توی قسمت اول گفتم ک توی رودهن تو ی اتاق ۱۲ متری بالاجبار و خر شانسی من کنار زن دادش ۲۵ ساله ک ۲تا بچه داشت خوابیدم و …دیگه توی پوست خودم نمیگنجیدم ، خوشش اومده بود، دلم رو صابون زدم برای شب، کمی بعد از خاموشی رو ب من خوابید یکی از پستوناشو در آورد، کف کرده بودم، سفید و بزرگ، نوکدار، کردش تو دهنم منم خدا خواسته میخوردمش، دستمم کرد توی شورتش و حالیم کرد ک کوسشو بمالم، کوس ک چ عرض کنم نیم کیلو گوشت خالص، همینجور ک مشغول بودیم دستش رو کرد توی شورتم و کیرم رو میمالید و میکشید، انگار داره رخت میشوره، تخمامو فشار میداد، داشتم می ترکیدم، دیگه تو حال خودش نبود، زیر لحاف عرق کرده بودم اونم میلرزید نمی فهمیدم چرا ک یهو آبم از ته خایم پاشید بیرون، دیگه جون نداشتم تکون بخورم، خوابم برد، صبح پاشدم دیدم خوشبختانه لباسم مرتبه و هرکی دنبال کارش، توی باغ دیدمش و همون لبخند شیطونی رو داشت، گفتم امشب میکنمش، شب دست زدم بهش دیدم شلوار پاشه! خواستم دستم رو بکنم تو شلوارش ک گفت، نکن پریودم!! نمیدونستم یعنی چی، گفت ک چند شب تعطیله و حالم رو گرفت، فرداش باهاش سنگین بودم و خبر رسید ک موشک بارون ادامه داره و قراره بریم گنبد خونه عمه ی خودم و البته همگی، از همونجا با اتوبوس راهی شدیم ، خونه ی عمه بزرگ بود و دیگه بغل هم خوابی نداشت، ب اون و بچهها هم ی اتاق رسید و کلی حالم رو گرفت، چند روزی گذشت، خراب بودم، تا اومد سراغم ک شب ۱ساعتی بعد از خاموشی، بیا بالا، منو میگی انگار دنیا رو دادن بهم، ثانیه شماری میکردم، خاموشی شدو بالاخره راه افتادم و یواش رفتم بالا و توی اتاق، مثل شب اول میلرزیدم، پشت سرم در رو بست و بغلم کرد، ۸۰کیلو گوشت خالص بود، چندتا لب گرفت و رفت توی جا، پیراهنش رو تا بالای سینه هاش داد بالا، برای اولین بار ی زن لخت رو میدیدم ، سینه هاشو از زیر کرست درآورد بیرون، شورتشم درآورد، خدای من رونهای سفید، پستوناش درشت و سفید و ی کوس سفید و تپل، آب دهنم راه افتاده بود، با چشم اشاره کرد، رفتم جلو ، گفت شلوارت رو بکش پایین و بیا روم، مسخ بودم، کشیدم پایین و کیرم عین فنر پرید بیرون، رفتم لای پاهاش، داغ بود و نرم، روش خوابیدم، نمیشه وصفش کرد چقدر عالی بود، فقط میخواستم بکنم توش، اون لب میخواست، کمی لب بازی کردیم و خودش کیرم رو بادست هدایت کرد بسمت سوراخش، لیز بود و ب ۲ ضرب تا خایه کردم توش، تو فضا بودم، گفت چرا معطلی؟بکن دیگه، خنگ بودم تلمبه بلد نبودم بزنم، یادم داد و مشغول شدم، ۱۰ تا نزده بودم آبم اومد، لعنتی، اونم کفری شد، گفت اومد؟ گفتم الان دوباره شارژ میشه، شروع کردم ب خوردن پستوناش، چقدر کیف میداد، همینجوری بدنشو رو لمس میکردم و حال ک دیدم کیره داره بلند میشه، معطل نکردم و دوباره چپوندم توش و تلبمه زدم، چندتا ک شد گفت بذار من بیام روت!نمیدونستم چی میگه، بلند شدم، راهنمایی کرد ک طاق باز بخوابم و اومد روم و نشست رو کیرم تا تهش رفت توی کوسش، شروع کرد ب حال کردن، سینه های سفیدش بالا پایین میشد ، چ منظره ای، کوسش ته نداشت، داغ کرده بودیم، با زاویه های مختلف خودشو بالا پایین میکرد و بعدا فهمیدم میخواسته ارضا بشه و شد، خودشو انداخت کنارم و لبامو میخورد و با دست کیر پر از آب کوسش رو ب حالت جق زدن میمالید و آبم پاشید تا زیر گردنم! آخ چ حالی کردم، تازه مزه کوس کردن رو چشیدم، بی حال کنار هم افتاده بودیم، ۱ربعی گذشت و گفت پاشو برو بخواب، لبی ازش گرفتم و قول گرفتتم تا توی هوا روشنی بذاره بدن سفیدش رو ببینم . با چند تا بوسه راهیم کرد پایین تا فردا.
نوشته: بهراد
80کیلو عشق ها؟فضای دهه شصت؟جنگ
احیانا فیلم نبود؟
قسمت ٣٠ سالش بود اين قسمت انداختي تو ماشين لباسشويي آبرفت شد ٢٥ سال جقي لاشي
قسمت قبل ٣٠ سالش بود اين قسمت انداختي تو ماشين لباسشويي آبرفت شد ٢٥ سال جقي لاشي
چطور هیچ پوزیشنی بلد نبودی ولی میدونستی باید کس بکنی اقای جقی خیلی وقته میگن سوتین نه کرست آبت هم زود اومده واسه جق زدن های زیادت هست
چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده
این داستان تو منو یاد زنداییم انداخت دقیق اولین سکسم رو با اون شروع شد
اولین بار کص دیدم
یادش بخیر همه این کاراتو با زنداییم داشتم من