شیوا همسر شریکم

1403/01/27

تمامی اسامی مستعار هستن
من سیاوشم ۳۷ ساله از تهران و مجرد. کاسب بازار تهران هستم و حدود ۱۰ سال میشه با یکی از دوستای قدیمیم به اسم مرتضی شریک هستیم.
همسر مرتضی هم شیوا میزاریم اسمشو حدود ۷-۸ سالی بود با هم ازدواج کرده بودن هر از گاهی بابت گلایه و دعواهای بینشون به من زنگ میزد و مغزمو سرویس میکرد که با مرتضی صحبت کنم و نصیحت کنم و خب منم اطاعت میکردم. خونشون زیاد دعوت میشدم یا بیرون زیاد میرفتیم. بر خلاف من که خیلی باز بودن خانومها از نظر تیپ رو نمی پسندم اما مرتضی خیلی آزاد گذاشته بود شیوارو و خوب انصافا اونم تیپای سکسی همیشه میزد. خونشون که میرفتم میدیدم با یه تاپ و شلوارک که نصف سینه کامل مشخصه جلوی من میگرده. و حتی توی مسافرتامون شده بود که با بیکینی جلوی من تو استخر شنا میکرد. منم واقعا هیز بازی در نمیاوردم و طبیعی نشون میدادم خودمو و هیچوقت نخی ندادم بودم به شیوا یا از خود شیوا هم کار خاصی ندیده بودم. خلاصه گذشت تا یه بار مرتضی رفته بود چین برای خرید و خب ده روزی طول میکشید تا برگرده و شیوا زنگ زد و یه سری کار و خرید داشت که باید انجام میشد. گفتم بعد کار میام دنبالت بریم انجام بدیم. با ماشین رفتم دنبالش و کاراشو کرد و مستقیم رفتیم سمت خونشون و ماشین رو بردم داخل پارکینگ تا خریدهارو ببریم بالا تا بهش کمکی کرده باشم. وسایل رو که گذاشتم داخل گفتم بشین یه چایی یا شربتی بخور خستگیت در بره بعد برو. منم قبول کردم و نشستم. رفت داخل اتاق لباسشو عوض کرد اومد اما اینبار یه تاپ بدون سوتین که نوک سینش کامل مشخص بود با یه شورتک جین تنش بود. انصافا بدن شیوا بی نظیر بود. سینه های سفت و درشت. باسن برجسته و صورت بسیار زیبایی هم داشت. ما هم خیلی با هم شوخی میکردیم همیشه. به شوخی گفتم سند گذاشتی از زندان ازادشون کردی؟ گفت کیو؟ گفتم ممه هارو. گفت خاک تو سر هیزت کنن. گفتم خب نوکش مثل فشنگ زده بیرون تابلوعه دیگه. گفت خب حالا نمیخواد توضیح بدی میرم عوض میکنم. گفتم نه اینجوری قشنگ تری راحت باش. برای جابجایی یه سری وسایل صدام کرد که بزارم طبقه بالای کابینت که قدش نمی رسید. خب احساس کردم از قصد این کارو میکنه چون صندلی بود داخل آشپزخانه. میخواست منو بکشونه پیش خودش. موقع جابجایی احساس کردم سینشو دو بار از قصد مالید به دستم. دیگه داشتم تحریک میشدم. گفتم عزیزم این ممه هارو میمالی به من حالم بد میشه ها. نمیگی عین گرگی که به بره حمله میکنه بیفتم دنبالت. گفت بابا از قصد نکردم حالا نمیخواد گرگ باشی. گربه هم باشی کارمو راه میندازه و خندید. برگشتم بهش نگاه کردم و چند ثانیه ای چشم تو چشم شدیم. گفت چیه؟ گفتم خوشگلی نگات میکنم ایرادی داره؟ خودمو نزدیک کردم و دیدم واکنشی نداره و دستامو دور کمرش حلقه کردم و چسبوندمش به خودم. باز تو چشمای هم خیره بودیم و لبمو گذاشتم رو لباش. چند دقیقه ای لباشو خوردم و با سینه‌هاش بازی کردم و اونم مشغول بازی با کیرم بود. شلوارمو کشیدم پایین با فشار دست روی شونه هاش حالیش کردم زانو بزنه و شروع کنه به خوردن. الحق خوب ساک میزد. بعد از چند دقیقه ببندش کردم و شلوارک و تاپشو دراوردم بردمش سمت اوپن روش خم شد و از پشت کامل جا کردم داخل کصش. حدود ۵-۶ دقیقه ای تلمبه زدم و اول اون ارضا شد و بعدش من روی کمرش خالی شدم. تموم که شد انگار جفتمون تو شوک بودیم. گفتم ببخشید تقصیر من بود نتونستم خودمو کنترل کنم اونم گفت عیبی نداره من پشیمون نیستم فقط لطفا کسی چیزی نفهمه. گفتم میخوای ادامه بدیم این رابطه رو؟ گفت باید فکر کنم. حدود دو ماهی ازش میگذره و فقط همو میبینیم خیلی عادی مثل سابق رفتار میکنیم باهم. نمیدونم چرا هنوز جوابی نداده اما من دلم میخواد باز تجربش کنم و تصمیم گرفتم خودمو پا پیش بزارم. برام شیرین بود رابطه با شیوا. امیدوارم برای شما هم اتفاق‌ بیوفته

نوشته: سیا‌وش


👍 24
👎 28
61801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

979869
2024-04-15 23:39:23 +0330 +0330

بچه کیرم تو چون ناموست با این داستان تخمیت

5 ❤️

979871
2024-04-15 23:51:53 +0330 +0330

داستانکت بد نبود .
داستانی که توش شربت نباشه داستان نیست.
نمیتونستی بجای شربت بگی … کمی پذیرایی کرد و اسمی از شربت نیاری ؟؟؟
فوبیای شربت پیدا کردم .


979872
2024-04-15 23:52:13 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کونی کوس ندیده

3 ❤️

979873
2024-04-15 23:53:25 +0330 +0330

باورکردیم شما داستان بعدیتم واقعیت داره فقط دیگه ننویس🙏🙏🙏🙏😔😔😔🙏🙏

3 ❤️

979880
2024-04-16 00:17:51 +0330 +0330

کسکش نامرد زن رفیقت بود بهت اطمینان داشت البته زن جندش مرض داشته میخاریده

3 ❤️

979882
2024-04-16 00:19:26 +0330 +0330

دقیقا اتفاقی که برای تو افتاد برای منم افتاد
نوش جونت قضاوت نمیکنم
دقیقا مثل تو زن دوستم سینه هاش رو مالید بهم و دلش سکس میخواست ولی من نتونستم چون دوستم مرد شریف و پاکی بود.
الان وجدانم راحته ولی دلم اون سینه های اناری رو هم میخواست و راحت نبود گذشتن ازش

4 ❤️

979891
2024-04-16 00:52:17 +0330 +0330

نتیجه اخلاقی

هیچوقت دوست مجردتون رو وارد حریم خانوادتون نکنید

حرومزاده هایی در جلد انسان


979900
2024-04-16 01:16:27 +0330 +0330

میدونی شیوا جنده چرا دیگه بهت پا نداد ؟
یک: کیرت کوچیک و باریک تر از شوهر قرمساقش بوده.
دو: زود انزال بودی
سه: بد سکس بودی
چهار: به شوهرش نزدیک بودی واسه همین ریسک بود
همه اینا دست به دست هم داد تا اون کصو خانوم شوهر بی غیرت خودشو به تو ترجیح بده. البته شوهرشم ترجیح نمیده الان سه چهار تا دیگه بکن داره

5 ❤️

979903
2024-04-16 01:21:06 +0330 +0330

بر فرض محال که داستانت راست باشه که نیست به چند دلیل
اول توی داستانت شربت بود
دوم دوستت رفته بود چین و شما تنها مونده بودید
سوم با بیکینی جلوت میپرید توی استخر
این سه شرط در همه داستانهای دروغ مشترکه
و اما واقعیتها اینها است
اول شیشه همون شربت توی کونت
دوم بند بیکینی تو حلقت
و سوم تنها چیزی که این وسط کاملا راسته کیر من و بچه های شهوانیه که برای خواهر مادر دروغگو ها راستش کردن.
حالا خود دانی

6 ❤️

979905
2024-04-16 01:22:28 +0330 +0330

یهویی هول و بهت داد 😂😂😂

0 ❤️

979911
2024-04-16 01:51:03 +0330 +0330

همیشه یه سری وسایل هست که باید بره بالای کمد و کابینت

1 ❤️

979918
2024-04-16 02:39:51 +0330 +0330

جالبه این زنها برادر یا پدر ندارن، فقط دوست شوهرشونه که از شوهرشون بهشون نزدیک‌تره.

اصل داستان:
مرتضا که نمی‌تونست از کون سیاوش بگذره -و کون پنبه و تاقچه‌ای شیوا هم ارضاش نمی‌کرد-، با بهونه‌ای کشوندش خونه و جوری گشادش کرد که تا بیست روز نمی‌تونست بشینه!!
کل دیوار چین حواله‌ت بادا ابله الدنگ گشاد متوهّم داغون!

2 ❤️

979941
2024-04-16 06:00:05 +0330 +0330

کسی چیزی نفهمید دیگه …

1 ❤️

979944
2024-04-16 06:30:21 +0330 +0330

بچه هابیخیال.داداشمون هم خواست که یه داستانی نوشته باشه.ولی قشنگ معلومه که زن شریکت یا دوستت حسابی دلتو برده ومعلومه که یا‌پانمیده یا بهش نخی یاچیزی ندادی که نظرشو به خودت جلب کنی.به اون طرف چینی تون بگو جنسهارو نفرسته همیشه شریکت بره بیاره که فضاش مهیا باشه با یکم دیگه تلاش حتما موفق میشی این فانتزیتو به واقعیت برسونی.حالا فعلا جق بزن…

2 ❤️

979950
2024-04-16 07:58:45 +0330 +0330

آیا از کمبود فحشهای خلاقانه رنج میبرید؟
آیا دوست دارید فحشهای جدید یاد بگیرید؟
آپ دیت کردن فحشهای خودتان؟
ما به شما قسمت نظرات ارسال داستان سایت شهوانی را پیشنهاد میدهیم

1 ❤️

979957
2024-04-16 08:50:27 +0330 +0330

کص کشای عقیده‌ای
اکثراً خودتون کص ندیدین و تو کفین
بعد یکی میاد داستان می‌نویسه بقیه که علاوه و بر عقده کص عقده حقارت هم دارن شروع می‌کنن با فحشهای کصشعر دبستانی به نویسنده داستان فحش میدن که عقده حقارت خودشونو تخلیه کنن
کونی تو اگه جق نمی‌زنی اینجا چه گوهی میخوری؟
اگه اینا نیان بنویسن توی کونی با چی میخوای جق بزنی دیوث؟
مگه کشور جنده خونه‌س که توقع داری همه خاطرات واقعی تعریف کنن
یا توقع داری همه نویسنده باشن و داستان رو به صورت یه رمان بنویسن
عقیده‌ای کیر تو کون

1 ❤️

979960
2024-04-16 08:59:08 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که هنگام جلق زدن هم زود انزالی داری

0 ❤️

979966
2024-04-16 11:19:31 +0330 +0330

امیدواری برای ماچی اتفاق بیفته؟
که زن رفیقمونو بکنیم!!؟
عجب!!!

0 ❤️

979971
2024-04-16 13:07:45 +0330 +0330

#حرومزاده

0 ❤️

979975
2024-04-16 14:21:42 +0330 +0330

نگفتی شربت چی برات آورد خوردی
آخه سکس بدون شربت حال نمیده

0 ❤️

979984
2024-04-16 16:28:15 +0330 +0330

داستان عالی یود خیلی حال کردم باهاش با این ک سکسی نبود خیلی ولی باحال بود دمت گرم
از من میشنوی اول روی رفیقت کارکن برو ببین از تریسام و اینا چیزی میدونه؟
یجوری از زیر زبونش بکش بیرون اگه اکی داد دیگه نونت تو روغنه
ماهم تو جریان بزار داشی❤️

0 ❤️

980003
2024-04-16 23:06:52 +0330 +0330

الهی آمین یا رب العالمین

0 ❤️

980055
2024-04-17 06:28:53 +0330 +0330

اخه ملجوق همیشه چای و شربت اماده اس کیرم دهنت🤣🤣🤣

0 ❤️

980104
2024-04-17 17:27:19 +0330 +0330

درود
عصرتون بخیر
داستان خوبی بود.
ولی
(اما من دلم میخواد باز تجربش کنم)
اگه قراره خودت پا پیش بذاری،
بهتر بود بعدش
این داستان رو مینوشتی جونم.

0 ❤️