ماجراهای علی و مامانش (۲)

1400/12/01

...قسمت قبل

به نام خالق عشق و شهوت
تازه نمازم تمام شده بود داشتم جانمازم را جمع میکردم که صدای مامانم بلند شد علی جان علی جان کجایی پسرم داشتم از تعجب شاخ در میاوردم این مامان من هست که داره منو علی جان صدا میکنه نه دارم اشتباه میکنم که  یکدفعه در اتاقم باز شد
مامانم امد تو علی جون اینجایی چرا هرچی صدات میکنم جواب نمیدی اهان ببخشید پسر گلم داشتی نماز میخوندی افرین پسر مومن خوبم
هنگ کرده بودم انگار واقعا درست میشنیدم مامانم منو علی جان صدا میکرد و داشت بخاطر نماز خواندنم که همیشه از ترس مامان   با کلی نفرین کردنم میخواندم قربون صدقم میرفت سری دست زدم رو سرم ببینم واقعا از تعجب شاخ در نیاوردم که با صدای مامانم به خودم امدم

  • علی جان حواست کجاست رفتم جواب آزمایشت گرفتم نشون دکترت دادم خدای شکر مشکل جدی نیست دکتر جواب که دید گفت خانم حتما پسر خیلی خوب و با ایمانی تربیت کردید که تو این زمونه کم  پیدا میشه که پسرها اهل خود ارضایی و دوست دختر بازی نباشن همین جور که حدس میزدم پسرتون بخاطر اینکه ارضا نشده تراکم اسپرم تو بیضه هاش باعث دردش شده و با ی سری دارو که مینویسم و چندبار ارضا شدن حالش خوب میشه
    علی  جون تو باعث افتخارم هستی افرین گل پسر پاک و با ایمانم

_منم هاج و باج و با تعجب داشتم به مامانم نگاه میکردم و تو دلم میگفتم مامان بدبخت منو ببین خبر نداره که این گل پسرش که اینقدر داره بهش افتخار میکنه بدلیل دیدن سکس پسر با مادرش و تصور سکس با خودت مامان جونم این همه تحریک شدم و بخاطر نباختن تو مسابقه هرکی بیشتر جق بزنه بازنده میشه جق نزدم و دچار تخم درد شدم تو همین فکرها بودم که با صدای مامانم به خودم امدم
+علی جون حواست کجاست اصلا فهمیدی چی بهت گفتم

-اره اره فهمیدم مامانی من اگر پسر خوب و مومنی هستم بخاطر داشتن مامان مومن و با ایمانی چون شما هست که خوب تربیتم کرده
+افرین پسر گلم  و لبخندی از روی رضایت بر لبانش نشست و از اتاقم رفت بیرون
_ داشتم به حرفهای مامانم فکر میکردم که اگر واقعیت بفهمه چقدر ازم ناامید میشه و چه بلاهایی سرم میاره که یک دفعه شیطان وجودم یک ایده انداخت تو سرم
که الان که مامان اینقدر مهربون شده و دلیل تخم دردت هم دکتر بهش گفته چی هست بهترین وقت هست که با یک نقشه به مامانم و اون بدن خوش استیلش برسم
بله  بهترین کار این هست شب با داد و بیداد مامانم را بکشونم تو اتاقم و بهش بفهمونم تخمم درد میکنه و باید ارضا بشم که شاید دوباره  سینه های مامان خوشکلم را ببینم حتی شاید فراتر هم بشه رفت و کس و کون مامانی هم نصیبم بشه و مامان بزاره سینشم بخورم یا کس و کونش هم نشونم بده

یک لحظه به خودم امدم دیدم با فکر کردن به نقشم  کیرم حسابی سیخ شده  اره این بهترین کار هست تا بابام از ماموریت نیومده باید نقشم را عملی کنم امشب بعد اینکه خواهرم خوابید بهترین وقت اجرای نقشم هست

با هزار امید و آرزو و شهوت درونم بلخره  روز رو به شب رسوندم وقتی مطمن شدم خواهر کوچیکم خوابیده (از شانس خوب من خواب خواهرم حسابی سنگین هست جوری که صبح ها مامانم با دمپایی باید  از خواب بیدارش کنه)سری رفتم تو اتاقم ی شلوارک پام کردم که سیخ شدن کیرم را مامانم وقتی امد تو اتاقم ببینه و کارم راحتر بشه و خودش متوجه مشکل و دلیل اه و نالم بشه

همه چیز طبق نقشم داشت پیش میرفت خواهرم که فکر کنم داشت خواب هفت پادشاه میدید و مامانم مسواک زدنش تمام شد و میخواست بره تو اتاق خوابشون بخوابه که من با کلی هیجان و استرس اماده اجرای نقشم شدم
آی  مرد م از درد وای یکی بدادم برسه  وای درد میکنه داشتم بلند ناله میکردم که طبق انتظارم مامان حراصون در اتاقم باز کرد و گفت

  • چته علی چرا خونه را گذاشتی رو سرت چرا اینجوری ناله میکنی
  • مامان جونم ب دادم برس دارم میمیرم خیلی درد دارم
  • خدا  نکنه زبونت گاز بگیر دشمنت بمیره پسرم حالا بگو ببینم چی شده
  • سرم انداختم پایین و اشاره کردم به کیرم مامانی درد گرفته بازم
    +  خدا مرگم بده  که درد داری وای خدایا چیکار کنم بزار برات یک قرص مسکن که دکتر داده بیارم و بیام ی دعایی چیزی بخوانم ایشاالله آروم بشی
  • نه نه نه مامان تنهام نزار که تا بخوای بری بیای پسرت از دستت رفته و داره فانی رو را خواندم
  • خدا منو بکشه که نبینم پسرم اینجور درد داره میکشه خوب قرص نیارم چیکار کنم خوب بشی
  • (به وضوع میتونستم تو چهره مامانم آشفتگی و از رفتاراش دستپاچگیش را ببینم )دست مامانم را گرفتم و بهش فهموندم بشین کنارم و سرم را تو آغوشش گذاشتم  گفتم مامانی وجودت و مهرمادری میگن بهترین تسکین دهنده درد هست
  • الهی قربونت بشم پسرم سرتو بزار تو بغل مامانت
  • مامانم داشت با محبت ترین شکل ممکن نوازشم میکرد و سرم را میبوسید و زیر لب ی دعاهای میخوند و فوت میکرد  یک لحظه  از خودم و نقشم حالم بهم خورد اصلا فکرش نمیکردم مامانی اینقدر دوستم داشته باشه
    میخواستم بیخیال نقشه بشم که این شیطون درونم که از شهوت زیاد به وجود امده بود ی پس گردنی بهم زد و گفت اگر بیخیال نقشه بشی یک عمر باید حسرت این شب را بخوری و دیگه هیچ وقت به مامانت نمیرسی
    و این شد که دل رو زدم به دریا و همین جور که سرم تو بغل مامانم بود سعی کردم سرم رو به سینه های بزرگ مامانم بمالم که یک دفعه حس کردم دیگه صدای دعا خواندن های مامانم نمیاد و ساکت شده چشمام که باز کردم دیدم چشمان مامان دوخته شده به سمت کیر سیخ شده من و هیچی نمیگه جراتم بیشتر شده بود دست مامان رو گرفتم گذاشتم رو کیرم و دست خودمو گذاشتم از رو لباس روی سینه های درشت مامانم و یواش یواش داشتم میمالیدمشون
    حس کردم کلا مامان از این اتفاق ها حسابی شوکه شده و هیچ عکس العملی انجام نمیده صدای نالم دوباره بلند شد وای مامانی خیلی درد دارم ی کاری برام بکن خوب بشم
    مامان که انگار با صدای من از شوک در امده بود گفت
  • چیکار کنم علی چرا اخه این آلت تو اینقدر بلند شده تو چرا …
  • نگذاشتم حرف مامان تمام بشه و دوباره بهم گیر بده گفتم نمیدونم ی کاری کن مثل اون دفعه خوب بشم من دارم از درد میمیرم زود باش مامان جونم ی کاری کن وگرنه پسرت از دست میره ها
  • نگو دیگه این حرفو تو طوریت بشه من دق میکنم اصلا جواب باباتو چی بدم
  • پس زودتر ی کاری کن مامانی مگر خودت نگفتی دکتر گفته  ارضا بشم خوب میشم
  • اره اره دکتر همینو گفت خوب الان من باید چیکار کنم
  • مامانی همونجور که میدونی  چون خود ارضایی گناه هست و با دختری هم دوست نیستم پس همونجور که میگن دکترا محرم با مریض هستن تو هم الان دکتر من بشو مامانی منم که مریضم
  • هان چی، چی میگی چه دکتری من باید مثلا چیکار کنم علی
  • (الان مهمترین نقطه نقشه رسیده بودم نباید اشتباهی میکردم ترس و دل شوره  از عکس العمل مامان داشتم و میخواستم بیخیال بشم اما شهوت درونم ترس و حیا درونم را بلعید و بهم جرات و شهامت داد) به مامان گفتم یعنی لخت بشیم و کمک کنی که کامل ارضا بشم که از این درد لعنتی راحت بشم
    دل تو دلم نبود ببینم عکس العمل مامان چی هست هر لحظه انتظار داد زدن و نفرین کردن و حتی بزنه تو گوشم داشتم چند دقیقه گذشت خبری  نه از داد نه نفرینی نه کتکی نبود با استرس چشمام باز کردم دیدم مامان بی حرکت به زمین خیره شده و هیچ عکس العملی نداره فکر کنم از حرفم حسابی شوکش کرده بودم
    تو ذهنم شیطون درونم مدام میگفت علی این بهترین فرصت هست اگر کاری نکنی و از دستش بدی دیگه هیچ وقت همچین فرصتی قسمتت نمیشه و ی عمر حسرت میخوری پس مامانتو باید تو کار انجام شده بزاری
    این حرفا مدام تو ذهنم تکرار میشد و فکرم و حیام را تعطیل کرده بود و جاشو به شهوت داده بود که باعث ی شهامت عجیب تو وجودم شده بود که دیگه از مامانم نمیترسیدم و یکی از دستمام را از زیر لباس مامان رسوندم به سینه های درشتش و همزمان دست دیگم را از زیر دامن بلند مامانم که حالا که نشسته بود  یکم بالا  امده بود بردم و رو کس گرم مامانم گذاشتم و شروع کردم به آرومی مالیدن سینه و کس مامانی که یکفعه نمیدونم چی شد که مامان از شوک در امد و گفت
  • چیکار داری میکنی بی حیا پسر بی غیرت من مامانتم خجالتم نمیکشی
  • من که دیگه عقل از سرم پریده بود و رگ شهوتم حسابی باد کرده بود گفتم مامانی من درد دارم و تا با کسی سکس نکنم خوب نمیشم منم که جز تو کسی رو ندارم پس اذیتم نکن و کمک کن دردم خوب بشه
  • گمشو پسر بی شرم دستت در بیار
  • مامان میخواست بلند بشه اما اگر بلند میشد دیگه هیچ وقت به سکس با  مامانم نمیرسیدم و اون وقت سکس نکرده باید منتظر هر بلایی از جانب مامان  باشم آش نخورده دهن سوخته میشد  پس با تمام  قدرتم  مامان که رو تخت نشسته بود هل دادم و انگار دیوانه ها بلند شدم و خودمو انداختم رو بدن مامانم و لباس و سوتینش زدم بالا و مثل گرسنه ها که از قعطی امدن شروع به خوردن سینه های مامانم کردم خوشمزه ترین مزه دنیا را برام داشت
    همینجور که تکون میخوردم و مشغول خوردن سینه های مامانم بودم کیر سیخ شدم سر خورد و رفت لای پای مامانم وای حتی از رو شورتش هم گرمای کس مامان رو کیرم حس میکردم
    مامان دوباره شروع به نفرین کردن خودش و من میکرد داشت تقلا میکرد منو از رو خودش کنار بزنه و بلند بشه
    اما شهوت انگار گوشم رو کر کرده بود و زورم را چندین برابر
    با تمام توانم بدنم را رو بدن مامان انداخته بودم و داشتم از خوردن بهترین ممه های دنیا تو ابرها سیر میکردم که متوجه شدم مامان دیگه تقلا نمیکنه بلند بشه دیدم دستاش گذاشته رو صورتش و داره گریه میکنه دلم براش سوخت ولی این
    شهوتم نمیزاشت بیخیال بشم و میگفت دیگه مامان خودشو  کامل در اختیارت  گذاشته که باهاش حال کنی
    منم که بی جنبه تر از این حرفا بودم دامن مامان کامل زدم بالا خواستم شورت مامان رو در بیارم که یکدفعه دست گذاشت رو شورتش و با صدای همراه با  بغض و خفیف گفت علی خواهش میکنم این دیگه نه کاری نکن دیگه هیج وقت نتونیم تو صورت همدیگه نگاه کنیم
    وقتی دیدم حال مامان اینقدر خرابه و اینجوری ملتمسانه میخواد کاری با کس ش نداشته باشم دیگه بیخیال در اوردن شورتش شدم و کیرم را دوباره وسط پای مامان کردم و شروع  به تلنبه زدن کردم  داغ بودن کس مامان حتی از زیر شورتش رو کیرم حس میکردم و بهم  لذت وصف نشدنی میداد و همزمان داشتم از سر سینه های مامانی کام میگرفتم و با ولع تمام میخوردم و  با کیرم لاپایی میزدم اینقدر بهم حال داده بود و هیجانی شده بودم که دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و  بشدت و لذت غیر قابل توصیفی ارضا شدم

وای ببین بازم کار دسته خودت دادی تو که جنبه نداری غلط میکنی فیلم میبینی این شب چندمت هست که خودتو خراب میکنی بازم لباسهات نجس شد امروز دیگه روت میشه  جلو مامانت بری حمام غسل کنی

اره بازم صدای وجدانم بود که دوباره بعد از ارضا شدنم تو خواب بخاطر دیدن  خواب های سکسی با مامانم داشت سرزنشم میکرد
حسابی از دست خودم عصبانی و کلافه شده بودم و فحش ارسلان میدادم که این چه فیلمی بود برامون فرستادی دیگه جرات نمیکنم حتی بخوابم
نشد بخوابم و خواب سکس با مامانم نبینم و هردفعه خودمو خراب نکنم آبروم جلو مامانم رفته هرصبح بخوام برم حمام
کاسه چ کنم چ کنم دستم گرفته بودم که امروز دیگه به چه بهونه برم حمام که صدای مامان بلند شد
علی زلیل شده  زود باش بلند شو باز مدرسه ات دیر میشه

ادامه دارد …

نوشته: موبان دختر آریایی


👍 52
👎 32
263301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

860149
2022-02-20 01:32:28 +0330 +0330

ادم برا کمرش از جیبش مایه میزاره نه از ناموس خدش
عجب بی غیرتی هستی…
ولی در کل هر دوتا داستانهات کیرمو شق کرد و جدا از سکس با محارم داستان خبی بود:)


860157
2022-02-20 01:58:15 +0330 +0330

داستان و تا جایی خوندم که گفتی مادرم مذهبی و … قسمت قبل
خب معلومه یه دیوث چاقال از روی قصد این داستان و نوشته
داستانی که سر عناد داره رو دوست ندارم … بی ناموس بیغیرت ندوست ،

5 ❤️

860162
2022-02-20 02:07:30 +0330 +0330

موبان عزیز فرق اون قسمت با قسمت جدید فاصله از فرش تا عرش،قسمت قبل خیلی زیبا و روان بود ولی متاسفانه این قسمت چنگی ب دل نزد ،البته این نظر شخصی خودمه .

6 ❤️

860168
2022-02-20 02:22:04 +0330 +0330

خوبه ادامه بده 👍

1 ❤️

860179
2022-02-20 02:44:54 +0330 +0330

بلاخره ادامشو نوشتی👌
یکم زود اپ کن

2 ❤️

860199
2022-02-20 06:27:50 +0330 +0330

خیال پردازی و صحنه آرایی خوبی داره.ولی ارتباط با مادر خیلی مسخره و غیر واقعی هستش.در ضمن شخصیت مادر یک احمق واقعی ترسیم شده.به شعور خوانندگان احترام بزار.اینکه یک مادر بچش رو علی جان خطاب کنه واقعا تعجب داره؟

4 ❤️

860206
2022-02-20 07:51:08 +0330 +0330

فقط آمدم در. جواب کسی که در مورد اصطلاح شق درد حرف زده بگم شما هنوز تجربه نداری وقتی یا کسی مقداری معاشقه کنی‌و در حالی که کیر جنابعالی شق شده و برای تلمبه زدن یا ساک زدن خانم آماده شده ناگهان‌همه چیز و رول کنی چند لحظه بعد چنان تخم دردی میاد سراغت گه با گون خ‌وقت آواز سر بدی ازر درد شدید .

3 ❤️

860219
2022-02-20 12:30:58 +0330 +0330

با خوندن این داستان یاد کمیک کمک مادرانه افتادم چقد قشنگ کپی برابر اصل اون بود😂😂😂😂

0 ❤️

860246
2022-02-20 17:22:58 +0330 +0330

عجب ح ر و م زا ده ای هستی بیار مامانتا من ب ک ن م تو هم بشین ج غ بزن

0 ❤️

860247
2022-02-20 17:31:17 +0330 +0330

ارزش خوندن داره بچه ها؟🤔

0 ❤️

860268
2022-02-20 21:01:07 +0330 +0330

جالب بود

1 ❤️

860280
2022-02-20 22:36:10 +0330 +0330

گمونم بعضیا نمیخوان بفهمن جریان چی بود!
صرفاً جهت اطلاع:
در واقع تمام جریانات این دو اپیزود رو نویسنده خواب میدیده و اگه اون دسته‌ی مذکور که کامنت گذاشتن، این موضوع رو فهمیده بودن اینطوری انتقاد نمیکردن!
کاری با تابو و محارمش و فلان ندارم؛ اما خوب تهشو جمع کردی و اگرم غیر از این بود به توانایی تصویرسازیت شک میکردم…
اما الان میگم استعداد خوبی داری و سعی کن موضوعات عوام پسند بنویسی و بدرخشی…
موفق باشی دوست عزیز🌹

3 ❤️

860354
2022-02-21 16:04:58 +0330 +0330

خوبه ادامه بده

2 ❤️

860575
2022-02-23 00:49:04 +0330 +0330

مغزت و قلمت یه چیز جالبی توش پیدا میشه،ادامه بده ببینیم چی در میاد از این داستانت
موفق باشی

2 ❤️

860577
2022-02-23 01:05:31 +0330 +0330

طنز بود بیشتر از خنده جر خوردم

2 ❤️

860778
2022-02-24 08:36:01 +0330 +0330

کاری به محارم بودن داستان ندارم . ولی بیشتر به طنز میخوره

1 ❤️

860972
2022-02-25 15:04:58 +0330 +0330

کدوم آزمایش نشون میده که طرف خودارضایی میکنه؟ اسم آزمایش چیه؟

0 ❤️

861020
2022-02-26 00:47:43 +0330 +0330

منتظر ادامه اش هستیم
لطفا ناتموم نذاری

2 ❤️

861040
2022-02-26 01:33:41 +0330 +0330

مادر مذهبی، پسر مذهبی، مادر از خدا خاسته، و…

رکن اصلی داستان نویسی یک جقی عقده ای…

0 ❤️

861234
2022-02-27 03:14:58 +0330 +0330

سریع اپ کن بانو👏

2 ❤️

861698
2022-03-02 02:05:17 +0330 +0330

نویسنده عزیز اپ نشد هنوز 😕

2 ❤️

861756
2022-03-02 10:10:03 +0330 +0330

خوب بود و متاسفم که خیلیا اصلا نفهمیدند داستان چی بود و نظر دادند

2 ❤️

861872
2022-03-03 01:54:24 +0330 +0330

حتی حیوانات هم با محارم انهم متدر چنین کاری نمیکنند نه از یک طرف علی جان خودشرو جای ولی تخمی روسیشون سید علی گدا جازده ازونطرف مادر میخوابه بگه لاپایی بزن گمشو مزخرف

0 ❤️

861893
2022-03-03 03:08:00 +0330 +0330

داستان خوبه ولی دیر اپ کردنشون نمی‌دونم واسه چیه درک میکنم شما هم درگیری ولی به فکر خوانندهای داستان باش نوشتن اگر فیلم بود یه چی اونم تازه هفته یکی اپ میشد خلاص این یه نوشتنه الان ۱۱روز گذشته چی شد دیگه داستان عالیه داره پیش می‌ره الکی نمی‌رسه به سکس یه دفعه تموم بشه بره سعی کن همینطوری بری جلو فقط بیشتر از همه چی اول رو زود اپ کردن قسمتا تمرکز کن بعدش روی داستانت از خطی که الان داره حرکت می‌کنه توش خارج نشه

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها