سلام من حسین هستم ۲۴ ساله از اهواز. من از سال سوم دبیرستان با مفهوم بی غیرتی آشنا شدم و این حس رو به مامانم داشتم. مامانم عسل الان ۴۰ سالشه تو ۱۵ سالگی ازدواج کرد و هنوز هم خیلی جوون و سکسی مونده. بابام مهندس شرکت نفته و تایم کاریش تا ۵ بعدازظهره.
چیزی که باعث شد من به مامانم حس پیدا کنم نوع لباس پوشیدنش تو خونه بود که همیشه شورت های کوتاه با تاپ های بدون آستین میپوشید. شورتهاش ورزشی بودن ولی دو تا شورت جین خیلی خوشگل و کوتاه و تنگ داشت که خیلی کم اونارو میپوشید ولی وقتی میپوشید به معنای واقعی کلمه همه بند و بساطش معلوم میشد مخصوصا وقتی روی مبل می نشست به فیلم دیدن و مشغول گوشی شدن و یه پاش رو میذاشت زیر کونش و اون یکی پاش رو می انداخت روی زانوی این پاش و کاملا باسن و رونش مشخص میشد. من خودم سعی میکردم خیلی تو دیدم نباشه که یه وقت بابام حساس نشه ولی هیچ موقع به مامانم میگفت که مثلا لباست رو عوض کن جلوی بچه زشته یا همچین چیزی. من از اینکه مامانم رو بقیه دید بزنن و همینجوری جلوی بقیه هم بگرده خیلی خوشم میومد ولی خب هیچوقت جلوی مهمون همچین لباسی نمیپوشید پس مجبور بودم ازش عکس بگیرم و تو همین شهوانی یا تلگرام با بقیه چت کنم. این داستان مال سال ۹۸ عه که من سال دوم دانشگاه بودم. یه دوست خانوادگی داشتیم که یه پسر و دوتا دختر داشتن که اون پسر (فرهاد) هم همین گرایش من رو داشت و اینکه چطوری فهمیدیم داستانش طولانیه ولی مختصرش اینه که من واسش تو اینستاگرام و تیک تاک پست های پیج های کاکولدی و بی غیرتی رو می فرستادم تا واکنشش رو ببینم که دیدم اون هم استقبال میکنه و بعد از مدتی خودش هم چندتا پیج رو به من معرفی کرد و کارمون به صحبت در مورد علاقمون توی رابطه رسید و بالاخره هردومون اعتراف کردیم که به فانتزی مامان و پسر علاقه داریم. بگذریم. مامان اون هم که من خاله میترا (اسمش رو تغییر دادم طبیعتا) صداش میکنم خوب تیکه ایه. ۷ سال از مامانم بزرگتره یعنی ۴۷ سالشه که اون موقع میشد ۴۳ سالش و مامان من هم اون موقع ۳۶ سالش بود. خاله میترا برعکس مامانم که لاغره خیلی بدن گوشتی ای داره. به قول عمو حسن همش گوشته. نقطه قوت هر دوشون پاهای خوشگل شونه که هردو با هم همیشه نوبت پدیکور میگیرن و همیشه به پاهای قشنگ و خوردنی شون میرسن. آرزومه یه روز بتونم پاهای هردوشون رو لیس بزنم. مدتی این توی مخم بود که یه حرکتی رو این دوتا میلف با کمک فرهاد انجام بدیم ولی خب سکس که به هیچ وجه مقدور نبود و ما خایه ش رو نداشتیم. از عکس مخفی گرفتن ازشون هم خسته شده بودیم و اینقدر هم با بقیه در موردشون چت کرده بودیم که دیگه حالمون داشت از پیامای جقی های عزیز به هم میخورد. یه چیزی به ذهن من رسید که به فرهاد گفتم و با موافقت شدید فرهاد مواجه شد.
قرار شد یه روز که میترا تنها می خواست بیاد خونه ی ما، فرهاد هم بهش بگه اتفاقا منم میخوام برم سر بزنم به حسین که با هم دیگه بیان خونه مون. من هم از اینطرف به مامانم سفارش کنم که غذا درست نکنه تا من و فرهاد ساندویچ ژامبونی که فرهاد توی یوتیوب آموزشش رو دیده رو درست کنیم و با هم بخوریم. همه ی نقشه درست پیش رفته بود و اونا هم اومدن خونه. من هم از قبل وسایل ژامبون رو گرفته بودم و فرهاد هم اومد تو آشپزخونه کمک من. حالا مامانم گیر داده بود که بذارید کمک کنم که من راضیش کرده بره پیش خاله میترا بشینه با هم حرف بزنن تا ما ساندویچ ها رو آماده کنیم و بریم پیششون. تنها مشکل این بود که آشپزخانه اپن بود و همه چی از پذیرایی قابل دیدن بود. ولی از قبل بهش فکر کرده بودم. قرار شد نوبتی بریم دستشویی جق بزنیم تو یه ظرف از این ظرفا که واسه آزمایش و درش رو ببندیم و بذاریم تو جیبمون طوری که کسی متوجه نشه و برگردیم تو آشپزخونه و هرکی آب کیرش رو بریز تو سس ساندویچ مامان اون یکی. یعنی آب کیر من رو خاله میترا میخورد و آب کیر فرهاد رو مامان من. از هیجان همونجا تو آشپزخونه داشت آبم میومد ولی خودم رو کنترل کردم تا فرهاد بره کارش رو انجام بده و بیاد بعدش من برم. برنامه انجام شد و چهارتا ساندویچ آماده کردیم و خیلی حواسمون بود یه وقت جای ساندویچ ها رو تو سینی یادمون نره که یه وقت آب کیر به خورد خودمون نره. خیلی اتفاق هیجان انگیز و لذت بخشی بود و دیدن مامان هامون که دارن بیخیال و بیخبر از همه جا آب کیر پسر هاشون رو میخورن واقعا حشری کننده بود. من به یه بهونه ای از اون صحنه ها فیلم گرفتم و با شوخی خنده داشتم خوردنشون رو گزارش میکردم و اون فیلم رو هم هنوز دارم.
نکته: این خاطره واقعی بود ولی خب باور کردن یا نکردنش دست خودتونه. میدونم باورش سخته و اگه فحش هم بدین فدای سرتون. من سعی کردم چیزایی که یادم مونده بود از این اتفاق رو بنویسم تا اونایی که این نوع فانتزی ها رو دارن لذت ببرن که امیدوارم موفق بوده باشم. سکس مادر و پسر توی ایران تقریبا غیر ممکنه ولی این نوع فانتزی ها رو میشه اجرا کرد. چند تا اتفاق این مدلی دیگه هم افتاده که اگه استقبال خوبی از این داستان بشه اون ها رو هم حتما مینویسم.
مخلص.
نوشته: حسین
وزارت بهداشت باید دستگیرت کنه ! برم بهشون با نامه اطلاع رسانی کنم
!
اولا که اینو معنی کن ببینم خودت میفهمی چیچی نوشتی؟ : ولی هیچ موقع به مامانم میگفت که مثلا لباست رو عوض کن …!بابا جان مادراتون قبل از فرستادن بلانسبت داستاناتون یه دور از روش بخونین بعد مغز ما رو آسفالت کنین…در ضمن حالم بد شد از این … این … این … ولش کن بابا فایده نداره
بعضی جاهاش برای من قابل درک و بعضی جاهاش فراتر از باور و برام غیر قابل باور بود، کاری به راست و دروغش ندارم ولی هر کس در زمان بلوغش ی سری کارها کرده و چیزیه که هست که داستانت رو من قبول میکنم و دوستانی که فحش میدن اگه مشکلی با این سبک دارید نخونید کسی اجبارتون نکرده که بخواید فحش بدید. داستانت خیلی ناقص بود که اگه با جزییات میگفتی بهتر بود و اخر داستانت معلوم نشد چی شد یهو ولش کردی تموم شد
بی غیرتی رو من اصلا قبول نمیکنم و حتی وقتی برا خوندنش نمیذارم به نظرم مادر باید برا پسرش باشه نه کس دیگه 😀
همش گوششتهه ثوسیثه 😂🌚 ایده خوبیه منم باید تستش کنم 😂 در کل خوب بود 👍
خاک توسرت من فقط چشمم خورد به خط اول و خوندمش و اگرنه از همون اسم داستانت متوجه …
فقط اومدم بگم خاااااک توسرت
بقول احمد ۷۱۳ چرندیات واقعیه یک کون جلقی عقده ای کوس ندیده
یعنی تو دیگه اخر متوهماییا رو دستت جقی پیدا نمیشه 😂😂😂🦴🦴🦴
امار لایک ها و دیس لایکها تو این لحظه که کامنت میزارم . ده لایک هفت دیسلایک .
