سلام من علی هستم ۲۸ سالمه یه خواهر دارم اسمش نگار ۲۴ سالشه سفید قد متوسط رونای گوشتی توپر و سینه ۷۵ سفید گرد کلا خوشگل و خوش هیکله قضیه مال تابستونه که خانوادگی اومده بودیم شمال تا قبلش من نگار. با لباس خونگی تقریبا باز دیده بودم و همیشه وقتی بهش فکر میکردم بی اختیار راست میکردم وقتی تو خونه با شلوار استرژ یا لگ ورزشی میچرخه اکثر اوقات کیرم راست میشد ولی فقط همین تهش بیادش جق میزدم تا اینکه تو شمال وقتی داشت تو اتاق لباس عوض میکرد با شرت دیدمش رونای سفید گوشتی با یه کون گرد خوش فرم تو یه شرت قرمز مغزم داشت سوت میکشید من نفسم بند اومده بود جالب اینکه اون زیاد واسش مهم نبود منم تو اتاقم انگار تو شمال چون تومسافرت بودیم زیاد واسش مهم نبود نمیدونم، اون لحظه من کیرم راست شد شهوت داشت مغز استخونمو میخورد ولی خب فقط میتونستم نگاه کنم چند ثانیه طول کشید تا شلوارشو عوض کرد ولی من حالم خراب شده بود تصویر کونش و روناش تو ذهنم بود پاک نمیشد رفتیم بیرون لب ساحل چرخیدیم برگشتیم خونه رفت تو اتاق فهمیدم دوباره میخاد شلوار عوض کنه سریع منم رفتم تو اتاق مثلا کار دارم، من سرم تو کیفم بود مثلا حواسم نیست که دیدم دکمه شلوارو باز کرد کشید پایین پشتش به من بود دوباره کون سفید گوشتی دیدم سریع سیخ کردم خم شد شلوار خونگیشو برداره کل کس و کونش قشنگ جلو صورتم قمبل شد نفسم بند اومده بود داشتم میمردم از شق دردی شلوارشو پوشید رفت بیرون من دیگه حسابی شق کرده بودم منتظر فرصت بودم بتونم دوباره دید بزنم تا شب که وقت خواب شد ویلا ۲ تا اتاق خواب داشت با دوتا تخت دونفره که مامان بابام رفتن تو یه اتاق خوابیدن منو نگار قرار شد تو اونیکی اتاق بخوابیم من مسواک زدم اومدم تو اتاق دیدم روتخت خوابیده هوا هم گرم بود فقط یه ملافه روش کشیده بود یه لگ تنگ پوشیده بود که رونش و کونش ادمو دیوونه میکرد با یه تاپ نیم تنه که قسمتی از شکم پهلو و بالای سینه هاش بیرون بود منم خوابیدم رو تخت باکلی افکار سکسی و شهوت زیاد ساعت تقریبا ۱۲ بود یذره با گوشیم ور رفتم ولی اونبدن نمیزاشت بخوابم تقریبا یکی دوساعت گذشته بود ملافرو دادم کنار کونش سمت من بود یه کون گرد توشلوار اروم دستمو گذاشتم روپاش رونشو خیلی اروم لمس کردم کیرم بلافاصله سیخ شد یذره نزدیکش شدم چسبیدم بهش ولی میترسیدم از طرفی کصخل شده بودم دلم میخواست همون لحظه شلوارشو میکشیدم پایین یذره از پشت چسبیدم بهش ولی عکس العملی نشون نداد دستمو گذاشتم قشنگ وسط کونش خیلی نرم بود شلوارش انقد نازک و تنگ بود گرمای کونشو حس میکردم ضربان قلبم رفته بود بالا کونشو یذره مالیدم بعد کیرمو از تو شلوارک دراوردم مالیدم به کونش دستمو بردم جلو رو شکمش اروم مالیدم از پشت چسبیدم بهش کیرم وسط شیار کونش بود داغ کرده بودم دستمو بردم بالا رو سینه هاش اروم مالیدم سینه هاشو ولی تکون نمیخورد جرعت کردم دستمو بردم زیر لباسش از زیر لباس سینه هاشو گرفتم تو دستم نرم و گرم چند دقیقه مالیدم ولی اصلا تکون نمیخورد شک داشتم بیداره یا خوابه ولی من اصلا اون لحظه هیچی حالیم نبود دوباره دستمو اوردم پایین کسشو مالیدمخیلی اروم کسشو میمالیدم از پشتم کیرم وسط کونش بود دلو زدم به دریا شلوارشو سعی کردم بکشم پایین اروم اروم تا رونش کشیدم پایین دست گذاشتم روی کون و رونش داشتم میترکیدم شرتشم اروم به زور کشیدم پایین تقریبا ۵ دقیقه طول کشید تا شلوار و شرتشو کشیدم پایین حالا تا زانو شرت و شلوارش پایین بود و اون کون سفید جلوم بود چسبیدم بهش کیرم رفت لای کونش انگار رو ابرا بودم هم لذت زیاد هم استرس وجودمو گرفته بود اروم میمالیدم به رونش و کونش یذره خیس کردم کیرمو گذاشتم لای پاش اروم فشار دادم رفت لای پاش کشیده میشد به شیار کسش میاوردم بیرون میزاشتم لای کونش میمالیدم دم سوراخ کونش دوباره میکردم لای پاش تا اندفعه گذاشتم لای پاش شروع کردم عقب جلو کردن بادستم سینه هاشو گرفتم عقب جلو میکردم زیاد طول نکشید ابم اومد نتونستم خودمو کنترل کنم ابم با فشار ریخت لای پاش نمیدونستم چیکار کنم یه دستمال برداشتم اروم لای پاهاشو تمیز کردم یذره بعد شرت و شلوارشو دادم بالا گرفتم خوابیدم ۲ ۳ ساعت بعد از شدت شهوت بازم بیدار شدم با کیر راست شده نگاه به کونش کردم دوباره حشری شدم ساعت ۵ صبح بود اندفعه دل و جرعتم بیشتر بود زیاد لفتش ندادم سریع شلوارشو شرتشو باهم کشیدم پایین یدفعه یه تکون ریز خورد رو شکم خوابید دمر کونش مثل الماس میدرخشید اومدم پشتش اروم ولی وزنمو روش ننداختم کیرم مالیدم لای کونش دلم میخواست بکنم تو کونش ولی نمیشد دردش میومد سر و صدا میکردهمون گذاشتم لای پاش شروع کردم تلمبه زدن اندفعه پررو تر شده بودم لای پاش عقب جلو میکردم اندفعه بیشتر طول کشید نزدیک یه ربع لای پاش کردم عرقم دراومده بود تا بلاخره احساس کردم ابم داره میاد بازم نتونستم خودمو کنترل کنم ابم ریخت لای پاش و روی تخت یذره تمیز کردم لباساشو دادم بالا انقد خسته بودم خوابم برد صبح که بیدار شدیم رفت حموم یذره استرس داشتم ولی اصلا نه چیزی گفت نه بداخلاقی کرد فهمیدم که لذت برده بعد اون چندبار خونه خودمون دوباره لاپایی کردمش که دیگه دفعه اخر قشنگ بیدار شد همکاری کرد خودش که خیلی لذتبخش بود خیلی دوست دارم تو کونش بکنم که هنوز نشده امیدوارم بتونم

نوشته: علی