موشک بارون (۲)

1403/02/19

...قسمت قبل

توی قسمت اول گفتم ک توی رودهن تو ی اتاق ۱۲ متری بالاجبار و خر شانسی من کنار زن دادش ۲۵ ساله ک ۲تا بچه داشت خوابیدم و …دیگه توی پوست خودم نمی‌گنجیدم ، خوشش اومده بود، دلم رو صابون زدم برای شب، کمی بعد از خاموشی رو ب من خوابید یکی از پستوناشو در آورد، کف کرده بودم، سفید و بزرگ، نوکدار، کردش تو دهنم منم خدا خواسته میخوردمش، دستمم کرد توی شورتش و حالیم کرد ک کوسشو بمالم، کوس ک چ عرض کنم نیم کیلو گوشت خالص، همینجور ک مشغول بودیم دستش رو کرد توی شورتم و کیرم رو میمالید و میکشید، انگار داره رخت میشوره، تخمامو فشار میداد، داشتم می ترکیدم، دیگه تو حال خودش نبود، زیر لحاف عرق کرده بودم اونم میلرزید نمی فهمیدم چرا ک یهو آبم از ته خایم پاشید بیرون، دیگه جون نداشتم تکون بخورم، خوابم برد، صبح پاشدم دیدم خوشبختانه لباسم مرتبه و هرکی دنبال کارش، توی باغ دیدمش و همون لبخند شیطونی رو داشت، گفتم امشب میکنمش، شب دست زدم بهش دیدم شلوار پاشه! خواستم دستم رو بکنم تو شلوارش ک گفت، نکن پریودم!! نمیدونستم یعنی چی، گفت ک چند شب تعطیله و حالم رو گرفت، فرداش باهاش سنگین بودم و خبر رسید ک موشک بارون ادامه داره و قراره بریم گنبد خونه عمه ی خودم و البته همگی، از همونجا با اتوبوس راهی شدیم ، خونه ی عمه بزرگ بود و دیگه بغل هم خوابی نداشت، ب اون و بچه‌ها هم ی اتاق رسید و کلی حالم رو گرفت، چند روزی گذشت، خراب بودم، تا اومد سراغم ک شب ۱ساعتی بعد از خاموشی، بیا بالا، منو میگی انگار دنیا رو دادن بهم، ثانیه شماری میکردم، خاموشی شدو بالاخره راه افتادم و یواش رفتم بالا و توی اتاق، مثل شب اول میلرزیدم، پشت سرم در رو بست و بغلم کرد، ۸۰کیلو گوشت خالص بود، چندتا لب گرفت و رفت توی جا، پیراهنش رو تا بالای سینه هاش داد بالا، برای اولین بار ی زن لخت رو میدیدم ، سینه هاشو از زیر کرست درآورد بیرون، شورتشم درآورد، خدای من رونهای سفید، پستوناش درشت و سفید و ی کوس سفید و تپل، آب دهنم راه افتاده بود، با چشم اشاره کرد، رفتم جلو ، گفت شلوارت رو بکش پایین و بیا روم، مسخ بودم، کشیدم پایین و کیرم عین فنر پرید بیرون، رفتم لای پاهاش، داغ بود و نرم، روش خوابیدم، نمیشه وصفش کرد چقدر عالی بود، فقط میخواستم بکنم توش، اون لب میخواست، کمی لب بازی کردیم و خودش کیرم رو بادست هدایت کرد بسمت سوراخش، لیز بود و ب ۲ ضرب تا خایه کردم توش، تو فضا بودم، گفت چرا معطلی؟بکن دیگه، خنگ بودم تلمبه بلد نبودم بزنم، یادم داد و مشغول شدم، ۱۰ تا نزده بودم آبم اومد، لعنتی، اونم کفری شد، گفت اومد؟ گفتم الان دوباره شارژ میشه، شروع کردم ب خوردن پستوناش، چقدر کیف میداد، همینجوری بدنشو رو لمس میکردم و حال ک دیدم کیره داره بلند میشه، معطل نکردم و دوباره چپوندم توش و تلبمه زدم، چندتا ک شد گفت بذار من بیام روت!نمیدونستم چی میگه، بلند شدم، راهنمایی کرد ک طاق باز بخوابم و اومد روم و نشست رو کیرم تا تهش رفت توی کوسش، شروع کرد ب حال کردن، سینه های سفیدش بالا پایین میشد ، چ منظره ای، کوسش ته نداشت، داغ کرده بودیم، با زاویه های مختلف خودشو بالا پایین میکرد و بعدا فهمیدم میخواسته ارضا بشه و شد، خودشو انداخت کنارم و لبامو میخورد و با دست کیر پر از آب کوسش رو ب حالت جق زدن میمالید و آبم پاشید تا زیر گردنم! آخ چ حالی کردم، تازه مزه کوس کردن رو چشیدم، بی حال کنار هم افتاده بودیم، ۱ربعی گذشت و گفت پاشو برو بخواب، لبی ازش گرفتم و قول گرفتتم تا توی هوا روشنی بذاره بدن سفیدش رو ببینم . با چند تا بوسه راهیم کرد پایین تا فردا.

نوشته: بهراد


👍 9
👎 8
19801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

982906
2024-05-08 23:49:31 +0330 +0330

این داستان تو منو یاد زنداییم انداخت دقیق اولین سکسم رو با اون شروع شد
اولین بار کص دیدم
یادش بخیر همه این کاراتو با زنداییم داشتم من

1 ❤️

982911
2024-05-08 23:55:29 +0330 +0330

80کیلو عشق ها؟فضای دهه شصت؟جنگ
احیانا فیلم نبود؟

1 ❤️

982919
2024-05-09 00:28:36 +0330 +0330

قسمت ٣٠ سالش بود اين قسمت انداختي تو ماشين لباسشويي آبرفت شد ٢٥ سال جقي لاشي

1 ❤️

982921
2024-05-09 00:29:29 +0330 +0330

قسمت قبل ٣٠ سالش بود اين قسمت انداختي تو ماشين لباسشويي آبرفت شد ٢٥ سال جقي لاشي

0 ❤️

982931
2024-05-09 01:25:18 +0330 +0330

چطور هیچ پوزیشنی بلد نبودی ولی میدونستی باید کس بکنی اقای جقی خیلی وقته میگن سوتین نه کرست آبت هم زود اومده واسه جق زدن های زیادت هست

0 ❤️

982967
2024-05-09 08:04:44 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده

0 ❤️

983053
2024-05-10 01:58:00 +0330 +0330

تو اون سن حتما ضریب هوشی زیادی داشتی🤣🤣🤣

0 ❤️