خاله لیلا

1402/04/13

سلام به همه شهوانی های عزیز
من‌ امیر ۳۲ سالم و این داستان برای حداقل ۹ سال پیش البته اول یه کوچولو توضیح بدم تا برسم به داستان اصلی من چند تا خاله داشتم که این دوتا خاله کوچیکای من خیلی سکسی و خوش کس و کون بودن خاله کوچیکه از وقتی شوهر کرد حسابی کونش گنده شد و سکسی و ما فقط به یادش جق میزدیم میگم ما منظورم منو پسر خالم که همیشه به یاد خاله هامون بودیم و در موردشون حرف میزدیم ، ولی خاله بزرگترم که مجرد بود همیشه تو خونه پدربزرگم اینا جلوی ما راحت می گشت با تاپ‌ که بند سوتینش معلوم بود و خط سینش خودنمایی میکرد ما همیشه مسئول سشوار زدن خانم بعد حموم بودیم وقتی میرفتیم سر کشوش تا سشوار رو برداریم فقط لباس زیرای رنگ و وارنگ جلو چشممون بود و خب ما هم تو سن بلوغ حشری میشدیم براش وای چه روزایی بود موقع سشوار کشیدن هم از بالا یا جلوش همش چشممون رو سینش و وسط پاش تو شلوار یا شلوارک بودیم خلاصه این خاله لیلای ما همیشه مارو حشری میکرد و فقط جق میزدیم بگذریم بریم سر اصل داستان خاله لیلا به خاطر یه سری مشکلات رفت خونه مجردی گرفت من و پسر خالم تو جا به جا شدنش کمکش کردیم ولی تا چند وقت مغضوب خواهر برادر ها و پدر مادرش بود ما پیشش کم و بیش میرفتیم یه شب رفتم خونش و شب قرار شد پیشش بخوابم یه تخت دو نفره داشت که گفت حوصله رختخواب در آوردن ندارم بیا همین جا بخواب منم از خدا خواسته شب خوابیدم و من همش تو فکرش بودم که یه حرکتی بزنم خلاصه با کلی کلنجار رفتم گفتم تو خواب دستم و میزنم به سینش ببینم چی کار میکنه همین کار رو کردم و سینش رو گرفتم تو دستم و یکم ماساژ دادم وای که چه حسی بود بهترین حس اون زمانم بود طاق باز خوابیده بودم و کیرم هم راست شده بود و قشنگ از روی پتو معلوم بود یکم که ماساژ دادم یوهو خالم بیدار شد و گفت چه غلطی میکنی دستم وهول داد منم چشمام بسته بود و خودم و به خواب زده بودم اونم چند بار صدام کرد دید جواب ندادم بلند شد یوهو کیرم و دید از رو پتو زیر لب گفت نگاه ترو خدا داره خواب میبینه و حشری شده یا من ور میره پدرسگ خلاصه رفت دستشویی منم نزاشتم کیرم بخوابه گفتم اون وقت شک میکنه میفهمه بیدارم و داشتم باهاش ور میرفتم برگشت دید من هنوز خوابم و کیرم راست و دستم و گذاشتم تو جای اون دوباره زیر لب گفت این امشب مارو تو خواب نکنه بیخیال نمیشه بعدش پتوش رو برداشت و رفت تو حال خوابید ومن ضد حال خوردم صبحش بلند شدیم بریم سرکار خودم رو زدم به اون راه گفتم خاله چرا رو مبل خوابیدی گفت حالا بعدا بهت میگم بریم دیرمون میشه گفتم خاله ببخشید من میشه برم یه دوش بگیرم بعد بریم اگر نمیرفتم حموم بازم تابلو تر میشدم گفت باشه برو فقط زود بیا از اینکه نمیپرسید چرا میدونستم که قشنگ باور کرده خواب داشتم میدیدم رفتم و زود آمدم و رفتیم خالم ماشین داشت و من و تا جایی میرسوند تو ماشین دوباره ازش پرسیدم خاله جدا چرا دیشب رفتی رو مبل خوابیدی شما که رو تخت بودی گفت عجب. بعدش یه نفس عمیق کشید گفت ترسیدم پیشت بخوابم کار دستم بدی منم یوهو گفتم خاله واقعا منو اینجوری شناختی واقعا خب تا حالا تابلو بازی در نیاورده بودیم که بهش حس داریم فقط در حد جق و دید زدنش بود گفت نه امیر جان وای دیشب حالت خوب نبود گفتم چطور مگه گفت به خاطر همون حموم رفتنت شیطون منم الکی یه خجالت کشیدم و دیگه نزدیکای پیاده شدنم بود گفتش حالا برو بعدا در موردش حرف میزنیم منم دیگه مثلا خجالت کشیده بودم و خداحافظی کردم و پیاده شدم. همش تو فکرش بودم تا اینکه چند روز بعد زنگ زد گفت امیر جمعه تنهام با محمد و شهلا و سهیل هماهنگ کنید از پنج شنبه بیایید اینجا دور هم باشیم( محمد پسر خالم همونی که در مورد خالها با هم صحبت میکردیم شهلا و سهیل هم دختر و پسر خاله های دیگمون بودن ) بهشون زنگ زدم هر کدومشون یه مشکلی داشتن و نمیتونستن بیان و به خاله گفتم و اونم گفت پس خودت بیا خاله حداقل با هم بریم بیرون منم میگم زیبا دوستم بیاد گفتم باشه پس خاله شب جمعه میام پیشت که شب بریم کله پاچه بزنیم و بعدش بریم بام تهران گفت باشه پنج شنبه حدود ساعت ۶ رفتم خونش و لباس پوشیدنش از موقع خونه پدر بزرگم یکم فرق کرده بود ولی خب هنوز راحت بود و لباس های راحت می‌پوشید نه خیلی سکسی و باز نه خیلی پوشیده اون شب یه شلوار ساپورت زرشکی پاش بود با یه تیشرت قرمز بلند تا زیر باسن و بند سوتین خب طبیعی بود از روی لباس معلوم بود شام و خوردیم و نشستیم فیلم دیدن بعدش موقع خواب شد یوهو خالم گفت من که دیگه جرات ندارم پیش تو بخوابم بیا جا بردار برو تو حال منم ناراحت شدم گفتم خاله ترو خدا واقعا مگه اون شب چی شدش خودت گفتی در موردش بعدا صحبت میکنیم گفت برو بخواب الان نمیشه شب جمعه دوباره حموم لازم میشی صبح دیرمون میشه منم دیگه یکم پرو شده بودم گفتم خب خاله من اون شب تو خواب جنب شدم به شما چه ربطی داشت دیگه بالاخره راضی شد در موردش حرف بزنه گفت بشین تا بهت بگم گفت اون شب من خواب بودم یوهو حس کردم سینم و یکی داره فشار میده بلند شدم دیدم دست تو رو سینم و داری ماساژ میدی بلند شدم صدات کردم دیدم خوابی بعدش دیدم وسط پات حسابی باد کرده رفتم و برگشتم دیدم هنوز نخوابیده به خاطر همین ترسیدم برگردم و رفتم رو مبل خوابیدم‌‌ منم الکی داشتم خجالت می کشیدم گفت خب حالا سر تو بلند کن گفتم خاله خیلی بد شد نباید اینجوری میشد گف اشکالی نداره حالا خواب بودی فقط یه سوال بپرسم راستش و میگی گفتم جانم گفت خواب کیرو داشتی میدیدی که به جاش داشتی من و میمالوندی گفتم ولش کن خاله گفت بگو دوست دارم بدونم گفتم راستش و بخوای خواب شما یوهو شوکه شد گفت خواب من وای خاک عالم یعنی چی امیر داشتم جوابش و میدادم که یوهو گفت یعنی امیر تو، تو خواب داشتی با من سکس میکردی گفتم اره خاله داشت شاخ در میاوردش سکوت کرده بود که من یوهو گفتم خاله میشه رک باشم و حرف دلم و بهت بزنم گفت چیزه دیگه ای هم هست مگه گفتم اره گفت بگو منم کل ماجرای از اول بلوغ و تا الان رو ریز به زیر براش تعریف کردم دیگه نمیگم اینجا بعد تموم شدن حرفام خالم بهم گفت یعنی تو به من حس سکسی داری گفتم اره اون شبم حس این که دارم بغلت رو یه تخت میخوابم دیونم کرده بود وبه خاطر همین اون خواب و دیدم و اونجوری شد دیگه طاقت نداشتم باید یه کاری میکردم رفتم جلوش رو زمین نشستم و زدم زیر گریه که خاله من دوست دارم عاشقتم نه فقط به خاطر سکس من دوست دارم تو بهترین زنی هستی که میشناسم سرم و بلند کردم یه بوسم کرد بعد منو چسبوند به خودش سرم خورد به سینه های محشرش گفت خدا لعنت کنه منو که این همه سال باعث عذاب تو شدم خاله فدات بشه عزیزم اگه بهم قول بدی این یه راز بین خودمون باشه امشب تو بیداری میزارم به آرزوت برسی منم گفتم چشم خاله جون چشم دیگه بهش مهلت ندادم سریع بغلش کردم و لبش و بوسیدم و گفت اوووو چقدر هولی گفتم نمیدونی چند سال تو کف این لبا و بدنتم دیگه لب تو لب شدیم و سینش و میمالوندم‌ تیشترتش و در آوردم‌ سوتین مشکی تنش بود هول کرده بودم اونم سریع در آوردم و با ولع افتادم به جون سینش یه سینه ۸۵ خوش فرم و سر بالا انقدر خوردم داشت کبود میشه بهم میگفت از قحطی برگشتی امیر گفتم اره عشقم دستم و بردم لای پاش ساپورتش خیس شده بود گفتم اجازه گفت تا الان که هر کاری خواستی کردی درش آوردم شرت نپوشیده بود حسابی خیس کرده بود رفتم که براش بخورم گفت نه کثیفه گفتم عشق من کثیفش و برات میلیسم رفتم روش چقدر خوشمزه بود انقدر براش لیس زدم و زبونم و میکردم تو چوچولش ۲ بار ارضا شد زیرم بعدش گفتم این که تمیز بود چرا گفتی کثیف گفت روم نمیشد برام بخوری گفت راستی این چیه بی ادب اسم داره گفتم ببخشید کس خوشگلت بعدش گفت تو رونمایی نمیکنی از اون گفتم اون کیه بعدش زدیم زیر خنده گفت کیرت و در بیار ببینم این چیه ۸ ساله برا من راست کرده تیشرت و شلوارم و در آوردن شرتم و گفتم خودت در آر درآوردش جلو صورتش بود قربون صدقش رفت و بوسش کرد من خر کیر نیستم یه کیر ۱۶سانتی و خوش فرم که قطرش هم خوبه دارم گفتم نمیخوری گفت نه بدم میاد گفتم ای بابا نخوری که حال نمیده گفت تو به جای من خوردی بسه بعدش گفت بیا جوره دیگه برات جبران میکنم خوابید و گفت بیا بکن عزیزم منم از خدا خواسته سریع رفتم و شروع کردم جا کردن و تلمبه زدن خالم فقط ناله میکرد و منم تند میکردم چند تا پوزیشن عوض کردیم و خالم یک بار دیگه ارضا شد منم نزدیک ارضام شد گفت بریز رو سینم و ریختم بعدش بغلش کردم و لب تو لب شدیم ازش کلی تشکر کردم و اونم گفت خواهش میکنم امیرم فقط این یه راز باید بمونه بین خودمون و محمد چیزی نفهمه آخه میدونستم ما با هم خیلی نداریم و همه چیز و بهم میگیم گفتم اوکی خاله خیالت راحت فقط یه چیزی بازم تکرار میشه گفت کثافت عوضی حالا ببینیم چی میشه خاله رفت حموم منم همون جا خوابم برد ‌. خالم رابطه سکسیمون رو تا وقتی شوهر کرد ادامه داد ولی بعدش کلا همه چیز شد مثل قبل. ببخشید طولانی شد قربون نگاههای گرمتون .

