من و زینب (۱)

1402/02/04

با سلام خدمت دوستان شهوانی من خیلی وقته عضو شهوانیم و همیشه داستانارو دنبال میکنم نوسینده خوبی نیستم ولی به زبون ساده داستانامو یکی یکی مینویسم براتون اگه خوشتون بیاد .
من اسم محمده البته مستعار و الان ۳۸ سالمه و ساکن غرب کشورم داستانی ک میخام براتون تعریف کنم کاملا واقعیه و برای من پر از خاطره های شیرین من مکانیک بودم قبلا ک یه روز یکی از مشتریام ک دوست صمیمیم بود پیشم بود کارای ماشینشو انجام میدادم اونم اسمش محمد بود همیشه پیش هم صحبت میکردیم میگفتم فانتزیم رابطه با یه زن متاهله ک اونروز دوستم گفت یه شماره بهت میدم ببینم چکارش میکنی ؟
خلاصه توضیح داد ک ماشینو از اونا خریده و یه روز شوهر زنه با این خط بهش زنگ زده و گفته خودم ش نداشتم و با خط خانمم زنگ زدم من شماره رو گرفتم و دقیق یادمه تیر ماه سال ۹۴ بود با هر بدبختی و زبون بازی و خود شیرینی ک بود تو نستم مخ زنه رو بزنم و خلاصه باهم اوکی شدیم روزی دوسه ساعت تلفنی حرف میزدیمو دم ب دیقه پیام میداد (همیشه میگفتم زن متاهل کم دردسره و وقت نمیگیره ب این خاطر دوس داشتم با متاهل باشم )که کاملا برعکس بود تا دو سه شب پیام میداد …
خلاصه بحث ب سکس کشیده شدو شهوت این چیزا و اولین قرار ما تاریخ ۶ شهریور همون سال بود ک شوهرش قرار بود بره مرکز استان برای گزینش رسمی شدن تو ادارشون و قبلش بهم گفت خواستی بیایی قرص ویاگرا بخور و بیا روز موعود رسید و من اول صبح دم خونشون بودم درو برام باز کرد با یه تاپ سفید و یه ساپورت مشکی اومد خوش امد گفتو منو راهنمایی کرد سمت اتاق خوابشون و دوتا بچه هاش داخل یه اتاق دیگه خواب بودن ولی دخترش اونموقع کلاس ششم بود در جریان ماجرا بود من رفتم تو اتاق و بعد زینب وارد شد هم قد خودم بود یکم کوتاه تر من ۱۸۰ و اون ۱۷۰ جلوی آینه وایساد ک موهاشو درست کنه ک من از پشت بهش چسبیدم و سینه هاشو از روی لباس گرفتم و خودمو ب باسنش چسبوندم زیاد بزرگ نبود باسنش ولی گرد و قلمبه بود خلاصه گفت بشینیم نشستیمو من دستمو بردم زیر شلوار و لاله گوششو وارد دهنم کردم دستم ب کوسش رسید عید بادکنک و نرم و لزج شده بود از پیش آبه کوسش گفتم کوست چرا اینطوریه خندید و گفت شوهرم میگه تو کوس بودی دستو پا دراوردی خلاصه دوتامون با عشق بازی لخت لخت شدیم وای خدای من چی میدیدم دوتا سینه سایز ۷۵ بدن سبزه و حشر بالا زده ک تو عمرم ندیدم لباشو میخوردم و سینه هاشو میمالیدم چشماشو میبستو نفس عمیق میکشید ازش سعوال میپرسیدم فقط با تکون دادن سر جواب میداد بعد از خوردن لبو سینه شروع کردم ب مالیدن کوسش (برعکس بقیه مم از خوردن کوس بدم میاد) با مالیدن و انگشت کردنش مثل مار بخودش میپیچید تا نوبت ب اون رسید همیشه تلفنی برام گفته بود چطور سکسیو دوس داره خودش شروع کرد ب ساک زدن اونم حرفه ای میخورد و منم سوراخ کونشو انگشت مالی میکردم تا وقت دخول رسید چشاشو بستو گفت یهوویی بکن و هرچی التماست کردم ک اروم تو گوش نده محکم بکن دوس دارم درد بکشم پاهاشو باز کردمو کیر ۱۸ سانتیمو ک واقعا کلفت هم هست با فشار وارد کوسش کردم لباشو گاز میگرفتو نگام میکردو سرشو تکون میداد وای یه چیزی میگم ی چیزی میشنوید داغ مثل کوره آتیش بود حداقل ده دیقه تلنبه زدم و گفت وایسا. منم وایسادم و اون اومد بالا و کیرو تنظیم کرد و خودش نشست روش تا ته ته ب قول خودش رفت توش سینه هاسو یکی یکی میزاشت توی دهنمو بالا و پایین میکرد ک قلق ارضا شدنش این بود اون بشینه روش دو دیقه قبل ارضا شدنش من خالی کنم تو کوسش ک گفت بزن ک ابت بیاد مم تند تند از زیر شروع کردم ب تلنبه زدن ک داشت میومد گ همشو خالی کردم و بعد دو دیقه با صدای نفس نفس زدنش و شبیه گریه ارضا شد و بیحال روی من وایساد یه چند دیقه با موهاش ور رفتم و از هم جدا شدیم و خودمونو با دسمال پاک کردیم و رفت صبحانه اورد و خوردیم و اون روز چون قرص خورده بودم تا ظهر سه بار این کار تکرار کردیم خیلی خوش گذشت و را اخر گفت بخاطر این کردنت هیچوقت ازت جدا نمیشم . و داستانهای زیادی باهم داریم ک اگه خوشتون اومد براتون مینویسم .
در پایان بخاطر جمله نگاریم و سر سری نوشتن از همه عذر میخام

نوشته: محمد


👍 0
👎 9
22001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

924792
2023-04-24 00:45:15 +0330 +0330

یاد یاسر اگزوز بخیر…

1 ❤️

924794
2023-04-24 00:46:55 +0330 +0330

آقا هزار بار تکرار کردین که قرص ویاگرا خوردم سه بار سکس کردم بابا ویاگرا برای راست کردنه نه تاخیر چه دلیلی داره دورغ بگید آخه

0 ❤️

924805
2023-04-24 01:05:05 +0330 +0330

خواستی بیایی قرص ویاگرا بخور
گوه هر چی ویاگرا فروشه تو دهنت 💩 💩 💩 👌 👌 👎

0 ❤️

924815
2023-04-24 01:34:01 +0330 +0330

اینکه دختره در جریان دادن مامانش بود و مشکلی نداشت چه خوبه😂😂😂

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها