟گفت با اختلاف شاشیدنه و خندیدیم بردمش هم حسابی کردمش و تلافی این چند سال رو در آوردم هم دوباره روش شاشیدم تا اینکه خاطره شاشیدنه رو هیچ وقت فراموش نکنه از سکس و شاشیدن که سیر شدم به شماره ای که داد زنگ زدم و یه خانم برداشت خیلی مودبانه سلام کردم و گفتم یه مبلغی رو آقا بهزاد از ما طلب داشتن اما قرار بود یه چیزی رو برای ما بیارن و پول رو بگیرن گفت چی ؟گفتم تلفنی نمیشه باید حضوری بگم خدمتتون گفت ببین آقای محترم من تا فردا ساعت 12ظهر هستم دارم میرم شهرستان آدرس میدم تا قبل از 12ظهر تشریف بیارید گفتم مسافرت تشریف میبرید؟گفت نه کلا دارم از تهران میرم گفتم چشم آدرس رو بفرمایید من فردا خدمت میرسم .آدرس رو گفت منم یادداشت کردم گفت طلبش چقدره ؟گفتم حضوری میگم خدمتتون گفت باشه پس من منتظرتونم همون شبانه رفتم آدرس رو پیدا کردم یه پرسوجو از سوپری محلشون کردم گفت زنش کس و کار درستی نداره و یه مادر پیر داره توی یکی از شهرستانها که فردا دارن میرن همونجا و یه دختر 10ساله داره بنام فرزانه و اسم زنشم فریباست و کلی اطلاعات ریز و درشت و بی ربط و با ربط که اینکه خانواده بهزاد این زنه رو نمی خواستن و حالا بچشم نخواستن و غیره نگاه به ساعت کردم 11شب بود رفتم در خونشون زنگ زدم یه خانم با یه چادر مشکی رنگ و رو رفته که زیرش یه پیرهن مردونه 4خونه زشت پوشیده بود جلوم ظاهر شد قیافش بدی نبود خودمو معرفی کردم و گفتم بهتره بریم داخل حرف بزنیم گفت آخه؟ نذاشتم حرفشو بزنه و یه یاالله گفتم و رفتم داخل و در رو بستم گفت این چه کاریه آقا این وقت شب منم یه زن تنها ؟ قصدتون چیه ؟ احساس کردم ترسیده بهش گفتم نترسید گفتید قراره فردا برید من میخوام که نرید گفت نریم ؟اصلا به شما چه ربطی داره ؟گفتم ربطی نداره اما من به فکر آینده دخترتونم با رفتن شما چه آینده ای در انتظارشه ؟
و حتی در انتظار شما ؟ یه نگاهی بهم کرد و آروم گفت هیچی گفتم قربون آدم چیز فهم بیا تا بهت بگم براش گفتم که من با زنم بخاطر پول ازدواج کردم چون پولدار بود همین الانم بچه ای نداریم چون نخواستم من پولی ندارم همش ماله زنمه اما فعلا اختیار هزینه کردنش با منه تا این اختیار رو دارم نمیذارم تو و فرزانه سختتون بشه قول میدم فریبا نمیزارم آب تو دلت تکون بخوره فقط و فقط نگاهم میکرد نمیدونم شایدم فکر میکرد خوابه و داره خواب می بینه گفت معلوم نیست از کجا اومدی و از کجا یهویی پیدات شده و کلی هم وعده بعید میدی گفت بهم فرصت بده فکر کنم الان شوکه ام گفتم این شماره منه فکراتو بکن زنگم بزن گفت پس اگر پاسخم مثبت بود زنگ میزنم نزدم دیگه نمی خوام ببینمت گفتم باشه گفتم تا کی زنگ میزنی ؟گفت تا همون 12ظهر گفتم باشه و اومدم بیرون از خونشون .گفتم حالا صبر کن فریبا ازت یه جنده ای میسازم که با دخترت کنار خیابان فاحشگی کنید بهزاد کاری میکنم که تمام مردای این شهر زن و دخترت رو گاییده باشن صبح طرفای ساعت 11 بود که یه خط ناشناس با یه شماره چپر چلاق زنگم زد گفت فریبام زن بهزاد گفتم جانم پس پاسختون مثبته ؟گفت اما دو تا شرط داره گفتم همش قبول فقط آماده بشید تا بیام دنبالتون اون خونه در شان تو و فرزانه جانم نیست گفت آخه گفتم فریبا جان از الان فقط باید بگی چشم و خندید گفت چشم .رفتم دنبالشون و بردمشون ویلای دماوند چون اونجا جم و جور بود و سرایداری هم نداشت تازه مبله هم بود نیازی به چیزی نداشت و چون پاییز هم بود کسی حالا حالا ها نمیومد اونجا
رفتیم رستوران ناهار خوردیم فرزانه پیتزا سفارش داد و خیلی دوست داشت خوشحالی دخترش واقعا حس خوبی بهم میداد و اینکه چهره معصومی داشت به خودم گفتم دخترش نه فقط از زنه انتقام می گیرم انتقام اون وام سنگین رو اما یه سوالی ذهنمو درگیر کرده بود بهزاد زن جنده با اون پول چیکار کرده که الان اوضاع زندگی و زن و بچش اینه ؟دخترش اولین بار بود پیتزا می خورد البته خورده بود اما نه قارچ و گوشت ! نه به این بزرگی !
من و فریبا هم جوجه خوردیم رفتیم ویلا گفتم یه دوش بگیرید استراحت کنید فرزانه از دیدن ویلا و وسایل بازی داخل حیاط خیلی خوشحال بود گفتم اول حمام کنیم و بعدش بیا بازی کن اول من رفتم حمام بعدش فریبا و فرزانه رفتن و فرزانه اول اومد بیرون کمکش کردم لباس تنش کرد و رفت توی حیاط و بعد از چند دقیقه فریبا اومد و حوله پیچیده بود دورش و اومد توی اتاق رفتم در اتاق رو بستم و انداختمش رو تخت التماس میکرد آرش الان نه و حوله رو سفت گرفته بود گفت به خدا جیغ میزنم گفتم بزن جیغ بزن به فرزانه میگی برای چی جیغ زدی؟ گفت آرش تو رو خدا ؟بذار بعد از صیغه ؟گفتم بهت نمیاد انقدر خنگ باشی وقتی با یه مرد غریبه میای توی یه خونه باید بفهمی که قراره چی بشه گفت من بهت اعتماد کردم گفتم خب بهم اعتماد کن تو تهش ماله خودمی فردا میریم صیغه ات میکنم حداقل بذار ببینم حوله رو ول کرد و بدن محشرش رو دیدم پوست گندمی داشت و زیر بغل و کوسش پر از مو بود گفتم چرا تمیز نکردی ؟گفت نمیدونستم تو نامردی و زیر قولت میزنی خوبه زن داری و اینجوری گفتم سر قولم هستم اما تو هم حق بده یه خانم خوشگل با سینه های خوشگل و کون طاقچه ای رو ببری توی خونه و اونم بره حموم و بیاد تو دست بهش نزنی کفران نعمته و خندید و خوابیدم کنارش و ازش لب گرفتم گفت خیلی خوب بلدی خرم کنی گفتم جدی گفتم به خدا گفت الکی نگو من خودم میدونم خوشگل نیستم گفتم کی گفته ؟گفت شوهرم همیشه میگفت هیکلم کیریه و قیافمم پوست کیریه گفتم گوه خورد تو خیلی خوشگلی هم قیافت هم هیکلت همه چیزت محشره گفتم چند وقته سکس نداشتی ؟گفت یه سالی میشه گفتم یه سال ؟مگه شوهرت ؟گفت نه میگم که میگفت من زشتم و باهام سکس نمیکرد اما وجدانن زشت نبود قشنگ بود فقط یکم باید به خودش میرسید سینه هاشو شروع کردم خوردن گفت آرش کاش میذاشتی شب الان فرزانه توی حیاطه ما هم اینجا لختیم من استرس دارم گفتم باشه اما الان من حشریم حداقل برام بخور آبم بیاد گفت باشه و شروع کرد خوردن انقدر حرفه ای میخورد که تا الان هیچ زن جنده ای کیرمو نخورده بود لبشو یه جوری دور کلاهک کیرم حلقه می کرد و مکش میزد نفسم بند میومد و وقتی هم آبم اومد سرشو محکم به خودم فشار دادم و گفتم بخور آبمو یه قطرشم نریزه بخورش بخورش و همه آبم رو خورد کلی بوسیدمش لمبرهای کونشو چنگ میزدم و ضربه میزدم و میبوسیدم گفت تو رو خدا بذار شب گفتم باشه و دوباره یه پیرهن مردونه 4خونه پوشید با یه شلوار مشکی گشاد گفتم اینا چیه ؟
گفت من فقط از اینا دارم گفتم توی کمد لباس هست اونها رو بپوش فکر کنم سایزت با سایز زنم یکی باشه گفتم بذار بیام کمکت کنم رفتیم و از توی لباسها یه تاپ سفید و یه دامن کوتاه مشکی پیدا کردیم که به سایزش خورد خیلی خوشگل شده بود از پشت بغلش کردم و گفتم فریبا خانم من چه خوشگل شده ؟گفت دوست داری ؟بهم میاد ؟گفتم عالیه در گوشش گفتم باید بری حمام ؟گفت چرا ؟گفتم خودت گفتی بمونه برای شب ؟! بعد با اون همه مو ؟ و سفت تر از پشت بهش چسبیدم گفت باشه آرش اما یادت باشه گفتم چیو ؟ گفت این حرفاتو گفتم کدوماشو ؟گفت اینکه خوشگلم و خوش هیکلمو ولش کردم و برش گردوندم و ازش لب گرفتم و با دستم کوسشو میمالیدم گفت بعد از اینکه هر چی خواستی بدست آوردی هم من برات فریبا خوشگلم ؟
گفتم نمیدونم بذار بدست بیارم تا بفهمی دستمو که داشتم کوسشو میمالیدم کنار زد و گفت میرم حمام و میام گفتم باشه
فریبا که رفت حمام منم رفتم با فرزانه بازی کردن خیلی ازش خوشم میومد دختر مهربون و خونگرمی بود .
فریبا از حمام اومد و آهنگ گذاشتیم و یکم زدیم و رقصیدیم و شام خوردیم چون توی یخچال فقط وسایل فست فود سرد بود پادشاه فست فودها کالباس بعدش فرزانه کف هال خوابیده بود که بردمش توی اتاق دیگه و چراغ هم روشن گذاشتم چون شب اول بود گفتم بد خواب شد بیدار شد نترسه و من و فریبا هم رفتیم توی اتاق لخت شدم و خوابیدم کنار فریبا دامنشو دادم بالا گفتم جووووووووووووووونم گفت هیس گفتم عجب کوس خوشگلیه گفت تو هم به همه چیز میگی خوشگل گفتم محشره این کوس داشتم کوسشو میمالیدم که بوسیدم گفت ممنونم ازت گفتم دوست داری میمالمش ؟گفت نه برای رفتار خوبت با فرزانه گفتم من ازش خوشم میاد خیلی دختر خوبیه اصلا دوستش دارم با دستش دستمو که داشتم کوسشو میمالیدم گرفت گفت اون پدر درست و حسابی نداشته براش پدری کن دستشو پس زدم و انگشتم رو توی کوسش کردم و گفتم چشم حسابی حشری شده بود کوسش زود خیس شد دادم کیرمو بخوره و همون طور مثله عصری خوردش و داگی اش کردم و سوراخ کونشو توف زدم و کردم توش باورم نمیشد اما تنگی خوبی داشت و التماس میکرد آروم آروم تلمبه بزنم منم بدتر میکردم و تندتر تلمبه میزدم هر چی بیشتر التماس میکرد من وحشی تر میشدم و تندتر تلمبه میزدم احساس کردم داره گریه میکنه گفتم اینه تازه اولشه اگر بدونی قراره چه بلایی سرت بیارم الان گریه نمیکردی،الان که خوبه بدتر از اینا رو داری که باید گریه کنی کیرمو از توی کونش کشیدم بیرون و روی شکم خوابوندمش و کیرمو کردم توی کونش و شروع کردم تلمبه زدن خوابیدن روش خیلی بهم حال میداد و اون کون خوش فرم و گلابی طورش در تمام طول تلمبه زدن هام اون گریه میکرد و من عشق و حال بعدم که آبم اومد خودمو زدم به خستگی و بیهوشی و خوابیدن صبح که بیدار شدم صبحانه آماده بود و فرزانه صبحانه خورد و رفت توی حیاط بازی تا فریبا بلند شد منم بلند شدم و از پشت بغلش کردم و چسبوندمش به دیوار و در گوشش گفتم تو فریبا کون خوشگل منی فهمیدی ؟