نوشته: امیر


👍 11
👎 16
57501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

936147
2023-07-05 00:38:57 +0330 +0330

ریختی رو سینش بعد بغلش کردی بعد اون رفته حموم تو گرفتی با سینه آبکیری شده خوابیدی؟ مشتی درسته تو کسخولی ولی دیگه نباید که بیایی خوابتو اینجا داستان کنی کسشعر تفت بدی واسه مردم

4 ❤️

936149
2023-07-05 00:41:24 +0330 +0330

پردش چی شد حرومی
جنده از آب در آمده که

2 ❤️

936180
2023-07-05 05:49:09 +0330 +0330

فقط متوجه نشدم گفتی مجرد بود وخونه مجردی گرفت موقع سکس گفت بیابکن ودرجارفتی شروع کردی گاییدن نگفتی ازعقب یاجلو.مجردباشه که خب احتمالا پرده داره البته شایدبه بادداده بوده قبلا خونه مجردی هم واسه همون بوده درواقع.این جزئیات رو توی نوشتن دقت کنید این موارد باعث میشه مثل الان توی ذهن خواننده چندین سوال پیش بیادوبه جواب های مختلفی برسه وخسته کننده میشه وارتباط برقرارنمیکنه و داستان خراب میشه‌.فقط یک کلمه مثلا گذاشتم کونش روشن میشه مسئله اما شروع به گائیدن بدون اسم بردن ودرادامه متن ازدواج قبلش مجرد کل سیستم داستان میره زیر سوال نمیدونم منظورمورسوندم یا پیچیده شد.
میگن جزئیات کامل بگید نه اینکه چپ وراست نفس کشیدنتم بنویسی منظور بیان صریح که خواننده درحال خوندن ذهنش منحرف نشه فکرکنه یعنی چطوری.همین که رفت توفکر داستانت رد میشه به همین سادگی.

1 ❤️

936216
2023-07-05 10:08:09 +0330 +0330

جای خالی شربت واقعا حس میشه

1 ❤️

936222
2023-07-05 11:21:57 +0330 +0330

منم شهلام.کونی خاله منو میکنی.بیشعور کثثثثافت.قهرقهر

2 ❤️

936224
2023-07-05 12:06:08 +0330 +0330

کوسشععععععر

1 ❤️

936235
2023-07-05 14:45:40 +0330 +0330

خاله زندایی مادر خواهر عمه زن عمو دختر دایی دختر خاله همه تو فامیلا جنده هستن خ خ خ

1 ❤️

936238
2023-07-05 15:06:17 +0330 +0330

مرسی از قلم زیباتون
خوب بود ممنون

0 ❤️




آخرین بازدیدها