زنم و فامیل هوس باز (۱)

1398/01/11

سلام
میخوام واستون داستان زندگی خودمو بگم داستانم مال بعد ازدواجم هست پس لطفا کسایی که داستان سکس همسر رو دوست ندارن نخونن و اینم بگم که این داستان نیست واقعیت زندگی منه خاطرات زیادی از شما خوندم تصمیم گرفتم خودمم برای شما از خاطرهام و زندگی مشترکم بگم
من بهنام هستم پسری هستم که تو یه شهرستان تقریبا کوچیک زندگی میکنم از نظر خوشگلی و چهره و هیکل خیلی خوب بودم جوری که تو فامیلو تو شهر خیلی ها منو به خاطر چهرم میشناختن
به واسطه همین چهره خوب دوست دخترای زیادی داشتم ولی کمکم سنم داشت میرفت بالا ۳۲ سالم شده بود و چند نفری بهم میگفتن تو که چهره خوبی داری ازدواج کن میتونی با یه دختر پولدار ازدواج کنی چون خودم از یه خانواده سطح متوسط بودم این شد که تصمیم گرفتم ازدواج کنم.
چند ماهی از این تصمیم گرفت که یکی از فامیل ها خانواده ای رو معرفی کرد که خیلی پولداربودن و بلاخره خواستگاری رو مقدماتش شروع شد.
اولین باری که رفتم خونشون و یادم نمیره خودم کف کرده بودم خونه ای دوبلکس تو بهترین جای شهر از طرف ما منو پدر مادرم و داداش بزرگم و دایی و عموم بودن از طرف اونام فقط خودشون بودن و عموی بزرگش وقتی وارد خونه شدیم مادرزنم که اسمش نسرین بود امد در و باز کرد همون جا شوکه شدم به خاطر حجابش یه کت و دامن پوشیده بود رنگ مشکی و قرمز یقه کتش باز بود خط سینه و کمی از بالای سینش پیدا بود دامنشم تا زانو بود یه ساپورت نازک مشکی که سفیدی پاشو نشون میداد پوشیده بود با همه دست داد حتی دایی و عموم و من…
تقریبا یک ربع از رفتن ما به خونشون گذشت که مادر زنم رفت عروس خانوم رو صدا کنه بلاخره عروس خانوم امد یه مانتو جلو باز مشکی با شلوار لی تنگ و تیشرتی که سفید بود و داخل شلوار کرده بود امد نشست رو به روی ما سینه هاش قشنگ معلوم بود گردی و بزرگیش دیگه کمکم همه مشغول صحبت شدن و به منو زنم که مینا بود اسمش رفتیم تو اتاق جدا که حرف بزنیم اول رسمی صحبت کردیم از شخصیت و طرز فکر که مینا گفت من دوست دارم ازاد باشم ما تو خانواده باهمه راحتیم و اکثرا بدون حجاب الانم به خاطر خانواده تو همین مانتو رو پوشیدم وگرنه به همیشه با بلوز شلوارم پیش فامیل خودم راستش منم بدم نمیومد و بهش گفتم قبوله من مشکلی ندارم سرتون رو درد نیارم بلاخره مراسم عقد عروسی باهم انجام شد و ما رفتیم سر خونه زندگیمون باباش روز عروسی یه واحد تو بالاشهر با یه ماشین خوب بهمون داد و زندگیموم شروع شد
داستان از اون جایی شروع شد که فامیل زنم حداقل هفته ای دو شب دور همه جمع میشدن…
زنم یه خواهر بزرگتر از خودش به اسم بیتا داشت بیتا یه پسر کوچیک داشت شوهرشم که باجناقم میشه اسمش وحید بود چند سالی از من بزرگتر بود
یه داداش بزرگتر هم داشت به اسم ارش… ارش چند سالی از ازدواجش با مریم زنش میگذشت ولی بچه نداشت
تو دور همی دایی ها و عموها و بیشتر فامیل حضور داشتن و همه زنها بدون حجاب با لباس مجلسی یا بلوز شلوار بودن اولین بار تو اولین مهمونی که من حضور داشتم مخم هنگ کرده بود خواهر زنم یه لباس یکسره تنش بود تا بالای زانو خیلی تنگ و بالای لباسش خیلی باز بود جوری که قشنگ بالای سینه هاش معلوم بود مادر زنم هم کت و شلوار داشت و زن داداش زنم هم بلوز دامن تو همه اون بیشتر حجاب رعایت میکرد ولی زنم مینا قدش تقریبا بلند بود سینه های هفتاد و پنج و کون گرد و بزرگ داشت پوستش سفید بود از خوشگلی هم تو فامیلشون تک بود هنوز تو اتاقش بود من رفتم ببینم چیکار میکنه دیدم یه لباس یکسره سفید تا زیر کونش پوشیده با ساپورت طلایی جوری که تا راه میرفت زیر کونش تو ساپورت دیده میشد یقه لباسش هم به قدری باز بود که راحت نصف سینه هاش بیرون بود بهش گفتم یکم لباست تنگ و باز نیست گفت تازه میخواستم ساپورت نپوشم به خاطر تو پوشیدم خلاصه رفتیم پایبن پیش مهمونا مینا هم با خانهما دور یه میز جمع شده بودن و همه گوشی دستشون بودو واسه هم چیزای خنده دار میزاشتن و میخندیدن تا اینکه دایی بزرگه مینا گفت پاشین بیاین بسه دیگه همش گوشی که امدن قسمت مردا داییش گفت مینا بیا پیش من بشین دلم برات تنگ شده دایی مینا یه مرد شصت ساله ولی خیلی پولدار و باکلاس بود اگه سنشو نمیدونستی فکر میکردی چهل سالشه مینا هم گفت چشم دایی ولی دیدم رو مبل دو نفره که دایی خسرو و زنش نشسته بودن جایی نیست واسه مینا…
مینا امد رفت نشست رو پایی دایش دستشو حلقه کرد دور گردنش و یه بوس محکم کرد دایشو اونم هی قربون صدقش میرفت کمتر کسی حواسش به مینا و دایی خسرو بود ولی من همه حواسم پیش اونا بود اول مینا کج نشته بود رو پایی داییش ولی به مرور به چند دقیقه چرخید قشنگ کونش رو کیر دایش بود دایی خسرو هم دستاشو حقله کرده بود دور شکم مینا و شکم مینا رو ماساژ میداد تو چند باری که با مینا سکس کرده بودم میدیدم وقتی خیلی حشری میشه صورتش وگوشاش قرمز میشه وقتی رو پایی دایش بود هم دقیقا صورت سفیدش قرمز شده بود تو همین حین عمو زنم امد گفت اقا خسرو بزار مینا جان پیش ماهم بیاد عشق عمو که خسرو گفت بیا اینجا بشین حسود زن خسرو رفت عمو مجید که اونم دور بر شصت دلشت امد نشست کنار خسرو یه دست انداخت زیر بغل مینا با اون دستشم زیر رونای مینا بغلش کرد گذاشت رو پای خودش وقتی مینا جابه جا شد لباسش رفت بالا و کونش تو ساپورت طلایی واقعا خیره کننده بود عمو مجید با دستش یکی زد زو کون مینا گفت خوبی عمو باهم میخدیدن تو همین حال خواهر زنم بیتا امد گفت حالا درسته مینا اخریه و عزیز منم ادمم ها که خسرو گفت بیا دایی بیتا رفت رو پای خسرو نشست رو به مینا کرد گفت از دستو که تا وقتی تو باشی منو یادشون نمیاد بعد با دستش یه میشگون از کون مینا گرفت که مینا جیغ زد گفت اخ کوووونم که همه زدن زیر خنده عمو مجید که ادم هیزی بود از فرصت استفاده کرد دستشو گذاشت رو کون مینا گفت اذیت نکن عشق عمو رو به مینا گفت دردت امد مینا با حالت لوسی گفت اره عمو مجیدم قشنگ داشت کون مینا رو میمالید منم رو مبل رو به رو کیرم داشت منفجر میشد مینا هم هی الکی اخ اوف میکرد و به بیتا میگفت خیلی خری هنوز درد داره که عمو مجید گفت ای بیتا بدجنس و همزمان دستشو برد تو ساپورت مینا و کونشو مالش میداد مینا هم قشنگ کونشو داده بود بالا که مجید خان راحت باشه یه چند دقیقه که مالید مینا پاشد گفت مرسی عمو یه بوس از لبای عموش کرد و رفت سمت اشپزخونه عمو مجید دست بیتا رو گرفت کشید سمت خودش بیتا کونش رو پای خسرو بود کمر به بالا رو پای مجید…عمو مجید گفت حالا مینای منو میزنی شروع کرد به قلقلک دادن بیتا قشنگ داشت سینه هاشو میمالید یه نگاه به شوهر بیتا کردم دیدم اونم میخ کوب شده رو زنشو عمو مجید و دایی خسرو یکم که بیتا رو مالوندن پاشدن رفتن سر میز واسه شام خلاصه اون شب باهمه مالشها و حرکات سکسی و شهوتی تموم شد و مهونا رفتن ماهم با هم امدیم تواتاق مینا…مینا بهم گفت امشب خیلی سکس میخوام که متوجه شدم چقدر از مالشهای اونا شهوتی شده وقتی لباسشو در اورد بعد هم ساپورتشو دیدم شرت نداره گفتم امشب کلان شرت پات نبود گفت نه یه لحظه اون صحنه که عمو مجید دستشو برد تو ساپورت مینا رو یادم امد که داشته کون لخت مینا رو میمالیده حشرم زد بالا و یه سکس توپ با مینا کردم از اون روز به بعد همش منتظر بودم دوباره مهمونی ها بیاد…
دوستان گلم میدونم تو داستان من سکس زیاد نداشت ولی در ادامه سکس های مختلفی پیش میاد که واستون میگم تا اینجا نداشت و نخواستم دروغ اضافه کنم
ادامه داستان بستگی به نظرات شما داره و اگه نظرات مثبتی ببینم ادامه ماجرای خودم زنم و فامیل زنم رو خیلی زود مینویسم

نوشته: behnam


👍 57
👎 39
228207 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

757635
2019-03-31 20:55:02 +0430 +0430

اوفففف

0 ❤️

757648
2019-03-31 21:05:17 +0430 +0430

کوس گفتی ای کوس گفتی
مثل یه کسکش گفتی

1 ❤️

757664
2019-03-31 21:30:53 +0430 +0430

مار آناکوندای ۱ ساله تو کیونت
مرتیکه جقی

2 ❤️

757681
2019-03-31 22:01:20 +0430 +0430

توله جقی ننویس

0 ❤️

757697
2019-03-31 22:20:06 +0430 +0430

اخ جون کاش که من شوهرش بودم هرشب تاصبح فقط کونش میلیسیدم تاته سوراخش

0 ❤️

757705
2019-03-31 22:31:04 +0430 +0430

سر کاری بود

0 ❤️

757706
2019-03-31 22:31:27 +0430 +0430

غربتی کونی.تا زنتو نگان جلو چشت نمیده بهت نه???

1 ❤️

757712
2019-03-31 22:38:19 +0430 +0430

اگه جا برا تو نیس میتونی بیای رو کیر من بشینی

2 ❤️

757717
2019-03-31 22:46:55 +0430 +0430

وقتی کیرت داره منفجر میشه ننویس باشه؟بزار منفحر شه
یه نفس عمیق بکش بعد شروع کن به تلاوت

0 ❤️

757719
2019-03-31 22:49:52 +0430 +0430

وقعا انسان حقیری هسنی همه از زنت استفاده جنسی کردن مثل یه کالا بعد میگی حشری شدم

0 ❤️

757735
2019-04-01 00:27:59 +0430 +0430

پدر زنت نگاه میکرد دختراش جنده شدن

1 ❤️

757749
2019-04-01 01:35:01 +0430 +0430

سرت تو کونت عنتر بااین داستانت از خیالم بالاتر بود کونی همه اون شهر تورو‌میشناختن چطور این خانواده تورو نشناختن خوش چهره

2 ❤️

757754
2019-04-01 03:37:01 +0430 +0430

این خاطره نبود فیلم عموجانی رو به فارسی دوبله کردی. کون گشاد فکرکردی با دسته کورا طرفی؟

3 ❤️

757759
2019-04-01 05:16:42 +0430 +0430
NA

ادامه بدید بعید هم نیست این اتفاق نیافتاده باش چون هست

0 ❤️

757761
2019-04-01 05:21:34 +0430 +0430

کس بیبیت ننویس!!منت میزاری میخوای کس شر بنویسی

0 ❤️

757768
2019-04-01 05:47:19 +0430 +0430

کسکشی هم حدی داره آفرین بخاطر پول کسکش شدی خوبه دیگه هم زن گرفتی هم شغل شریف کسکشی رو یدک میکشی موفق باشی کسکش خان

0 ❤️

757779
2019-04-01 06:34:13 +0430 +0430
NA

منم دوس دارم زن منم مث مینا بود و اقوام باهاش حال میکردن

0 ❤️

757780
2019-04-01 06:38:27 +0430 +0430

کاری به کسشعرایی که تفت دادی ندارم فقط در عجب اون ۹ تا کسخلیم که تورو لایک‌کردن!!!

2 ❤️

757781
2019-04-01 06:39:39 +0430 +0430

عالیه داستانت بقیشو بذار

0 ❤️

757782
2019-04-01 06:49:09 +0430 +0430

میشه دیگه ادامه ندی؟
تو جنده خونه ام انقدر راحت نیستن که تو انقدر راحتی
فقط میشه گفت این داستان مستلزم افکار یک جقی میتونه باشه و تمام

1 ❤️

757787
2019-04-01 07:34:42 +0430 +0430
NA

اولیه دایی بود بعد شد عمو ?

0 ❤️

757790
2019-04-01 08:04:00 +0430 +0430
NA

خواهر کوچیکتر ندارع باجناق بشیم منم بمالمشتو مهمونیا

0 ❤️

757791
2019-04-01 08:34:50 +0430 +0430

عالیییی بود ادامه بده.

0 ❤️

757803
2019-04-01 10:29:53 +0430 +0430

خیلی خوب بود ادامه بده

0 ❤️

757808
2019-04-01 10:54:22 +0430 +0430

عالی بودن

0 ❤️

757815
2019-04-01 11:14:45 +0430 +0430

خیلی عالی بود. لطفا بازم بزار

0 ❤️

757818
2019-04-01 11:20:42 +0430 +0430

کصکش پولدارا از تویه زن جنده خیلی با فرهنگ ترن و این مسائل کمه چون اونا دستشون به جیبشون میرسه و عمو با برادر زادش چش نداره

0 ❤️

757822
2019-04-01 11:30:42 +0430 +0430

این تفکر احمقانه فکرای بسته مذهبی از آدمای راحته، مگه هر مهمونی پارتی مختلط و راحتی اینجوری میشه، کی لب عمو رو میبوسه، میشینه رو کیر دایی.
من نمیدونم حالا چه اصراریه بگید حقیقته، و یه عده چه اصراری دارن بگن دروغه.

1 ❤️

757826
2019-04-01 11:52:03 +0430 +0430

عجب فامیلای خوبی داری ،منم دوست دارم زنمو دستمالی کنن منم نگاه کنم.

0 ❤️

757833
2019-04-01 13:44:51 +0430 +0430

بده ما هم زنتویه دست بکنیم

0 ❤️

757844
2019-04-01 16:33:16 +0430 +0430
NA

عالی بود عزیزم ادامه بده

0 ❤️

757846
2019-04-01 17:47:38 +0430 +0430

معلوم بود ک شعره از بس پورن نگاه کردی مغزت کیری شده کسخل اخه اگرم راست باشه خاک تو سرت دیگه این همه بیغیرتی واقعا نوبره

1 ❤️

757848
2019-04-01 18:04:19 +0430 +0430

ععععععععععععععنننننننننننننننننن تررررررررررررر
تو از یه گله متوسطی بعد میری یه دختر پول دارو میگیری
جوهر نمک بریز تو کونت تا باز بشی

0 ❤️

757849
2019-04-01 19:23:01 +0430 +0430

به به چه خانواده باحالی .از قدیم گفتن خدا نجار نیست ولی درب و تخته را جور میکنه .واقعا که به هم میایید

1 ❤️

757856
2019-04-01 19:46:45 +0430 +0430
NA

داستانت شباهت زیادی به کس شعر داره لطفا تَفت نده_ارزشش هم در حد﷼ ایرانه!?

0 ❤️

757866
2019-04-01 20:34:39 +0430 +0430
NA

دس هوش غيرت كيرت.ك برا اونا بلند شده ولي تو فقط نشسته بودي

0 ❤️

757874
2019-04-01 20:52:34 +0430 +0430

خدایی ی شماره حساب بده چقد بریزم برات دیگه ننویسی ها بگو …کل سایتو زیر سوال بردی بسیجی ها صد شرف دارن ب تو???

0 ❤️

757881
2019-04-01 21:07:55 +0430 +0430

خیلی کس شعر دختر پولدارو راحت به تو دادن

0 ❤️

757896
2019-04-01 21:25:05 +0430 +0430

دوستانی که نظرمو میخونید، کاری با این مشنگ جقی بی غیرت ندارم،ولی این جور هرزه بازیا متاسفانه جا افتاده،زن به بهانه داشتن شوهر،خودش رو عرضه میکنه و چون نمیتونه خودش رو نگه داره ،مجبور میشه سکس بیش از حد کنه که اگر شوهرش کمی کیر کوچیک یا سست باشه،فاتحه اون زندگی خوندست،کما اینکه یکی از مهم ترین دلایل رشد وحشتناک طلاق در کشورمون همینه

0 ❤️

757938
2019-04-01 22:29:05 +0430 +0430
NA

دمت گرم عالی بود ادامش را بنویس

0 ❤️

757952
2019-04-02 00:01:49 +0430 +0430

جکول ننویس

0 ❤️

758089
2019-04-02 21:02:45 +0430 +0430
NA

داستانت عالی بود خیلی خوب نوشتی منتظره بقیشم حتما بنویس به نظرات منفی اهمیت نده???

1 ❤️

758138
2019-04-02 22:27:59 +0430 +0430
NA

زن شوهردار باید کس باشه. بذار زنتو بگان برات. شوهر خوب باید بذاره زنش جندگی کنه.

0 ❤️

758237
2019-04-03 11:46:59 +0430 +0430

چه بمال بمالیه یاد اون عکسه از مغز مذکرا افتادم واقعا متاسفم برای این کشوری که توش هستم

0 ❤️

758251
2019-04-03 13:33:51 +0430 +0430

شما فيلم كمتر ببين
جق هم كمتر بزن

0 ❤️

758272
2019-04-03 16:10:15 +0430 +0430

مینا رو بگو رو پاهای منم بشینه

0 ❤️

758445
2019-04-04 09:20:18 +0430 +0430

كير تو چهره ات

0 ❤️

760346
2019-04-11 10:47:28 +0430 +0430

خوب بقيه داستان كو

0 ❤️

760488
2019-04-11 21:20:43 +0430 +0430

خب خوبه دیگه آدم باید راحت باشه تو جمع خودمونی

0 ❤️

760942
2019-04-13 18:55:49 +0430 +0430

برو گم شو

0 ❤️

761152
2019-04-14 13:58:26 +0430 +0430

ادامش چی

0 ❤️

761169
2019-04-14 15:44:17 +0430 +0430

بازم بنویس?

0 ❤️

772557
2019-06-09 15:30:04 +0430 +0430
NA

ادامه بده خیلی باحال بود منتظرم

0 ❤️

792782
2021-02-19 23:30:13 +0330 +0330

کیر یک یک ارتش دامول توی کونت بااین تفکرات تخمی تخیلیت
کارتون هم که بسازن به این مزخرفی نمی سازن
شرط می بندم که 17سالت بیشترنیست پس به همین خاطربه نیت 17سالت
17بارناشتا
17باربعدازصبحانه
17باربعدازنهار
17بارعصرانه
و17باربعدازاخبارشبانگاهی کونت راجراندم

0 ❤️

792809
2021-02-20 01:22:13 +0330 +0330

کسرم تومغز خرابت لاشی خوب دای وعمو هرچقدر هم بچه بزرگ بشه بازم براش بچه هستن اوسکل

0 ❤️

798657
2021-03-22 02:44:53 +0430 +0430

لامصب بنویس دیگه دنبالشو

0 ❤️