سلااااااااام بر دوستان جقی و عزیز
خب دوستان نوشتن داستان سکسی واقعی ی حالی دیگ میده
ی مدت نبودم،داستان قبلی کامنت ها رو خوندم،اولا چرا موج منفی میفرسین
واقعا کسی که مخالفه،نمیاد بخونه که بخواد کامنت بزاره که فوش بده
ثانیا والا نه توهم دارم نه مریضم،واقعا اتفاق افتاده،و خیلی دیدم که این اتفاقا واسشون میافته،انصافا حداقل واسه من هم خوب بوده هم بد،راسش حشری ک میشم دلم میخاد،بعدش میگم کاش نمیشد
ولی واقعا بچها ما نکنیم،کسایی دیگ میکنن
خب داستان دوم سکسی ما ب اینجا رسید که
بعد انجام اولین سکس با زن داداش جون
خب بگم ک من نیما ۱۸۵،۸۳ حدود ۳۳ ساله
زن داداش نازی ۳۳ ساله قد ۱۸۰ وزن ۷۰ سایز ۸۰
بعد ی مدتی ما دوباره کیرمون هوس یار کرد،پیام بازی و سکس چت
بعد سکس چت که من مفصل ارضا شدم و گذشت گذشت گذشت
چند وقت،دوباره یه فرصت گیر اوردم تماس گرفتم
ولی خب ی بار گوشیو داد مادرم جواب داد،نمیدونم چرا،شاید میخاست مثلا بگه من ولش نمیکنم
بعد یک روز زنگ زدم و خیلی حرف زدیم و اونجا گفت که نیما دوست دارم ولی میترسم کسی بفهمه و اینا
من😍😍😍
خلاصه نمیخاست بده،چون قبلا دوس پسر داشت حتا وقتی با داداش من ازدواج کرده بود ولی بعدش رو نمیدونم
من گفتم نازی،چتاتو دارم با دوس پسرت حتا ویساتو،میفرسم واسه شوهرت،که جنده خانم گف بفرس من کاری نکردم
منم گفتم باشه منتظر باش،،،
چون میدونست که فهمیده بودم دوس پسر داره قبلا،بخاطر همین ترسید
یهو دیدم زنگ زدددددد،،بله نقشم جواب داد،،،،چون من چتی تداشتم بخاطر سری قبل ی دستی زدم،ک خانم خودش لو داد
وای
خلاصه منم نگفتم ک ی دسی بوده گفتم اشکال نداره،کصته بده بکنن توش،حالتو بکن،خندید،والا بما چه خخخخ،گفت دست خودم نیست و نمیدونم از این حرفا،گفتم حال کن دنیا دوروزه خخخخ
گفت تو منو واسه کردن فقط میخای،گفتم خب خداوکیلی کردنی هسی
بچها کاش میشد ببینیدش بعد اوه ابتون سریع میاد
قرار دوم رو گذاشتیم
روز موعود فرا رسید
قرار شد برم ببینمش فقط چون گفته بود واسه کردن میخام منم گفتم میخاپ ببینمت
رفتم و در زدمو رفتم بالا ،اومد بغل کردیم همو،خودشو مظلوم گرفت شروع کرد مظلومانه حرف زدن چرت گفتن،واقعا حوصلشو اون لحظه نداشتم
بلند شدم گفتم میخام برم،تعجب کرد گفت ب این زودی،گفتم اره اومدم ببینمت،فهمید که ممکنه نقشه باشه،گفت خب باشه برو مواظب خودت باش
تا دم در رفتم برگشتم گفت برگشتی،گفتپ دلم برات تنگ شده بود
که یهو بغلم کرد ی بوسی همو کردیم
گفتم نازی میخام
اولش ناز کرد،ولی بعد قبول کرد،خلاصه بغل کردیم همو لب رو لب وای
یکم لب خوردیم خابوندش دراز کشیدم روش شروع کردیم لب خوردن،تاپشو دادم بالا سینهاشو خوردم،داشتم میخوردم نگاه کردم دیدم داره میخنده،منم خندم گرفت،که یهو گفت من دوست دارم ولی تو منو واسه کردن میخای
گفتم منم دوست دارم عشقمممم
وای بچهاااا
رفتم شلوارشو بکشم پایین که گفت ت لباسای خودت رو بکن منم لباسا خودم،زود کارتو بکن
لباسامون کندیم
رفتم واسه کص نازش ک بخورم نزاشت
گفتم تو ساک بزن،گفت نه،زود بکن تمومش کن
رسما جندت شدم،بکن و برو،
وای کیرو بدون کاندوم گذاشتم تو کصش
ولی کص گشادی داره
تلمبه زدن،که با دستش جلو دهنشو گرفته بود،شروع کردم به تلمبه زدن،خیلی ز ود چون واقعا حشری بودم،ابم اومد
کشیدم بیرون نیم لیتری خالی کردم رو شکمش
گفت برو دستمال بیار ،دستمال اوردم کیرمو پاک کردم،دستمالو انداختم رو شکمش،ناراحت شد،گفت ببین چیکار میکنی،گفتم جنده پاک کن دیگ ببین چیه
خلاصه ابو پاک کرد،ی ماچ و بوسه ای از هم کردیم
ولی خب شک داشتم،گفتم ممکنه ریخته باشه توش،رفتم واسش قرص گرفتم دادم زهر مار خورد
الانم خیلی تو کف کصشم
بچها الان ک تحقبق کردم در موردش نازی خانم قبلا بله😂😂😂
ب کسی نه نمیگفته
خلاصه قسمت همتون بشه
اگه عذاب وجدان نداشته باشه،بهترین لذته
ولی بچها واقعا الان یکمی دوسش دارم
ممنون
نوشته: نیما
نیم لیتر اب؟ تو از همون پسرایی هستی دوتا پیک عرق میخورن میگن یه زمزم عرق خوردیم؟ نیم لیتر اب ؟ میشه خفه شی و دیگه داستان ننویسی عزیزم چون واسه اقوامت خوب نیست به خاطر تو فحش بخورن
طرف میاد میگه دوست نداری نخون خو دیوث داستانا میرن تو نوبت مردم میخوان داستان بخونن اونوقت کصشر تو میاد براش کسی مجبورت نکرده عقدههاتو اینجا بنویسی خو تو ننویس مردم میخوان داستان بخونن نه کصتان
تو میگی نازی خانوم قبلاً بعـله! … منم میگم بعله!
اما عزیز دل ! قدیما مردا میرفتن از جندهخونه زن میگرفتن ، آب توبه سرش میکردن ، چون میگفتن این از اجتماع زخم خورده ، سردی و گرمی روزگار رو چشیده ، بعدم مثل مرد رو سر زنه بودن و ازش مراقبت میکردند.
حالا تو … به جای اینکه بگی هرچی که قبلاً بودی مهم نیست ، مهم الانه که دیگه باید گذشته رو فراموش کنی چون اومدی تو خونهی ما و زن داداش من شدی و منم هم برادر توام ، هم برادر داداش خودم. به جای اینکه این چیزا رو بهش بگی و دلش رو خوش کنی که یه پشتیبان داره ، خودت مثل کفتار و لاشخور نشستی که از سهم داداشت بدزدی؟! ای تف تو روحت! بعدم میگی فحش ندین! والا تو لایق فحش هم نیستی! فحش رو به کسی میدن که غیرت داشته باشه و بهش بر بخوره ، نه امثال تو بیغیرت!
اصلاً زنه به جهنم ! اگه داداشت بفهمه چی داری بگی ؟! اصلاً فکر کن تورو نکشه (که خفته!) فقط نگات کنه! اون لحظه چطور نمیمیری؟! والا من یه لحظه تصور کردم دیوونه شدم.
همیشه میگن اونی که کلاهبرداره ، دزده دمش گرم چون بالاخره زحمت میکشه ، خطر میکنه ، اما هیشکی به تو و امثال تو نه اعتماد میکنه و نه قبولت داره ، میدونی چرا ؟! چون تو خائنی … و خائن تو همهی کشورها و شهرها و فرهنگهای مختلف و حتی بین گذشتگان هم منفوره!
فقط یه لحظه تصور کن این موضوع تو یه سریاله که داری میبینی : برادر بزرگتر میره جون میکنه و دلش به برادرش خوشه که حامی خودش و زنشه ، بعد برادر کوچیکه (که اتفاقا یه نره غول سی سالهس) فقط زن داداش خودشو تحت فشار میذاره که باهاش رابطه جنسی داشته باشه. همینو تصور کن ! اونوقت ببین خودت چندتا فحش به این برادر میدادی؟! ببین دلت نمیخواست بگیری پارهش کنی!
منکه کلا نخوندم ولی قبلش نظرات دوستان رو خوندمو متوجه شدم باید فهش بدم بهت🤣🤣🤣🤣🤣اخه کسکش مگه وقتمونو از تو جوی اب گیر اوردیم که کسشعرای توی کونی جقی رو بخونیم
آخرش ما نفهمیدیم معیار انتخاب داستان واسه ادمین ها چیه؟
یه بار میان چنتا داستان خوب رو میزارن تو آرشیو یه بار هم کسشر ترین داستانا رو انتخاب میکنن.
بعد میگین چرا فحش میدین، درسته داستان سکسیه و بعضی وقت ها ممکنه از منطق خارج بشه، ولی نه این که بیای از رو فیلم سوپر ۲ دقیقه ای که دیشب با هاش جق زدی کسشر بنویسی. اسمشو هم بزاری داستان سکسی.
من نیم لیتر نمیتونم بشاشم🤔
اون وقت نیم لیتر آب!!!😳
چرا تو همه ی داستان به در آوردن لباس میگین کندن؟!
کصکش مادرلنگی , نیم لیتر ازت آب اومد؟ لاشیه بی پدر و مادر اون نیم لیتر با دستمال کاغذی پاک نمیشه باید پمپ کَف کِش بندازی جمعش کنی , لاشی فیل به اون عظمتش نیم لیتر آب منی نداره اونوقت توی خلال دندون نیم لیتر آب میدی؟
یه مرد چینی رو تصور کن
یه مرد ژاپنی رو حالا تصور کن
تصور کردی؟
حالا یه مرد روس رو تصور کن
تصور کردی؟
حالا، کیر حمید معصومی نژاد توی باسنت🥲
بعد میگی فحش ندیم و دیس نکنیم خوب این کسشعرا چیه مینویسی بدون سروته نیم لیتر هم آب داری مردکه جقی