از پیشنهاد به سارا تا کون سفید صفورا (۳ و پایانی)

1400/12/07

...قسمت قبل

سلام دوستان گرامی وقتتون بخیر
بدون مقدمه میرم سراغ قسمت سوم و پایان ماجرای کون سفید صفورا که آغاز ماجراهای سکسی زندگی من بود.
وقتی رسیدیم بالای نمک آبرود و از تله کابین پیاده شدیم ،محسن و مهدیه هم چند لحظه قبل از ما رسیده بودن و منتظرمون بودن. آرایش مهدیه مثل صفورا به هم ریخته بود و رژش پاک شده بود، بر خلاف من که قلمبگی کیرم جلوم تابلو بود و کیرم هنوز سیخ بود و سعی میکردم با گرفتن سبد وسیله ها و غذایی که دخترا درست کرده بودن جلوم قایمش کنم که معلوم نباشه، کیر محسن خواب بود و بعدا فهمیدم که مهدیه واسه محسن ساک زده و آبشو آورده و ارضاش کرده ولی مهدیه خودش تو کف مونده و فرصت ارضا کردنش دست نداده بهشون و رسیدن بالا.
هوا مه گرفته و مرطوب بود و همه جا خیس و شبنم گرفته بود و نسیم ملایمی میوزید که حال ادمو خوش میکرد، یه چرخی زدیم و چندتایی عکس گرفتیم، موقع عکس گرفتن صفورا اومد تو بغل من نشست و چون اولین باری بود که جلو محسن و مهدیه این اتفاق میوفتاد من کمی خجالت میکشیدم، ولی صفورا با لوندی تمام و عشوه این کار و انجام میداد که تاب مقاومت و ممانعت کردن رو جلوش نداشتم ، وقتی کون تپل و نرمش رو تو بغلم گذاشت و سفتی کیرمو حس کرد، لبخندی زد و لباشو به گوشم نزدیک کرد گفت نیما جونم دوست داری منو بکنی؟
گفتم صفورا جون من از خدامه ولی اینجوری فقط داری حالمو خراب تر میکنی ، الان من این کیر سیخو چطوری بپوشونم زشته نکن، لبخندی زد و با صدای بلند گفت بچه ها عکس گرفتیم نهار خوردیم دوتا دوتا بریم یه چرخ عاشقانه بزنیم ، نیش محسن و مهدیه هم باز شد و گفتن چرا که نه.
بساط نهار رو تو یه آلاچیق چیدیم و نهار رو که سالاد اولویه بود و صفورا و مهدیه با هم درست کرده بودنو خوردیم و کمی گپ زدیم ، صفورا گفت نیما بریم قدم بزنیم؟ من که اصلا نفهمیدم نهار رو چطوری خوردم و از بس حشری بودم چشم از صفورا بر نمیداشتم گفتم آره عزیزم. محسن گفت ما هم اینجا پیش وسیله ها میشینیم تا شما برگردید. ولی زیاد لفتش ندی نیماا زود برگرد ما هم به عشق و حالمون برسیم، که همه زدیم زیر خنده و از هم جدا شدیم.
من و صفورا دست هم رو گرفته بودیم و داشتیم لای درختا قدم میزدیم و از مردم و خانواده و آدمایی که اومده بودن گردش و پیک نیک و هر کدوم یه گوشه نشسته بودن و تو دنیای خودشون مشغول بودن دور میشیدیم.
صفورا خیلی سرخوش بود و میتونستی حال خوشی رو که داشت تو صورتش ببینی، لپاش گل انداخته بود و دستمو سفت گرفته بود و لبخند از رو لباش محو نمیشد. منم حال خوبی داشتم و بعد از مدتها یه حس آرامش بخش رو داشتم کنار صفورا تجربه میکردم و در عین حال حشری و برانگیخته هم بودم و احساس دستای لطیف و نرم صفورا تو دستم و عطر خوشبویی که زده بود و توی مشامم میپیچید این حس رو هر لحظه قوی تر میکرد.
صفورا گفت:

  • نیما جونم؟
    ** جونم
  • ممنونم که کنارمی عزیزم
    • من از تو ممنونم صفورا جونم قربون اون چشای عسلیت بره نیما.
      یه مشت آروم به بازوم و زد و گفت:
  • عهه زبونتو گاز بگیر خدا نکنه ، نیما نمیدونی چقد خوشحالم که دارمت ، اون پسر قُد و بد اخلاق رو که جز سارا به کسی نگاهم نمیکرد الان مال من شده.
    ** دیگه نمیخوام اسم هیچ دختری رو جز تو بشنوم صفورا
    صفورا به پهنای صورتش خندید و پرید تو بغلم و دستاشو سفت دور گردنم حلقه کرد
  • حالا شددد. این دیگه پسر خودمه
    وقتی چسبید بهم برجستگی کیرمو رو شکمش حس کرد و چشای درشتشو کمی خمار کرد و سرش رو به چپ و راست گردوند و اطرافش رو نگاه کرد و وقتی مطمئن شد کسی اطرافمون نیست آروم دستشو سر داد پایین و کیرمو تو دستش گرفت و لبخند زد و گفت:
  • کیف میکنم واسه من شق کردی نیماا، دوست دارم ارضات کنم الان، نمیدونی چه حالی بهم دادی تو تله کابین میخوام تو هم اون حس رو الان تجربه کنی و در حالی که داشت از رو شلوار کیرمو نوازش میکرد با حرص گرفتش تو مشتش و گفت میخوامشش.
    من که همینجوریشم حالم خراب بود با این حرکات صفورا آمپرم چسبید و از خودم جداش کردم و دستشو گرفتم و به انتهای مسیری که داشتیم قدم میزدیم کشوندمش دنبال خودم، و رفتیم پشت بوته های بلند و در هم پیچیده ای که لای درختا رشد کرده بودن و یه جوری تقریبا دورمون با بوته ها و درختا محصور بود بجز یه سمت که منتهی الیه کوهی بود که بالاش بودیم و از پایینتر با نرده حصار شده بود و از پایینم با توجه به ارتفاع و درختای پایینی هیچ دیدی نداشت.
    لبامو چسبوندم به لبای گوشتی و کوچیک صفورا و شروع کردم به خوردنشون ، صفورا هم دستاشو دور گردنم حلقه کرده بود و با ولع لبای منو میخورد و همکاری میکرد، لبامو کشیدم رو صورت سفیدش که گر گرفته بود و سرخ شده بود و به گوشش رسوندمو با زبونم قلقلکش دادم و گوشش رو میک زدم، صفورا یه آه از ته دلش کشید که منو از خود بیخود کرد ، با لبام گردنشو گرفتم و شروع کردم میک زدن، گردن کشیده و سفیدش قرمز شده بود و تو موهام چنگ میزد، از خودم جداش کردم و دکمه های مانتوش رو با سرعت باز کردم و تاپشو دادم بالا و سینه های کوچولو و سفیدش رو از تو سوتینش انداختم بیرون و نوک سیخ و صورتیش رو ناخوداگاه به دندون گرفتم و یه گاز کوچولو ازش گرفتم که یه جیغ ریزی زد ، انگشتمو رو لباش گذاشتم که به سکوت دعوتش کنم و مشغول خوردن سینه هاش شدم ، سینه اشو تو دهنم میکردم و با زبونم نوکش رو بازی میدادم ، صفورا انگشتمو تو دهنش کرده بود و میک میزد. سینه اشو از تو دهنم درآوردم و یه لیس وسط سینه هاش زدم، آه بلندی کشید و ازم جدا شد و رو زانوهاش نشست و کمربند و زیپ شلوارمو در کسری از ثانیه باز کرد و از رو شورت به کیرم دست کشید و شورتمو اروم داد پایین و کیرم که به صورت وحشتناکی سیخ و شق شده بود پرید جلو صورتش تو دستش گرفت زبونش رو کشید رو نوکش آروم سر کیرمو تو دهن کوچیکش جا داد، وقتی کیرم خیسی و داغیه دهن تنگ صفورا رو حس کرد زانوهام سست شدن از لذت. شروع کرد سر کیرمو میک زدن و لیسیدن و با دستش تنه کیرمو عقب جلو میکرد و با تلاش بخش بیشتری از کیرمو تو دهنش هل میداد و عقب جلو میکرد، دهنش تنگ و کوچیک بود و بیشتر از نصف کیرم تو دهنش نمیرفت و ته کیرمو با دستش عقب جلو میکرد ، غرق لذت بودم ، کیرمو از دهنش کشید بیرون و از ته شروع کرد لیس زدن تا رو سرش و زبونش رو دورش میچرخوند و لباشو غنچه میکرد و میکشید از بغلای کیرم از تهش تا نوکش و مرتب اینکار و تکرار میکرد، شالش رو گردنش آویزون بود و با دستم سرش رو گرفته بودمو و یه جوری داشتم حرکاتش رو کنترل میکردم ، گفتم صفورا جونم تو چشام نگا کن وقتی داری کیرمو میخوری. اونم چشای درشت و عسلیش رو دوخت به چشام و دوباره کیرمو تو دهنش کرد و به ساک زدنش ادامه داد. به اوج شهوت و حشریت رسیده بودم و گفتم عزیزم دارم میام، کیرمو از دهنش کشید بیرون و با دستای نرم و تپلیش کیرمو که از آب دهنش خیس و لزج شده بود شروع کرد عقب جلو کردن و خودشو از جلوم کشید کنار ، آبم با فشار و جهش پرید بیرون و اون مالیدنش رو ادامه میداد و کیرم تو دستش نبض میزد و آب زیادی ازم اومد و ریخت رو برگای زرد کف زمین. انگار روح از بدنم جدا شده بود و یه سستی و رخوت لذت بخش و عمیقی تو تنم نشست ولی کیرم همونطور سیخ و شق مونده بود. صفورا گفت جووون سیخه هنوز و با فشار انگشتاش آخرین قطره آبمو از سر کیرم کشید بیرون و یه دستمال از کیفش درآورد و سر کیرمو پاک کرد. پاشد سر زانوهاش گلی شده بود خودش شلوارشو و باز کرد و تا رو زانوش کشید پایین و گفت نیما جونم بوکن دیگه طاقت ندارم، دستاشو به یه درخت تکیه داد و کون گنده و سفیدش رو قنبل کرد سمت من، مانتوش رو دادم بالا و دست کشیدم رو لپای تپلی و صاف مرمریه کونش یه شورت مشکی پاش بود که خیس خیس شده و لای کونش گم شده بود ولی درشتیه کوس تپل و کلوچه ایش با وجود رونای تپلش کاملا به چشم میومد و از لای پاش زده بود بیرون. شورتشو کشیدم پایین و کوس صورتی و تپلش مثل یه غنچه لبه هاش باز شده بود سر کیرمو کشیدم لای کوسش لزج و داغ داغ بود، یه آه از ته دل کشید و آروم زیر لب گفت نیما جونم پرده امو نزنی، گفتم بذارم لای پات عزیزم؟
  • نههه نیما کونمو بوکن، میخوام کیرتو تو وجودم حس کنم.
    لای لپای کونشو کمی باز کردم و سوراخ قهوه ای و خوشگلش نمایان شد، گفتم لای کونتو برام باز کن عزیزم. با دو دستش دو لپ کونشو از هم باز کرد و کشید یه صحنه ی بی نظیری خلق شد که حس میکردم الان فقط با دیدنش دوباره آبم میاد. سرکیرمو بازم کشیدم لای کوس خیس و پر آبش و لزج شد، گذاشتم دم سوراخ کونش یه کم فشار دادم لیز خورد کشیده شده به درز کوسش، دوباره تنظیم کردم و آروم سرش و فشار دادم داخل، تصورم این بود و شنیده بودم که کون خیلی تنگه و برای دخترا دردناکه اولش، ولی بر خلاف تصورم براحتی سرکیرم رفت تو کون داغ و تنگ صفورا تمام تنم مور مور شد از لذت و داغیه کون صفورا.
    صفورا هم یه دستشو به تنه درخت گرفته و بود و یه دستشو به لای پاش رسوند و کوس خودشو تو مشتش گرفته بود و تکون میداد ، گفتم خوبی صفورا جان؟ ادامه بدم؟ گفت نیما نپرسسس فقط بوکن. آروم کیرمو فشار دادم و به راحتی نصف کیرم تو کونش جا گرفت. هر سانت از کیرم که تو کون داغ صفورا میرفت لذت وصف ناپذیری رو تجربه میکردم ،با یه فشار همه کیرم تو کون گنده ی صفورا جا گرفت و تخمام چسبید به کوسش. صفورا فقط ریز ریز ناله میزد و کوسش رو میمالوند.با تمام بی تجربگیم فهمیدم این اولین کیری نیست که تو کون صفورا میره وگرنه اینقدر راحت کیرم تو کونش جا نمیگرفت، راستش بخشی از اون حس خوبی که داشتم بخاطر این موضوع پرید، ولی کون داغ و گنده و سفید صفورا مجال فکر کردن رو بهم نمیداد تو اون لحظه و آروم شروع کردم تلبمه زدن، کیرمو تا نزدیک سرش میکشیدم بیرون و دوباره تا تخمام جا میدادم تو کونش و هر لحظه سرعت تلمبه هام بیشتر میشد، وقتی کیرمو تا ته میکردم تو کون صفورا و بدنم به بدنش میخورد یه موج ژله ای خاصی تو باسنش و لپای کونش میوفتاد که دیوانه کننده بود، صفورا تو عالم دیگه بود و آه ناله اش بلند شده بود و میگفت آره همینجوری تند تند بوکن ، بهم کیر بده نیما . کونمو پر آب کن ، دیگه نتونستم خودمو نگه دارمو و آبم برای بار دوم با فشار تو کون صفورا خالی شد و صفورا یه جیغ کشید و پاهاش شروع به لرزیدن کرد و آروم با زانوهاش رو زمین نشست و کیرم از کونش افتاد بیرون و شروع به خوابیدن کرد ، صحنه بی نظیری بود کمر و کون گنده و سفید صفورا، کونش مثل نبض میزد و باز و بسته میشد و مقداری از آبم از سوراخش زده بود بیرون و رو کوس کاملا خیس و غنچه ایش ریخته بود. یه دستمال از کیف صفورا درآوردم و کیرمو پاک کردم، دستی به کمر و لپای کونش کشیدم گفتم خوبی عزیزم، با صدای گرفته گفت بهتر از این نمیشم ، یه دستمال بهم میدی نیما جان، دیگه دستمال کاغذی تو کیفش نبود ، شورتشو از پاش درآوردم با شورت خودش لای کوس و کونش رو پاک کردم و شورت رو انداختم دور. کمکش کردم سر پا بشه و شلوارشو بالا کشیدم، خودش دکمه و زیپش رو بست و مانتوش رو مرتب کرد، سفت بغلم کرد گفت مرسی عزیزم. گفتم قابلی نداشت، دم خودت گرم هیچوقت اینجور لذتی رو تجربه نکرده بودم. گفتم بریم سرویس زانوهات گلی شدن بشوریم دستی هم به سر و صورتت بکش بریم پیش بچه ها، گفت آره آبتم باید خالی کنم و جفتمون خندیدیم. راه افتادیم سمت سرویس و اون دستی به سر و صورتش کشید و رفتیم پیش محسن و مهدیه که با کلافگی منتظر ما بودن.
    این داستان اولین سکس من با صفورا بود. اگه دوستان خوششون اومد و استقبال کردن ماجرای شب و اتفاقات عجیب ویلا رو هم مینویسم.
    پیروز و سربلند باشید.

نوشته: برلین


👍 49
👎 2
46401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861096
2022-02-26 09:12:06 +0330 +0330

مثل دو قسمت قبل عالی نوشتارت عالی بود فقط یه کلمه رو مشگل داشتی اولش فکر کردم غلط املاییه ولی بعد دیدم همه اون کلمه رو به یه شکل نوشتی
بوکن=بُکُن؟
این یه کلمه رو خیلی تکرار کردی و همش هم اشتب تایپ کردی
در کل داستان خوبی
حالا یا واقعیت یا داستان ولی قشنگ بود و خوندنش میرزید

0 ❤️

861117
2022-02-26 14:21:43 +0330 +0330

این قسمت خیلی تخمی شروع و تموم شد .ولی لایک دادم بخاطر دو قسمت قبل .خیلی منتظر موندم برا داستانت فکر میکردم بهتر از قسمتای قبل باشه ولی نبود

0 ❤️

861323
2022-02-27 16:56:38 +0330 +0330

بنویس خوب بود

1 ❤️

862338
2022-03-05 17:46:45 +0330 +0330

‌کیری بود 😶😶

0 ❤️

862577
2022-03-06 19:46:07 +0330 +0330

کون سفید صفورا 😀

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها