رابطه‌ی من و خاله جوون

1401/09/14

داستانی که قراره بخونید در رابطه با سرگذشت شروع حس جنسی من نسبت به خاله‌ی بزرگم هست، این داستان بر اساس خاطره و حقایق هست و قرار نیست داستان خیالی و بر اساس رویا باشه.

خاله‌ی من اسمش مینا است، ۴۷ ساله هست، متاهل هست ولی فرزندی ندارن، شغل خاله‌ام پاره وقت هست و خیاطی میکنه نزدیک ۲۰ ساله همین کار رو انجام میده یا تمام وقت و یا پاره وقت که جدیداً پاره وقت این کارو بیشتر انجام میده به دلایلی که جلوتر خودتون کم و بیش متوجه میشین. شغل شوهرخاله‌ام هم آزاده و بیشتر بیرون از خونه هست بجز یک ماه‌های خاصی از سال بخصوص تابستون که بیشتر خونه است.
من و خاله‌ام رابطه‌ی خیلی خوبی داریم با هم، شاید بواسطه‌ی بچه‌ی نداشته، من خیلی بهش نزدیک باشم چون توی خانواده مادری، من بزرگ‌ترین نوه هستم و خب خیلی به هم نزدیک هستیم، صحبت می‌کنیم، درد و دل می‌کنیم، خیلی در رابطه با تصمیمات زندگی صحبت می‌کنیم و… کلی بگم مثل مادر دوم هست اما با این تفاوت که من گرایش جنسی نسبت بهش دارم و اون شاید از این ماجرا خبر نداشته باشه و شاید واقعا خبر نداره که من دومی رو فرض درست‌تری میدونم.
بگذریم خاله‌ام که گفتم سنش ۴۷ ساله، سفید پوست، قدش دور وبر ۱۶۵ ، وزنش دور و بر ۹۰، یکمی شکم داره ولی به همون اندازه کون بزرگی داره مثل گلابی میمونه⁦:-) ⁩ ، از طرفی هم، سایز پاش که ۳۷ هست نسبت به بدنش کوچیک نشون میده و لاغر هست و سکسی‌تر نشونش میده. در رابطه با صورت و پوستش بگم که به خودش حسابی میرسه و انواع کرم و نرم‌کننده مصرف میکنه تا جایی که از پوست سفیدش، نرم بودن و لطیف بودن رو قشنگ احساس میکنی و وقتی باهاش روبوسی میکنی مهر تایید به این احساس قشنگت میزنه. صورتش هم گرد هست که با تفاسیر بالا… احساس و تصورش رو به خودتون واگذار میکنم.
احساس رابطه جنسی من به خاله‌ام از ۷_۶ سال پیش با دیدن یک عکس شروع شد، اون زمان تازه گوشی‌های اندروید در اومده بودن و خونه‌ی ما یکی از این گوشی‌ها بود که کل خانواده قشنگ استفاده میکردن، اما خاله‌ی من که مستقل زندگی کرده همیشه، اون زمان یه گوشی هوشمند سامسونگ میخره که زمان خودش خیلی خوب بوده، بگذریم بعد از مدتی تلگرام کم کم داشت معروف میشد و هرکسی گوشی داشت روش نصب بود این برنامه، یکباری برای مادرم یه عکس پیراهن مجلسی که سفارش یکی از مشتری‌هاش برای یک جشن و… بود درست کرد و خود خاله جوون اون رو پوشید و عکسش رو فرستاد برای مامانم، عکسه این شکلی بود که یه پیراهن مشکی مجلسی منجوق دار که تا بالای سینه بود که خیلی دوخت شیکی هم داشت تا ران پا پوشیده شده بود و عکسی که فرستاد شلوار پاش نبود، من وقتی این عکس رو دیدم، چشمم به اون ران پای سفید و گوشتی و خود اون پا افتاد و حسابی حشری شدم و وقتی بیشتر به اون عکس نگاه میکردی گردن و بالای سینه‌ی سفیدش رو میدیدی که نگم برات چقدر خوب بود و خوب افتاده بود و همه‌ی اینها زمانی حشری تر میشد که چهره‌ی خوشگلش رو میدیدی، خاله‌ی من بینی تپل و چاغی داره اما چشماش ریزه همینطور لب کوچیک و سکسی‌ای داره بعدش پیشونی و صورت صاف و تپل و سفید و نرمی داره که قشنگ آدم رو عاشق خودش میکنه.
این شروع احساس جنسی خیالی من با خاله‌ام بود و بعدها باز با دیدن عکس‌های متفاوت‌تر باز هم نسبت بهش نظرم قرص و محکم‌تر شد. یکبار هم تقریبا یکی دو سال بعد این عکس، خونه‌ی ما اومده بود و دستشویی رفته بود، حالا نمیدونم سر چی شلوارشو در آورده بود و دستشویی رفت، من که داخل اتاق بودم و از اتاق دید نسبت به دستشویی داره چون روبه‌روی هم هستن وقتی بیرون اومد قشنگ پایین تنه‌اش لخت دیدم البته شانس ما پاش شورت بود که اگر شورت نبود تا امروز خودم رو خالی کرده بودم انقدر … زده بودم، اینم بگم که پشتش به سمت من بود و کون بزرگش رو قشنگ دیدم و کسی هم بجز من و خودش خونه نبودیم. این داستان انقدر ادامه داشت تا امسال که خیلی باهاش توی خیالم جق زدم و عکساشو نگاه میکردم و خیال بافی یک سکس و نوازش رو میکردم.
امسال تابستان بخاطر اینکه مادربزرگ من مریضه و متاسفانه در انجام کارهای روزمره‌اش ناتوانه، خاله‌ام اکثرا پیشش هست و مواظبت میکنه ازش، منم پیشش بودم و کمک میکردم حالا فکر نکنید که بخاطر خاله‌ام بوده نه مادربزرگم هم دوست دارم و واقعا شرایط سختی داره و دست تنها نمیشه نگهش داشت اما بگذریم، ما شب‌ها معمولا پیش هم میخوابیدیم مگر مادربزرگم حالش خوب نبود که خاله‌ام میرفت پیش اون. اما یک شب که کنار هم خوابیده بودیم و خاله‌ام به خواب رفته بود، من خوابم نمی‌برد، یکبار به خاله‌ام نگاه کردم دیدم یک پهلو خوابیده و کون بزرگش سمت منه، منم اول نگاه کردم و واقعا صحنه‌ی جذابی بود با اینکه نور کم بود چون داخل پذیرایی همیشه یه لامپ کوچیک روشنه و نورش تا اتاق هم میزنه کمی اما با این حال پشت شلوار قشنگ کیر راست کن بود، منم تعلل نکردم و کیر در آوردم و کونش رو نگاه میکردم و با حرکات بالا و پایین دست کیرمو راست میکردم، حالا فکر کنید همه‌ی اینها از پشت شلوارش بود فکر کنید اگر کون لخت بود چه میکردم دیگه فکر کنم طاقت نداشتم صبر کنم و…، حلا رد بشیم، یکدفعه به ذهنم خطور کرد کیرمو بمالم به کونش، اولش یکمی استرس داشتم که اگر بیدار بشه و… ولی بعدش قدرت شهوت باعث شد این کارو هم کنم و آروم آروم نزدیک بردم خودمو به سمت تشک خاله و کیرمو که به اندازه‌ای راست شده بود که فشار کشیده شدن پوست آلت رو احساس میکردم، چسبوندم به کونش و بالا و پایین کردم، حالا خوبه خاله‌ام یکمی خوابش سنگینه چون منم زیاده‌روی کردم و قشنگ به سمت سوراخ کونش هم نشانه‌روی کردم، سعی هم میکردم تا حدی آروم این کارو انجام بدم که مبادا بیدار بشه و کار به جای باریک بکشه، بعدش کشیدم کنار و زیر پتو همون شب با نگاه کردن کونش و دیدزدن گردنش از پشت جقمو زدم که سعی کنید همیشه دستمال کاغذی به تعداد لازم همراهتوت باشه چون بعدش تمیز کردن سخت میشه…خخخ.
این شب گذشت و گذشت تا یک مدت دیگه، خونه‌ی مادربزرگم بودیم (این رو داخل پرانتز بگم که این خاطره و قبلی برای همین تابستونه)، خاله‌ام رفت حموم، کلا توی خونه من بودم و خاله‌ام و مادربزرگم که چون متاسفانه ناتوان هست بعضی کارا رو نمیتونه انجام بده و درخواست کمک میکنه، خلاصه رد بشیم از این بحث، دیدم خاله‌ام رفته حموم و خب حموم خونه‌ی مادربزرگ یک در آلومینیومی داره و بالای در یک شیشه‌ی شفاف هست در صورتی که باید از شیشه‌ی مات استفاده بشه، حس کنجکاوی من باز سراغم اومد و گفت که برو خاله رو دید بزن، یه چارپایه داخل همون راهروی منتهی به حمام هست و اون رو گذاشتم کنار در و رفتم بالا، بار اول چیزی ندیدم، حقیقت ترسیدم چون گفتم اگر خاله‌ام منو ببینه ممکنه رابطه‌ی عاطفی بینمون به کل خراب بشه چون خاله‌ام یکمی صریح هست و حرفشو میزنه اما به همون اندازه هم مهربونه و آدمیه که صاف و صادق هست باهات، خلاصه ترس رو مثل دفعه‌ی قبلی کنار گذاشتم و رفتم روی چارپایه، یکاری کردم که فقط چشمام به سمتش باشه و کل سر و هیکل ما رو نبینه، وقتی رفتم بالا دیدم از پشت هست و شورت پاشه اما وقتی اون بدن رو دیدم، عکسش روی ذهنم حک شد، یک بدن سفید و گوشی و سن بالایی که با آدم حرف میزد، کون گنده که از زیر شلوار هم گنده‌تر بود و پستونی که خودنمایی میکرد اما چون از پشت بود زیاد دید نداشت و یک شورت سفید خالخالی که بهش میمومد ولی ای کاش پاش نبود. این نکته رو اضافه کنم که این شیشه مستقیم به حموم دید نداره در واقع این شیشه به رختکن دید داره و بین حمام و رختکن یک دیوار کشیده شده اما وقتی به سمت گوشه‌ی در باشی، از بالا میتونی بخشی از حموم رو ببینی، در واقع بخاطر این معماری من به حس کنجکاویم جرات بخشیدم وگرنه شاید این کار رو انجام نمیدادم.
گذشت این خاطره و تابستون هم تموم شد تا همین چند وقت پیش که بعد مدت‌ها که تابستون از اونجا رفتم، دوباره به همونجا (خونه مادربزرگ) برگشتم و یه آخر هفته موندم، سر دکتر بردن مادربزرگم خونه خالی بود، خاله مینا با کمک اون یکی خاله‌ام دکتر برده بودن و منم خونه موندم، چون خاله‌ام معمولا خونه‌ی مادربزرگم هست یک پلاستیک لباس با خودش میاره، من روز قبل از دکتر بردن، وسایلم رو که داخل یکی از اتاق‌ها گذاشتم، کنار یه پلاستیکی قرارشون دادم که وقتی زوم کردم دیدم لباس‌های خاله‌ام هست. اما بعد اینها به ذهنم خطور کرد که برم یه سرکی بکشم و ببینم میتونم شورتی پیدا کنم یا نه، چون از قبل داخل همین سایت هم دیدم که بعضی‌ها فانتزی‌ای دارن که با شورت و سوتین بقیه خودارضایی میکنند و آبشون رو خالی میکنن روش، منم حقیقتا این کارو نکرده بودم و کنجکاو شدم مثل دفعات قبلی که قدم به قدم داشتم جلوتر میرفتم با این حس کنجکاوی. منم ناخودآگاه چشمم خورد اولش کاری نکردم، اما بعد از یکی دو ساعت حس کنجکاوی غلبه کرد برم سمتش ببینم شورت داره که باهاش جق بزنم یا نه، تابحال این کارو نکردم که با شورت و سوتین کسی جق بزنم اما رفتم سراغ پلاستیک اما متاسفانه شورتی پیدا نکردم فقط دو تا سوتین سایز ۸۰ یکی قرمز و یکی مشکی پیدا کردم که توری هم بودن بقیه هم یکی دو دست لباس ساده مثل پیراهن و شلوار بودن، سوتین‌ها از این اسفنجی‌ها نبودن نمیدونم پرسی میگن چی از اونا بودن، حقیقتش من اسم انواع سوتین رو بلد نیستم، خلاصه برداشتم رفتم روی مبل نشستم و یکی از شلواراشو برداشتم که صورتی رنگ بود و به جای شلوار خودم پوشیدم و و همون شلوار رو دادم پایین و شروع کردم به جق زدن. یکی از سوتین‌ها رو بو میکردم و با یکی کیرمو میمالیدم و هر از چندگاهی سوتین‌ها رو عوض میکردم و این کار رو برعکس انجام میدادم، لامصب عجب بویی میداد، یک بویی بود که بر بوی تاید غلبه میکرد، یه حس سراسر خاص و عجیب که تا آخر جق زدن همراهت بود و این بو اصلا از بین نمی‌رفت، آخر سر آب کیرم خالی شد روی سوتین قرمزه و خیلی هم آبم اومد از شدت شهوت، جالبیش اینه که هنگام جق زدن همزمان به عکساش که داخل گوشیم بود هم نگاه میکردم و قشنگ از چند جهت تحریک شده بودم. خلاصه رفتم و این سوتین رو شستم با بار اول که قشنگ پاک نشد، ناچارا یکبار دیگه شستم و خب اینبار خیلی خوب تمیز شد و خشکش کردم و گذاشتم سرجاش. راستش رو بخواید پیشنهاد میکنم که این کار رو انجام ندین چون واقعا بهداشتی نیست و من خودم بعد این کار وقتی خودمو جای یکی دیگه گذاشتم دیدم ممکنه اون شخص ناراحت بشه. شب همین جق حرکت کردم، حالا دیگه بعدش خبر ندارم فهمید یا شک کرد یا چی، ولی مطمئنم اگر اون سوتین قرمز رو بپوشه من قشنگ حشری میشم، البته بعدا که چندین بار تلفنی در حد احوالپرسی و خبر صحبت کردیم از صداش ناراحتی یا چیز خاصی که بخواد کینه داشته باشه احساس نکردم که فکر کنم متوجه نشده بود، حقیقتش خیلی خوب شستم.
بعد این دیدار، دیگه قسمت نشده همدیگه رو ببینیم چون اونا شمال کشور زندگی میکنند و ما تهرانیم اما به یادش و یاد این خاطرات و عکس‌هایی که از گوشی خودش برای خودم فرستادم و عکس‌هایی که باهاش توی جاهای مختلف ثبت کردم، جق میزنم. طوری شده که شخص خاصی به ذهنم جذاب نیست بجز خاله‌ام که اگر این تابوی محارم نبود شاید تا الان پیشنهادات خاصی بهش میدادم، به دور از اختلاف سنی و… .
این بود خلاصه‌ی داستان من و خاله‌ام که متاسفانه هنوز از نگاه من به سکس ختم نشده و بزرگ‌ترین ضعف‌اش اینجاست شاید باید بیشتر صبر کنم و شاید هم تیری به سنگ باشه اما این رو میدونم که احساس من نسبت به خاله‌ام روز به روز داره تقویت میشه و من عشق خودمو نسبت بهش یک عشق رمانتیک میدونم حالا نمیدونم اون هم به من این حس رو داره یا نه چون هرکسی، همه‌ی احساساتش رو بروز نمیده.

خلاصه اگر کسی از شما تابحال تجربه‌ی رفتاری مشابه یا تجربه‌ی رابطه‌ی جنسی با محارم بخصوص محارم درجه یک و سن بالا داشته، اگر ممکنه تعریف کنه و به صورت خیلی خلاصه تجربه و حرکات کلیدی‌ رو ذکر کنه.
موفق باشید و ممنون که تا آخر این داستان همراه بودید، نقد‌ها و پیشنهادات شما رو با تمام کمال می‌پذیرم.

نوشته: ممد


👍 5
👎 33
101201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

905432
2022-12-05 01:34:40 +0330 +0330

خیلی کصشر بود 🫡

3 ❤️

905437
2022-12-05 01:48:22 +0330 +0330

کلاً زکی، اما این خیلی مقدمه خوبی بود: “اون شاید از این ماجرا خبر نداشته باشه و شاید واقعا خبر نداره که من دومی رو فرض درست‌تری میدونم

0 ❤️

905439
2022-12-05 01:59:10 +0330 +0330

منم با خالم عشق میکنم نوش جون همه

0 ❤️

905445
2022-12-05 02:15:45 +0330 +0330

قد 165 و وزن 90 که لاغر نشون میده؟ راحت 30 کیلو اضافه وزن داره گلم. ما نمیگیم به اینا تپل رسما چاقه چااااق

0 ❤️

905467
2022-12-05 06:15:43 +0330 +0330

عجب مرتیکه مضخرفی هستی. برو احساست رو بگو. اینهمه آدم رو علاف خضولات وبیماری ننه جونت کردی که چی…!!!؟!

0 ❤️

905477
2022-12-05 07:42:29 +0330 +0330

کیر مشهدی میخوام

2 ❤️

905478
2022-12-05 08:09:49 +0330 +0330

خاله جونت كجاي شماله 😬😬
شايد همشهري ما بود

0 ❤️

905485
2022-12-05 09:58:51 +0330 +0330

چاق و چشمای ریز و پای کوچیک و شکم گنده و غیره اینا بیشتر مشخصات سمندونه تا یه خاله جذاب در کل کیرم تو تصوراتت

2 ❤️

905487
2022-12-05 10:05:58 +0330 +0330

داستانت مثلا سکسی بود،؟؟؟
نوشتارت خوب بود.

0 ❤️

905499
2022-12-05 11:22:59 +0330 +0330

سکسی نبود
من چند سال پیش دختر خالم رو کردم ولی الان فقط سلام علیک داریم
اگه تو کفشی بکن چون پشیمون میشی

0 ❤️

905501
2022-12-05 11:46:53 +0330 +0330

با اجازه بزرگترها
کیرم تو دهنت

0 ❤️

905505
2022-12-05 12:37:28 +0330 +0330

اه اه اینطور که از خالت گفتی حالم بهم خورد 🤢

0 ❤️

905507
2022-12-05 12:52:49 +0330 +0330

خیلی تخمی بود

0 ❤️

905510
2022-12-05 12:57:39 +0330 +0330

من هم یه خاله میلف دارم حدود ۵۸ ساله ولی تپل و خوشگل و تقریبا شبیه شهناز تهرانی و معمولا خیلی باز میگرده و الان هم چون خارج هست بیشتر باز میگرده و خیلی حشر و افسونگره سایز سینه هاش تقریبا ۹۵ _۱۰۰
سفید و بلوند که من دوره بچگی خیلی براش جلق زدم یادمه چند تا دوس پسر داشت و الان شوهرش برا اثر کورونا فوت کرده اگر برم خونشون تصمیم دارم مخشو بزنم من هم چند بار یواشکی از سوراخ کلید حموم دید زدمش با اینکه نزدیک ۶۰ سالشه از صد تا دختر باحال تره

0 ❤️

905514
2022-12-05 13:04:40 +0330 +0330

منم خاله ام کردم ،خدایی حال داد

0 ❤️

905544
2022-12-05 17:51:38 +0330 +0330

در یک کلمه میتونم‌بگم‌کصخل و تمام.

0 ❤️

905572
2022-12-06 00:24:31 +0330 +0330

خاله شما رضا زاده نیست احیانا اخه 90کیلو …

0 ❤️

905642
2022-12-06 09:11:21 +0330 +0330

بیا تا در مورد خالت حرف بزنیم

0 ❤️

905685
2022-12-06 18:14:54 +0330 +0330

منم خیلی دوسدارم خاله جون رو بکنم

0 ❤️

905694
2022-12-06 20:22:15 +0330 +0330

خجالت بکش

0 ❤️

905695
2022-12-06 20:25:54 +0330 +0330

با یه دست میماله
با یه دست بو می‌کنه
با یکی گوشی رو نگاه می‌کنه
کصکش مگه بن تنی؟

0 ❤️

905709
2022-12-07 00:08:45 +0330 +0330

محارم حرمت داره نه لذت

0 ❤️

905800
2022-12-07 15:03:12 +0330 +0330

قس قش جقی

0 ❤️

906057
2022-12-09 12:22:35 +0330 +0330

😴 😕

0 ❤️

906116
2022-12-10 02:09:11 +0330 +0330

چقدر زدی بالا که اینقدر تخمی وراجی کردی حتما باید میگفتی سوتینوشستی یا نه احمق خاطرت خوبه ولی هنر میخواد تعریفش که تو نداشتی

0 ❤️




آخرین بازدیدها