اومدم داستان نقد کنم متوجه شدم جمعیت کس مغزها خیلی رو به افزایشه نگران تمام کانون های خانواده شدم.
کس مغزان محترم توجه کنید
این خزعبلات را فقط جهت وقت گذرونی بخونید . نه برای الگو برداری و انجامش.
…
پ ن
ممکن نیست زنی با تجربه بوی اب کیر رو تو ساندویچ که هیچ ، تو فضای خونه متوجه نشه . از این بابت داستانت یا خاطره ای که نوشتی واقعیت نخواهد داشت.
زنها تیزتر از اونچیزی هستن که توی کسمغز بخوای تصور کنی .
یعنی مامانت و مامان دوستت حس بویایی و چشایی شون کار نمیکرد 😐
دوست عزیز ، اگر مادرت یا یک خانم مثلا مامان بزرگ همسایه کناری شما که فرض کنیم ۸۵ ساله هست از مایعات و ترشحات واژن خودش توی اش نذری بیاورند برای شما و ندانسته بخورید ، خودت این کار و صحیح میدونی ؟ چطور بخودت اجازه دادی که آب منی خودت و دوستت و بخورد مادر خودت و مادر دوست نادان خودت بدید ؟ آیا لذت بردن شما تا این اندازه ارزشمند هست ؟ عزیزم اگر مادر شما فرض کن فیتیش خاصی داشته باشه که معذرت میخوام اگر بطور مثال از دادن مدفوع خودش بشما تحریک بشود چنین حرکتی و پنهانی انجام بدهد ، شما ناراحت نمیشوی؟
چرا چنین رفتار زشتی و تبلیغ میکنی ، ؟ آخه لذت بردن یک حرفه و چنین کار زشتی یک حرف دیگه… التماس تفکر …
یعنی مادر جندگی رو به معنای واقعی کلمه تو و دوستت ارتقا دادید
کسکش تصورم راجب ژامبون کلا عوض شد کیرم توو دهن پدرت
دوران دبیرستان یه همکلاسی داشتیم میشاشید تو چای معلما تیتر داستانو دیدم یاد اون افتادم 😂
کیر تو ناموست این چه کاریه کردی.
گوه بازه دیوس
کیرم تو ناموست
کیر تو خارت
(با لحن و صدای استاد علیرضا باقری بخونیدش😂)
حسین منتظر داستای بعدیتیم
به کامنتای منفی اهمیت نده ولی تگ منی خوری هم بزن
تو یه لجن کثافت بیشرف و نامرد به معنای کامل هستی
جیف نون هم سنات تو فکر تکیه گاه شدنن تو دنبال آبکیر ریختن تو ساندویچ ملتی این چه شر و وری بود نوشتی پدر معاویه
خب تو ساندویج خودتان هم می ریختین یکی خواست مامانتون رو جلوخودتان بکنه خواست اب کیر بریزه تو دهنتان راحت باشید وعادت کنید مسلما با این وضع شما ان روز خواهد امد
حالمونو بهم زدی مرتیکه، مگه ننه هاتون حس چشایی ندارن اه😐😐😑😂
تو میتونی تو تلگرام عکسای ممانتو برام بفرستی ببینیم چطوریه انقدر تعریف میکنی میتونه عکساش این شازده رو توی شرت ما تکون بده
داستان ساده و همراه با ایراد است
فانتزی جذاب و محرکی داشت
البته اگر مناسب و درست پرداخته میشد و در داستان قرار می گرفت
حالم بهم خورد کثیف