سکس با خواهر زنم کلثوم

1402/04/08

سلام دوستان.
داستان ما از جایی شروع شد که خواهر زنم کلثوم خانم علاقه به ورزش و لاغری پیدا کرد من چون ورزش میکردم از من مشاوره خواست. منم تو کف کون و کسش بودم قد کلثوم ۱۷۰بود ووزنش۸۰ کون بزرگ و حشریم کننده ای داره. من اوایل شروع کردم مشاوره این حرفا برنامه بهش دادم روز به روز بهتر میشد . من توی خونه تمام وسایل بدنسازی رو دارم اومد خونمون گفت حضوری وزنه زدن رو بهم نشون بده از اینجا جرقه سکس زدم باهاش خلاصه به هر بهانه خودمو بهش میمالیدم اون هم کم کم متوجه شد و رفت تا یه روز بعد از ۱ماه دیدمش چون کارمند در الیگودرز هست خیلی خوش استیل شده بود اومد خونمون برای تشکر که زنم خونه نبود منم شروع کردم به تعریف ازش و آفرین به ارادت و این کس شعر ها و گفتم زیاد مواظب خودت باش ندزدنت که گفت نه بابا تا این همه خوشگل هست گفتم بخدا با این استیلت یدونه ای خلاصه رفت ولی شب پیام در مورد استیلم واقعا گفتی . گفتم آره گفت کجام حدس زدم داره میخاره دلو زدم به دریا گفتم من خودم عاشق باسنت شدم کمی دیر جواب داد حشریم شده بود منم کم کم سکس چت رو شروع کردم اولش هی بحث رو عوض میکرد ولی بعد شهوت بهش غلبه کرد خودشو وا داد و گفت دارم اذیت میشم بزار ببینمت حضوری . فرداش زنگ اومد خونمون منم نذاشتم وارد بشه شروع کردم به لب گیری و سینه هاش مالیدن بردمش تو اتاق خواب سریع لختش کردم شروع کردم به خوردن کسش اونم صداش رفت آسمون بعد دیدم دست برده داره با کیرم بازی میکنه چند دقیقه گذشت ارضا شد بی حال افتاد بغلم منم شروع کردم دوباره خوردن کونش سوراخاش رو لیس زدم که گفت طاقت ندارم دیگه بکن که منم کیرمو کردم تو کونش چون دختر بود چند دقیقه زدم آبم با فشار خال کردم تو کونش گفت مرسی بابت همه چیز و آماده شد رفت . الان چند وقته میکنمش خواستین تا بقیه رو هم بزارم. واقعی واقعی .

نوشته: سجاد


👍 5
👎 29
53601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

935371
2023-06-30 00:03:11 +0330 +0330

ننویس ادامه داستان رو

1 ❤️

935373
2023-06-30 00:14:17 +0330 +0330

بسه ممنون زحمت نکش کاملاً ارضا شدیم😄😄😁

1 ❤️

935383
2023-06-30 00:54:50 +0330 +0330

جالب نبود
بیشتر تمرین کن رو نوشتن و جزییات

0 ❤️

935391
2023-06-30 01:19:07 +0330 +0330

احتمالا کونت میخاره

0 ❤️

935408
2023-06-30 02:38:32 +0330 +0330

سجاد اسگل صدبار گفتم کم فیلم عمو جانی نگاه کن ننت از بس شلوار و تشک و پتو آب دول شسته کمری شده جقی

1 ❤️

935409
2023-06-30 02:39:33 +0330 +0330

کیر ابو موسی عشعری تو کونت گه میخوری دیگه بقیشا بنویسی

1 ❤️

935421
2023-06-30 03:19:05 +0330 +0330

نه دستت درد نکنه همین‌وقتی که گذاشتی و این اس امداس رو‌نوشتی هم برای نا اندازه ده تا رمان‌ارزش داشت . دیگه راضی به زحمت نیستیم

1 ❤️

935444
2023-06-30 06:49:48 +0330 +0330

لطف کن ننویس

1 ❤️

935473
2023-06-30 13:22:17 +0330 +0330

من زیریک دقیقه داستانت روتموم کردم فقط می خوام بدونم چجوری انتظارداری ماداستانت روباورکنیم فکرکنم توتومدرسه هم انشارواینجوری می نوشتی معلمم جای نمره درت می زاشت

0 ❤️

935474
2023-06-30 13:26:00 +0330 +0330

سلطان همون اسم خواهر زنت رو که خوندم کیرم خوابید

0 ❤️

935609
2023-07-01 11:15:40 +0330 +0330

خدایی جنده هم اینجوری راضی نیست شما چطور خواهرزن مادر زن هاتون رو اینجوری راضی میکنین

0 ❤️

935656
2023-07-01 17:39:35 +0330 +0330

اره گف بکن تو ام کردی احساسم نکرد ها؟

0 ❤️

935661
2023-07-01 18:12:28 +0330 +0330

چرا من این سم رو خوندم؟؟؟؟؟؟…دهنت ساقیت رو سگ بگاد

0 ❤️

935662
2023-07-01 18:15:16 +0330 +0330

چرا من این سم رو خوندم؟؟؟؟؟؟…دهنت ساقیت رو سگ بگاد.بخدا اومدم اولش رو بخونم.یهو رسیدبه آخر.مریض

0 ❤️




آخرین بازدیدها