اسم من سهیله 20 سالمه و دانشجو هستم. ما تو خانواده نسبتا مذهبی زندگی می کنیم که حرمت ها در اون رعایت می شه!!!
پسر خالم 28 سالشه و 3 ساله ازدواج کرده و زنشم 24 سالشه.بر خلاف خانواده ما ، سارا خانوم(اسم مستعار زن پسر خالم ) یه خورده راحت تره و همیشه تو مهمونی ها لباس های خوشکل (نه سکسی ) ولی شهوت انگیز می پوشه و ما هم بعد مهمونی تو خیال از خجالتشون در میایم.
اما داستان اصلی بر میگرده به 1 سال پیش که ما همگی شمال بودیم تو مرداد ماه که جواب کنکور من اومد و من یه رشته خوب تو دانشگاه تهران قبول شدم.
ما برای اینکه خرجمون کمتر بشه برای 8 نفری که بودیم یک ویلا گرفته بودیم و سارا خانوم شبها خیلی راحت می شدن و من هم دلی از عزا در می آوردم!!!
تا اینکه روزی که جواب کنکور رو می خواستن بدن من سویچ ماشین رو از بابام گرفتم تا به کافی نت برم و نتایج رو ببینم،وقتی می خواستم برم دیدم سارا خانوم با یه لباس خوشگل اومد و گفت من هم چند تا خرید دارم ، داری می ری من رو هم ببر ، من هم از خدا خواسته گفتم در خدمتم، با خودم گفتم باید یه جوری خودم و خالی کنم ولی تا اون موقع حتی با هیچ دختری حرف هم نزده بودم و خیلی خجالت می کشیدم ، خلاصه به خودم گفتم بی خیال شو!!!
توی راه درباره عشق ازم پرسید ؛ می خواست بدونه با دختری دوست هستم یا نه و تا حالا عاشق شدم یانه ؟ منم بهش گفتم تا حالا با هیچ دختری حرف نزدم و از این حرفا ولی حرف زدنش کیرم رو حسابی راست کرده بود اما انقدر استرس نتیجه کنکور رو داشتم که وقتی پیاده شدم فهمیدم و سارا خانوم هم یه چیزایی دیده بود ، منم فهمیدم ولی اصلا به روی خودم نیاوردم و گذاشتم قشنگ نظاره کنه ؛ خلاصه رسیدیم به کافی نت و جواب کنکور رو گرفتم و کلی تو کونم عروسی بود که سارا خانوم گفت باید یه شیرینی تپل بدی ! منم قبول کردم و گفتم اولین شیرینی فروشی برا همه شیرینی می گیرم !!! ولی سارا یه لبخندی زد و گفت اون که به جای خود شیرینی ما یه چیز دیگست !!
خیلی تعجب کردم گفتم شیرینی دیگه ای می خوایید ؟ دوباره یه لبخند شیطنت آمیز کرد و گفت شیرینی ما محفوظه,از اون لبخند ها حسابی شهوتی شده بودم و دنبال شیرینی فروشی بودم که یه چیزی بهم گفت که دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم.
ازم پرسید نظرت راجع به سکس چیه ؟
قلبم شروع کرد به زدن !! اصلا باورم نمیشد!انگار لال شده بودم
دوباره سوالشو پرسید،، این بار دلمو زدم به دریا گفتم بلاخره یه چیزی می شه دیگه!!!
گفتم خیلی دوست دارم تجربش کنم ( قلبم داشت می زد بیرون )
که با همون لبخنداش گفت با کی ؟
دیگه داشتم میمردم، گفتم یه چیزی بگم ناراحت نمیشی!!
گفت نه منتظرم ، بگو دیگه !
گفتم باشما ، اینو که گفتم رفتم کنار جاده و ترمز کردم
تو دلم آشوب بود که الان چی می گه !!!
گفت یعنی می خوای همین جا شیرینی مو بدی ؟
تازه شصتم خبردار شد که خانوم از من طالب تره
گفتم هر جا شما بگید !!!
همون جا دستشو رو کیر ورم کردم گذاشت ؛ انگار دنیارو بهم داده بودن
یه نگاه به صورتش کردم و یه لب جانانه که هر شب تو خیال ازش می گرفتم اینبار واقعیشو گرفتم
هم زمان یه دستم از رو شلوار رو کسش بود و یه دستم رو سینه چپش و اونم یه دستش رو گردنم بود و لبمو رو لباش فشار میداد یه دستشم تو شلوار من داشت با کیرم بازی می کرد
چند دقیقه ای همینجوری بهم ور رفتیم ولی نمی تونستیم زیاد طولش بدیم چون مشکوک می شدن که چرا دیر کردیم منم با اینکه داشتم از شهوت می مردم ولی گفتم بقیه شیرینیت باشه تهران و سارا هم بهم گفت یه روز که شوهرش می ره ماموریت خبرم میکنه تا بقیه شیرینیشو بهش بدم .
در قسمت بعد ادامه ماجرا تو خونه سارا جون رو براتون می فرستم.
باتشکر از اینکه داستان رو خوندید.
نوشته: m.m
1:چرافکرميکني ما اسکليم،که هرچي توي اوکله پوکت که ميگذره روبايدباورکنيم2:پسرخاله ات کجامرده بودکه زن جنده اش باتوبره خريدحتمااونهم رفته بوده کون بده3:بادخترهيچ دختري حرف نزده بودي وخجالت ميکشيدي يهو کس کردي خيلي باحالي4:بروکونييييييييييييييييييي
ای خدااااااااااااااااااااا آخه دیوونه ببخشید آخه دیوونه ها چه دلیلی داره که زن پسر خالت تو اولین صحبتش درباره سکس ازت سوال بپرسه ؟؟؟؟؟؟؟تقصری توم نیست همه داستانا اینجوری شدن.
دوست عزیز ریدن فرایندی است که چندیست در میان نویسندگان داستان های شهوانی رواج یافته. و دست بر قضا شما هم به این جمع بزرگ پیوستید. به زبان ساده تر ریییییییدیییی برادرم ریدی با این داستانت!!!
“هم زمان یه دستم از رو شلوار رو کسش بود و یه دستم رو سینه چپش و اونم یه دستش رو گردنم بود و لبمو رو لباش فشار میداد یه دستشم تو شلوار من داشت با کیرم بازی می کرد” این که شد هزار دستان!!! شماها انسانین , حشره این؟؟؟
اونی رو که ما فرض کردی خودتی!!! بله
حيف که روزگارمون افتاده به يه مشت کوس بوق ملنگ که فکر ميکنن داستان نويسی هم مثل همون جق زدنشونه که چشماشون رو ببندن برينن رو کاغذ… آخه کس ملاغ اينهم شد داستان که می کنيش دوقسمت؟
کيرم تو تاريخ تولدت :D
این کسو شعرا چیه بابا نوشتی؟بهتره بری کونتو بدی تا داستان بنویسی.
خانواده ما خیلی مذهبین…تو مهمونیامون زنا پوشیه میزنن با شرت و کرست…تو یکی از مهمونیا رو کرست سارا خانوم خودم عکس یه پسری بود که داشت زن پسرخالشو میکرد…من فهمیدم داره چراغ میده بهم…یه روز که جوابای کنکور اومده بود و من رشته ی کس شناسی قبول شده بودم با سارا جونم تو ماشین تنها بودیم…سارا میخواست یه چیزاییو به من بفهمونه…گفت الان تو کس منو میشناسی؟من گفتم برای چی؟گفت مگه رشتت کس شناسی نیست؟گفتم چرا…ولی من نفهمیدم منظورش چیه…گفت حالا که کس شناسی قبول شدی کیرینی بهم چی میدی…گفتم کیرینی یا شیرینی؟اشاره کرد به کیرم گفت کیرینی…کشیدم پایین جولو داشبورد خامه گرفته بودم ریختم رو کیرم که خواب بود گفتم کیرینی خامه ای میخوری؟گفت دوست ندارم…خامه هاشو پاک کردم بعد کیرمو لوله کردم گفتم رولت؟گفت نه…شقش کردم گفتم زبون؟گفت که دوست داره…کسشو گرفت جولو صورتم گفت میشناسیش؟گفتم خیلی اشناست…یادم اومد که تو یکی از مهمونیای مذهبیمون یه لباس حشری کننده پوشیده بود…کسشو اونجا دیده بودم…بعد زبونمو کردم تو کسشو این قسمت تموم شد(به یاد سوباسا که موقع برگردون زدن رو اسمون تموم میشد)
دیدن؟خیانت؟چرا؟مگه کیر با کیر یا کس با کس چه فرقی داره؟بابا متاهل شدین یه 2 زار متاهدم باشین
چون خودم ازش صربه خوردم .همش خیانت.به ک میتونی اعتماد کنی؟سارا یادم رفت تولدت مبارک.
حتما موقع نوشتنه این کسشعرا داشتی به یاده سارا که اصلا تخمکشم حسابت نمیکنه جلق میزدی
ما هم کس خل باور کردیم
و این گونه شد که ما خر شدیم!
از اونجا که خانم پسر خاله ات جنده تشریف دارن کاندم یادت نره !!!
:^o
اقا یاخانم
paradisesta
اصلاحیت صد شرف داشت به داستان ممنون
حضرت اقای کس مغز اگه میخواستی داستان ننتو تغریف کنی چرا از اول نمیگی و مچسبونیش به زن پسرخاله بدبختت دوتا تخمام تو سوراخا دماغت اگه دورغ گفته باشی جقو[(
gheisar jan dadash mn pesaram…babate nazaretam mamnun…RIZIO 16 ghorbunet aziz ;) ;) ;)
حتما بعده جق زدنت نوشتی تخمی بود
کس نوشتی که کیری
آخه کسی تا حال با دختر خایه نکرده حرف بزنه از کجا میتونه زن پسرخالشو راضی کنه
تازه مثل سگ از دختر میترسه چه برسه به پسرخالش
زنتو بگادادی چون پسرخالت کونش میزاره
Akh ghorbunet beram ba nazare nanazet,jigaram hal umad
باهیچ دختری صحبت هم نکرده بوده بنده خدا
ازاونجایی ک زن پسر خاله ادم بادرک شعوری بوده گفته این ک عرضه نداره خودم بهش بگم شاید بعله رو بگیرم واخرشم ی بار پرسیده ورفتی گل چیدی وبرای بار دوم گفتی با اجازه خودت بعلله
اخه کیر خرس قطبی توکونت مارو چی فرض کردی کیر موز تو کون اون خانمی ک تو کف تو باشه
کون تپل … تو که یه رشته خوب تو دانشگاه تهران قبول شدی پس چرا دلی از “غزا” در اوردی … ریدم تو مخت “غذا” … ان کلفت
تو درمورد ما چی فکر کردی زن شوهردا بیاد به راحتی پا بده
اخه حیف فشامون کیری
اصلا کیرم تو جد و ابا کسی ک از ب بعد تو داستانش بگه فلانی جلو من راحته
همه ی زنها هم ازشون راجع به اینکه دوس دختر دارن یانه؟
تا حالا سکی کردند یانه؟
و ی جورایی ام شیدای اینا شدن که نگووووو
ای …
خیلی مواظب باش اینطور که تو تعریف کردی احتمالا فرمان ماشین رفته بوده توی کونت که مزاحم نشده