من و رفیقم و ماجرای زنامون

1402/01/17

سلام من بهمنم 35 سالمه.زنم سارا 32 سالشه.یه زن سفید و خوشگل که پاهای پر و کون تپل و سینه های بزرگی داره.
من یه رفیقی دارم به اسم رضا که از اون دختر بازای تیر بود ولی بعد از ازدواج من و سارا با دختر خاله سارا ازدواج کرد که این موضوع باعث شد رفت و آمدمون بیشتر باشه با هم.رضا رفیقم همسن منه و دخترخاله سارا که اسمش زهراست همسن سارا.
زهرا از لحاظ زیبایی و هیکل اصلا به سارا نمیرسید.
ما الان دو تا بچه داریم و رضا اینا یه بچه. اما ماجرا برمیگرده 6-7 سال پیش که تازه ازدواج کرده بودیم:
داشتم میگفتم:
زنا همشون ذاتا شیطنت دارن
ولی جوری رفتار میکنن که الهه پاکی ان
من یه رفیق داشتم
اون اوایل که ازدواج کرده بودم رفت دخترخاله زنمو گرفت
زنم و دخترخالش هم که رفیق بودن با هم‌ باعث شد رابطمون خیلی با هم نزدیکتر بشه
از همون اول چشمش دنبال سارا بود معلوم بود
کلا دخترباز بود
زنامون راحت بودن جلوی ما ولی حجابو داشتن
در حد شال و دامن
بلوز هم نهایت آستین سه ربع
این رفیق من چون از بچگی باهام دوست بود من روش فکر بدی نمیکردم که بخواد منو دور بزنه
بعد فهمیدم رفته دخترخاله زنمو گرفته که نزدیک به ما بمونه
البته بعد ها
به هیچکس رحم نمیکرد زندایی خودشو کرده بود
ولی فکر نمیکردم با من بخواد این کارو کنه
زن من خیلی از زنش سر تره
خوشگل و سفید و تو پر
زنم موقعی که اینا میومدن خب دامن میپوشید و زیر دامن معمولا چیزی نمیپوشید به جز یه شرت
راه که میرفت دامنش بالا میومد ساق پاهاش معلوم میشد
زن اون هم همینطوری بود ولی چون زن خودم خوشگلتره واسم جذابیتی نداشت
اونا از ما زودتر بچه دار شدن
زنش حامله شد
همچنان رفت و آمد میکردن
تا اینکه زنش رسید ماه چهارم کم کم دیگه رفیقم سکس نداشت
زنش خیلی از شبا خونه ما میموند
رفیقم دیگه کصخل شده بود هی میگفت فشار میاد بهش
تا زنش فارغ شد
بازم دو ماه باهاش کاری نکرد تا حالش کامل خوب شه
و تو این مدت نظرش بیشتر جلب سارا شده بود
همه جوره دیدش میزد منم دلم واسش میسوخت چیزی نمیگفتم
میگفتم با نگاه که نمیخوردش
تا اینکه زد به سرش
شروع کرد پیش من از سکس ضربدری و اینا تعریف کردن
نه مستقیم بگه ها
مثلا میگفت یه مطلبی در این مورد خوندم
بعد میگفت چه حالی میکنن هر دو راضی لذت میبرن
منم هی میگفتم نه بابا اینا داستانه
کصشره
میگفت ولی باحاله
یه چند وقتی رو مخم ور رفت
گفت بابا اصن بیا خودمون امتحانش کنیم
گفتم چی میگی بابا کصخل شدی
زنامون با هم دخترخالن
بعد ما رو به چشم برادراشون میبینن
گفت نه بابا اتفاقا همه زنا شیطنت میکنن و دوست دارن
من گفتم زنای ما اهلش نیستن
گفت چی میگی بابا تو اصن خبر نداری من زنمو پارسال مچشو گرفتم
من گفتم شدنی نیست
مثه اینکه زنش با یه پسره رابطه داشته این فهمیده بود
گفت نزدیک بود کارمون به طلاق بکشه
تو اصن فکر میکردی زهرا اهل این کارا باشه
من جا خوردم
گفتم سارا ولی نمیخوره اصلا
گفت یه چی بگم بگم پشمات بریزه
چند بار تا حالا باهاش تیک زدم خندیده زنت معلوم شیطونه
گفتم کصشر میگی
گفت خودت دقت کن یه بار از دور
چشمک میزنم بهش علامت میدم ببین چی میکنه
نمیخواستم قبول کنم سارا از این کارا میکنه
تا اینکه همون روز تو راهرو دستشویی من طبق قرار رفتم اتاق
قرار شد اینا به هم بر بخورن تیک بزنه ببینیم عکس العمل سارا چیه
همون شد
سارا اومد اینا با هم روبرو شدن سارا پرسید بهمن کو آقا رضا
گفت رفت بیرون چیزی بگیره
سارا همینجوری از کنارش رد میشد رضا آروم بهش گفت خودت چخبر خوشگل خانوم
سارا خندید حرف نزد سریع از کنارش رد شد
رضا گفت جووون بخورمشون
سارا برگشت گفت چیو
رضا گفت اون انارای نازتو
سارا خندید دوباره
برگشت رفت
سارا که رفت رضا اومد تو اتاق
گفت دیدی
من جا خورده بودم
گفت اگه اجازه بدی تو برو سراغ زهرا منم میرم سراغ سارا
بهشون هم چیزی نمیگیم مخفیانه فقط خودم و خودت
گفتم نه
ترسیدم راستش
نمیخواستم زندگیم بگا بره
ولی رضا گفت ببین من در همین تیک زدنو با سارا ادامه میدم
هر وقت راضی شدی میرم تو کارش
گفت تو هم با زهرا تیک بزن
زهرا خیلی راحت تر وا میده
مخصوصا از تو خوشش هم میاد
گفتم از من
گفت آره
من شروع کردم به تیک زدن با زهرا
خیلی سریع روی خوش نشون داد
از همون موقع فهمیدم زنا میتونن جلوت یجوری رفتار کنن که انگار خیلی پاکدامنن
ولی شیطنت بکنن مخفیانه
یمدت گذشت
دیدم هر چی تیک میزنم زهرا بیشتر خوشش میاد
خودش میاد سمتم اصن
منم راستش کرمم گرفته بود
یه بار جلو در حموم خونه بودم
داشت رد میشد بره دستشویی منو دید خندید
گفتم جووون
برگشت اومد سمتم
انتظارشو نداشتم
اومد بوسم کرد
یه لحظه خون به مغزم نرسید
کشیدمش تو حموم
میخندید میگفت دیوونه میبیننمون
من تازه فهمیدم چی کردم
گردنشو خوردم
میخندید
یهو هولم داد
جفت دیوونه میفهمنا
برگشت درو باز کنه
یه دست به کونش کشیدم یه لحظه وایستاد
یه کم مالیدم بعد خندید رفت بیرون
از سمت رضا که خیالم جمع بود
ولی سارا میفهمید بگا میرفتم
یه کم عذاب وجدان گرفتم بعد از اون قضیه
به رضا گفتم چی شده
خندید
گفت بخدا نگاه همه چی داره دست به دست هم میده و همزمان پیش میره
منم همون روز سارا رو تو آشپزخونه انگشت کردم
سارا میخندید
اصن مقاومت نمیکرد
منم قشنگ از کونش تا تو بیای فیض بردم
اون کارشو میکرد من کونشو انگشت میکردم
میگه به جون بچم اولین باری بود که دستم بهش میخورد از قضا تو هم همون لحظه زنمو برای اولین بار مالیدی
میگفت اینا همش نشونه ست
ولی من باز فکر میکردم من بازنده ام تو این قضیه
دفعه بعد که رفتیم خونه رضا اینا
رضا گفت میخوای امروز همون قضیه مالشو داشته باشیم
گفتم چطوری
گفت من این سری میرم کمین میکنم تو اتاقمون سارا اومد بره دستشویی میکشمش داخل
تو هم برو سراغ زهرا
من گفتم نه بابا داره عادی میشه واسمون کم کم کار به جاهای باریک میکشه
گفتم من نمیرم سراغ زهرا خطریه کار دستمون میده خیلی حشریه
گفت پس زهرا رو میفرستم دنبال نخود سیاه
با بچه
خودم میرم کمین میکنم
سارا اومد بره دستشویی خفتش میکنن
گفتم زرنگی
گفت تو رو خدا بدجور تو کفشم بمالمش
بعد من هم همینکارو برات میکنم تو فقط زهرا رو بمال
گفتم حالا چجوری میخوای زهرا رو بفرستی دنبال نخود سیاه
گفت میگم مامانش زنگ زده بچه رو ببره خونش که ما راحت باشیم
با مادرزنم هم هماهنگ میکنم که زهرا بچه رو ببره اونجا نگه داره ما کار داریم یه کم
بالاخره مخمو زد
من بهش نگفته بودم زنش منو بوس کرده
اونم گفت اولین برخورد بدنیشون با هم بود اون روز
و قبلش بوسی در کار نبود
همون کارا رو کرد
زنش رفت بچه رو ببره خونه مادرش
زنم گفت منم بیام رضا گفت نه بابا سارا خانوم میرهدمیاد سریع شما برید پاگیر میشید طول میکشه برگردین
زنا خندیدن
زهرا تنها رفت
رضا گفت من یه ذره اتاق کار دارم رفت
سارا اول یه کم تپ آشپزخونه بود
بعد اومد یه کم نشست با من حرف زد
من رو مبل لم داده بودم
بعد از ده دقیقه سارا بلند شد بره دستشویی
اصن دقت کردی خانوما چقد زود به زود میرن دستشویی
نمیتونن خودشونو نگه دارن
رفت من میدونستم رضا کمین کرده
رفت من یکی دو دقیقه بعدش آروم آروم رفتم
نزدیک در اتاق شدم صدای ملچ مولوچ میومد
رفتم سرک کشیدم
پشمام ریخت
من فکر میکردم در حد بوس و لبن
که این صدا ها میاد
سارا دست به دیوار بود خم بود
دامن و شرتش تا زانوش پایین بود
رضا پشتش نشسته بود
داشت کونشو میخورد
فکر نمیکردم به این سرعت پیش بره
نه سارا میگفت عه آقا رضا زشته بسه الان بهمن میفهمه
رضا چیزی نمیگفت فقط داشت با اشتها میخورد
یه لحظه ولش کرد
سارا دامنشو کشید بالا
گفت خب عیبه دیگه من برم
رضا هولش داد محکم چسبوندش به دیوار
افتاد به جون گردنش
صورتشو میخورد لبشو میخورد گردنشو میخورد
یهو بلوزشو داد بالا
سوتینشو کشید پایین
سینه هاشو میخورد
سارا میگفت بسه دیگه الان میادا
هولش میدادکه ولش کنه
رضا ولش حرد گفت باشه
رضا ولش کرد گفت فقط
سارا گفت چی
رضا صورتشو گرفت آروم کشید سمت خودش
لب تو لب شدن
سارا همراهیش کرد
لب میگرفتن
بعد که لباشونو جدا کردن به سارا گفت عاشقتم
سارا لبخند زد سرشو انداخت پایین
من سریع برگشتن هال
چند دقیقه بعد رضا اومد خیلی ذوق کرده بود
گفت دمت گرم
جبران میکنن
با این کاری که امروز واسم کردی برو زهرا رو بکن
سارا اومد اصن به رضا نگاه نکرد مستقیم رفت آشپزخونه
گفتم چی شد
مثلا ندیدم
گفت نیومدی
گفتم نه ترسیدم ببینه
میخواستم ببینم راستشو میگه
گفت باید میدیدی
گفت تومبون زنتو کشیدم پایین
گفتم نه بابا
اره
گفت کص و کونشو خوردم
گفتم نکردیش که
گفت نه بابا نگران بود نذاشت
ولی این کارو واسم کردی موقعیت جور میکنم زهرا رو بکنی
گفتم چجوری گفت فرداشب خبرت میکنم تنها بیای
فردا شبش رفتم به بهانه گرفتن یه وسیله
یهو رضا گفت بیا بالا چایی بخور
زهرا هم تعارف کرد بزور رفتیم
رفتم رضا منو برد اتاق
گفت الان میرم مثلا بیرون یه چیزی بگیرم شما رو تنها میذارم راحت بکنش
رفت
زهرا اومد گفت آقا بهمن چیزی میخورید بیارم
گفتم آره
گفت جانم بفرمایید بیارم
گفتم بیا یه لحظه
با لبخند اومد جلو
دو تا دستی از بغل دامنشو گرفتم کشیدم پایین
یه جیغ کشید
خندید
هولش دادم رو تخت
دامن و شرتشو کامل در آوردم
پاهاشو دادم بالا
شلوارمو در آوردم
کامل
تف کردم رو کصش
میخندید فقط
در جا کردم تو کصش
خندش کمرنگ شد
آه کشید
حشری شد
خودش منو کشید بغلش
بوسید
پاهاشو رو شونم گذاشتم
یه کم گشاد بود
معلوم بود کیر رضا از من بزرگتر بود
زیر و رو میکردم میگاییدمش
اونقد کردمش
خسته شد
گفت بسه دیگه خسته شدم
میسوزه
گفتم تو که از من بیشتر میخواستی
گفت بابا بیست دقیقه ست داری یک سره میکنی توم در میاری
پوستم ساییده شد
کلا لختش کرده بودم
دیگه آه نمیکشید
آخ و اوخ میکرد
میگفت بذار بخورم آبت بیاد بخدا دارم اذیت میشم
دیگه اذیت نکردم
گذاشتم بخوره
دهنش خیلی داغ بود
دو دقیقه نشده آبمو آورد
خورد
گفت عجب کمری داری
گفتم آبت اومد
گفت حسابی
گفتم سریع جمع و جور کن پس تا رضا نیومده
گفت وا خدا مرگم بده راست میگی
سریع لباساشو پوشید
تا رضا اومد
گفت خوب زنمو گاییدیا
گفتم دیدی مگه
یهو رفت دوربینو از پشت وسایل روی میزش برداشت
گفت حالا دیگه فیلم تو و زنمو دارم
میبینم
گفتم دیوونه ای چرا فیلم گرفتی
گفت خداییش تو نمیذاشتی من سارا رو بکنم
حالا دیگه نمیتونی جلومو بگیری
از این کارش بدم اومد
آتو گرفته بود ازم
گفت من فردا شب خونتونم
همین برنامه
گفت اگه گند بزنی فیلمتونو نشونش میدم
بعد یجورایی محترمانه از خونه انداختم بیرون
اون حس میکرد من نمیذارم بکنه سارا رو
راستش خودمم مطمئن نبودم اجازه بدم
اونم میخواست هر چه سریعتر به هدفش برسه
رفتم خونه دمغ بودم
چون قرار فرداشبو گذاشته بود باهام
و نمیتونستم کاری کنم
اولین بار بود میخواستن زنمو بکنن
فردا شب هر چی نزدیکتر نیشدیم به قرار من قلبم تند تر میزد
عین قضیه نن
من این سری رفتم بیرون چیزی بگیرم
ولی خب کامل نرفتم
خونه ما حیاط داره
رفتم تو حیاط
آروم آروم برگشتم
اونقد آروم که 7-8 دقیقه طول کشید که بدون سر و صدا برگردم
در سالنو که بستم و خیالم راحت شد راهرو رو که رد کردم میخواستم برم اتاق که صدا رو از بغل گوشم تو هال شنیدم
صدای خنده و آه و اوه سارا و ملچ و مولوچش میومد
دیدم پشت مبلن
سارا رو خم کرده رو پشتی مبل
پایین تنه کامل لخت
7-8 دقیقه شده بود از رفتنم
داشت کونشو میخورد
پاهاشو کامل باز کرده بود
شکم سارا رو پشتی مبل بود
بعد که خورد سارا رو بلند کرد
بلوز و سوتینشو کند
کامل لختش کرد
سارا میگفت زود باش چرا همه لباسامو میکنی بهمن میاد الان
رضا گفت نه نمیاد فرستادمش دنبال یه چیزی حالا حالا ها معطله
سارا رو برد جلوی مبل
نشوندش رو مبل
رفت جلو صورتش
سارا خودش فهمید
آروم کرد تو دهنش
اونم دو دستی سرشو گرفت
عقب و جلو میکرد
یه کم که خورد از پاهای سارا گرفت کشید داد بالا
سر سارا غیب شد
من دیگه فقط پاهای سارا رو میدیدم که هوایه
کیرشو معلوم بود داره در کص سارا میماله و بازی میده
یهو یه فشار داد
آخ اخ سارا بلند شد
رضا هم یه آه کشید گفت جووون چه حالی میده چه تنگی
سارا گفت یواشتر
واسه تو گنده ست
آروم آروم
آروم آروم کردش تا جا باز کرد
دیگه پاهای سارا رو انداخت رو شونش کف پاهای سارا دیگه کامل رو به سقف بود
دیگه محکم میزد
صدای هوم هوم سارا با هر تلمبه میومد
صدای رفت و آمد کیر تو کصش و برخورد بدناشون به هم
همه میومد
خوب که تو این حالت کردش گفت خوب جا باز کردیا
سارا خندید گفت دیوونه
بعد سارا رو برگردوند
خالت داگی رو مبل گذاشت
دقیقا صورتش رو به سمت من بود
دوباره کرد تو
اول دو تا دستی کونشو گرفته بود
بعد با یه یه دست موهای سارا رو گرفت کشید عقب
با اون یکی میزد در کونش و میگاییدش
چشمای سارا بسته بود آه آه میکرد
بعد دوباره حالت عوض کردن
سارا رو به پهلو خوابوند
من دیگه سارا رو نمیدیدم
فقط پاهای سارا از زانو به پایین از بغل مبل رو دسته مبل بود
رضا میکردش تکون میخوردن پاهاش
بعد سارا رو بلند کرد آورد پشت مبل به شکم خوابوند کف زمین
خودش هم خوابید روش
مییکردش
سارا یه لحظه دیدم بدجور لرزید
ارضا شد
دیگه ولو شد کامل
رضا دیگه دستاشو ستون کرد رو زمین
محکم میکرد
سارا تکون نمیخورد
یهو کشید بیرون داد زد آبشو ریخت رو کون و کمر سارا
بعد سارا رو برگردوند
رفت نشست رو سینه اش
کیرشو کرد دهن سارا
من فکر کردم دیگه تموم شد کارشون
ولی دیدم کیر کردن تو دهن سارا طولانی شد
دو سه دقیقه شد
در که آورد کیرشو دیدم باز شقه
رفت از رو مبل دو تا کوسنو برداشت
گذاشت زیر کمر سارا
گفت من الان میام
رفت آشپزخونه
سارا همونجوری بیحال افتاده بود
انگار داره چرت میزنه
رضا برگشت
دیدم بطری روغن مایع دستشه
رفت بین پا ه‍ای سارا بازشون کرد
در بطریو باز کرد ریخت رو دستش
آروم آروم داشت با کون سارا ور میرفت با انگشت
یهو سارا یه هومی گفت و رضا صاف نشست گفت چیزی نیست شل بگیر
پاهای سارا رو جمع کرد داد بالا
کف پاهاشو به هم چسبوند با یه دست رو هوا نگه داشت
کم کم انگشتشو تند تند تکون میداد
سارا انگار داشت میسوخت آخ و اوف میکرد
رضا قربون صدقش میرفت
گفت آقا رضا میسوزه
گفت جانم
شل کن آروم آروم جادباز میکنه
سارا لوس کرد خودشو گفت آخه تابحال به بهمن هم از پشت ندادم
رضا گفت عشقم بخاطر من فقط همین یه باره
سارا گفت فقط آروما
رضا که رضایتو گرفت
سارا رو بلند کرد نشوند لبشو یه کم خورد
بعد کوسنا رو گذاشت پایین پشتی مبل
سارا رو نشوند روشون
تکیه دادش به پشتی مبل
پاهای سارا رو داد هوا
خودش رفت بین پاهاش
من دقیقا پشت سرشون بودم
پشت رضا رو که بین پا های زنم بودو میدیدم
پاهاشو داد رو شونه هاش
داشت با دست کیرشو تنظیم میکرد
یهو یه تقه زد

که سارا گفت آخ آخ آخ زد زیر گریه
رضا قربون صدقش میرفت میگفت چیزی نیست قربونت برم شل بگیر
یه کم تحمل کنی حال میکنی
بعد یه کم پاهاشو بیشتر جمع کرد تو شکمش خودش سوار سارا شد
یهو کامل کیرشو دیدم که تا نصفه رفته تو کون سارا
منظره ترسناکی بود
کیر بزرگ رضا تو سوراخ کون دست نخورده سارا
سارا میگفت تو رو خدا درش بیار آقا رضا
دارم میمیرم
رضا قربون صدقش میرفت یه کم تحمل کن
حرکت آروم کیرش تو کون سارا رو میدیدم
تا کم کم تا ته چپوند توش
فقط خایه هاش بیرون موند
به سارا گفت نگاه الان تا ته توته
تحمل کردی
آفرین
صورتشو بوس کرد
لباشو خورد
سارا میگفت آیی پس آرومتر میسوزه
اومد اولین بار بکشه عقب سوراخ کون سارا باهاش کشیده میشد سارا جیغ بنفش میکشید
گفت آروم باش چند بار عقب جلو بکنم درست میشه
تلمبه های کوتاه میزد هی در میاورد یه کم میکرد تو تا عادت کنه
بعد کم کم دیگه همونو تند تند کرد تا بیخ میکشید بیرون تا دسته میکرد تو
سارا آه آه میکرد دیگه اعتراض نمیکرد
بعد سارا رو برگردوند داگی نشوند
سوارش شد
کیرشو راحت چپوند توش
سر سارا رو زمین بود و رضا هم سوارش
قشنگ رفت و آمد کیرو تو کونش میدیدم
یه لحظه کشید بیرون
چشمت روز بد نبینه سوراخ کون سارا اندازه ته استکانای قدیمی باز موند
رضا با دست کونشو باز کرده بود داشت به شاهکارش نگاه میکرد و لذت میبرد
یه لحظه گوشیمو نگاه کردم دیدم یه ساعت از رفتنم گذشته
رضا تو این قضیه هم نامردی کرده بود
من زنشو یه دست کرده بودم
اونم از کص
ولی اون داشت سارا رو برای دومین دست میکرد اونم از کون
سارا رو به شکم دراز کرد
با دو تا دستاش لمبرای کونشو گرفت قشنگ باز کرد
بدون کمک دستاش کیرشو تپوند
که سارا یه آخ بلند کشید
دستاشو ستون کرد کنار بدن سارا
انگار نه انگار تو کونش کرده
محکم تلمبه میزد
سارا هم دوباره به گریه افتاد
میگفت تو رو خدا تمومش کن دیگه
بعد بازم در آورد
کصکش نمیخواست تمومش کنه
خودش دراز کشید به سارا گفت با کون بشینه روش
سارا گفت فقط تو رو خدا این دیگه آخری باشه ها
گفت باشه
سارا رو به صورت اون نشست روی کیرش با کون
کونش سمت من بود
رضا چنگ زده بود به کونش دو تا دستی باز نگه داشته بود تند تند تو کونش عقب و جلو میکرد
سارا دیگه ولو شده بود رو رضا
یهو رضا یه داد زد کون سارا رو تا ته داد پایین رو کیرش
همه آبشو خالی کرد
سرخوش شده بود
میگفت اوف چه حالی داد بمیرم برات سارا عاشقتم
بوسش میکرد
کیرشو در آورد
آبش ریخت رو شکم و پاهای خودش
کون سارا رو بالا گرفت گفت یه لحظه همینجوری وایسا بلند نشو
رفت چند تا دستمال کاغذی برداشت اومد قشنگ سوراخش تمیز کرد
میخندید میگفت اوف ببین چه غاری ساختم
بعد من آروم رفتم بیرون از خونه دیدم پیام اومد برام از رضا گفت یه ربع دیگه برگرد خونه داره حموم میکنه
برگشتم سارا آشپزخونه بود
موهاش پف داشت معلوم بود تازه سشوار کشیده ولی به روش نیاوردم
رضا اون شب رفت خونه
پیام داد بهم
گفتم دیگه نمیخوام ادامه پیدا کنه
یه بار من کردم زنتو یه بار تو زنمو کردی
چیزی نگفت
یهو دو تا فیلم نیم ساعته فرستاد واسم
باز کردم دیدم از گاییدن سارا فیلم گرفته
و دوربین دقیقا رو چوب لباسی که یه ذره جلوتر از منه قرار داشته
گفت ببین نمیدونم تو با زهرا چی میکنی
ولی من عاشق سارا شدم
نمیتونم ازش دست بکشم
فقط هر چند وقت یه بار میکنمش
تو هم آزادی هر وقت دلت خواست زهرا رو بکنی
یجورایی مجبورم کرد

ادامه دارد…

نوشته: بهمن


👍 20
👎 30
168701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

922058
2023-04-06 00:44:31 +0330 +0330

خیلی خوبه آدم یه رفیق پایه داشته باشه زنای همو بکنیم

6 ❤️

922062
2023-04-06 01:01:36 +0330 +0330

کسکش مزخرف

8 ❤️

922063
2023-04-06 01:09:41 +0330 +0330

قشنگ بود دوس داشتم

1 ❤️

922068
2023-04-06 01:36:10 +0330 +0330

قشنگ و واقعی!!!
فقط جناب یه سوال؟؟؟تو کل ایران هیچ کوسخولی رو سراغ داری که با فیلمی که خودش توش بوده و باعث سنگسار شدن خودش قبل از همه میشه کسی رو تهدید کنه؟؟؟
داداش واسه همینه که میگن اول جق زنی بعد داستان نویسی!!!

4 ❤️

922071
2023-04-06 01:41:29 +0330 +0330

مرده شور متن و اونهمه اینتر که زدی رو ببرن

4 ❤️

922082
2023-04-06 02:46:28 +0330 +0330

کیبورد از پهنا تو کونت

3 ❤️

922092
2023-04-06 03:57:26 +0330 +0330

ادامه بده خوب بود

0 ❤️

922093
2023-04-06 04:25:19 +0330 +0330

بی شعور حروم زاده، حالم بهم میخوره از این کسشرا

2 ❤️

922097
2023-04-06 04:56:37 +0330 +0330

خیلی خوب بود اما فقط دوتا نکته که اضافی بود ،یک فیلم گرفتن،اصلا نیازی نبود توی داستان وجود داشته باشه.دو اینکه اونجا که کونش گذاشت ،داستان رو خراب کرد،یه مقدار سخته باورش ،حتی برای داستان

2 ❤️

922114
2023-04-06 07:08:26 +0330 +0330

مرسی خیلی قشنگ بود. بزار حال کنن. تو هم بکن

1 ❤️

922124
2023-04-06 09:42:22 +0330 +0330

کسکش
شاشیییییییددددددییییییییییمممممممم توی بیغیرتی
دسته جمعی سایت

2 ❤️

922127
2023-04-06 10:08:12 +0330 +0330

مطمئنی کسخلی، مسخلی چیزی تیستی؟

0 ❤️

922132
2023-04-06 11:56:29 +0330 +0330

بعد اون داشت میگرد زنتو تو فیلم نگرفتی
ولی اون واقعا زن جنده بود ولی تورو هم زن جنده کرد زن جنده نها زن ججججنننددده

3 ❤️

922142
2023-04-06 13:36:26 +0330 +0330

دمت گرم ادامشو بذار

0 ❤️

922162
2023-04-06 18:36:03 +0330 +0330

میخاستم داستانو بخونم اول نظراتو خوندم متوجه شدم یه جقی نوشته😂بیخیال خوندن شدم🚶🏿‍♂️

1 ❤️

922197
2023-04-06 23:43:01 +0330 +0330

خاطرات یه جقی .کس کش جنده اینطور پا نمیده

0 ❤️

922198
2023-04-06 23:45:56 +0330 +0330

برفرض اینکه واقعی باشه

زنهاهمشون ذاتأشیطنت دارن امامردایی مثل تو که نهایت…هستن ذاتأ چی دارن؟!

0 ❤️

922243
2023-04-07 01:27:30 +0330 +0330

تو واقعا هنرمندی این همه چرندیاتو چطور تو مخ معیبوبت سر هم کردی و به خورد ما ملت دادی 👏👏👏👏👏

0 ❤️

922290
2023-04-07 07:29:25 +0330 +0330

حتی اگه تخیلی هم باشه خودتو رفیقت خیلی حروم .زاده هستید

0 ❤️

922298
2023-04-07 08:22:08 +0330 +0330

توف بقبر مردهای بی‌غیرت جاکش انگار خیانت زن فقط ب سکس دادن کامله ک باوجودیکه باچشای خودش دید زنش بارعایت کامل ایستاده و یمرد دیگه داره کص و کونش رو میخوره میگه تابحال کسی زنمو نکرد واجازه نمی‌دادم ک رضا بکنه یعنی الان غیرتی شده توف بشرفت یه زن حتی توی افکارش ب مرد دیگه هم فقط فکربکنه هم خیانت محسوبه چون افکار کم کم میشه تکرار وعادت کردن واگر دراون موقعیت قرار بگیرن چون همیشه افکارچنین داشت بارعایت ولذت استقبال کرده و خیانت مرتکب خاهد شد بعدم واقعن زنها شیطان هم رو گول میزنن حتی بوده ک زنی بهترین شوهر رو داشته و شوهرش عاشقش بوده هم خوشتیپ بوده هم پولداروهم خوش اخلاق وو. خوش استیل ووو و اما باز درنقش خیانت کرده بود چون شوهرش اون رو آزاد گذاشته بود بخاطر علاقه زیاد واعتماد بیش ازحد و الانم دلیلی برای خیانت زنها نیست اما باز بمرد وخانوادشون خیانت میکنن

0 ❤️

922304
2023-04-07 09:49:45 +0330 +0330

تو این سوزش و هر سری تکرار کردی احتمالا بچگی هات بابات ننه ات و داشته میکرده ننه ات گفته اروم میسوزه توهم یادت مونده کونی مجلق

0 ❤️

922371
2023-04-07 18:58:26 +0330 +0330

خیلی زشته که یه زن رو در این حد تو یک داستان بدبخت و حقیر نشون میدی ببین شرط میبندم اصلا سکس نداشتی اگه خواستی بگو بگم بهت فقط بخاطر اینکه تو بی غیرت هستی دلیل نمیشه زن جماعت رو جنده نشون بدی حیوون

0 ❤️

922410
2023-04-08 00:59:05 +0330 +0330

داستان خوبی بود. 👍👍👍
فقط یه سری غلط املایی ریز داشت که تو ذوق می زد. سعی کن اصلاحش کنی

0 ❤️

922473
2023-04-08 11:35:56 +0330 +0330

زنای جندتونو با ضمانت میکنیم

0 ❤️

924839
2023-04-24 04:07:10 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

931407
2023-06-04 06:14:15 +0330 +0330

سلان به همه دوستان نامردی از هر نوعش باشه خیلی بد بهمن اگه مرد بود سر رضا رو میذاشت رو سینش نه بره بازن رضا حال کنه از هر دستی بدی از همون دست میگیری ولی از مردای بی غیرت حالم بهم میخوره

0 ❤️

936851
2023-07-09 12:56:05 +0330 +0330

برای ضربدری یا نفر سوم از شهر ارومیه پیوی پیام بدین من زوجم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها