سامان و برده

1402/01/31

سلام دوستان
اسم من سامان ( مستعار)
۳۵ سالمه و مربی باشگاه بدنسازی هستم قدم ۱۹۰ هستش
همیشه دنبال سکس بودم و چون خوب هزینه میکردم خوب هم سکس میکردم .
چند باری تو اینترنت و توی سایت ها همیشه برده داری رو میدیدم یک دفعه دلم خواست یک برده بیارم ولی تا حالا تجربه نداشتم و نمیدونستم از کجا گیر بیارم دوست نداشتم به دوستام بگم خجالت میکشیدم خلاصه زنگ زدم به همون خاله که ازش جنده میگرفتم ازش برسیدم ولی نگفتم برای خودم. گفتم برای دوستم میخوام پول خوب میده براش پیدا کن.
اوکی داد گفت برات میپرسم خلاصه بعد از چند روز پیگیری خاله زنگ زد گفت دختر میخواد یا پسر گفتم نمیدونم بزار ازش بپرسم قطع کردم بهش فکر کردم دوباره بهش زنگ زدم گفتم میگه دختر یا پسر فرق نداره جون و خوشگل باشه بهم گفت بیا تو واتس اپ برات عکس بفرستم آمدم تو واتس اپ دوتا پسر فرستاد که یکشون با دختر هیچ فرقی نداشت و یک دختر خوشگل بهش گفتم الان بهت میگم من دلم دوتا رو میخواست هم پسره خوشگله هم دختره رو .
چند دقیقه بعد بهش زنگ زدم گفتم دوستم میگه امشب پسره بیادش فردا دختره فقط خاله چقدر میمونند و چقدر هزینه میگیرند گفت امشب ساعت ۸ شب میاد تا فردا هشت صبح پسره میمونه ازت سه میلیون میگیره و میره ولی دختره پایه هستش اونم روزی پنج میلیون میگیره.
گفتم اوکی بزار پسره بیادش شمارشو برام فرستاد بهش زنگ زدم واقعاً صداش هم مثل دختر بود آدرس بهش دادم.
ساعت ۸/۱۰ دقیقه زنگ زد گفت پشت درم درب باز کردم آمد بالا باهام دست داد و رو بوسی کرد گفت تنهایی ؟
گفتم آره هیچ وقت دنبال مزاحم نیستم دیدم با کیفش رو کوله پشتی رفت تو اتاق بعد با یک لباس بندی که فقط شرت بود و یک تاپ بندی زنانه رو چهار دست و پا آمد بیرون بدنش یک تار مو نداشت دیدمش حشری شدم آمد پیشم شروع کرد پاهام لیسیدن منم با شرت نشسته بودم کیرم بلند شده بود داشتم بدنش رو میدیدم.
گفت دوست داری برات چیکار کنم ؟
گفتمش تو چیکار میکنی ؟ گفت همه کاری.
گفتمش بیا رو تخت خواب روی چهار دست و پا آمد دنبالم.
بهش گفتم اسمت چیه ؟
گفت بهم بگو برده گفتم اوکی من رفتم رو تخت دراز کشیدم شرتم درآوردم از پاهام شروع کرد به لیسیدن تا تا نزدیک کیرم شد شروع کرد به ساک زدن و تخمام میک زدن آمد بیاد بالاتر لیس بزنه گفتم نه بسه فقط برام ساک بزن برام میزد من حال میکردم گفتمش میشی روش گفت آره فقط صبر کن رفت تو کیفش یک وازلین درآورد اوردش رو کیرم زد در سوراخ کون خودش هم زد نشست رو کیرم یکم طول کشید تا جاش کرد داخل و آخ و اوخ میکرد کم کم بالا پایین شد خوابید تو بقلم و عقب و جلو رفت لامصب پسر آنقدر خوشگل و تروتمیز ندیده بودم.
بعد بلندش کردم دولاش کردم داگ استایل و تلمبه میزدم و خودش هی میگفت محکمتر و بزن رو کونم و فحش بده 😆 منم بلد نبودم اولین بار بود که برده میوردم چندتا زدم رو کونش بعد خوابوندمش رو تخت نشستم رو کونش و کیرم میکردم تو سوراخش اون خواب بود و من نشسته میزدم قشنگ میدیدم چطوری کیرم میره داخلش شهوتم به آسمون رسید ابم آمد گفتم ابم داره میاد چیکار کنم گفت بریزش داخل منم تمام ابم خالی کردم توش و دراز کشیدم کنارش بقلم کرد شروع کرد به نوک سینه هام میکیدن.
بهش گفتم کون خوب و تنگ و سفیدی داری گفت تو در عوض برده داری بلد نیستی یا علاقه نداری گفتم چطور ؟
شروع کرد برام توضیح دادن که برده باید گاهی بزنی یا بهش توهین کنی و مثل یک برده باهاش رفتار کنی ولی تو به فکر سکس بودی.
بهش گفتم اولین بار کامل برام توضیح داد.
منم شروع کردم اونجوری که می‌گفت انجام دادم تا صبح دو بار دیگه باهاش سکس کرد.
صبح که شد پولشو دادم و گفت امشب اون دختری که قراره بیاد پیشت خواهرمه خوب جرش بده 😳 برق از چشمام پرید خندید گفت اگه دوست داری بهت حسابی حال بده و دوستت داشته باشه همون‌جوری که بهت گفتم باهاش رفتار کن من خشکم زد.
و رفتش با خودم گفتم انگاری این ها خانوادگی این کاره هستند یکم تقویتی و ویتامین خوردم استراحت کردم تا شب که خواهرش بیاد ساعت ۹ بود خواهرش همون برده دختره که انتخاب کرده بودم آمد تقریباً ۲۴ ساله بود از داداش سه سال کوچکتر بود آمد سلام کرد آروم زدم تو گوشش گفتم چرا دور کردی گفت ببخشید دیدم رفت تو اتاق بعد از چند دقیقه با یک لباسی که تا حالا ندیده بودم که کاملاً بندی بود سینه هاش بیرون بودن یک قلاده دور گردنش یک بند هم بهش بود آمد نشست جلوم مثل داداشش شروع کرد به لیسیدن پاهام منم بند که به گردنش بسته بود گرفتم بهش میگفتم یالا تمیز تر لیس بزن احمق بیشعور جنده اونم تمام بدنم لیس میزد آمد رو کیرم آنقدر تمیز ساک میزد که که واقعا تا حالا آنقدر دوست دختر و جنده آورده بودم مثل این نبودن و من لذت میبردم.
بهش گفتم بیا دنبالم رو تخت خواب بندش میکشیدم اونم مثل سگ دنبالم میومد احساس کردم تازه دارم برده داری رو یاد میگیرم ولی به دلم نبود چون سکس بیشتر دوست داشتم.
آوردمش رو تخت خواب دولاش کردم میزدم در کونش کیف میکرد.
بهش گفتم تو کیفت چی داری ؟
در کیف باز کرد دیدم دستبند پشمی مخصوص سکس و شلاق و وسایل کامل سکس برده داری.
دستاش با دستبند بستم به تخت و شلاق میزمش خوابیدم رو کونش کرم زدم به کیرم گذاشتم تو کونش و میکردمش و محکم میزدم در کونش و اونم می‌خندید و پشت و سرم تلمبه میزدم و اونم دستاش بسته بود به تخت و کیف میکرد.
بعد ده دقیقه ابم آمد ریختمش تو کونش و خوابیدم روش و سینه هاش گرفتم.
گفت دستبند باز کن باز کردم آمد تو بقلم حسابی ماساژم داد.
بعد کسشو چرب میکرد و می‌مالید به کیرم دوباره شق کردم دستام برد بالا دستای منو با دستبند بست به تخت آنقدر رو کیرم عقب و جلو کرد تا آبش آمد و سفت بقلم کرد و خوابید پیشم.
دستام باز کرد حسابی تا صبح با هم لذت بردیم و سکس کردیم گفت خوابم میاد میشه به پلو دولا بمونم کیرتو بزاری تو کسم تا بیدار بشم منم خوابید منم از پشت کردم توش گذاشتمش اون خوابید منم خوابم برد.
بعد از چند ساعت دوتایی بیدار شدیم گفت اگه کاری نداری من برم ؟
گفتم کی آزاد هستی گفت شمارمو داری هر وقت دوست داری از قبل زنگ بزن تا باهات هماهنگ بشم.
بهش گفتم پایه مسافرت و ویلا هستی گفت هستم و هزینه ها رو کمتر ازت میگیرم.
بهش گفتم اسمت چیه ؟
گفت برده خندم گرفت گفتم داداشت هم همین رو گفت اونم خندید گفت من میدونم سکس بیشتر از برده داری دوست داری داداشم بهم گفت هروقت خواستی قبلش بهم بگو چنان حالی بهت میدم که هیچ کس بهت نداده.
گفتم من خوب بهت حال دادم ؟
گفت عالی بود خوشم آمد آقا سامان برای همینه که پایه مسافرت و ویلا هستم.
دوستان بعد از مسافرت و باقی داستان رو براتون مینویسم ولی واقعا من بیشتر به فکر سکس بودم تا برده داری ولی سکس متفاوت.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.

نوشته: سامان


👍 7
👎 5
27801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

924250
2023-04-20 07:43:36 +0330 +0330

تو هم کص بگو.

0 ❤️

924257
2023-04-20 09:52:26 +0330 +0330

منطقیه واقعا، دوتا جنده رو بدون کاندوم کردیو ریختی توشون.

0 ❤️

924264
2023-04-20 14:01:15 +0330 +0330

fuck

0 ❤️

924267
2023-04-20 14:54:02 +0330 +0330

خیلی خلاصه بود 😢

0 ❤️

924272
2023-04-20 17:50:22 +0330 +0330

خیلی از پسره خوشم اومد😍🤤 یه سطح دیگه ای از سیسی بودنه این

0 ❤️

924275
2023-04-20 18:01:22 +0330 +0330

با این‌که نگارش و طرز بیان
لطفا ننویس دیگه

گفتمش گفتمش گفتمش

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها