گاییدن زن یک اطلاعاتی

1391/10/27

بر و بچ این سایت که بالاخره یه چیزی رو پیدا میکنن و آدم رو سوژه ی فحش میکنن، اگه خواستی این خاطره رو باور کن ، نخواستی هم به تخم ِ بایزید بسطامی!
من سامانم . اصولا ً اهل رفت و آمد با بچه محل و همسایه و اینها نیستم . یعنی تو این ده ، دوازده سالی که تو این خونه هستم، فقط با مدیر ساختمون سلام و علیک دارم اونم سر ماه ، واسه پرداخت شارژ. در ضمن من تنها زندگی میکنم. سال 87 یه زن و شوهری اومدن تو ساختمون ما، واحد رو به رویی . از روز اولی که مرده رو دیدم فهمیدم این خارکسه دمش به یه جا بنده . مرموز میومد و میرفت و همه چی رو زیر نظر داشت و کلا ً تریپ مشکوک میزد . قیافه هم از این دولتی ها ، ته ریش و یقه سفید … یه نمه هم هیکلی. یه سالی این زن و شوهر بد جوری دعوا میکردن. یهو دو صبح فحش و فحش کاری و صدای شکستن و اینها. کلا ً آرامش ساختمون رو بهم زده بودن .من هی دندون رو جیگر گذاشتم هیچی نگفتم . بالاخره یه روز قاطی کردم رفتم پیش مدیر ساختمون که آقا اینا دهن ما رو سرویس کردن با این سر و صداها و هر شب هر شب دعوا … مدیرساختمون یک کم من من کرد و گفت : « آخه آقا سامان من نمیتونم بهشون تذکر بدم … یارو اطلاعاتیه … شر میشه برامون »
این گذشت . یه بار من داشتم سگم رو میبردم بیرون زنش تو راهرو منو دید . به مانتوی چسب کوتاه پوشیده بود، روسریش رو هم انداخته بود روی شونه اش. خب تو ساختمون ما کسی محجبه یا چادری نیست ولی انتطار نداشتم همسر برادر ارزشی اینجوری بگرده. زنه تا سگ منو دید شروع کردن قربون صدقه ی سگم رفتن و باهاش ور رفتن . سلام علیک کردیم و اینا … گفت شما اسمتون چیه؟ منم که کلا ً ان اخلاق ! فامیلیم رو گفتم . گفت نه اسمتون چیه . گفتم سامان هستم . یک کاره نه گذاشت ، نه برداشت گفت : « آقا سامی من عاشق سگم … ولی شوهرم خوشش نمیاد» آقا سامی ؟ سریع فامیل شد ! خلاصه این خانم که اسم شریفشون لادن بود هر باری منو تو راهرو یا تو پارکینگ میدید خفت میکرد و شروع میکرد حرف زدن و لاس خشکه . یه بار هم که من داشتم در خونه رو میبستم سریع در خونه ی خودشون رو باز کرد. یه شلوار استرچ رنگ پا پوشیده بود . من اول پشمام ریخت فکر کردم لخته. چاق سلامتی کردیم و حالا یادم نیست یه بهونه ای ، چیزی آورد و منم رفتم . دیدم یارو داره بدجوری پا میده . در این میون دعواهای وحشتناک شبانه ی اونها هم ادامه داشت. خرداد 88 شد و قضیه ی جنبش سبز. محل ما هم حسابی شلوغ بود ولی به خاطر این انینه کسی تخم نمیکرد شب بره پشت بوم الله اکبر بگه . یه شب من دیدم ماشین یارو تو پارکینگ نیست . یک کم گوش دادم دیدم سر و صدایی هم نمیاد از خونه اش، مهمون هم داشتم . با رفیقم رفتیم بالا شروع کردیم به الله اکبر گفتن. یهو رفیقم گفت یکی داره میاد بالا، چراغ راهرو رو هم روشن نکرده . به ثانیه دست رفیقم رو گرفتم پریدیم رو خرپشته . قایم شدیم . یواش نگاه کردم خود مرده بود . یک کم اطراف رو نگاه کرد و چرخید و دید خبری نیست. رفت پایین . به خودم گفتم خوارت گاییده است آدم فروش! چرا خوارت ؟ زنت گاییده است!!!

دو سه روز بعد من این جریان از سرم افتاده بود . آدمی نیستم که به زن مردم فکر کنم. لادن خانم یه روز در خونه ی ما رو زد . یه تاپ سرخابی پوشیده بود . خط پستونش از بالای برج میلاد هم معلوم بود. گفت «سامی جون بیا … بیا ببین وضع منو! » اینو گفت و رفت تو خونه . من یه ذره این پا اون پا کردم دیدم چاره یی نیست . رفتم دنبالش تو خونه . چشمتون روز بد نبینه . یارو روانی کل خونه رو شکونده بود و داغون کرده بود . لباسای لادن رو پاره کرده بود، آیینه ها و ظرفها رو شکونده بود ، با لاله زده بود وسط ایینه . گفتم : دزد اومده ؟ گفت نه کار شوهر قرمساقمه … کار اون ادمکشه » یهو حرفش رو خورد و زد زیر گریه . بهش دستمال دادم و سعی کردم با حرف آرومش کنم . یهو خودش رو چسبوند به من شروع کرد گریه کردن تو بغل من . منم کمی نوازشش کردم ( بگم هیچ حس سکسی نداشتم تو اون لحظه … قضیه کلا ً انسانی بود ) چند تا شوخی کردم و سعی کردم فضا رو عوض کنم. کمی آروم شد. گفتم : « حیف اون لاله ها نبود آخه ؟ » گفت : من حیفم … میدونی چند ساله من حسرت همچین بغل کردنی رو میخورم ؟ چند ساله دلم یه نوازش و یه بوس میخواد ؟ » اینو گفت و خیره شد تو چشمای من . چشماش هنوزم خیس بود . آروم چشماش رو بست و لباش رو به لبای من نزدیک کرد. فکر کن یه زنی تو بغلت باشه ، چشماش هم بسته باشه ، لباش رو هم غنچه کرده باشه ! منم بوسیدمش . یه چند ثانیه بوسیدیم همو ، یهو وحشی شد . با حرارت شروع کرد لب بازی کردن و تند تند نفس کشیدن . منم سعی میکردم پا به پاش بیام . یهو یه چراغی تو مغزم روشن شد. به خودم گفتم سامان خره داری چی کار میکنی ؟ یارو شوهر داره! شوهرش هم اراده کنه جات بهتر از کهریزک نیست. کشیدم کنار گفتم : « نه لادن خانم … ببخشید این کار اصلا ً درست نیست … شما هم الان حالت خوب نیست ، احساساتی شدی …» بنده خدا وا رفت . به ذره خودش رو جمع و جور کرد و گفت : « اصلا دست خودم نبود… » سرش رو انداخت پایین و شروع کرد به جمع و جور کردن وسیله های خونه که پخش و پلا بودن . من پاشدم که برم ، گفت : « اگه کاری نداری میشه بمونی به من کمک کنی ؟ » دیدم دختره ضایع میشه بذارم الان برم و تریپ بچه مثبت بردارم . شروع کردم کمکش خونه رو جمع و جور کردن . کم کم سر درد و دلش باز شد . از زندگیش گفت و اینکه با شوهرش رابطه ای نداره و از این کس شعرا . منم نشستم رو مبل . دیدم مدام الکی خم میشه از رو زمین یه چیزهایی برمیداره ، یه جوری که من سینه هاش رو ببینم . مثلا ً دو تا تیکه پارچه افتاده بود رو زمین یه بار خم نمیشد هر دوشون رو برداره . خم میشد یکیشون رو برمیداشت، موهاش رو یه وری تاب میداد و دوباره خم میشد اون یکی رو برمیداشت . منم تو کف سینه هاش بودم . متوجه شدم که حواسش هست و داره از قصد این کار رو میکنه . به خودم اومدم دیدم چند دقیقه است در سکوت مطلق من نشستم ، اونم داره تو سکوت وسیله ها رو جمع میکنه ،با حرکاتی که بدنش رو به خوبی نشون بده و منو حشری بکنه . دیگه ممد خردادیان هم بود حشری شده بود ، چه برسه به من. اومد نزدیک من جلوی من دلا شد از زیر میز عسلی یه چیزی برداره . کون خوش تراشش چهار انگشت با صورتم فاصله داشت . ناخودآگاه دستم بلند شد و نشست روی کونش . آروم نوازشش کردم و گفتم : « یه دقیقه بشین … خسته شدی » اونم نشست . کجا ؟ نه روی مبل ، نه روی زمین … روی پای من ! داغی کونش رو روی پام حس میکردم . شق کرده بودم در حد دسته بیل ! خودم رو دادم عقب و تکیه دادم . اونم آروم اومد بالاتر و کونش رو گذاشت رو کیرم . با یه لحن حشری گفت : « راحتی ؟ » تو دلم گفتم : « راحتم ؟ راحت الحلقوم ام الان » آروم شروع کردم موهاش رو ناز کردن . اونم خیلی ظریف و نرم شروع کرد کونش رو روی کیرم حرکت دادن . آقایون دیدین وقتی به یکی محکم چسبوندین از رو شلوار ، یه فشار به کیرتون میارید چه حسی داره ؟ ( خانوم ها لابد شنیدن ) لادن داشت همین کار رو با کونش میکرد . کونش رو منقبض میکرد و به کیرم فشار میاورد .منم با فشار دادن کیرم جوابش رو میدادم . تکیه داد به قفسه ی سینه ام . گردن لطیف و خوشتراشش ، مثل مجسمه یی که از مرمر تراشیده باشن ، مماس با لبم بود . شروع کردم آروم آروم لیسیدن و بوسیدن گردنش . عالی بود ( البته موهاش میرفت تو دماغم که اصلا ً خوب نبود !) اون هم هورنی شده بود .آروم لیز خورد پایین و نشست رو زمین بین دو تا پام . شروع کردن از رو شلوار کیرم رو ماساژ دادن. نیازی به این کارها نبود . کیرم داشت منفجر میشد . داشت شلوار جینم رو پاره میکرد . سرم رو گذاشتم رو پشتی مبل و چشمام رو بستم . کارش رو بلد بود . دکمه های شلوارم رو باز کرد . دستش رو کرد تو شورتم و کیرم رو درآورد. از چند ثانیه مکثی که کرد فهمیدم داره حسابی براندازش میکنه . شروع کرد به ساک زدن . اگه نگم بهترین ، یکی از بهترین هام بود . کم کم داشت صدام درمیومد . دستش رو گرفتم . هر دو بلند شدیم . همون جور ایستاده ازش لب گرفتم . گردنش رو میخوردم و با سینه هاش بازی میکردم . سینه هاش انصافاً عالی بود . سفت ، تو دست میومد اما اندازه ی طالبی هم نبود … به اندازه بود! دستم رو از پشت کردم توی شلوارش . پارچه ی شلوارش از این لیز لیزی خنک هابود . نمیدونم اسمش چیه . دستم راحت رفت تو و کون خوش فرمش رو فشار دادم . ار سایشی که کیرم روی پارچه ی نرم شلوارش داشت خوشم میومد . کمی ازش فاصله گرفتم و دستم رو بردم سمت کسش . بچه ها یه خبر بد : لادن کیر داشت !!! هار هار هار … نه بابا شوخی کردم … خبر بد این بود که شیو نکرده بود و کسش پشم داشت . یه لحظه تردید کردم ، فهمید . با صدای خفه گفت : « آخه من نمیدونستم که … » نذاشتم جمله اش تموم شه . گفتم : « اشکالی نداره … من دوست دارم» که البته دروغ گفتم . کمی با انگشتام با کسش بازی کردم . داشت دیوونه میشد . واقعاً معلوم بود که چند وقته سکس نداشته . آت و اشغالهایی که روی کاناپه بود رو سریع انداختم رو زمین و خوابوندمش رو کاناپه . شروع کردم به خوردن سینه هاش و بازی کردن با کسش . انقدر صدای ناله کردنش بلند بود و هی میگفت اوف اوف ترسیدم همسایه ها صداش رو بشنون. رفتم پایین و شلوارش رو کشیدم پایین . یادم نمیره ! روی شورتش عکس چند تا بوته ی سبز بود . گیاه خواری که میگن همینه ! شورتش رو کشیدم پایین . به اون بدی که فکر میکردم نبود . مو داشت ولی آزار دهنده نبود . شروع کردم به هلیکوپتری زدن رو کسش ( زبونم رو تند تند به چپ و راست تکون میدادم ) انقدر آه و ناله کرد که دیدم تنها راه چاره اینه که انگشت فاکم رو بکنم تو دهنش . اونم مشغول مک زدن انگشتم شد . حسابی که کسش رو خوردم خودم رو کشیدم بالا . کیرم رو گذاشتم روی کسش و مشغول مالوندنش شدم . تو کار کسش بودم که روی کنسول خونه چشمم به یه بی سیم افتاد . یهو همه چی یادم اومد . مثل برق گرفته ها از جا پریدم . گفتم این چیه ؟ لادن که از اوج لذت سقوط کرده بود کف زمین گفت : « مال شوهرمه » شلوارم رو کشیدم بالا و بهش گفتم : « بپوش » بی اختیار اطاعت کرد و خودش را مرتب کرد . میخواست یه چیزی بگه . گفتم : « نمیگی یهو سر و کله اش پیدا میشه ؟ … بریم خونه ی من » خلاصه رفتیم خونه ی من که خیلی خیلی از اونجا دور بود ! تقریبا ً در رو به رویی ! بهش گفتم مانتو و روسریش رو هم برداره که اگه یه وقت شوهرش برگشت خونه و دید این نیست یه بهونه ای داشته باشه . وارد خونه ی من که شدیم دیگه آب از سر من گذشته بود . آدم تو خونه ی خودش هم راحتتره . یه راست خوابوندمش رو تخت و گذاشتم تو دهنش . شروع کرد به خوردن . کیرم به سرعت به همون حالت پر غرور و سرافراز اول !! دراومد . خواستم از کنار تخت کاندوم بردارم زیر لبی گفت : « نمیخواد … » یه آن به سرم زد بدون کاندوم بکنم دیدم نیازی نیست بیشتر از این باهاش راه بیام . نه شناختی ازش داشتم ، نه خورده برده یی با هم داشتیم … تازه آخرین چیزی که میخواستم یه بچه از کمر مبارکم بود که سر سفره ی یه اطلاعاتی بزرگ بشه! « گفتم من اینجوری ترجیح میدم » کاندوم رو کشیدم سرش . ( سر کیرم ، نه سر لادن !) کمی کیرم رو کوبیدم رو کسش که تاپ تاپ صدا میداد. خوابیدم روش و کیرم رو مالیدم به کسش . باز شروع کرده بود به وحشیانه نفس کشیدن . سر کیرم رو آروم کردم تو. آروم جلو عقب میکردم . میخواستم بواش یواش بکنم تو که وسط همین جلو عقب کردنها خودش راکشید جلو و کیرم تا دسته رفت تو ( منو بگو واسه چی مراعات کس مردم رو میکنی؟! ) شروع کردم به تلمبه زدن . دوباره آه و ناله اش بلند شد . اگه کسی میشنید هم تخمم نبود ، همسایه ها به این صداها از خونه ی من عادت دارن. چند دقیقه یی تلمبه زدم . کسش گرم و چسبنده بود . اون جوری که من دوست دارم . میتونستم بیارم آبم رو . ولی لادن به قول خودش چند وقتی بود که سکس نداشت. کشیدم بیرون . من انقدر بد اخلاقی کرده بودم فکر کرد باز میخوام پاشم برم . با نگرانی گفت: « چی شد ؟ » دمرش کردم واسه ی داگ استایل . پوست کشیده ی کمرش و کون قشنگش دیوانه ام کرده بود . داگ استایل رو که میرفتیم پهلوهاش میلرزید . انگار لرز کرده بود . چند دقیقه ی بعد دوباره خوابیدم روش و شروع کردم به تلمبه زدن . سرعت در حد چرخ خیاطی !!! . اونم با من که نفس نفس میزدم ، نفس نفس میزد . تحریکم میکرد که محکمتر و تند تر بکنم . آبم اومد ! افتادم روش … یک کم که نفسم جا اومد با لحن ملوسی گفت : « میخواستم آبت رو ببینم » من از اینهایی که میپاشن آبشون رو تو صورت زنها و رو سینه هاشون خوشم نمیاد . به نظرم توهین آمیزه . گفتم باشه دفعه بعد ! از روش کشیدم کنار و یه سیگار آتیش کردم . این جور وقتها چی میاد سراغ آدم دوستان ؟ عذاب وجدان ! همین طور که سیگار میکشیدم به این فکر میکردم که با همسر یکی دیگه خوابیدم ، بعد تصویر اون بی سیم و اون شب رو پشت بوم میومد تو مغزم و کارایی که این مادر قحبه با جوونهای مردم و حتی زن خودش کرده ! لادن شروع کرد با پشمهای سینه ام ور رفتن و پرسید : « به چی فکر میکنی ؟ » به نظرم یه بار دیگه دلش میخواست . منم حالم حال دوباره سکس کردن نبود . گفتم : « هیچی یکی از دوستام تو کهریزکه … یاد اون افتادم » لادن سکوت کرد . فضا سنگین بود . پاشد لباسش رو پوشید و رفت . منم آروم آروم سیگارم رو تموم کردم .

فکر کنم اینجا مناسب باشه واسه تموم کردن این خاطره . باقیش مهم نیست . من دیگه با لادن سکس نکردم . لادن و شوهرش هم رفتن از ساختمون ما . شاید تا الان هم جدا شده باشن . منم شرمنده ام که اینو میگم الان ذره یی احساس پشیمونی و عذاب وجدان ندارم . حالا دوستان آماده ی شنیدن فحشهای رکیک شما عزیزان هستم !!!

نوشته: سامان


👍 4
👎 1
144369 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

353288
2013-01-16 23:27:35 +0330 +0330

دمت گرم فقط به خاطر اسم داستانت حالا میخونم دوبارهمیام

0 ❤️

353289
2013-01-16 23:34:04 +0330 +0330
NA

توصیفاتت خوب بود ولی چون از خیانت بدم میاد حال نکردم باداستانت:-(

0 ❤️

353290
2013-01-16 23:34:07 +0330 +0330
NA

من همیشه به این معتقدم که باید ترتیب همه زن ها و دخترهای سران جمهوری اسلامی رو داد.ولی در مورد داستان

تو نمی دونم چی بگم.چون ظاهرا خانم خودش از دست اقا شاکی بوده.

حالا نمی شد اون خر پشته ترتیب اقارو بدین ؟ امکانش نبود؟

ولی دادا نوش جونت. عذاب وجدان نداشته باش.

0 ❤️

353291
2013-01-16 23:42:04 +0330 +0330
NA

آقا سامی کس شعر هم حدی داره
تازه گیا دخترا و زنای مملکتا ما چقدر پررو شدن. زود دخترخاله میشن و بلافاصله میپرن تو بغل طرف.
خودتون هم از این همه کسشعرا خسته نمیشین. ببینم اگه ننه ات یا خواهرت بار اول حاضر میشن رو کیر بچه های سایت بخوابن پس بقیه هم همین کارو واسه شما میکنن.

0 ❤️

353292
2013-01-16 23:45:14 +0330 +0330

روزی حضرت غرق در فکر بودند
که مریدی رسید و فرمود سلام بر مولای من !

حضرت از جای پریدن و فرمودن : خارتو گاییدم کسکش ،ریدم به خودم
خخخخخخخ

0 ❤️

353293
2013-01-16 23:55:39 +0330 +0330

خیلی قشنگ نوشته بودی.جمله بندی و توصیفاتت حرف نداشت.در مورد سوژه داستانت نظری نمیتونم بدم چون تو این مورد سررشته ندارم که بگم عذاب وجدان داشته باش یا نداشته باش ولی همیشه میگن وجدان باعث بازنگه داشتن آدم از گناه نمیشه فقط لذتش رو کوفت آدم میکنه :D :D

0 ❤️

353294
2013-01-17 00:16:59 +0330 +0330
NA

آدرس بده تا رستم بیاد کار شوهرشو بسازه!!!

0 ❤️

353295
2013-01-17 00:23:07 +0330 +0330
NA

اسم فامیلیشو با مشخصاتش رو بگو تا داش رستم بیاد کارشوهرش رو بسازه!!

0 ❤️

353297
2013-01-17 02:33:47 +0330 +0330
NA

حس میکنم سیاست رخنه کرده تو شهوانی .آخه نمیدونم کیر به سیاست چه ربطی داره .ای نویسنده منافق مشکوکمیزنی .خوب رو مغز خواننده کار میکنی وبا خودت همراهش میکنی و ازش تایید میگیری.تا جاییکه زن شوهردار کردی و خیلیها برات تخفیف دادن.خیلی تخمحروم بازی در آوردی .نثرو طنزت مثل یکی از نویسنده های خوب و قدیمیه سایته که نمیخوام اسمش رو بیارم .حالا تو دلت نگی یارو خر بود نفهمید .دلم میخواد فحشت بدم ولی میترسم همون باشی که میدونم و از دستم ناراحت بشی .

0 ❤️

353298
2013-01-17 02:34:37 +0330 +0330
NA

دمت گرم گه زدی گاییدی زن یه اطلاعاتی

البته به نفس کار میگم :دی
وگرنه اینجور که تعریف کردی لادنه همچین زنه بدی نبوده
اما به هر حال ایشالا زودتر نسل این عوضیایه مغز شستشو شده آدم فروش منقرض بشه .

0 ❤️

353299
2013-01-17 03:19:54 +0330 +0330
NA

1-خياتت بود ارزش خوندن نداشت
2- زن اطلاعاتي رو بگاي قبل از اينكه كه بخودت بياي هم زير خوابشي هم ناموس واست نميزاره بچه جان
3- اخه اگر 1% داستانت راست باشه شما يك حيوان از نوع بي بندبار محسوب مي شي

0 ❤️

353300
2013-01-17 04:19:04 +0330 +0330

باشه حتما همسایه ات اطلاعاتی بوده همه هم میدونستن (چه اطلاعاتی ای). تو هم بغل گوشش کس میاوردی تو خونه میکردی که همه به صداهاش عادت کردن یارو هم هیچ کاریت نداشته. بعدشم خودش از قشر اطلاعاتی رفته زن جنده گرفته با اون سر و وضع. اونم قبول تازه زنه با تو چه صنمی داشته که اومده بین این همه آدم به تو گفته بیا سر و وضعمو ببین با توجه به اینکه قصدشم سکس نبوده (که شیو نکرده)اینم قبول ولی آخرش دیگه تابلو نکن دیگه. اومدی میگی من یکم عذاب وجدان گرفتم که همه بیان بهت بگن نه دمت گرم خوب کردی. عذاب وجدان گرفتی غلط کردی میای اینجا مینویسی. هرکی یه کاری میکنه عذاب وجدان میگیره سعی میکنه بهش فکر نکنه و اونو دفن کنه نه مثل تو که اومدی اون رو یادگاری ثبتش هم کردی.
من فکر میکنم بیشتر از اینکه این داستان باشه یه جور عقده است. عقده ای که از فرهنگ ایرانیها نشات میگیره.

1 ❤️

353301
2013-01-17 05:23:30 +0330 +0330
NA

بد نبود آقا سامی!
کمی پیازداغش زیاد بود ولی روی هم رفته
از این داستانهای مزخرفی که هرروز آپ میشه بهتر بود خصوصا" با تیکه های طنزی که استفاده کردی حال کردم.
موفق باشی

Pentagon U.S.Army

0 ❤️

353302
2013-01-17 05:24:08 +0330 +0330

GO KHORDI KE ETLAATI BOD CHON TAALAN 10BAR TO KAHRIAK NANATO GAEIDE BODAN

0 ❤️

353304
2013-01-17 07:31:00 +0330 +0330
NA

Alii bod pesar jon.

0 ❤️

353305
2013-01-17 07:36:49 +0330 +0330
NA

واقعیت امر اینه که ما ملتی هستیم وقتی
اسم اطلاعاتی میاد خودبخود خایه فنگ میشیم
اونوقت چطور جرآت کردی به زن یارو نزدیک
شی بدون اینکه از خودت دلهره نشون داده باشی، اگه نترسیدی پس چجوریاست به صرف گفتن “اله اکبر” پاپیون کردی و خودتو از دید یارو در سیاهی شب گم کردی!! این حاصل تناقض گویی آشکار شماست اگر داستانت رو خیالاتی بیش ندانیم. روی هم رفته توصیفاتت از سکس خوب بود اما…!

0 ❤️

353306
2013-01-17 09:05:31 +0330 +0330
NA

ashghal bood.heife vaght ke gozashtam

0 ❤️

353307
2013-01-17 11:00:19 +0330 +0330
NA

kheili khob bood
b nazare man vaghti zani sex mikhad o shoharesh nemikone savab ham dare

0 ❤️

353308
2013-01-17 12:28:13 +0330 +0330
NA

ازاین زن ها گیرمانمیاد

0 ❤️

353309
2013-01-17 14:19:18 +0330 +0330
NA

احتمالا طرف پلیس امینیت یا سپاهی بوده اطلاعاتی ها همشکل من و شما هستن بین فامیل خانواده جامعه

0 ❤️

353310
2013-01-17 14:50:24 +0330 +0330
NA

اولاندش نوش جون دودولت که سایزشو ننوشته بودی و ازش تعریف و تمجید نکرده بودی, ولی کاش بیسیمشو روشن میکردی و خبر لحظه به لحظه ماجرا رو براش گزارش میکردی

0 ❤️

353311
2013-01-17 15:48:17 +0330 +0330

پسر این بهترین داستانی بود که خوندم . خیلی سکسی و کوتاه و باحال .
دمت گرم .
ایشالله دوباره اون زنرو ببینی .
کیر خوشگلتو فقط به خاطره زن اطلاعاتی بودنش توی سراخه تنگش بکنی .

0 ❤️

353312
2013-01-17 16:44:53 +0330 +0330
NA

طنزت عالی بود، خیلی تلاش کردی از کلیشه های داستان های اینجوری دوری کنی و به نظر من تا حد زیادی موفق بودی. در مورد موضوع داستانت نظر نمی دم، چون فکر می کنم کاملاً به اعتقادات و باورها، مسایل فرهنگی، شرایط سیاسی، سلیقه و … بستگی داره. در مجموع روون می نویسی و به اصطلاح قلم راحتی داری. حتماً ادامه بده. به طور حتم قویتر می شی. موفق باشی.

0 ❤️

353313
2013-01-17 17:22:14 +0330 +0330
NA

عالی بود . دمت گرم . خلاصه و مفید . به نظر نمیومد خالی بندی باشه

0 ❤️

353314
2013-01-17 17:36:16 +0330 +0330
NA

ge sikimi ye ba

0 ❤️

353315
2013-01-17 18:08:33 +0330 +0330
NA

فک کنم علاوه بر ان اخلاق ان فکر هم باشی…تو گوه خوردی برا آزادی این مملکت فریاد الله اکبر دادی…خائن پست…تویه فاحشه از 100 تا اطلاعاتی هم خرابکارتری با این خیانت کاریها…
اگه ببینم تو تظاهرات باز پیدات شه خودم میکنمت داگ استایل اونم با سرعت سوزن خیاطی که نه در حد سانترفیوژ هسته ای…

0 ❤️

353317
2013-01-17 18:46:42 +0330 +0330
NA

آخه کله سکسی ؛تو میتونی از بغل ماشین پلیس بدون شاشیدن تو شلوارت رد بشی که حالا از این کسشرا به هم میبافی ؛تو اگه این کارو کرده بودی الآن از تخمات آویزونت میکردن متوهم بد بخت…والسلام…

0 ❤️

353318
2013-01-17 19:21:14 +0330 +0330
NA

مطابق معمول من اصلن کاری به موضوع و محتوای داستان ندارم ولی از بعضی جنبه های فنّی و ادبی داستانتون عالی بود . طنز به جا، بدون غلط املائی و انشائی ، به اندازه (نه طولانی و ملال آور و نه کوتاه و تلگرافی)، توصیفات سکسی خوب و کاملن به جا ، استفاده از زبان محاوره ای امروز ولی کاملن درست و…
اون دوستانی که حرف منو قبول نداشتند دیدید می شه داستانی خوند که حتّا با موضوع و محتواش مخالف بود (خیلی از دوستان با موضوع های خیانتی مخالفند مثل خودم ) ولی ازش لذت برد.
خوبه که به کارتون ادامه بدید و متنوع و بیشتر از این بنویسید تا خواننده ها از قلمتون بهره ببرند

0 ❤️

353319
2013-01-17 20:57:29 +0330 +0330

کاری به راست و دروغش ندارم.
یه داستان سکسی خوب بود.
خیانت بود؟
فدایه سرت.
باید کل ناموس این بی ناموسا رو گایید. که دهن مرد بدبختو سرویس کردن.
احیانا ننه جونشونم هوس میکرد نباید دست رد میزدی.
وااای. چیا که نگفتم :D
ای لعنت بر سیاست بی پدر و مادر

0 ❤️

353320
2013-01-17 21:33:37 +0330 +0330
NA

جناب کونی محترم،همونطوریکه بقیه دوستان گفتن شما رو چه به این گوه خوریا ، پس بهتره به جای هدر دادن وقت خودتو و ما با یه مشت چاخان بری کونتو بدی که خربزه آبه !

0 ❤️

353321
2013-01-17 22:32:26 +0330 +0330
NA

DAMET GARM
TANHA MOREDE GAYEEDANE ZANE MARDOM KEH SAVAB HAM DAREH HAMINEH
BEGA AZ TARAFE 75 MILLION IRANI
DOROUD BAR TO KHODA GHOVAT BEH KIRET BEDEH KEH IN KUNDEYEH VASEL BEH AKHUNDO MIGAYEE

0 ❤️

353322
2013-01-17 23:09:43 +0330 +0330
NA

اون چه جور اطلاعاتی که همه اهالی ساختمون میدونن چه کارست؟؟؟!!!
قوه تخیلت موقع نگارش شق کرده بود؟؟؟

0 ❤️

353324
2013-01-18 12:04:21 +0330 +0330
NA

کوتاه مختصر مفید

0 ❤️

353325
2013-01-19 10:29:14 +0330 +0330

کلا با سکس حروم مخالفم _ تا حالا هم با کسی سکس ننداشتم البته خیلی میخوام داشته باشم _ ولی اینکه زن یه اطلاعاتی رو کردی به خواست خودش خوشم اومد _ زنش که بدبخت گناهی نداره _ ولی در کل اشتباه کردی :(

0 ❤️

353326
2013-01-22 16:53:39 +0330 +0330
NA

ازهمون ابتدای داستان معلوم شد یا خالی بندیه یا زن یه استوارو گاییدی گندش کردی؛اطلاعاتیا رو خانوادشم خیلی وقتا نمیدونن شغلش چیه بعد مدیر ساختمون میدونست و به تو هم گفت بعدشم اطلاعاتیا ریشو پشم ندارن و یقه فرانسه نمیپوشن و از این چرندیات ک کسی بهشون شک نکنه و خیلی عادی

0 ❤️

353327
2013-01-28 08:05:47 +0330 +0330
NA

خوبیش اینه که پشیمون نیستی دمت گرم حال کردم با این داستان تخمی تخیلیت

0 ❤️

353328
2014-07-15 06:40:08 +0430 +0430

کیر همون سگت تو کونت ریقو
تابلو دروغ بود

0 ❤️

557848
2016-09-25 13:28:08 +0330 +0330

نزدیکی با زن شوهر دار گناه بزرگیه که به شغل شوهر طرف ربطی نداره و نهایت پست بودن شما رو میرسونه.

0 ❤️

565634
2016-11-24 15:00:47 +0330 +0330

خوب با پیش فرض های ذهنی خواننده نوجوان شهوانی بازی کردی دمت جیز

0 ❤️

723685
2018-10-13 20:27:31 +0330 +0330
NA

همه اینایی که گفتی به کنار ماهم باور کردیم اما کونیه جقی تو داستانه خیالیت گفتی طرف بدون دلیل زنو زندگیشو میزده نابود میکرده بعد زنه بدون هیچ ترسی تورو اورد خونشو شروع کرد راحت باهات خال کنه ؟ بقیشم کاری نداریم که اطلاعاتیه یا بقیه کس شر هاتو قبل نوشتن تخیلاتت سوتیهاشو بگیر کونی اگه نه بچه ها مثل من میکنمینت که دیکه دست تو شرت نیای خیال بافی کنی

0 ❤️

774055
2019-06-16 16:17:44 +0430 +0430
NA

داستانت که خیلی خوب بود ولی من فکر نکنم این اطلاعاتیا به این راحتیا شناسایی بشن احتمالا طرف سپاهی بوده یا یه همچین چیزی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها