سلام به دوستان وقت به خیر من امیرم. تا حالا میشه گفت تمام داستانهای بچه ها رو خوندم اکثراً جالبو مهیجن. من کاری به راست و دروغ ندارم ولی چون خودم سعی میکنم تو زندگیم دروغ نگم،نگاهم به این داستانها همش مثبته. داستان من مال سال 83 است. الان 28 سالمه اون سال من تازه از خدمت سربازی ترخیص شده بودم و بیکار بودم،تا اینکه رفتم یه ماشین قسطی خریدمو رفتم تو یه آژانس مشغول شدم، راستی من اهل تهرانم. آژانس تو حوالی میدان جمهوری بود.
یه روز نوبت من شد ومن رفتم سرویس که از قضا خونه نزدیک آژانس بود. تا رفتم دیدم یه خانم سفید رو و لاغر و واقعا زیبا سر کوچه ایستاده وبچه به بغلم هست. گفتم خانم شما ماشین میخواستین گفت بله. سوار شد بچش مریض بود کمتر از 1سالم نداشت بچه اش. گفت میرم خیابون شادمان اونجا دکتر بچش مطب داشت.رفت دکتر ومن منتظر شدم تا بیاد. وقتی اومد گفت بچه ام میشه تو ماشین باشه من برم داروهاشو بگیرم؟ گفتم نه خانم بشینید خودم میرم براتون میگیرم،میترسم گریه کنه. اونم با کمی تعارف قبول کرد. من رفتم که داروهاشو بگیرم،ولی چشمم بر حسب نگرانی به ماشین بود ولی اون دیوونه فکر میکرد دارم به اون نگاه میکنم. وقتی برگشتم دیدم 2تا شوکلات گذاشته رو کنسولی ماشین. من تشکر کردم ،اون گفت شما لطف کردی اونوقت تشکرم میکنی؟ منم کمی خجالت کشیدم گفتم خواهش میکنم ،من که کاری نکردم. دردسرتون ندم اون شد باب آشنایی. وقت پیاده شدن ازم خواست که تلفنمو بدم که هر وقت خواست بره بیرون به من بزنگه.
گذشت تا دو شب بعد دیدم موبایلم زنگ خورد تا برداشتم دیدم خودشه ولی خودمو زدم به اون راه گفتم شما گفت منم خانم(ل) احوالپرسی کردمو گفتم در خدمتم. گفت میخوام برم چند جا میشه بیایی؟ گفتم بله و رفتم. تارسیدم دیدم سر کوچه ایستاده ولی بدون بچه اش، بدون هیچ مکثی نشست جلو و یه سلام علیک گرمی باهام کردو گفت بریم امشب دلم گرفته بود گفتم برم یه دوری بزنم که یاد شما افتادم. پرسیدم کجا تشریف میبرین؟ گفت نمیدونم هر جا که دل خوشه. من کاملا محترمانه حرف میزدم ولی اون صمیمانه وکمی لاتی. تو راه از وضعیت خانوادگیش پرسیدم گفتم مگه همسر ندارید ؟گفت دارم ولی نظامی تو منطقه خدمت میکنه فقط شبه جمعه ها میاد خودشو خالی میکنه و شنبه میره، بعضی وقتا 2هفته یک بار میاد. من جا خوردمو کمی نشون دادم که دارم خجالت میکشم ولی اون میخندید وادامه میداد حرفاشو.
از خودش پرسیدم گفت من لیسانس زبان دارم والانم معلم زبان تو دوتا مدرسه دخترونم. گفت چه خوب شد پرسیدی میتونی صبح ها بیای دنبالم منو ببری و ظهرها برم گردونی من ماهیانه حساب میکنم. منم از خدا خواستم گفتم چرا که نه ،که ای کاش میگفتم نه. یه مدتی این رویه ادامه داشت تا ما خیلی صمیمی شدیم همدیگرو با اسم صدا میکردیم ولی اون 6سال از من بزرگتر بود و اجازه میداد که هر شوخی باهم بکنه. تا کمی لایی میکشیدم میگفت امیر کیرم تو دهنت،من گفتم از کی مایه میزاری،توکه نداری میگفت پس کسم تو دهنت. منم میخندیدمو به شوخی میگفتم همش وعده وعید میدی.
یه 4 ماهی گذشت و ما خیلی به هم وابسته شدیم جوری که از شوهرش بدش میومد ولی من ناراحت میشدم و عذاب وجدان داشتم ولی اون به من میگفت تو کاری به این کارا نداشته باش. راستی اسمش فرناز بود. فرناز خونش بالای خونه باباش اینا بود ودوتا داداش گردن کلفتم داشت. یه روز به من گفت امیر باید یه شب بیایی پیش من،من گفتم فرناز تو شوهر داری و منم تا همین جا زیاد پیش رفتم تورو خدا ازم نخواه. گفت گه خوردی وقتی من میگم باید بگی چشم وگرنه خودم از کون میکنمت. بازم گفتم فرناز شوخی نکن من واقعا میترسم آخه باید از جلوی در ورودی خونه بابات اینا بگذرم خیلی میترسم،اگه داداشات منو ببینن از کون دارم میزنن، گفت من هماهنگ میکنم تو نگران ای چیزا نباش. منم چون واقعا رو حرفش حرف نمیزدم چون خیلی دوسش داشتم البته خودمم دوست داشتم برم ولی به خاطر گناهش ناراحت بودم.
بالاخره ساعت 11شب فرداش با هماهنگی فرناز رفتم دم خونش با گوشیم زنگیدم و گفتم من جلوی درم ولی قلبم داشت می اومد تو دهنم، دیدم در باز شد وفرناز یواشکی گفت بدو برو بالا. منم نفهمیدم این چنتا پله رو چه جوری رفتم،اونم پشت سرم اومد بالا. تا درو بست من آروم شدم گفتم بچت که بیداره من از روی این بچه خجالت میکشم، گفت خفه شو کسکش برو اون اتاق تا من اینو بخوابونم. رفتم دیدم شام واسم گذاشته با کلی مخلفات. منم خوردم و یه دراز کشیدم ولی از فرط خستگی نفهمیدم چه جوری خوابم برد. یه دفعه دیدم با ناز ونوازش دوتا دست نرم و لطیف بیدار شدم. گفتم اومدی من کی خوابم برد؟ گفت یه نیم ساعتی هست که بعد از جواب من سرمو گرفت تو بغلش عین بچش من چسبوند تو آغوشش و هی بوسم کرد منم جواب بوساشو میدادم تا رسید به لبم منم برای اولین بار بود لبشو میخوردم،باور بکنید بچه ها تو عمرم لطیفتر از ای لب ندیده بودم. نزدیک یه 15 دقیقه خوردیم منم سیخ سیخ شدم ولی نمیذاشتم اون متوجه بشه گفت بریم رو تخت من بخوابیم من پاشدم بغلش کردم مثل بچه ها گذاشتمش رو تختو خودمم خوابیدم بغلش شروع کردم به خوردن گردنو صورتش ولی خیلی دیر تحریک میشد. من دیگه طاقت نیوردم کفتم فرناز من میخوام، گفت چی میخوای؟ گفتم خودت میدونی چی میخوام. اونم گفت من تو رو آوردم تا باهات آرامش روحی بگیرم حالا تو داری سو استفاده میکنی؟ گفتم وقتی نمیخواستم بیام واسه همین بود. رومو کردم اونور مثلا قهر کردم، اونم خدایی دوسم داشت، شروع کرد به خریدن نازم. گفت بیا هر کاری میخوای بکن ولی من کاری ندارم باهات. منم پرو پرو شروع کردم به در آوردن لباساش تو اون تاریکی بدن بلور ش داشت دیوونم میکرد. سر تا پاشو میخوردم وقتی شروع کردم به خوردن کسش دیدم پاهاشو بازتر کرده و منم ادامه دادم تا اومدم سر کیرمو بکنم تو کسش تا نصفه که رفت من آبم اومد وبیحال افتادم ولی بچه ها فرناز اصلا یه آه هم ازش در نیومد. من ناراحت شدم گفتم تقصیر تو بود گفتی بیا هم من هم اون عذاب وجدان داشتیمو از کردمون پشیمون.
خلاصه صبح با همون استرس خارج شدم و 30 دقیقه بعد رفتم دنبالش که ببرمش مدرسه. اومد ولی جواب سلامم نداد تا مدرسه هرچی التماسش کردم گفتم دیگه ای کارارو نمیکنم ، اون تو کَتش نرفت جلوی مدرسه قسم جون بچشو دادم تا کوتاه اومد گفت باشه بخشیدمت ولی نمیخوام یه 2یا 3 روزی ببینمت. منم با ناراحتی کفتم باشه.3روز بعد زنگید با سرسنگینی گفت سلام اگه میخوای کاملا ببخشمت باید هر چی گفتم بگی باشه،گفتم چی؟ گفت بدون هیچ سوالی باید امشبم بیای. من زبونم بند اومد گفتم فرناز کسخلی نه اون قهرت نه این درخواستت داری منو امتحان میکنی؟ گفت زِر نزن باید بیاد. منم شب با همون برنامه رفتم بالا ولی شب دوم فرناز یه فرناز دیگه بود. بچه اش خواب بود. تا من رفتم تو گفت شام خوردی عزیزم؟ گفتم آره پرید تو بغلم گفت دیوونتم امیر تو این 3روز خیلی با خودم کلنجار رفتم نتونستم ازت بگذرم همه چی رو با هم داری هم معرفت هم اخلاق هم مهربونی از همه مهمتر کیر کلفت تا اینو گفت مردم از خنده. گفت دیدی پریشب من حرف نزدم؟ گفتم که چی؟ گفت امشب من میخوام بکنمت تو هم نباید حرفی بزنی. منم گفتم من در خدمتم. خلاصه بگم لختم کرد سر تا پامو خورد البته کیرو نخورد گفت بدم میاد. خودش نشست رو کیرم شرو کرد به بالا و پایین کردن. اینقدر گردنمو خورد که همه جام کبود شد و تا صبح 4 دفعه آبمو آورد هر دفعه خودشم خالی میشد.
داستانم ادامه داره ولی بقیو نمیخوام بگم که چه جوری از هم جدا شدیم. شما رو تو شیرینی رابطم با فرناز شریک کردم تلخیش باشه واسه منو اونو. البته نه تلخیه جدایی، تلخیه بدی که بهم کرد. الان از فرناز یه کینه بزرگ گرفتم و 7 ساله دارم با خودم حملش میکنم. ببخشید سرتونو درد آوردمو دوس داشتین نظر بدین اگر هم حال نکردین لزومی به نظر دادن نیست. وقت عالی، متعالی
نوشته: امیر
mashalah fagat 20 saniast page up shode bache ha :d bikar ziyad darim
ـ رتبۀ چند کامنتدهندهای که در داستانهای اخیر نظر دادهاند (از 5) براساس سه معیار نزاکت در نظر، جذابیت نقد، و اعتبار نقد
ـ شمارۀ جدول: 0013
فریجاب: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/4) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (1/4)
ام.ام. 6113 ام.ام: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (4) + اعتبار نقد (4) = میانگین (4)
آریا.ا.ا: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (4) + اعتبار نقد (4) = میانگین (8/3)
سایناجون4: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (4) = میانگین (6/3)
یوجیز: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (5/3)
سینا سی.آر. 7: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (4) = میانگین (3/3)
سپیده 58: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3/3)
قیصر: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (5/2) = میانگین (8/2)
توماسدان: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (5/2) = میانگین (8/2)
بچه شهر: نزاکت در نظر (5/1) + جذابیت نقد (5/3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (6/2)
سارا سوییت: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (6/2)
کسراخان: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (2) = میانگین (3/2)
بچه مشهد: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (3/2)
فری 151: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (2) = میانگین (1/2)
گنجینه: نزاکت در نظر (2) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (2) = میانگین (2)
اصلا جالب نبود.مهمترین قسمت یه داستان قسمت سکسشه که تو اصلا راجع به اون توضیحی ندادی.از همه جا گفتی غیر از سکس.
در ضمن خیانت هم کردی دیگه بدتر.همون بهتر که بهت بدی کرد.
سلام خدمت تمامی دوستان و مخصوصا اقایsina007عزیز من فکرنمی کردم کسی زیاد به نظرات خوانندگان اهمیت بده ولی شما بااین کار(رتبه بندی)تلنگری به من زدیدکه فهمیدم بایدهمیشه ادب ونزاکت وعفت قلم را حتی درسایت هایی از این دست هم رعایت کرد.من ازسرشوخی وطنریک چیزی می نوشتم واصلا ادم بی نزاکتی نیستم یالااقل سعی می کنم نباشم برای اینکه بیشتر با من واخلاق وروحیاتم اشنا بشوید عارضم که فوق لیسانس حقوق دارم ودرسن 16 سالگی درجبهه قطع نخاع شدم وشبها از درد ومشکلات جسمی سری به این سایت میزنم با قول به این نکته که من بعد بی ادبی نکنم از تمام دوستانی که بدون قصدوفقط برای مزاح بی احترامی کردم جدا عذرخواهم وامیدعفودارم بقول حقوقیها حرفهای حقیرفاقدعنصرمعنوی بوده است
دوست عزیز با سلام به نظرحقیرخوشحال باش که ان رابطه قطع شده ودنبال ادامه دادنش نباش چون شنیدم ازجمله اعمالی که عقوبتش درهمین دنیا دامنگیر انسان میشه علاوه برعاق والدین وخوردن مال یتیم وزنا با محارم یکی اش هم زنای محصنه میباشدکه غیرازعقوبت اخروی باعث جوانمرگی ومرگ های سخت میشه پس زودتر توبه کن که پس از توبه کردن کانه تازه ازمادر متولد شدی وپاک پاکی خدا توفیقت بدهد.
من که اینجا نظر ندادم چجوری بهم امتیاز دادیsana007؟؟؟؟
جالب نبود داستانت
من برام سوال شده كه چرا از اين چيزا گير ماها نمياد ؟؟!!
كلاً داستان بي مزه اي بود ، اين داستان به درد مجله خانواده ميخورد نه سايت شهواني!!!
بچه مشهد عزیز: ممنون. ولی زیادی اطلاعات دادی. اگه راسته، حذفش کن.
سپیده عزیز: امتیازات دیروزه که تکرار شده.
نویسنده محترم: محتوای داستانی نداشت. رفتی که برسی به سکس. اتفاقاً اگه اون ماجرای تلخ رو اضافه میکردی، تازه شاید میشد داستان.
ببین تنها چیزی که می توانم بهت بگم این بهم خوردن دوستیت و رفتن فرحناز باورکن که معجزه بوده خدا تورو دوست داشته که گناه نکنی ببین این زنای شوهردار هر موقع از سکس یک کمی کمبود پیدا می کنن سریع میرن سراغ یک جوان بیچاره و آینده اش رو بخاطر حال کردن خودشون به گاه میدن ولی ازت خواهش میکنم از این آشغال توی جامعه کم نیست نگذار گناه زنا به گردنت بخوره به نظر من حتی برای یک لحظه هم که شده دیگه بهش فکر نکن در مورد داستانت بهت بگم جمله بندی خیلی بد بود در مورد سکس داستان قهرت با فرحناز توضیح ندادی در مجموع خوب نبود خیانت نکن [( [( [( [(
كل داستان غلط املايي داشت به جز اين حرفت
وقت عالی، متعالی
ادامه بدي ميشي شكسپير
اینکه در هر رابطه سکسی نقاط شیرین و نقاط تلخ زیادی داره شکی نیست به طوری که ممکنه مسیر زندگی اشخاص را دستخوش تعقرات جدی قرار بده اما دوست عزیز این یه سایت سکسی و شما به عنوان یک برگ از دفتر خاطراتت بهش نگاه کردی و به عنوان یک خاطره که در نگارشش حتی از خودت هم خجالت کشیدی و توصیف ضعیفی از صحنه های معاشقه و سکس ارائه کردی باید بگم میتونستی به صورت بسیار زیباتری این خاطرت را به یه داستان بسیار جذاب تبدیل کنی بسیار با عجله نوشتی و مشخصه که با خودت هم رودربایستی داری .
من جای اون خانمه بودم یه لگد میزدم تو تخمات که فقط نگاه کنی و بخندی با این کس شعر که ساخته ای.
:B
به نظرمن داستانت خوب بود و توش کمتر رویابردازی شده بود مثلا توی تمام داستانها همه بلا استثنا ساک میزنن کس میلیسن 69 میشن اخه مثلا دختری که ادعامیکنید بار اولش بوده چطور میاد کیر بخوره؟چطور1بسر مثلا17-18ساله جقی کس ندیده میاد 5دقیقه لیس میزنه 5دقیقه براش ساک میزنن تازه بعدش هم1ساعت کس میکنه؟
اون افرادی هم که همش میگن دروغه و خیانت خیانت بهتره تو سایت نیان و برن دم کونشون بگیرن باد نده چون یا همشون بچه مدرسه ای و زیر18سال هستن که بهتره برن شیربخورن و یا توی شهرهایی زندگی میکنن که تو ایران به علی آباد شهرت داره و تخم دید زدن همسایه هم ندارن وگرنه کسانی که توی کلان شهرها زندگی میکنن میدونن اگر اهلش باشی اینطور روابط برات زیاد اتفاق میفته… #:S
I)
ادمین جونم نکنه واقعا مرخصی رفتی یا گرفتنت! :D
داستانها جدیدن توصیف سکس ندارن یا سانسورشون میکنی!!! :D
اقای نویسنده امیدوارم همیشه خاطره بد این خانم جلو چشات باشه و از این جور موردا دوری کنی =;
در ضمن بایستی به قول گنجینه جونم حداقل نوشتتو تکمیل مینوشتی!دی
50 % دروغ : احساس میکنم راستشو گفتی !
50% راست : اگه راست بود که بدک نبود و درکل منتظرم تا بقیه مطلب
را بنویسی . بدک نبود
متاسفانه باز هم خیانت واقعا من اینو با چشمم دیدم که یکی دنبال ناموس مردم بود هم زنش هم خواهرش از راه بدر شدن نکن این کار رو چوبشو میخوری بد جور هم میخوری
ـ رتبۀ چند کامنتدهندهای که در داستانهای اخیر، «ساختار و محتوای داستان» را نقد کردهاند (از 5)، براساس سه معیار نزاکت در نظر، جذابیت نقد، و اعتبار نقد
ـ شمارۀ جدول: 0014
فریجاب: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/4) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (1/4)
ام.ام. 6113 ام.ام: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (4) + اعتبار نقد (4) = میانگین (4)
سایناجون4: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (5/3)
یوجیز: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (5/3)
سپیده 58: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3/3)
بچه مشهد: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (3/3)
قیصر: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (5/2) = میانگین (1/3)
سینا سی.آر. 7: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (1/3)
آریا.ا.ا: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3)
گنجینه: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (6/2)
سارا سوییت: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (6/2)
کسراخان: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (2) = میانگین (3/2)
بچه شهر: نزاکت در نظر (5/1) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (5/2) = میانگین (3/2)
آلبر11: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (5/2) = میانگین (2)
کوچول: نزاکت در نظر (5/0) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (2) = میانگین (8/1)
پارادایز استار: نزاکت در نظر (5/0) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (2) = میانگین (8/1)
ال شاهینو: نزاکت در نظر (5/1) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (2) = میانگین (8/1)
جذاب خارج از جدول: ندارد
سؤال از دوستان:
1 . در inbox من در همین سایت، پیامی از یک خانم با نام، مشخات کامل و آدرس و شمارۀ تلفن آمده که خواهش کرده برای سکس با او تماس بگیرم.
2. اما جالبتر اینکه در sent box من در این سایت، ایمیلی از جانب من برای یکی از کاربران ارسال شده که در آن گفتهام نویسندۀ داستانهای حسرت، باغ دماوند و تالاب هستم و از او خواستم که با من تماس بگیره! ضمناً ایمیل من رو هم برای این خانم که تا به حال در بین کامنتدهندهها ندیدمش، فرستاده.
چرا؟ به نظرتون کار ادمینه؟ اگه دیگه اینجا پیدام نشد، یعنی اسپم شدم.
اصلا از داستان خوشم نیومد بخدا اینقدر از خیانت شنیدما میترسم زن بگیرم
کیرم تو کونت با این داستان کسو شعرت بچه ها هر کی میخواد عکس سکس شکیرا رو ببینه بیاد به این منبع خودم گذاشتمش اگه خوشتون اومد نظر بدید تا همه ی عکسای بازیگرا و خواننده های معروفو بذارم تو شهوانی قربون همتون بای.
سپیده جون فکر کنم اندامت مثل شکیرا باشه آره؟
هر دوست داره بیاد تو این چت روم من اونجا به اسم نانو میرم.
www.mokhtal.com
داستانت خیلی معمولی بود و خیلی تکراری سکسش هم که اصلان هیجان نداشت .
تو شهوانی باید وقتی مینویسی بچه ها آبشون بیاد و هیجان سکسش رو 1000 باشه ما که همون یه ذره آتیشمون هم خاموش شد .در ضمن یه اسپری همراهت ببر با این کمر شل و بدرد نخورت .
کسخل با این کمر ضایت اگه می رفتی به داداشش کون میدادی بیشتر حال می کردی
در ضمن 95% داستان های این سایت خالی بندیه محضهههههه( طبق آمار فیفا)
داستانت تکراری و کلیشه ای بود …خیلی خوشم نیومد …نمی دونم چرا همه راجع به خیانت داستانای تکراری می نویسن …بگردید دنبال سوژه جدید .
سکس داستانت هم کم بود …
موفق باشی
تو رفتی زن مردم و گایینی و آنوقت جوری حرف میزنی که گویا مال خودت بوده این یعنی خیلی دیگه عوضی هستی که انگار چیزی که از دست دادی مال خودت بوده زن شوهر دار یعنی اینکه شما رفتی مال یکی و دزدی کردی و اون زن هم گویا مال کسی و خیانت کرده که خیلی نامردی بهش کرده خودتون باشید در حق شما خیانت بشه چکار مینی چه حسی خواهی داشت عنتر خان
ببخش دلیل تایپ اشتباه تایپ در حال رانندگی هست معذرت میخوام از همه عزیزان
دوم شدم. ههه