فریبا خوشگله منی تو تا ابد فریبا خوشگله منی دامن و دادم بالا شورتشو کشیدم پایین و روی میز خمش کردم و کیرمو یکم یه سوراخش فشار دادم گفتم آرشت دوباره کونتو بکنه ؟ گفت باشه ،گفتم دیگه الان نه باید برم فریبا مرسی بابت همه چیز لبخند زد منم بوسیدمش تا یه ماهی فقط از کون میکردمش من ارضا میشدم اما اون نه بد جور دهنشو سرویس کرده بودم چند بار می خواستم یکی از رفیقامو ببرم و دوتایی بکنیمش و تا اون روز هم هر وقت درباره صیغه میگفت امروز فردا میکردم چون از اولشم قرار نبود صیغش کنم من فقط می خواستم زن بهزاد رو بگام که گایده بودم وقتش بود نقشمو ادامه بدم و با دوستم بریم ویلا و بکنیمش بعدشم می دادم به همون یارو که فریبا رو بین خودشون دست به دست کنن تا تبدیل به یه جنده بشه جنده ای که کم کم کل شهر بشناسنش که زن بهزاد جنده شده اما دلم نمیومد خیلی زن خوبی بود توی این یه ماه که فقط از کون کردمش خیلی دلم براش سوخت خیلی اذیت میشد اما حتی یه کلمه هم اعتراض نمی کرد احساس کردم فریبا عاشقم شده و منم عاشقش شدم رفتم دنبالش و بردمش صیغش کردم ازش پرسیدم چقدر دوستم داری ؟
گفت خیلی آرش شاید باور نکنی اما خیلی خیلی دوست دارم رفتیم خونه و حمام کردیم و با فرزانه یه جشن کوچولو 3 نفره گرفتیم
شب بهش گفتم فریبا ؟
گفت جانم آرشم ؟
گفتم می خوام بکنمت برام یه پسر بیاری خندید گفت مطمئنی ؟
گفتم آره گفت هر چی تو بخوای آرشم
گفتم پس بریم توی هال ؟گفت فرزانه بیدار میشه زشته
گفتم پس ولش کن من دلم سکس توی هال می خواد
گفت باشه آرشم بریم یه پتو برداشتیم و رفتیم توی هال دو تایی هم لخت بودیم پتو رو پهن کردیم و فریبا رو ایستاده بغل کردم گفتم امشب توی کوس بکنم یا توی کون ؟گفت هر دوتاش گفتم جون فریبا خوشگله من امشب کوستو جوری فتح میکنم که نادر هند رو فتح کرد گفت فتحش کن نادرشاه من و نشستم و سرمو بردم لای پاش و شروع کردم خوردن کوس خوشمزه و خوشبوش
کوسش خیس شده بود وقتی توش انگشت میکردم دستم کامل خیس میشد و خوابوندمش روی شکمش و پاشو باز کردم این تصویر رو خیلی دوست دارم چون کوس در زیباترین حالتشه کیرمو کردم تا ته توی کوسش یه آه گفت،گفتم بیا اینم کیرم توی کوست همینو میخواستی؟گفت آره گفتم پس امشب پاره پارش میکنم و شروع کردم تلمبه زدن اما برعکس کونش نه از التماس خبری بود نه از گریه فقط میگفت بکن آرش کوسمو بکنش و منم تند تند تلمبه میزدم وسطای سکس مون یه صدای گریه ای اومد اما خودش قطع شد آبم رو به تلمبه محکم توی کوس فریبا ته کوسش خالی کردم بهم گفت آرش تو رو خدا بریم توی اتاق خودمون گفتم باشه خانوم خوشگلم و رفتیم توی اتاق.
از اون شب دیگه هیچ وقت توی هال نیومدیم .
از اون شب بمدت یه ماه اکثر روزهاش فریبا رو از کوس میکردم و این همراه و سکسی بودنش بیشترین لذت رو بهم میداد.
زنی بود اگر شب چندین بار کوسشو کرده بودم صبح بعد از رفتن به مدرسه فرزانه بازم میرفتم کوسشو میخوردم و می خواستم بکنم هیچ وقت اعتراضی نمیکرد .
یه سالی گذشت و فریبا باردار شد رفتیم سونوگرافی گفتن دختره خیلی خوشحال شدم .
الان دخترم فرنوش 3 سالشه و به همراه فریبا و فرزانه به زندگی پنهان و شیرین خودمون ادامه میدیم.
ببخشید خیلی خوب ننوشتم تجربه اول و آخرم بود .

نوشته: آرش


👍 17
👎 12
27101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

982604
2024-05-06 23:58:06 +0330 +0330

:/

0 ❤️

982634
2024-05-07 00:34:24 +0330 +0330

حیف اسم داستان،حیف اسم پر‌ابهت مرد…منتظر بودم مثل باقی تخمی-تخیلیا آخرشو با دادن این زن بی‌گناه بدست مردای دیگه تموم کنی،که نکردی،خسته نباشی دلاور،کلاتو بزار بالاتر…فرهنگ کثیف آخوندی،نامردی کردن در حق بنی و بشر،فقط برای زیر شکم گور بابای باقی دنیا.از مثلا دوستت پول طلب داشتی رفتی زنشو به فاک زدی که چی‌چی بگیری؟انتقام؟مردم مردای قدیم،قدیما مردی به این بود که همچین زنیو پناه بدی نه اینکه جرش بدی و افتخارم میکنی که انتقام گرفتم!..راستی یادم رفت بگم:خائن!

2 ❤️

982656
2024-05-07 01:51:59 +0330 +0330

کص و شعر محض

1 ❤️

982692
2024-05-07 08:31:10 +0330 +0330

در این مدت زمانی که همش تو ویلای دماوند همه شب و همه روزه با فریبا بودی، زنت شک نکرد؟ پیگیر غیابت نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1 ❤️

982708
2024-05-07 12:01:21 +0330 +0330

نمیدونم که چی باید بهت بگم. داستانت دوگانگی خوبی داشت اما سرته خوبی نتونستی دربیاری و خیلی فلسفه بافی کردی. من داستانت رو ندوست😂

1 ❤️

982714
2024-05-07 13:12:41 +0330 +0330

کسمغز

1 ❤️

982722
2024-05-07 14:40:58 +0330 +0330

اگه واقعیت باشه،دمت گرم مردونگی کردی و این زنو بچه رو نگه داشتی و یتیم نوازی کردی،دمت گرم نوش جونت هرچی خدا ،پاداش، بابت اینکارت. داد

1 ❤️

982748
2024-05-07 20:50:28 +0330 +0330

اولش داشتى خراب ميكردى چون ميخواستى تقاص يه ادم و از يه ادم بى گناه ديگه بگيرى ولى بعدش بد نشد

1 ❤️

982779
2024-05-08 00:39:34 +0330 +0330

وااادااافاک

0 ❤️

982827
2024-05-08 08:41:47 +0330 +0330

اگر واقعیه ، لطفا پناه اون زن و دختراش باش ، راه دوری نمیره گناه دارن

1 ❤️

982831
2024-05-08 09:35:38 +0330 +0330

اینکه زنه رو بگا ندادی خوبه
ولی خوب زنت هم کلا ول کردی به امون خدا

0 ❤️

982839
2024-05-08 10:32:48 +0330 +0330

باشه بابا ببند در گاله رو
خدا میدونه زنت شبا زیر کیا می‌خوابه
ازون که تو براش در حد همون سرایدار باغ هستی
شکی ندارم.

0 ❤️

983656
2024-05-14 02:04:01 +0330 +0330

بنظرم گه مفت خوردی
کل داستان تخیلی جقی بود

0 ❤️