سلام داستان واقعی نیست اما میخوام واقعیش کنم ، اسمم رو تغییر میدم اما باقی اسم ها واقعیه ، داستان تقریبا کوتاه هست و صرفا برای جق سریع
امیدوارم زن داداش سکسی من اینو بخونه و بدونه خیلی تو کفشم
اینم بگم که نصف راهو رفتم و مونده یه سری نخ دادنش واسه نهایی شدن عملیات
من محمدم ۲۲ سالمه قد ۱۸۳ وزن ۸۲ و هیکلی و بر و روی خوبی دارم با پوست سبزه ، کیرمم ۱۵ سانته ، زن داداش خوشگلم اسمش آرزو هست ۲۵ سالشه و قد ۱۷۳ و حدودا ۶۵ وزنشه و کاملا پوستش سفید و چشای سبز خاکستری ، کون جمع و جوری داره و هرکی میدیدش میتونست باهاش فانتزی کردن بسازه
از اونجا که ما توی خونه دو طبقه زندگی میکنیم ، زن داداشم و داداشم پایین و من با پدر مادرم طبقه بالا زندگی میکنیم .
مدتی بود که آرزو خیلی راحت بود جلوم و حتی وقتی داداشم پیشمون بود باهام صحبت راحتی میکرد و از دوست پسر و اینا باهام حرف میزد ، همیشه باهم بازی میکنیم و لباسای کوتاه جلوم میپوشید و خیلی به حجاب اهمیت نمیداد ، وقتی دید که داداشم روی رفتاراش حساس نیست دیگه راحت میگشت و گاها شلوارک و آستین کوتاه میپوشید ( حتی فکرشم شقم میکنه از بس تو کفشم ) باهم خیلی راحت بودیم و حتی گاهی سر میذاشت رو شونم و واسم از خاطره ها تعریف میکرد جلو شوهرش و پدر مادرم
وقتایی هم که میخواستیم بریم مراسم عروسی توی تالار منو صدا میزد که برم لباسشو بررسی کنم و نظر بدم که خوبه یا نه . لباسایی که واسه مراسم عروسی میپوشید محششششررر بود ، کصصصص تمام به معنا بود ، همیشه شق میشدم وقتی میدیدمش واسه همین وقتی اسمشو روی زبونش میشنیدم هوام عوض میشد و دلم براش غش میرفت ، البته بگم که تقصیر داداش عزیز ولی بیغیرتمه که زنشو اینجور کص میکرد که منم تو کفش باشم اما آرزو جونم معلومه دوسم داره
با شوهرش رابطه ی خوبی نداشت واسه همین دنبال موقعیت بودم که مخش کنم
به هر حال یع روز که داداشم سرکار بود و پدر و مادرمم بیرون بودن، آرزو بهم زنگ زد که برم پیشش باهم یه دست پاسور بازی کنیم ( اینم بگم که خیلی حرفه ایه تو پاسور ) خلاصه وقتی رفتم داخل خونش ، چشام چارتا شد ، یه لباس یه دست کوتاه قرمز که فقط چهار بند انگشت کونشو میپوشوند و نصف سینه های انگوری خوشگلی بیرون بود ، پاهاش و رونش سفید بود و حتی یه تار مو روش نبود ، باهاش راحت بودم گفتم جووون چه دافی شدی خوشگله ، اونم خندید گفت منم بخاطر تو اینو تنم کردم عشقم . وقتی گفت عشقم تو هوا بودم ، با خودم گفته همین الان موقعشه باید تا تنور داغه بچسبم ، رفتم سمتش ، یکم جا خورد که دارم یهویی میرم سمتش اما امونش ندادم چیزی بگه و دست انداختم دور کمرش و شروع کردم به خوردن لبای همیشه ماتیک دار قرمزش ، اونم دیگه خودشو ول کرد و شروع کرد به خوردن و یه پا شو آورد بالا و با دستم پای لخت سکسی سفیدشو گرفتم تو دستام و میمالیدمش و فشار میدادم و کیرم آروم آروم داشت شق میشد .
انگشتمو از لای پاش رسوندم به کصش فهمیدم که شورتم نپوشیده و لاپاش خیس خیسه و عزیزدلم میخواسته همین امروز بهم بده که جرش بدم . لبامو از جدا کردم و زل زدم تو چشاش و بهش گفتم دوست دارم ، اونم یه لبخند شیطونی زد و بهم گفتم منم دوست دارم امیر ، نمیدونستم دیگه چیکار کنم که باهات حال کنم . کیرمو دید که شق شده از زیر شلوار . از اونجا که منم شورت نپوشیدم کامل از رو شلوار معلوم بود و شروع کرد به کندن شلوارم و کیرم شق افتاد جلو چشماش . نشست رو زانو و یه دست آورد روش و شروع کرد به خوردنش ، با ولع میخورد و منو به اوج میرسوند منم دست میبردم توی موهای نازش و گاهی با چشماش بالا رو نگاه میکرد و اون لبخند نازشو میدیدم و بیشتر دلم غش میرفت .
تا دو دقیقه برام خورد و دیگه طاقت نداشتم میخواستم بکنمش واسه همین بعد موهاشو گرفتم و سرشو بالا آوردم لباشو خوردم ، با دو دست پاهاشو گرفتم بلند کردم و با همون لباس که تنش بود کیرمو جا کردم تو کصش و آروم فشار دادم تو. همیشه دوست داشتم با همچین لباسی بکنمش . یه جیغ ریز زد و چشاش حلقه اشک زده بود انگار منو از شوهرش بیشتر میخواست . به آرزوم رسیده بودم و کیرم توی کص قشنگش بود.یکم نگه داشتم و بعد آروم شروع کردم به تلمبه زدن ، صداش داشت یواش یواش بلند میشد و رو کمرم آروم چنگ مینداخت و لب و تو لب بودیم و لحظه ای لباشو رو لبم برنمیداشت ، تلمبه ها رو تندتر کردم و میکوبیدم تو کصش و گه گاه ناله میکرد رو و خنده ی ریز میزد ، دوباره لباشو خوردم و محکم کیرمو میکوبوندم تو کصش و تا دو دیقه کوبیدم پشت سر هم ، بعد گذاشتمش پایین و دستشو گرفتم بردم تو اتاق انداختمش رو تخت دو نفره اونو داداشم ، به حالت داگی قرارش دادم و رفتم از تو کشوی کمد وازلین آوردم و مالوندم رو کونش و توشو مالوندم ، اونم آروم میگفت کیر میخوام کیرتو بکن داخل ، سر کیرمو گرفتم و آروم بردم داخل ، تنگ بود اما یواش یواش جا شد و اونم آروم آروم ناله میکرد ، یکم توی کونش عقب جلو کردم که باز شه وقتی گشاد شد شروع کردم عقب جلو کردن و تلمبه زدن ، با سرعت کم داشتم میکوبیدم توی کون خوش فرمش و اونم آه و ناله میکرد و لذت میبرد ، کمرم سفت بود و به این راحتیا ابم نمیومد و تا جایی که تونستم تلمبه زدم و اونم میگفت محمد عاشقتم دوست دارم از این به بعد بکنم تویی . تا پنج دیقع تلمبه میزدم که آرزو ارضا شد و دراز کشید رو تخت و منم دراز کشیدم روش و همون لحظه کیرمو کردم تو کسش و لبامو گذاشتم رو لباش و بازم شروع کردم به تلبمه زدن . سرعتمو زیاد کردم و اونم با یه حال خماری ناله میکرد و انگار جونی نداشت خودشو تکون بده و بعد یه دقیقه تلمبه زدن چشاش وا شد و جون گرفت و پاهای نازشو پشت کمرم قفل کرد. تلمبه هامو محکم کردم و هی میکوبیدم توی کصش و داشت جر میخورد و داد میزد میگفت منو بکننننن محمد منم عین تشنه های کص محکم تلمبه میزدم و بعد سه دیقه داشت ابم میومد و بهش گفتم داره میاد ولی پاهاشو محکم قفل کرد ، خواستم ازش جدا شدم که نذاشت و کل ابم ریخت تو کصش . دراز شدم تو بغلش و شروع کردیم به لب خوردن . بهش گفتم چرا این کارو کردی گفت که من میخوام پسرم از تو باشه نه داداش بیغیرتت .
بعد از اون هر دو روز یکبار که داداشم تمام وقت سر کار میبود ، وقتایی که پدر مادرمم خونه نبودن میرفتم میکردمش و وقتی هم بودن میبردمش بیرون تو ماشین میکردمش و بهونش هم این بود که میره بیرون پیش دوستاش.
الان ۵ ماه گذشته و جواب آزمایش حاملگیش اومده که دختره و داداشمم که هفته ای یه بار به زور میکردش هم تعجب کرده
امیدوارم خوشتون اومده باشه و تقریبا طولانی شد داستان .
مخلص شما جقیا
جوکر
نوشته: Joker
خوبه آرزو بر جوانان کون نیست ، جنده است
تو از اونایی که تا یکی بهت لبخند میزنه میگی این بهم نظر داره
داستانت چون واقعیت نبود خوب بود ، سایز معمولی کیرت نشون میده که از داستان های بقیه درس گرفتی ، رویای کردنش با اون لباس فوق سکسی شب و روزت وگرفته ، فانتزی خفنیه شاید اکثرمون از این قسم فانتزیا داشته باشیم . اما … برای نوشتن یک داستان پر کشش و جذاب خیلی تند تند همه ی داستان و نوشتی روند داستان داشت میدوید که به قسمت سکس برسه و تموم شه ، خلاقیت هم اصلا توش نبود ، در ضمن حتی تو فانتزیات هم راحت از کون کردی ، انقدرام که فکرمیکنی راحت نیست .
مشخصه پشم کوصشم حسابت نمیکنه توی جقی هم توهم زدی که دیوونه کیرت شده و تا بهت کوص نده اروم نمیگیگیره نقش اون داداش کس مغزت چیه که زن جندش فقط با تو میلاسه و کصش وول میزنه ولی مطمئن باش یه روز رو همون تختی که گفتی توسط داداشت مورد تجاوز قرار میگیری تا از این خیالا نبافی
اگه میخوای داستان رو واقعی کنی …از شومبولت یه کپی بگیر بده داداشت زیرش امضا کنه ببر بده دفتر خونه ثبت باسند برابر بزن …کصخل شورت دزد
امیر یا محمد مساله این است
چقدر فامیلاتون راحت بهتون کس میدن
ما خودمون میگاییم تا مثلا دختردایی پسرعمومون رو جور می کنیم
حتی گاهی سر میذاشت رو شونم و واسم از خاطره ها تعریف میکرد جلو شوهرش و پدر مادرم
فرزندم حتی در قبائل اسکیمو هم که همخوابی زن با مردان دیگه خیانت محسوب نمیشه، به این درجه از شعور رسیدن که لااقل در حضور شوهر یا خانواده، سرشون رو روی شونه یه مرد متوهم نگذارن
آدمین گرامی، به داد اسلام برسید، به داد شهوانی برسید
اولش امیر بود، یهو محممد شد… خر جقی برو جق بزن
در مورد داداشت داشتی داستان مینوشتی یا در مورد صدام حسین. وجدان داری اصلا ؟ برادرته میفهمی برادر … واقعا متاسفم برات
آخه اولش میگی اسمم محمد بعد وسط داستان میگی من عاشقتم امیر اول تکلیف اسم رو روشن کن نکنه گذاشتی اگه خوند بفهمه تو برادر شوهری 😉
بهم گفتم منم دوست دارم امیر
میگفت محمد عاشقتم دوست دارم
چیشد دقیقا از امیریباره به محمد تغییر کردی 😂😂
خب اسگل پلشت کونی( امیرومحمد) کیراعضای شهوانی ازپهناتوکونت که کمترجق بزنی ستون چراغ برق درخونتون توکونت که کم دروغ بگی دیگه میذارم به بقیه هم برسه…
تو تمام کردی تمام کارا رو مونده آخر کردنش
یاد اون فیلمه افتادم که زنه رفت مشورت واسه انتخاب تخصص چی انتخاب کنه آخر معلوم شد دیپلم کنکورم هیچی و همه توهمات هست پسر جان اون زن احمق داداشت و داداشت تو رو آدم حساب کردن گفتن تو برادری و برادر ندونستن بی جنبه بیغیرتی ولی احتمالا توهم گاییدن کون خواهرتم داری
برو بیرون بگرد دختری رفیقی نشد جنده بکن تا بفهمی کون گاییدن چطور و دفعه اول طولانی کردی سریع جون گرفت و سه دقیقه ای آمد آبت
عجب مگه داریم مگه میشه
اگه داداشت بی غیرت هست تو چی هستی ! که الان به ناموس داداش بی غیرتت چشم داری!فقط می تونم بگم کمتر بزن
گیریم داداش تو بی غیرت. الان تو چی حساب میشی که به ناموس داداش بی غیرتت چشم داری!