مادرپسرى (۴)

1401/01/15

...قسمت قبل

نيم ساعتى بود از بام لند برگشته بوديم و تو اتاقم داشتم لباسامو عوض میکردم که گوشیم زنگ خورد؛
+سلام گردالويه من چطوری
-خوبم تو خوبى عشقم
+مگه ميشه كون تورو ببينم بد باشم؟
-اها فقط ديدى يعنى؟كار ديگه عمم بود ميكرد
+عشقم حالا يه چنتا انگوشت كردن كه اين حرفارو نداره
-خيلى بدى اگه مامانم ميديد چى؟
+حواسم بود نبينه،شانس اوردى صبح بهت ويديو زدم جق زدم وگرنه جلو مامانت ميكردمت
-كوفت بى ادب
+عشقم من فردا صبح كار دارم ميخوابم كارى ندارى؟
-نه عزيزم شب بخير
رفتم تو حال بيينم چه خبره بابام داشت تلوزيون ميديد مامانم تو گوشيش بود كه بابام صدام كرد بيا بابا بشين كنار ما،منم رفتم نشستم گفت بابا چند روز دارم ميرم تركيه جنس بيارم،زياد تعجبى نكرديم چون ميشد هر چند ماهى بره تركيه كه كفش بياره
+مياين براتون بليط بگيرم؟
من كه تازه با رضا اشنا شده بودم و باشگاهو تازه شروع كردم گفتم نه نميام،مامانم بخاطر من نرفت ، يكم ميوه خوردم و اومدم تو اتاقم يكم تو گوشيم چرخيدم و پياماى نخوندمو ميخوندم،كه هم ارش ،هم جواد ،هم يه شماره ناشناس بهم پيام داده بودن
+ارش: ديشب از قصد اونجورى ميكردى عوضى؟
+جواد:سلام خوبى؟وقت داشتى بهم زنگ بزن كارت دارم
يه شماره غريبه:ابولفضلم دوست جواد ديشب شمارتو به سختى پيدا كردم،اگه اوكى هستى با هم يه ديت بزاريم يه قهوه بخوريم
بدون كه بهشون جواب بدم فقط خوندم
تصميم گرفتم يه سركم تو اكانت مامانم بكشم كه ديدم مصطفى پيام داده و مامانمم داره تايپ ميكنه رفتم از بالا شروع به خوندن پياما كردم
+سلام خوبيد الهام خانوم؟
-سلام ممنونم
+من يه عذر خواهى بايد از شما بكنم
-عذر خواهى؟
+بله من هر وقت شمارو ميبينم به كل فراموش ميكنم شما متاهليد قصد بى ادبى نداشتم حلقتونو دراوردم
-پسرم اونجا بودا چطور فراموش كردين
+قبول كنيد كه اصلا بهتون نميخوره كيا جان پسرتون باشه
-پس ميخوره پسر كى باشه؟
+منظورم اينه بهتون نمياد یه پسر همسن كيا داشته باشيد،وگرنه كه همين كه راه بره مشخصه پسر شماس
-بله من هم زود ازدواج كردم هم زود بچه دار شدم
+چن سالتون بود؟
-كه ازدواج كردم يا بچه دار شدم؟
+ازدواج كردين
-من ١٨سالم بود
+بايد شوهرتونو به جرم كودك ازارى بگيرن که
+الان تازه وقت ازدواجتونه شما از اون دسته خانم هايى هستين كه سنتون كه ميره بالا جذاب تر ميشين
+مرسى شما لطف دارين
-يه سوال شخصى بپرسم؟
+نميدونم ميخوايد نپرسيد
-تيپتون به خواست شوهرتون هست يا خودتون؟
+چطور؟
-يكم پوشيده لباس ميپوشيد من فكر نميكنم به خواست خودتون باشه
+چرا؟
-شما بگين
+خب ايشالا قسمت ميشه ازدواج ميكنيد خودتون متوجه ميشيد
-خب مطمعنا من ازدواج ميكنم كه همسرم كنارم زيباتر بشه،هر لباسى كه دوست داره بپوشه و من از ديدنش به انتخابم ببالم
+خوش بحال همسرتون با اين تفكر
-همسرم؟يا همسر ايندم
+حالا هر چى اصن دوست دختر
-اى بابا اى بابا نداريم كه
+الان باور کنم دیگه؟
-من به این خوبی سادگی چرا باور نکنین
+از دست شما
-پس با اجازتون من به خواهرم میگم که یه روز هماهنگ بشه با شما یه سری شلوار برای شما بیاره من عکساشو داخل پیج بزارم
+اقا مصطفی خب چرا الناز جون این کارو انجام نمیدن؟
-مشکلی نیست اگه انجام ندین
+نه خواهش میکنم،چون تا بحال انجام ندادم پرسیدم
-نگران نباشید الهام خانم من متوجه هستم شما متاهلید،فقط پایین تنس و مدل شلوار معلومه
اون سری تو مغازه جسارت کردم شلواری که تنتون کردین و دیدم،خب شما اندام زنونه حجم دار جذابی دارید مطمعنا کارا تو تنتون بیشتر جلوه میکنه
صدای تلوزیون یکم زیاد شد که فهمیدم بابام بیدار شده و اومده تو حال،صداشونو میشنیدم که مامانم میگفت چرا نخوابیدی
همین شد که مامانم دیگه جواب نداد و صحبتشون تموم شد،تو فکرم هم همه چیز عادی بود که صحبتشون محترمانس و زیاد حرف عجیبی رد و بدل نمیشه،با اینکه مصطفی خیلی رک و جدیه،تو صحبت با مامانم خیلی ملایم و محترمه،از طرفی تابحال مامانم با کسی چت نکرده بود شایدم بخاطر احترام به الناز بود.یکم عجیب در عین حال قابل باور بود همه چی.
+پاشو کیا
+پاشو مامان
+پاشو برو برای من چنتا ژله بگیر
با صدای مامانم پاشدم،داشت جارو برقی میکشید
کلافه بودم چون وقتی از خواب بپرم عصبانی میشم،چه خبره مامان سره صبحی
+ظهره مامان پاشو غر نزن شب مهمون داریم
-مهمون چرا؟کی؟
+الناز و برادرش شب میان
-چرا؟بابا مگه عصر پرواز نداره؟
+چرا اما نمیدونه، شب میان
-دیروز دیدیمشون که
+مامانم یکم هول شده بود که چی بگه،نمیدونست که من میدونم برای عکس گرفتن از شلوارا میخوان بیان برای همین گفت تو این چند روز خیلی به ما محبت داشتن و پول شلواراهم نگرفتن،که یهو برای اینکه بخواد دل منم بدست بیاره گفت توام اگه دوست داری به رضا بگو تشریف بیاره،منم از خوا خواسته گفتم چششششم
پاشدم و رفتم دست و صورتمو شستم راست میگفت ساعت نزدیک یک بود،زنگ زدم رضا جواب نداد میدونستم کار داره،رفتم حموم حسابی تموم بدنم و شیو کردم و اومدم بیرون،یه شرت مشکی پوشیدم که حسابی سفیدی بدنم تو چشم اومد
جلو اینه کمدم عکس سکسی گرفتمو برای رضا فرستادم،رفتم تو حال به مامانم گفتم چی میخوای برای شب بگیرم که گفت بزار خودم بیام خریدام زیاده،تو راه برگشت بودیم که رضا زنگ زد
+سلام تولهههههههههه سلام سفییید برفیه من
عکستو الانننننن دیدم لعنتی
چون اهنگ گذاشته بودم بلوتوس گوشی به ماشین وصل بود و صدایه رضا پخش شد که سریع هول شدمو قطع کردم،مامانمم بهم نگاه کردو سفید برفی اره؟که اینطور
که کلی با مامانم خندیدم که یادم رفت گوشیه رضارو قطع کردم
زنگ زدم و شب دعوتش کردم،قرارم شد عصر برم باشگاه و از اونور باهم بیایم.رسیدیم خونه بابا داشت کم کم ساکشو میبست که بره فرودگاه،حسابی گرسنم بود و ازاونجایی که میخواستم ساعت ۶برم باشگاه چیزی نخوردم،بابام خدافظی کرد ازمون و رفت،مامانمم رفت که برای شب یه دوش بگیره،روتخت دراز کشیدمو گوشیمو بالا پایین میکردم که گفتم بزار جواب پیامایی که ندادم و بدم
-برای ارش : چجوری؟اونشب تموم شد رفت حرفشو نزن دیگه لطفا
-برای جواد : سلام برای چی؟
-برای ابولفضل :سلام که چی بشه؟
مامانم از حموم اومد و منم راه افتادم به سمت باشگاه،از پله ها که رفتم پایین دیدم رضا و دوستاش نشستن و دارن صحبت میکنن،تا رضا منو دید بدون که جواب سلاممو بده دستمو گرفت و محکم منو نشوند روپاش حرفش که تموم شد دوستاش رفتن و محکم لپمو بوس کرد و اروم در گوشم گفت الان همه میرن و من میدونمو تو
گفتم چیشده رضا خوبی؟
+نمیدونی حالم چقدر خرابه با عکسی که فرستادی اووووف لعنتی اوووووووف تو چقدر کونی اخه
-اوممم خب باید دلببرم دیگه
-برو لباساتو عوض کن بیا
لباسامو که عوض کردم اخرین نفری که تو باشگاه بودم رفت و رضا ریموتو زد کرکره باشگاه اومد پایین
اومد سمتمو محکم لبامو گرفت بین لباش
انقدر محکم لبامو با لباش فشار میداد که خودمو جدا کردم گفتم رضاجونم من پیشتم ارووم تر لبم کبود میشه ابروم میره
-نمیدونی چقدر حشریم میکنی که کون گلابیه من
+ااا رضا من کونم شبیه گلابی نیستو خیلیم گرده
-داستان شب چیه؟چیشده؟
-الناز و داداشش شب شام میان خونمون منم تورو دعوت کردم.
رضا شروع کرد لباسامو دراوردن و چشمام قرمز بود از شهوت منم کلی دلم میخواست که اروومش کنم
کامل داشتیم لبای همو میخوردیم و دست گنده رضا لپای کونمو ماساژ میداد منم دوتا دستم رو صورت رضا بودو با تموم‌ وجودم داشتم از مرد زندگیم لب میگرفتم.که رضا گفت دودول نمیخوری عشقم؟گفتم دودول دیگه؟؟حالا این هیولا شد دودول،نشستم رو زانوهام شلوارکشو کشیدم پایین،اروم لبامو باز کردمو لبامو گذاشتم رو سر کیرش،شوریش یکم دلمو میزد بخاطر اینکه از صبح بیرون بودو فرصت نداشت به خودش برسه منم هیچی نگفتمو شروع کردم خوردن کیرش
صداش بلند شدو
+واااای کیاااااا
+چقدر داغه دهنتتتتت
+اووووف دهنتو میگام
بلندم کرد گذاشت رو میزش پاهامو جفت کرد داد بالا،منتظر بودم کاندوم بزاره رو کیرش که یه تف انداخت رو کیرشو با دستش لیز کرد گذاشت دم سوراخم که یکم خودمو عقب کشیدم گفتم رضا کاندوم؟؟
+ندارم
-یعنی چی نمیشه که
+هیچی نمیشه عشقم نگران نباش
(داشتم از استرس میمردم تاحالا بدون کاندوم سکس نداشتم و خیلی میترسیدم و هنوزم میترسم نمیدونم چرا بقیه بدون کاندوم راحت ترن)
-نه رضا بزار یه وقت دیگه پس
+چیزی نمیشه میگم کیا جوون
اصرار من حسابی تو برجکش زده بود که همون لحظه گوشیش زنگ خورد
+چیه میلاد
+اره باشگام
+چی میخوای برای چی؟
+کاندوم پیشت داری؟
+بیار بیار باشه
رضا برمگردوندو کیرشو لای رونام عقب جلو میکرد
که صدای ریموتو شنیدم با صدای میلاد خواستم بلند شم که رضا با دستش نزاشت و گفت برگرد
میلاد همین که مارو دید گفت به به اقا رضا
مزاحم نمیشم الان لباسامو برمیدارم میرم
ایشون کیه چقدر کون داره ماشالا که رضا گفت کاندومو بده که میلاد اومد جلو کاندومو بده که منو دید و گفت
+همون پسره نیست که با مامانش اومده بود پاساژ
+بابا دست خوش چه کونی مخ کردی رضا
+مصطفی هم که مامانشو میخواد بکنه دهنتون سرویس مادر و پسری مخ میکنین
که رضا هم جواب داد نه که تو خواهر مصطفارو مخ نکردی که سریع میلاد گفت اروم بابا اااا سریع رفت
رضا کاندومو کشید رو کیرشو
+عشقم اینم از کاندوم اجازه هست؟
-اوهوم
این چند دقیقه یکم از اتیش رضا کم کردو باعث شد اروم اروم پیش بره و حسابی حواسش به سوراخم باشه خیلی ریلکس سانت سانت کیرشو تو کونم جلو میبرد و هرجا صداش میکردم یکم وایمیساد که سوراخم عادت کنه (این مردونگی رضارو خیلی دوست داشتم که یه کون کن حرفیه ایه،بکنایه حرفی میدونن چطوری یه کون و اب بندازن و اوبیه خودشون بکنن)
دیگه سوراخم شروع به نبض زدن کردو صدام تبدیل شده بود به ناله همین کافی بود تا رضا شروع کنه به تلمبه زدن،صدای خوردن تخمایه رضا به لپای کونم تو باشگاه میپیچید،رضا ادمی بود که نمیشد زیر کیرش منتظر تموم شدن باشیو از هر ثانیش لذت میبردی خیلی اروم و ریلکس کیرشو تا کلاهکش میاورد بیرون و ارووم تر میکرد تو،
لپایه کونمو تو دستاش ماساژ میداد همین کاراش کل حس بدنمو جمع کرده بود تو باسنم انگار بقیه بدنم فلجه،اصلا مثل دفعه قبل سکس نمیکرد
یه ۱۰دقیقه اروووم تلمبه میزد
+درد نداری که
منتظر بودم کیرش بیاد بیرون که بتونم جوابشو بدم اخه وقتی کیرشو میکرد تو نمیتونستم از اوج لذت به حرف بیام برای همین با مکث جواب دادم
-ننننههه
+مزه میده؟
-خیلیییی
+چقدر؟
-اهههههههه
+تا همیشه ماله منی
برمگردوندو پاهام بالا نگه داشت کیرشو چسبوند به سوراخم تا سرش رفت تو کونم از تنگی پاهامو باز کردم رونام چسبیده بود به شیکم رضا انگار تازه رضا اونجام دیده بود که سریع کیرشو دراورد با دستش کیرشو گرفت و کیرشو میکوبید به اونجایه من
+ووووی دودلشو
-ااییی رضا دردم میگیره نزن
+کوچولووووووووعه چقدر کیا
-پس میخواستی بزرگ باشه؟
-برای من دودوله برای تو کیره
+الان دودول کنم تو کونت یا کیر
-با دستم کیرشو گرفتم گذاشتم دم سوراخم گفتم کیر کلفتتو میخوام
رضا دییوونه شدو تا خایه هاش کیرشو چپوند تووووم،تخماش میخورد به شیکمم
دیگه وحشی شده بودو تند تند تلمبه میزد
منم نبض سوراخم انقدر میزد که از اینم وحشی تر میخواستم،
-اهههههه بکن رضااااا
-اهههههه
-وااای چقد خوبهههه کیرت
ساقه پاهامو لیس میزدو صدای کلفت مردونش باشگاه پر کرده بود که با یه داااد ابش اومد
چشماش برای یه لحظه بسته شدو کشوندمش رو خودم لباشو بوسیدم انقدر تنمون عرق کرده بود که لیز لیز شده بودیم،پاشدیم رفتیم حموم
با هم رفتیم زیر دوش تا تنم خیس شد
+اوووف چه برقی میزنی
منم یه چرخی زدم تا سکسی تر بشم رضا بغلم کردو گردنمو لیس زد
-تورو باید خورد توله
+رضا دیر میشه باید زود بریم منم یکم کمک مامانم کنم
نزاشت خودم خودمو بشورمو کل تنمو با دستاش شستو من رفتم بیرون خودمو خشک کردمو لباسامو پوشیدم داشتم سشوار میکشیدم که رضا هم اومدو سوار ماشین شدیم ماشین و که روشن کرد گفت +پاهات
-چی؟
+پاهات
-نمیفهمم رضا
+میگم پاهاتو بنداز روم
-خیلی خریییی
تو‌ کل راه با دستاش پاهامو ناز میکرد، سر راه یه جا وایساد یه جعبه شیرینی گرفت،این کارش خیلی خوشحالم کرد،رسیدیم رفتیم بالا مامانم تو اشپز خونه بود که با سلام من اومد استقبالمون
اولین بار بود که مامانم ارایشش غلیظ بود
همیشه ارایش داشت اما ملایم امشب یه رژ قرمزو خط چشم پررنگی کشیده بود و موهاشم بسته بود که یه شلواره تقریبا ازاد و یه شومیز پوشیده بود.ضا شیرینیو داد به مامانمو دست دادن و مامانم حسابی خوشامد گفت که من گفتم مامان من برم لباس عوض کنم بیام کمکت با رضا رفتیم اتاق من،رضا رو تخت نشست یکم معذب بود و منم خواستم یخشو اب کنم لباسمو دراوردمو لخت رفتم رو پاهاش نشستمو یه لب جانانه ازش گرفتم با صدای زنگ سریع لباس پوشیدمو رفتیم بیرون منو مامانم رفتیم استقبالشون یه مشمایه بزرگ با یه پایه دوربین همراشون بود، مامانمو الناز همدیگرو بغل کردنو منم با مصطفی سلام و احوال پرسی کردم داشتم با مصطفی حرف میزدم که تا خوش امد گویی مامانم تموم شد مصطفی سریع دستشو به طرف مامانم دراز کرد و با مامانم دست دادو خوش بش کرد این کارش یکم عصبانیم کرد مامانم تعارف کرد داخل و اومدن تو الناز تا رضارو دید یکم جا خورد
من و مامانم تو اشپزخونه چایی میریختیم
-مامان مرسی که رضاهم دعوت کردیم خیلی خوشحالم که مامانم با یه لبخند جوابمو داد
چایی و بردم تعارف کنم که الناز گفت:
+کیا جون الان از مصطفی شنیدم رابطتون جدیه مبارک باشه
-مرسی الناز خانم
این حرف الناز خیلی بهم چسبیدو پایه بودنشو نشون میداد
-دعا کن ماهم واسه این مصطفی یه زن خوب پیدا کنیم
با این حرفش سه تاشون خندیدن و مامانم که کارش تو اشپزخونه تموم‌شد اومدو نشست گفت
+به چی میخندین؟
الناز : هیچی به اینکه مصطفی رو زود تر زن بدیم بره
مامانم :چرا که نه
مصطفی:الناز خانم زن خوب یا نیست یا که شوهر داره
الناز : تو بپسند من خودم کاری میکنم طلاق بگیره
الناز : همین اقا رضا همسن توعه کیاجونو پیدا کرده
رضا : الناز خانم به من چیکا داری من دارم موزمو میخورم
همه خندمون گرفت و یکم ریلکس شد همه چی
الناز و مامانم داشتن میزو میچیدن و منم یه لحظه رفتم رو پای رضا نشستم گفتم همه چی خوبه
+اره عشقم دارم با مصطفی صحبت میکنم
-اقا مصطفی چیزی کم و کسر نیست؟
+مصطفی:کیا بابات کجاست؟
-امروز رفت مسافرت
+کجا؟
-ترکیه
+شما چرا نرفتید؟
-من که باشگاه میرم
+مامانمم بخاطر من نرفت
رضا یه ماچ محکم همین که شنید بخاطرش نرفتم از لپم کرد و مصطفی هم از اونور بهتر با بابات بهتونم خوش نمیگذشت،خودمون میریم کلی خوش میگذره
الناز : پسرا بیاید که الهام جون سنگ تموم گذاشته
مامانم : بفرمایین شام لطفا،بفرمايين دور ميز

ادامه دارد…

لطفا فوش ندين،دل شكوندن هنر نيست

نوشته: كيان


👍 90
👎 10
226301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

866909
2022-04-04 01:23:02 +0430 +0430

من که داستانتو خیلی دوس دارم
حتی اگه تخیلی باشه بی نظیر داری تعریف میکنی
تنها داستانیه که هروز میام چک میکنم ببینم قسمت جدیدش اومده یا نه عالیه
کاش میشد باهم دوست باشیم ❤️


866917
2022-04-04 01:50:30 +0430 +0430

ادامه بده عالی

2 ❤️

866938
2022-04-04 02:45:41 +0430 +0430

کص نگو بابا کونی همش دروغه چندش لاشی حالم بهم میخوره


866954
2022-04-04 03:57:08 +0430 +0430

کاش منم یکی مث کیا پیدا میکردم تا آخر عمرم زنم میشد

2 ❤️

866956
2022-04-04 03:58:42 +0430 +0430

عالی بود من که حسش کردم

0 ❤️

866968
2022-04-04 05:33:39 +0430 +0430

خیلی دیگه معطل میکنی

0 ❤️

866971
2022-04-04 06:05:17 +0430 +0430

ادامه بده عزیزم خیلی قشنگ مینویسی.منو که خوب همراه خودت تویه داستان اینور و اونور میبری.خیلی حال کردم

1 ❤️

866986
2022-04-04 09:47:32 +0430 +0430

عالیه لطفا زودتر ادامشو بزار

1 ❤️

866992
2022-04-04 11:34:33 +0430 +0430

کسی فحش نمیده فقط ادبیاتا یکم متفاوته
الانم ب تو بگیم ننویس نمینویسی بقیشو
خب بنویس
من حال نکردم با داستانت (داستان، فانتزی)

2 ❤️

867002
2022-04-04 14:23:16 +0430 +0430

کیا جان مادرت واقعا زن نمونه ایه که پسر کونی و ابنه ای مثل تو تربیت کرده که حتی جلوی ننه باباش راحت کون میده.منتظرم که بزودی مصطفی و میلاد و رضا و ابوالفضل کص و کون ننتو با کون تو رو با هم جر بدن!موفق باشی ابنه ای کون گلابی!

2 ❤️

867004
2022-04-04 14:46:34 +0430 +0430

داستانت خداس هر الاغی فوش بده ک نباید به دل بگیری بنویییس

0 ❤️

867012
2022-04-04 15:40:47 +0430 +0430

دمت گرم داش خیلی خوب بود بازم بنویس ادامه شو منتظریم

0 ❤️

867019
2022-04-04 17:13:11 +0430 +0430

والا محتواش خو بر ضد همه چی بود…😂

ولی خب همه چی که نباید دید منطقی داشت…
بزنید لذت ببرید…
خوب بود👋👌

0 ❤️

867038
2022-04-04 21:16:03 +0430 +0430

اخه دیوس کدوم مادری راضی میشه پسرش کون بده؟

0 ❤️

867184
2022-04-05 14:57:53 +0430 +0430

عالی بود

0 ❤️

867227
2022-04-05 20:19:31 +0430 +0430

خانوم از شیراز پیام بده هم خوب لیس میزنم هم خوب م ی ک ن م اونقد بازبون لیس بزنم که بپاچه

0 ❤️

867228
2022-04-05 20:20:47 +0430 +0430

خانوم از شیراز پیام بده میخام با زبونم لیسش بزنم بعد ب ک ن م توش جوری لیس میزنم که بپاچه

0 ❤️

867334
2022-04-06 11:11:42 +0430 +0430

عالی بود لطفا زود زود پارتشو بزار و هر قسمت رو بیشتر بنویس و بار رمانتیک هردوطرفشو بیشتر کن

0 ❤️

867364
2022-04-06 16:01:03 +0430 +0430

داستانتو دنبال میکنم نگارش خوبی داری تو قسمتای قبل هم برات پیام نوشتم که داستانت صرفا داره به سمت گی میره و نقش مامانت تو داستان کمرنگه و اصلا بی غیرتی وجود نداشته و داره از جذابیت داستانت کم میشه

0 ❤️

867551
2022-04-07 21:18:22 +0430 +0430

عزیزم خیلی برات خوشحالم مادرت تونست یه پارتنر خوب که دوسش داره و معشوقه خوبیم پیدا کنه و باهاش دردودل کنه و احتیاجات شو برطرف کنه. مامانت داره شب زفاف شو دوباره تجربه میکنه با همون استرس دخترانه درونش
مت به جات باشم قبل ارتباط جنسی شون دوتا ابنبات بهشون میدم تا واسه رابطه اورال دهنشون بوی خوبی بده. خودتم با عشقت یا بشین ببین یا تو هم یه جای دیگه با عشقت سکس کن ولی به نظرم دیدن شب زفاف مادرت میتونه واست جالب باشه

1 ❤️

867949
2022-04-09 23:51:02 +0430 +0430

عالیه عزیزم ادامه بده

0 ❤️

868429
2022-04-12 05:28:16 +0430 +0430

چی شد بقیش پس

2 ❤️

868555
2022-04-13 02:18:10 +0430 +0430

ادامه داستان چی شد پس؟؟

0 ❤️

869081
2022-04-16 04:02:16 +0430 +0430

پس کی ادامشو میتویسی

0 ❤️

869386
2022-04-18 01:57:50 +0430 +0430

پس چی شد ای بابا

0 ❤️

869662
2022-04-19 15:02:21 +0430 +0430

واقعا مامان خوبی داری 😂
النازم واس بابات جورکن
قشنگ فیلم ترکیه ای سر و هم کردی 😂

1 ❤️

869901
2022-04-21 00:56:00 +0430 +0430

چرا ادامه نمیدییی

0 ❤️

870346
2022-04-23 14:41:49 +0430 +0430

خوب بزار قسمت اخرو دیگه

0 ❤️

870578
2022-04-25 01:52:25 +0430 +0430

ادامه بده

0 ❤️

870649
2022-04-25 12:18:32 +0430 +0430

سلام.چرا ادامه نمیدی چند وقته منتظر ادامه داستانتیم

0 ❤️

870714
2022-04-26 00:24:17 +0430 +0430

منتظر ادامه این داستان هستیم
عالیه

0 ❤️

871179
2022-04-29 01:48:08 +0430 +0430

خیلی وقته منتظریم پس چی شد بقیش؟؟

0 ❤️

871254
2022-04-29 11:46:15 +0430 +0430

چرا ادامشو نمی نویسی

0 ❤️

871273
2022-04-29 14:14:29 +0430 +0430

چرا دیگه ادامه نمیدی.
رضا و مصطفی باید تو مادرت رو کنار هم بکنن.اینجوری خیلی حال میده

0 ❤️

871331
2022-04-30 00:59:17 +0430 +0430

بقیشم بنویس خب منتظرم

0 ❤️

871361
2022-04-30 02:16:56 +0430 +0430

لطفا ادامه بده

0 ❤️

871849
2022-05-03 01:39:17 +0430 +0430

ادامه بده

0 ❤️

871880
2022-05-03 02:18:52 +0430 +0430

چی شد ادامه؟

0 ❤️

872247
2022-05-05 02:40:31 +0430 +0430

چرا هر داستانی رو ازش خوشم میاد دیگه ادامه پیدا نمیکنه؟
چرا هیشکی رسیدگی نمیکنه ؟
همه داستانهای این سایت نیمه کاره رها شده خو اصلا ننویسین وقتی نمیتونین یه داستان رو تمومش کنین

1 ❤️

872616
2022-05-07 00:20:12 +0430 +0430

چرا ادامه نمیدی

0 ❤️

872671
2022-05-07 05:40:50 +0430 +0430

بقیشم بگو خب

0 ❤️

872957
2022-05-08 20:33:53 +0430 +0430

لطفا ادامه بدید ممنون

0 ❤️

875327
2022-05-22 01:30:22 +0430 +0430

چی شد این ادامه داستان؟؟؟؟؟

0 ❤️

876443
2022-05-28 03:38:59 +0430 +0430

کونی چرا نمینویسی بقیشو ؟

0 ❤️

881688
2022-06-26 15:28:26 +0430 +0430

ادامه نداره ؟

1 ❤️

881958
2022-06-28 02:22:18 +0430 +0430

لطفا ادامه بده

1 ❤️

882399
2022-06-30 19:42:54 +0430 +0430

خیلی داستان قشنگه هست عزیزم ادامه بده لذت ببریم

2 ❤️

884037
2022-07-09 15:06:27 +0430 +0430

ریدم تو داستان نوشتنت مگه‌ فیلم‌ هندیه

0 ❤️

884732
2022-07-13 12:14:46 +0430 +0430

چرا ادامش نمیزاری

1 ❤️

887339
2022-07-27 23:41:20 +0430 +0430

ادامش کو؟؟؟

0 ❤️

896207
2022-09-19 23:52:47 +0430 +0430

پس بقیه ی داستانت چی شد

0 ❤️

898577
2022-10-11 06:59:10 +0330 +0330

👍

0 ❤️

899483
2022-10-19 07:29:31 +0330 +0330

پس چی شد ادامه ی داستانت

0 ❤️

902433
2022-11-11 16:23:30 +0330 +0330

داداش ادامه نداره؟

0 ❤️

910284
2023-01-11 22:39:47 +0330 +0330

بقیشو بنویس خب ۱۰ ماه گذشت

2 ❤️

912900
2023-01-30 15:54:10 +0330 +0330

ادامه نمیدی؟؟

0 ❤️

912976
2023-01-31 03:21:10 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

916201
2023-02-21 11:39:20 +0330 +0330

عالییییی ادامش رو هم بزار

0 ❤️

924431
2023-04-21 23:07:13 +0330 +0330

خوبه بقیش چرا نمیزاری

0 ❤️

939985
2023-07-30 12:29:02 +0330 +0330

عالیه ادامه بده لطفا

0 ❤️

942457
2023-08-15 15:47:39 +0330 +0330

چرا ادامه نمیدی پس ؟

0 ❤️

954513
2023-10-26 03:49:35 +0330 +0330

عالیهههههههههههههه ادامه بده

0 ❤️