کس دادن زنم به بنگاهی و صاحب ملک

1401/11/07

سلام خدمت همه ی برو بچه های شهوانی
این داستانی که میخوام براتون بنویسم پارسال واسم اتفاق افتاده و از پارسال ب اینور تو قلبم نگهش داشتم. اما الان میخوام ریز به ریزش رو برای شما بنویسم. تا یه تجربه ای رو بدون اینکه واستون اتفاق بیوفته بهتون بدم.
اسم من آراد هستش و تقریبا ۳۴ سالمه .
سال ۹۳ با یه دختر ورزشکار ب اسم زهره ازدواج کردم.
زهره اون موقع مربی شنا بود.
از لحاظ مالی تو رده ی متوسط یه کوچولو رو ب بالا بودم و اگه یکی دو تا اشتباهی که بعد ازدواج کردم رو نمیکردم، الان قطعا اوضام خیلی خیلی بهتر بود.
راستش من تو مجردی یه سه سالی رفتم ارمنستان واسه کار کردن.
یه هتلی توی ایروان هست ب اسم گلدن پالاس . که اون موقع تمام مصنوعات چوبی این هتل رو یه پیمانکار و کارخونه دار ایرانی دست گرفته بود و کاملا ب صورت اتفاقی من با این آقا آشنا شدم و بهم پیشنهاد داد و منم چون مجرد بودم راحت قبول کردم و خلاصه راهی ارمنستان شدم.
اونجا چون توی خود هتل اقامت داشتیم تمام خورد و خوراک و حتی تا حدی مشروبمون هم رایگان بود . رو همین حساب تقریبا ۸۰ درصد درامدم رو سرمایه گذاری میکردم و میفرستادم ایران و پدرم واسم طلا میخرید و یه جورایی واسه آینده و متاهلی نگه دارم.
بعد یه مدت بابا بهم پیشنهاد داد که بیا پول و طلا هر چی داری بذار منم خونه ۱۲۰ متری ویلاییم رو میفروشم یه ۱۶۰ متری میگیرم . تو هم پولت رو بذار که با هم بسازیم. نصف نصف. که من گفتم بابا این چه حرفیه. نصف نصف یعنی چی؟ مگه ما این حرف هارو داریم؟
کلا ساخت یه خونه سه طبقه برای من تقریبا ۴۸۰‌میلیون تموم شد موضوع واسه سال ۹۱ هستش.
بعد آماده شدن دو تا طبقه رو دادیم اجاره و طبقه سوم رو هم خودمون بودیم.
منم دیگه دیدم خونم اوکی هست ‌ . ماشین و کار خوب هم که دارم . تصمیم گرفتم متاهل بشم. توی همین ارمنستان با زهرهی خوشگلم آشنا شدم. تو عید بود اومده بودن واسه تفریح و کنسرت ها، که من اونجا باهاش آشنا شدم و بعد یک سال ب ازدواج ختم شد.
دوره نامزدی رو من تو ارمنستان بودم اما واسه عروسی و زندگی زیر یه سقف زهره قبول نکرد بیاد ارمنستان و گفت من مامانم تنها میمونه. چون باباش فوت شده بود.
خلاصه ما هم مستاجر طبقه دوم رو اوکی کردیم که بره و خودمون بشینیم.
سرتون رو درد نیارم رفتیم خونه خودمون و شروع کردیم زندگی کردن. کار من هم پیش همون آقایی بود که توی هتل صاحب کارمون بود. اینجا تو ایران یه کارخونه ی نجاری و رویه کوبی و رنگ کاری ب شدت قوی داشت. کلا کارها تو کارخونه تکمیل میشد میرفت بیرون.
منم شده بودم سرپرست قسمت نجاری.
درامدم هم نسبت به همسن و سالهای خودم تو فامیل بیشتر بود. چ بسا بعضی وقت ها ب دوبرابر هم میرسید.
رو همین حساب و از اونجایی که خیالم راحت بود و شرایط زندگیم خوب بود خیلی ولخرجی میکردم. البته فقط واسه خانواده ها نه واسه دوست و رفیق و خانوم بازی . چون خیلی اهلش نبودم. یه جورایی بر عکس مجردی که فقط جمع کردم . تو متاهلی اصلا پول و سرمایه ای کنار نذاشتم.‌
تو یه معامله و یه اتفاقی ب شدت سره بابام کلاه گذاشتن و بابام تا خرخره رفت زیر بدهی و ب اجبار هر سه طبقه خونه رو فروختیم.
فقط با یه ذره باقیمانده اش واسه بابام یه خونه ۸۵ متری خریدیم و خودمم تو همون خونه خودم دو سال مستاجر شدم و دیگه لازم نبود همون اول کار بعد فروختن اساس کشی کنم.
بعد این دوسال چون پسر صاحبخونه میخواست ازدواج کنه و بیاد اینجا بشینه ما مجبور شدیم که از اونجا بلند بشیم و خونه ی دیگه ای رو اجاره کنیم. خلاصه تقریبا از ۹۵ تا ۹۹ ما دو بار دیگه اساس کشی کردیم.
و هر سال هم اجاره ها و پول پیش ب شدت افزایش پیدا میکرد و هر چی درامد داشتیم مجبور بودیم بیشترش رو بذاریم کنار واسه پول پیش سال بعد.
دیگه زندگی اون روی تخمیش رو داشت ب من نشون میداد و اوضاع مالی ب شدت بهم ریخته بود.
بعد این چند سال هم خودم و هم بابام یه مقداری کنار گذاشته بودیم و قرار شد یه ۴۰۰ تومن هم وام مسکن بگیریم که بتونیم یه خونه ۶۰ تا ۷۰ متری بخریم.
اما هر جا میرفتیم یا خونه ها درب و داغون بودن . یا با بودجه ی ما جور در نمیومد. یا اینکه طرف میگفت یک هفته ای باید تسویه کنید ، من نمیتونم بمونم تا وامتون آماده بشه.
یه جورایی من و زهره ب شدت عصبی و کلافه و داغون بودیم و هر شب بعد کار تا میرسیدم دیگه بالا نمیرفتم و زنگ میزدم زهره میومد پایین و میرفتیم بنگاهارو میگشتیم.
خونه هایی که با به بودجه ما میخورد یا خیلی خیلی داغون بودن یا اینکه صاحب ملک قبول نمیکرد یه تایم یک ماهه بهمون بده که وام‌ مسکن بگیریم.
وام مسکن هم که میدونید شما اوراق میخری و درخواست میدی ، سند که حاظر شد نماینده ی بانک میاد چک رو میده به فروشنده.
اکثرا میگفتن میخوان دوباره ملک بخرن و میگفتن سندمون آماده است و پول رو سریع میخوان.
یه روز غروب که من از سرکار اومدم طبق معمول میخواستیم با زهره بریم واسه دیدن خونه و من پایین تو پارکینگ منتظر بودم که یهو زهره از تو راه پله اومد پایین و من وقتی نگاهش کردم آبم داشت میومد. انگار قرار بود بریم مهمونی یا تولدی یا دورهمی چیزی، تازه واسه اونجاها هم زهره انقدر آرایش نمیکرد و لباس های این مدلی نمیپوشید.
یه شلوار کوتاه توسی روشن از این جنس پارچه ای ها که تو تنش خیلی شیک بود و قسمت فاق شلوارش انقدر جذب بود که باور کنید خط کسش مشخص بود.یه شومیز یغه باز از این جنس خیلی لخت ها که داده بود داخل شلوار .و یه کت کوتاه ی کوچولو تیره تر از شلوارش . یغه شومیزه انقدر باز بود که قشنگ تمام گردن و حتی بالا و اول چاک سینه هاش معلوم بود. سلام داد و منم جواب دادم. ب شوخی گفتم جایی دعوتیم؟ که گفت نه چطور ؟ گفتم آخه یه جوری تیپ زدی و آرایش کردی که تا حالا تو این چند سال واسه بیرون رفتن عادی این مدلی ازت ندیده بودم. مخصوصا تو بحث بنگاه رفتن تو اصلا حوصله ی یه کرم زدن یا حتی یه رژ زدن هم زهرهشتی ، حالا امروز یهو ۳۶۰ درجه تغییر کردی.
گفت خوب هی بی حوصله رفتیم و نتیجه ای زهرهد . گفتم امروز یخورده ب خودم برسم که انرژی مثبت پخش کنم بلکه یه فرجی شد.منم گفتم آهان انرژی مثبت فقط باید از طرف تو باشه . نمیشد تایم میدادی منم میومدم تر و تمیز میپوشیدم تا دوتایی انرژی مثبت بدیم. بعد شوخی و با خنده گفتم والا تو‌الان ب جای پخش انرژی مثبت داری شهوت پخش میکنی.
خندید و گفت بشین بریم مصخره.
حالا تیپ من بد نبود ولی خوب چون از سرکار اومده بودم بهم ریخته بودم و یه ست کاملا اسپرت دم دستی تنم بود.
و کنار هم هیچ سنخیتی با هم زهرهشتیم.
در ضمن زهره هر وقت که میخواست واسه بیرون رفتن ب خودش برسه یا یه جای خاص بریم. حتما حتما لباس های من رو هم ست میکرد و یه دست لباس مرتب آماده میکرد
حتی بارها من از سره کار رفتم و زهره جلوتر با پدر و مادر من یا مادر خودش میرفت خونه فامیل و اینا حتما حتما واسه منم یه دست لباس برمیداشت. اگر خودش اسپرت بود برای منم اسپرت اگر هم عین امروز حالت مهمونی طوری بود واسه منم پارچه ای و کت تک.
نشستیم تو ماشین و خودش گفت برو سمت فلکه سوم اونجا یه بنگاه هست چند تا فایل داره بریم ببینیم.
گفتم کی اومدی پرسیدی که چند تا فایل داره.
گفت امروز چند تا بنگاه رفتم چیز خوبی زهرهشتن. اما اینجارو اصلا حضوری نیومدم از دیوار پیدا کردم و زنگ زدم گفت چند تا فایل خوب دارم.
اما نمیدونم چرا حس ششم من میگفت زهره بعد اینهمه سال زندگی داره ب من دروغ میگه یا حداقل راستش رو نمیگه.
رسیدیم دوره میدون و من داشتم چشم میچرخوندم که بنگاه رو پیدا کنم ، که زهره گفت برو جلوتر اینجا نیست نبش کوچه بعدی میدونه و بغلش یه لوازم ورزشی فروش هست. که من سریع زدم تو حرفش و گفتم تو که میگی من نیومدم این بنگاه رو پس چجوری انقدر دقیق میشناسی؟ حتی مغازه بغلیش رو.
یهو زهره با یه لحن ناراحت برگشت گفت آراد تو چته ؟ چرا همس سوالهای بازجویانه میپرسی. خوب خود یارو پشت تلفن توضیح داد دیگه. اون از تو پارکینگ که به لباس پوشیدنم گیر دادی. اینم از الان.
منم تو دلم گفتم انقدر دل سیاه نباش . مگه تو زنت رو نمیشناسی. انصافا تا حالا کوچکترین خطایی ازش ندیده بودم. اینکه انقدر مطمعن میگم واسه اینه که من واقعا هواسم خیلی ب زندگیم بود همیشه. امروز با اولین تغییر حالت زهره حس کرده بودم زهرهی همیشگی نیست. اما خودم رو جمع و جور کردم و رفتیم پارک کردیم و رفتیم تو.
از در که رفتیم تو آقاهه که پشت میز نشسته بود سرش رو که آورد بالا جواب سلام بده یهو انگار خشکش زد و قفل کرد رو تیپ و استایل زهره.
با حرف زدن من یهو ب خودش اومد و گفت بفرمایید بشینید. من در خدمتم.
بعد دیگه اصلا ب زهره نگاه نمیکرد و فقط تو چشم های من نگاه میکرد و حرف میزد. ولی من بازم با اینکه طرف مستقیم فقط با من حرف میزد یه حس خیلی خیلی بدی بهم دست داد ، نمیدونم چجوری توضیح بدم ولی هر یک ثانیه واسم یک ساعت میگذشت.
اصلا هم زهره و اون املاکیه هیچ آشنایی زهرهدن به هم ، یه سلام و خسته نباشید خیلی سرد .
همینجوری که داشتیم حرف میزدیم یهو یه پسر جوون تر تقریبا ۲۶ یا ۲۷ و ۸ ساله از در اومد تو و یهو سلام کرد و رو ب زهره گفت آبجی اون واحد ظهریه که رفتیم دیدیم رو نشد اوکی کنم. یک ساعت بعد شما زنگ زدم و مرده گفت فروخته.
همون لحظه اون آقاهه که پشت میز بود یه نگاه بدی به پسره کرد و بدبخت فهمید بد موقع حرف زده و خیلی بی سر و صدا از بنگاه رفت دیگه گیر کرده بود چیکار کنه. برگشتم تو صورت زهره یه نگاهی کردم ، زهره هم ی جورایی رنگ و روش عوض شده بود و هول کرده بود.
زهره سکوت بد شکل جمع رو شکست و گفت جناب گفته بودید غروب میتونیم بریم دو سه تا مورد رو ببینیم . الان اوکی هست.
که بنگاهیه گفت بذارید زنگ بزنم ببینم چی میگن تایم بازدید میدن یا نه.
زنگ زد به یه بنده خدایی به اسم علی و گفت علی آقا الان هستی؟ بازدید میدی الان.؟ نمیدونم اونور چی ازش میپرسید که این آقای مردانی هی میگفت آره آره. که بعد یکی دوبار گفت علی آقا میگم آره دیگه. حس کردم چیزی رو میخواد به طرف برسونه و اون اسکل هم متوجه نمیشد.
خلاصه بعد قطع کردن گفت علی آقا تا ده دقیقه دیگه میرسن جلو دره واحد.
بعد اون پسر جوونه رو صدا کرد و گفت لطفا با دوستان برو و واحد رو نشونشون بده.
پسره اومد جلو درب یهو به من گفت عزیز ماشین دارید درسته؟ گفتم بله هست بفرمایید. گفت من با موتور میام چون باید برم علی آقا رو از دره مغازه اش وردارم و بیام. دیگه مزاحم شما نمیشم. باز گفت پس شما حرکت کنید تا من موتور رو از تو پیاده رو بیارم. تا من بیام حرف بزنم برگشت ب زهره گفت آبجی شما بلدید دیگه . کوچه ۴۳ خونه رو هم که میشناسید. جلو دره خونه واستید تا من برسم و علی آقا هم بیاد.
وقتی نشستیم تو ماشین زهره خیلی هول کرده بود و نمیدونست چیکار کنه . الکی داشپورت رو باز کرد و دنبال پنل ظبط میکشت مثلا.
منم به تیکه گفتم زهره خانوم کدوم وری باید برم.
زهره هم گفت نمیدونم گفت کوچه ۴۳ دیگه
منم چیزی ب روی خودم نیاوردم و گفتم من باید دقیق بفهمم داستان چیه که زهره تا این حد اینجا اومدنش رو داره پنهان میکنه. ب نظرم اگه قایم نمیکرد اومدنش رو من اصلا شک نمیکردم.
میتونست بگه من ظهر بین اون همه بنگاه اینجا هم اومدم و مثل روزهای قبل چوند تا واحد دیدم از این خوشم اومده اوکی کردم تو هم ببینی، چون روز قبلش دقیقا همین اتفاق افتاد ولی ما خواستیم بریم ببینیم که طرف گفت فروخته.
خلاصه ما رسیدیم و علی آقا هم اومد و در رو واسمون باز کرد.علی آقا یه مرد تقریبا ۴۳ ساله بود. یه قد نسبتا بلند فکر کنم ۱۸۵ اینا میشد.از این آدم های درشتی که مادرزادی درشت هستن . بی شرف هر یدونه پنجه ی دستش دقیقا یکو نیم برابر دست های من بود.
چند باری چشمم افتاد به نگاه های زهره که متوجه شدم که انگار خیلی استرس گرفته و نگرانه و یه جوری عجیب غریب ب طرف نگاه میکنه. بعد ماجرا فهمیدم که ظهر که زهره رفته بوده این علی آقا نبوده و هم رو ندیدن. اما طبق قرار مدارها امشب باید هم رو میدیدن تا هر دو به صاحب بنگاه اوکی ماجرا رو بدن.
بعد یهو علی آقا رو کرد ب زهره گفت خانوم جسارته پسندیدید؟ اوکی هستید؟ زهره یه نگاه تو صورت من کرد و گفت والا پسندیدن که پسندیدیم. حالا اجازه بدید باهاتون تلفنی هماهنگ میکنیم.
طرف انگار روز قبل با اینکه بخواد یک ماهی وقت بده واسه تسویه مشکل داشته ولی حالا چ صحبتی با زهره کرده بودن که اانگار اوکی شده بود خدا میدونه.
ما زدیم بیرون و رفتیم خونه ، من انگار داشتم خفه میشدم.تا حالا همچین حس بدی رو تو وجودم تجربه نکرده بودم. انگار که حس ششمم میخواست خبر از یه اتفاق بدی رو بهم بده.
شب موقع خواب یکی دو تا اس ام اس واسه زهره اومد که زهره اول جواب زهرهد بعد که من پاشدم رفتم زیر هود سیگار بکشم دیدم سریع گوشیش رو ورداشت و تند تند یه چیزایی تایپ کرد. بعد تا من برگردم گوشی رو گذاشت سره جاش و چشماش رو بست.
کلا وقتی باهاش حرف میزدم هول میکرد‌. و منم ب شدت شک کرده بودم. ته دلم یه احتمال هایی میدادم و شواهدم گواه درستی احتمال های من رو میداد. ولی هر بار بهش فکر میکردم دو دقیقه بعد ب خودم فش میدادم و میگفتم نه اینجوری نیست.
صبر کردم زهره خوابش برد و گوشیرو ورداشتم دیدم اس غریبه ای نیست آخریش خواهر من بوده. اما خوب ساعت آخرین اس رو نگاه کردم دیدم واسه ساعت ۴ بعد از ظهر هستش و بیشتر شک کردم.
صبح رفتم سرکار و همش ذهنم مشغول بود.
تقریبا ساعت ۱۱ ظهر بود که دیدم. انقدر کلافه ام و هواسم پرته اصلا نمیتونم تمرکز کنم و ازهرهزه یه درب کشو رو در بیارم.
تصمیم گرفتم بیام خونه و از زهره رک و پوسکنده بپرسم که چرا دیروز بهم دروغ گفته بودی.
تقریبا ساعت ۱۲ اینا بود که رسیدم خونه و کلید ازهرهختم و دره واحد رو باز کردم. یهو حس کردم یه صداهایی از تو اتاق خودمون میاد. اومدم در رو آروم ببندم که یهو چشمم خورد به دو جفت کفش مردونه که روی جاکفشی بودن.
دیگه یه جورایی شک هام. داشت ب واقعیت تبدیل میشد.
من خیلی آروم رفتم تو آشپزخونه و پشت اپن نشستم.
چون از پشت اپن قشنگ تو اتاق دیده میشد،
تا نگاه کردم به سمت اتاق دیدم بله دو تا مرد دارن ترتیب زهره خانوم من رو میدن. زهره قمبل کرده بود و یکیشون گذاشته بود تو کسش و اون یکی هم کیرش رو داده بود دهن زهره و عقب جلو میکرد.
ی لحظه خواستم برم جلو ولی خوب پیش خودم گفتم اینا که زهره رو خفت نکردن که. زهره خودش داره ب اینا با رضایت کس میده. پس من برم جلو چی بگم ب اون دو تا ، میرینن بهم و میگن خوب زنت جنده است . بذار اونا برن بعد ب حساب زهره میرسم.
سریع گوشیم رو دراوردم و شروع کردم به فیلم گرفتن.
بیشتر که دقت کردم فهمیدم این دو تا همون بنگاهیه و اون علی آقا صاحب ملکه هستن که دارن زنم رو میکنن.
یه زن خوش هیکل ورزشکار ، که مربی شنا هم بود با اون بدن خوش فرم و زیبا یه جورایی افتاده بود دست دوتا نره غول بد قواره با اون کیرهای بزرگ و عجیب غریبشون.
مخصوصا علی آقاهه انقدر درشت بود که وقتی موقع تلمبه زدن دستاش رو میذاشت رو کون زهره تمام کونش زیر دستهاش گم میشد.
همینطوری که علی داشت تو کس زهره تلمبه میزد با دست لای کون ناز زهرهرو باز کرد و یه تف حسابی ازهرهخت رو سوراخ کونش و دستش رو گذاشت بالای کون زهره و انگشت شصتش رو گذاشت دم سوراخ . تلمبه میزد و لبه ی سوراخ زهره رو میمالید. این حرکت باعث شد که شهوت زهره بیشتر بزنه بالا. تا قبل این انگار داشت وظیفه ای کس میداد . نه صدایی نه آه و اوهی . هیچی . ولی با این کار علی آقا و حرف بنگاهیه که گفت کنار اومدن ما بستگی ب نوع حال دادن تو داره انگار زهره ۱۸۰ درجه عوض شد و خودش هم قاطی سکس شد.
آروم آروم زهره داشت از خودش صداهای سکسی در میاورد و اه ناله میکرد. علی هم هی با کف دست های ب اون بزرگی میکوبید رو لپ های کون زهره و هی میگفت تو هفته ای یک بار این کس و کون رو ب من بده من قول میدم دو تومن از وام مسکنتون رو من واریز کنم.
فکر کنم تا حالا تو عمرش همچین کس خوش استیل و سکسی نکرده بود و هر چی جلوتر میرفت امتیاز های بیشتری ب زهره میداد. بعد یخورده تلمبه زدن علی ، اون بنگاهیه ، ( آقای مردانی) که اسمش بابک بود به علی گفت علی جون رضایت بده و بکش بیرون بذار ما هم چهار تا تلمبه بزنیم.‌علی هم گفت داداش تو خواستی و من جا ب جا نشدم. ؟ نرسیده کیرت رو گذاشتی تو دهن زهره جون . منم دیدم بیکارم مشغول گاییدن کسش شدم. بعد علی کیرش رو کامل کشید بیرون که جاهاشون رو عوض کنن ، که تازه من اونجا تونستم درست و حسابی سایز کیر علی رو ببینم. لامذهب ازهرهزه ی ساعد دست من بود.

حالا نوبت گاییدن زهره توسط بنگاهیه شده بود.
که بعد اینکه علی کیرش رو دراورد دست زهرهرو گرفت و آورد لبه ی تخت و به کمر خوابوندش رو تخت و یه بالش گذاشت زیر کمرش تا کس و کونش بیاد بالا.
راستش دروغ چرا من با دیدن این صحنه ها و گاییده شدن زهره توسط دو تا نره غول یه حسی بهم دست داده بود که تا اون روز اصلا تجربه اش نکرده بودم. حسابی راست کرده بودم و همش دوست داشتم همه چی رو واضح و واضح تر ببینم که خوب واقعا از اون فاصله و تو حالت قائم شده نمیشد ببینم و داشتم حرص میخوردم.
بالش رو که گذاشت زیر شکم زهره اومد واستاد لای پاهای خوش فرم زهره و با کیرش کوبید رو کس زهره اما تو نمیکرد.
اما بدبختی اینجا بود که این پوزیشن جدید باعث شده بود که من درست و حسابی کس زهره رو نبینم ، چون بنگاهیه پشتش ب من بود و هیکلشم که لای پای زهره بود جلو همه چیرو گرفته بود. تنها چیزی که من درست میتونستم واضح ببینم . تخم های علی روی صورت زهره بود که نشسته بود بالا سره زهره و زانوهاش دو طرف سره زهره بود و دیوث تخمهاش رو گذاشته بود رو صورت زهره و اونم با زبون زیر کیر و تخمهاش رو لیس میزد و و سینه های زهره هم تو مشت اون دیوث بود .
تا ادم تو شرایطش نباشه نمیفهمه من چی میگم و اون لحظه چ حسی داشتم.
چون نمیتونستم واضح ببینم یهو زد ب سرم که پاشم برم جلو و خودم رو نشون بدم. یهو از پشت اپن اومدم بیرون و رفتم ب سمت اتاق خواب.
همین دو تا قدم ور زهرهشته علی من رو دید و یهو گفت یا امام حسین.
ی لحظه کپ کرد و نمیدونست چیکار کنه فقط سریع از رو صورت زهره پاشد و ب بنگاهیه گفت پاشو بدبخت شدیم. زهره هم که من و دید یهو زد زیر گریه و هی شروع کرد التماس کردن که غلط کردم . تو رو خدا ببخشید . ب جون خودت اولین باره همچین غلطی کردم و این حرف ها.
سرم رو اوردم بالا و دیدم اون دو نفر شلواراشون رو پوشیدن و هول هول دارن دنبال پیراهن و لباس های دیگشون میگردن.
تو دلم گفتم من که همه چیم رو از دست دادم. اینا که تا اینجا رفتن بذار حداقل تا آخرش برن که خونه هرو بتونم اوکی کنم.
یهو ب اون بنگاهیه گفتم آقای مردانی دیگه دوره بزن در رو تموم شده.
طرف هم اصلا لام تا کام حرف نمیزد. گفتم علی آقا اگر میخواید هر غلطی بکنید الان و جلو خودم بکنید و اولین و آخرین بارتون باشه.
اون دو تا که اصلا خفه شده بودن. زهره گفت وا آراد چی داری میگی؟ دستش رو گرفتم و سرپاش کردم و با دست هولش دادم سمت اون دو تا و گفتم نوش جونتون.
اما اونا هیچ عکس العملی نشون نمیدادن.
من دیدم خبری نیست. شلوارم رو دراوردم و کیرم رو گرفتم جلو دهن زهره و گفتم بخور جنده من،
زهره فهمیده بود من ب شدت عصبانی ام و رنگ و روم پریده بود. ولی از اون یکی حسی که دوست داشتم کس دادنش و دست و پا زدن تو دست های تو تا نره غول رو ببینم خبر زهرهشت و فکر میکرد من سره لج بازی دارم اینکار رو میکنم.
واسه همین وقتی من بهش گفتم بخور جنده من. گفت بخدا من جنده نیستم آراد. تا حالا ب هیچ مرد دیگه ای حتی نگاه هم نکردم.
ولی این چند روز دیدم تو هر جا میری جور نمیشه و داری از استرس سکته میکنی. منم تو دلم گفتم یه کاری کرده باشم . این دو تا هم فقط با این شرایط قبول کردن که یک ماه واسه وام به ما وقت بدن.
منم گفتم زهره جان بخور عزیزم که مهمونات روشون باز شه.
من اگه میخواستم کاری بکنم با همون فیلمی که اولش ازتون گرفتم میتونستم دودمان هر سه تاتون رو سیاه کنم. اما یخورده فکر کردم گفتم تو راضی اینا راضی کون لغ ناراضی.
بعد علی همون که خیلی درشت بود گفت آقا آراد حرفت واقعیه. منم برگشتم و زهره رو سرپا کردم و هول دادم طرفش و گفتم نوش جونتون. فقط منم باید باشم و ببینم.
بعد علی به بنگاهیه گفت داداش چرا معطلی. آقا آراد خودش اوکی رو داده . زهره هم که خودش راضی بود پس بکن لباس هارو. تازه اینجوری بدون استرس و بدون نگرانی میکنیم. منم قول میدم جدا از مهلت واسه وام یه حال اساسی هم تو قلنامه به آراد خان بدم.
منم گفتم مرده و حرفش . ببینم روش وایمیستی یا اینکه ارضا شدی کلا یادت میره. که اونم گفت وجدانن سره حرفم هستم.
بعد خود علی سریع لباس هاش رو کند و همونجوری سرپا افتاد ب جون سینه های زهره و دستش رو گذاشته بود رو کس زهره و تند تند تکون تکون میداد و قوربون صدقه زنم میرفت. اما زهره هنوز تو کما بود. ولی مالیدن کسش باعث شد ی کوچولو دوباره داغ بشه و اروم آروم داشت رام میشد. یهو علی به اون بنگاهیه گفت بابک بیا دیگه چرا عین مجسمه واستادی.
بابک هم که ب نظرش شرایط اوکی اومد. اول تو صورت من نگاه کرد و با علامت تایید من رفت سمت زهره.
علی همونجوری هنوز جلو زهره واستاده بود و با دست کسش رو میمالید. بابک هم لباساش رو دوباره دراورد و اومد پشت زهره و کیر کلفت و درازش رو که هنوز هم کامل راست نشده بود گذاشت لای چاک کون زهره.
منم دیدم شرایط خوبه به بابک و علی گفتم دوستان کون زهره خانوم یه جورایی پلمپه و من تا الان و تو این مدت کلا چند باری بیشتر بهش دست نزدم. علی گفت خیالت راحت آقا آراد. فکر کرد من منظورم اینه که دست بهش نزنی.
که من خندیدم و گفتم اگه بذاری حرفم تموم بشه بیشتر لذت میبری. و بعد گفتم ولی دوست دارم امشب از پلمپی در بیاد تا بعد هم خودم راحت ازش استفاده کنم. ولی نه جوری که پاره بشه. اگه میتونی حوصله و وقت بذاری و آروم بازش کنی . بفرما مال شما. اما اگه نه میخوای صاف بکنی تو و تلمبه بزنی همون کس رو بکن.
که بابک انگار دنیارو بهش داده باشی. چشماش داشت برق میزد و تو آن واحد کیرش از حالت نیمه راست کاملا راست کرد . لامذهب انگار اسپری چسب مو گذاشته بودی لای پاش.
گفت چشم آراد جان شده باشه تا شب این کون و سوراخ رو واسش میخورم تا وقتی میکنم توش زهره جون فقط لذت ببره و کیف کنه.
زهره به من گفت آراد چی میگی . گفتم عزیزم شما کارت رو بکن و حرف هم نباشه.
بیچاره چهره خیلی باحالی ب خودش گرفته بود هم از شهوت داشت میترکید. هم اینکه نگران بعد این داستان بود.
منم دیدم فکرش خیلی درگیره. به علی و بابک اشاره کردم که یه لحظه صبر کنن .
بعد زهره رو آوردم تو حال و گفتم عزیز دلم تو واسه اینکه بتونیم صاحب خونه بشیم از خودت گذشتی. منم این رو میدونم. اما کاشکی این کار رو نمیکردی. اما حالا که شده و منم دیدم پس تا تهش برو. چون منم الان تو این وضعیت یه حس عجیبی بهم دست داده و اصلا ناراحت نیستم هیچ. بلکه از دیدن کس دادن تو دارم لذت میبرم. پس نگران هیچی نباش و برو عشق و حالت رو بکن و بعدش همه چی همینجا چال میشه‌. اما ب شرطی که دیگه حتی تو اجازه ندی این دوتا از پنجاه متریت هم رد بشن. زهره هم با یه حالت مظلوم نمایی سرش رو گرفته بود پایین. منم پیشونیش رو یه بوس کردم و گفتم برو زهره اون دو تا بدبخت ها خایه هاشون از شق درد ترکید.
زهره هم بغلم کرد و بوسم کرد و رفت.
همین که رفت تو اتاق یه بالش گذاشت رو تخت به کمر خوابید رو تخت و لنگهاشرو گرفت رو هوا و به مصخره گفت ببینم کی بهتر کسم رو میخوره منم به همون بهترین سکسم رو بدم. علی دیوث هم شیرجه زد رو کس زهره و حالا نخور کی بخور. یه انگشت کرد تو کسش و با لبها و زبونش بالای کس زهرهرو لیس میزد و و با ولع خاصی مک میزد. بعد یخورده کس لیسی پاشد نشست لای پای زهره و کیرش رو گرفت تو دستش و کله کیر کلفتش رو لای چاک کس زهره بالا پایین میکرد و فشار میداد. انقدر اینکار رو کرد که زهره یهو شروع کرد ب لرزیدن و بعد تمام بدنش شل شد. بعد گفت خوب حالا این کس جون میده واسه گاییدن. الان توش خیس و لزج و عین تنور داغه. بعد یهو کله کیرش رو تنظیم کرد رو سوراخ کس زهره و با یه حرکت کل کیرش تا ته جا شد تو کس قشنگ و ناز زنم. که زهره اون لحظه یه تکونی ب خودش داد و یه آه خیلی خیلی حشری کننده کشید‌.صحنه سکسی و عجیبی بود کیره شخصی که من تو عمرم دومین بار بود میدیدمش تو کس زنم بود و منم نشسته بودم ب تماشا ، واقعا دیدن این صحنه ها بیشترین لذت عمرم رو داشت بهم میداد ، تا کسی خودش تجربه اش نکنه باورش نمیشه و صد در صد از غیرت و این حرف ها حرف میزنه ولی وقتی تو موقعیتش هستی کلا قضیه و حسی که داری فرق میکنه.
بابک اما انگار هنوز تو شوک بود و زیاد قاطی نمیشد. نمیدونم چون کاسب محل بود میترسید من فیلم بگیرم یا حالا روش نمیشد جلو من. کلا خیلی قاطی نمیشد. که من بهش گفتم آقا بابک داری کم کاری میکنی و بعد که همه چی تموم شد پشیمون میشیا.
نگران نباش اگه من دنبال آبرو بردن و اخاذی و این حرف ها بودم اصلا خودم رو نشون نمیدادم و با همون چند دقیقه فیلمی که اول گرفتم میتونستم ب نتیجه برسم. پس اگه دوست داری دست ب کار شو تا تنور داغه بچسبون.
بابک هم دید من واقعا اوکی هستم اومد سمت زهره و نسشت روی شکمش پشت ب علی و کیرش رو گذاشت لای سینه های زهره ، جوری کیرش رو تنظیم کرد که وقتی تلمبه میزد سره کیرش میخورد ب لبهای زن خوشگلم و زهره هم سعی میکرد که با زبون کله کیر بابک رو خیس کنه.
واقعا صحنه خیلی شهوتناکی بود. یه زن خیلی خوش استیل تمیز و خونگی زیر کیر دوتا مرد نره غول. تازه هر کدوم حداقل ۱۰ تا ۱۵ سال از زهره بزرگتر بودن‌ واقعا من از شهوت زیاد نمیتونستم یکجا بشینم و هی بالا سرشون وول میخوردم. علی تلمبه میزد و زهره آه و ناله میکرد. لابلای آه و ناله هاش یه کیر کلفت دیگه هی از لای سینه هاش میخورد ب لباش و تن صدای ناله اش عوض میشد.بعد علی گفت بابک جون پاشو که نوبت شماست . این کس ناب رو بکنی. بابک هم دراز کشید و ب زهره گفت جنده کوچولوی من بیا بشین سره جات تا شارژت کنم.
زهره هم رفت نشست رو بابک و کیر بابک رو تنظیم کرد رو کسش و نشست رو کسش.
یه آن دیدم علی رو میز آرایش داره دنبال چیزی میکرده . حس کردم کرمی چیزی میخواد. گفتم علی جون چی میخوای . گفت یه کرمی چیزی که باهاش این کون ناز رو چرب کنم. که منم گفتم تو کشو اول ژل روون کننده هست با رایحه توت فرنگی.ان مخصوص همین کاره.
چند وقتیه دارمش ولی قسمت نشده بود که واسه کون زنم استفاده کنم. انگار قسمت تو بوده.علی هم خندید و گفت این کون از روز آفرینشش واسه من ساخته شده بوده عزیز دل.
قسمت هر چی باشه همون میشه. ژل و برداشت اومد بالا سره کون ناز زهره.
کونی که تا قبل این فکر کنم کلا سه چهار بار اونم یکی دو دقیقه ای کرده بودم توش.
علی چند دقیقه قبل ی خورده با دست بازش کرده بود . مشخص بود چون دوره سوراخ کونش یخورده قرمز شده بود‌.
دره ژل رو باز کرد و یه مقدار ازش رو ریخت روی لپهای کون زهره و قشنگ مالید . بعد هی قوربون صدقه میرفت و هی میگفت جووون چ برقی افتاد این کون خوشگل. بعد لای کون زهرهرو باز کرد و یه مقدار دیگه از فاصله ی زیاد ریخت رو سوراخ و لای کون زهره.
واقعا صحنه ی خیلی سکسی و شهوتی شده بود. ژل روون کننده از روی سوراخ کون زهره سور میخورد و میومد پایین و آروم آروم میریخت روی کس زهره و ادامه اش میومد رو کیر کلفت بابک که توی کس زنم جا خوش کرده بود. از یه طرف هم شهوت زهره انقدر زده بود بالا که قشنگ قسمت پایین تنه اش رو تو همون حالتی که کیر بابک تو کسش بود داشت میچرخوند رو بابک و واقعا من رو دیوونه وار شهوتی کرده بود.
بعد علی گفت زهره جون. جنده ی خونگی خودم یخورده آروم بگیر که من سوراخ کونتم پر کنم . که هر دو تا کیر مشغول باشن. بعد هر چقدر دوست داری در حال دادن با کس و کونت واسمون قر بده که شوهرت ببینه و لذت ببره .
بعد زهره رو کامل هول داد رو سینه ی بابک و بهش اشاره کرد که دستاش رو بزهرهزه دور کمر زهره و قفلش کنه. وای سینه های سفت زهره چسبیده بود به سینه ی پشمالوی بابک و داشت من رو دیوونه میکرد. علی هم همونجوری که کیر بابک تو کس زنم بود لای کون زهره رو باز کرد و سره کیرش رو گذاشت رو سوراخ کون عشقم. یکی دوبار فشار داد که تو نرفت و زهره هم خودش رو جابجا کرد و یه جورایی از دردش ترسید . بعد علی گفت زهره وجدانن اگه ببینم خیلی اذیت میشی نمیکنم.‌پس صبر کن بذار ماموریتی که شوهرت بهم داده رو درست انجام بدم و خودتم یه حال اساسی بکنی.
مطمعنم بعد چند دقیقه خودت التماس میکنی که محکم تر بکوبم تو کونت. چون کستم داره همزمان گاییده میشه بیشتر لذت میبری.
زهره هم گفت باشه عزیزم ولی آروم فقط.
بعد علی اینبار کل کیرش رو ژل مالی کرد و به بابک گفت گاییدن کس زهره رو ادامه بده و هر چی میتونه زهره رو ب اوج شهوت برسونه،
بابک هم نامردی نکرد دستش که دور کمر زهره بود رو محکمتر کرد و زهره رو قفل کرد رو خودش و یه جوری داشت کس زهره رو میگایید که تمام عضله های بدن زهره و سینه ها و لپ های کونش داشت میلرزید. و زهره هم دیگه زبون باز کرده بود و هی میگفت بکن بابک بکن کسم رو. علی تو هم بکن تو کونم زود باش. بکنید جلو شوهره مهربونم کس و کونم رو پر کنید تا هم خودم هم آرادم لذت ببریم. علی هم لای کون رو باز کرد و کله کیرش رو تنظیم کرد و آروم سرش رو گذاشت تو . وای واقعا اون لحظه ای که کله کیر کلفت علی یهو جا شد تو کون زهره من داشتم از لذت ب خودم میپیچیدم و تمام بدنم غرق در شهوت بود.
انگار سوراخ زهره خودش کله کیر علی رو مک زد تو.
یه جورایی علی کیرش تا نصفه جا شده بود اما تلمبه نمیزد و عقب جلو شدن کیرش تو کون زهره بر اثر تلمبه های بابک انجام میشد.
که یهو پرسید گفت زهره جون چطوره اذیت نیستی؟ که یهو زهره گفت بکنید کسکشا بکنید جرم بدید. بکنید جلو شوهرم پاره ام کنید. علی گفت ای به چشم آب بیار من.
بعد رو به من کرد و گفت خیلی دیوثی ، خوب کسی رو چند سال گاییدی. منم گفتم نوش جونت فعلا که کیر شما توشه و کیر من تو دستمه.
خندید و شروع کرد تلمبه زدن. زهره جوری داد بیداد میکرد که علی مجبور شد جلو دهنش رو بگیره. یه دستش جلو دهنش بود که زهره هی گازش میگرفت با یه دستش هم موهای زهره رو گرفته بود و داشتن دوتایی میگاییدن هر دو سوراخ زهرهرو.
تقریبا یه ده دقیقه ای به همون صورت گاییدن و این بین زهره یه بار دیگه هم ارضا شد و بعد ارضا شدن زهره ، بابک داشت ارضا میشد که خواست زهرهرو بلند کنه که تو کسش نریزه ولی علی نذاشت و گفت تو اوجشم خرابش نکنید تا بیان تصمیم بگیرن بابک خالی شد تو کس زهره و یکی دو دقیقه بعد هم علی با یه داد بلند و وحشی خودش رو خالی کرد تو کون داغ زهره. بعد عین خمیر از هم جدا شدن و هر سه تاشون ولو شدن رو تخت . منم رفتم بالا سره زهره و کل آبم رو پاچیدم رو صورت زهره و اومدم نشستم رو مبل.
آب کیر بود که از همه جای زهره سرازیر شده بود و خود زهره هم عین جنازه رو تخت افتاده بود.
من دیگه به علی و بابک گفتم بلند شید جمع کنید برید و وجدانن اگه بفهمم از این قضیه جایی حرف زدید با همون فیلمی که اول ازتون گرفتم شکایت میکنم و بد جوری بگاتون میدم. من که دیگه غیرتم رو زهره رو از دست دادم پس واسم فرقی نمیکنه که فیلمش هم پخش بشه یا نشه.
اونا هم رفتن و زهره دوباره افتاد به پام که غلط کردم و این حرف ها که گفتم دیوونه جلو اونا اینجوری گفتم. نترس پاشو برو دوش بگیر که نجسی داره از سرو هیکلت میباره.
شبم رفتیم بنگاه و قلنامه رو نوشتیم و خدایی علی هم سره حرفش موند و یه تخفیف حسابی داد و دو ماه هم واسه اوکی کردن وام مسکن بهمون وقت داد.
اما از اون روز به بعد وقتی کنار زهره هستم و میخوایم با هم باشیم یه حس خیلی بدی دارم. و اون بدبخت هر چقدر بهم محبت میکنه ، چه تو حالت عادی چ تو سکس و اوج شهوت ، ته قلبم فکر میکنم همش دروغه. و نمیتونم عین قبل کارها و حرف ها و حتی رابطه اش رو باور کنم.
مثلا قبل این اتفاق وقتی من مریض میشدم زهره خیلی بهم رسیدگی میکرد و واقعا واسم وقت میذاشت . اما الان وقتی همون کارهارو میکنه یه حس عجیبی بهم دست میده و فکر میکنم دروغه و داره سعی میکنه من رو راضی نگه داره و یا داره ب قول خودمون خرم میکنه که من کار غیر منتظره ای نکنم.‌ چون میدونه هنوز اون فیلم رو تو یه فلش دارم.
واقعا هیچ لذتی از کنارش بودن زهرهرم

نوشته: آراد


👍 15
👎 26
172201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

912354
2023-01-27 01:32:08 +0330 +0330

گمون کنم این داستانت تا یه حدی واقعیت باشه یه حد زیادی که مربوط به صحنه های سکسی هست مربوط به فانتزیات باشه اونم به این دلیل که یه مرد موجه که کاسب محل هست و اون شخص که مالک خونه هست و خودشون هم مکان دارم هیچ موقع نمیان ریسک بکنن و با یه زن شوهر دار تو خونه خودش سکس بکنن.


912356
2023-01-27 01:35:23 +0330 +0330

کسشعر
زنت داده دیگه حالا چرا انقدر طولانی نوشتی
زن جنده

2 ❤️

912374
2023-01-27 02:26:32 +0330 +0330

انقدر کص شعر گفتی اصلا نخووندم

0 ❤️

912376
2023-01-27 02:28:01 +0330 +0330

زن جنده که میگن شمایی؟

1 ❤️

912385
2023-01-27 03:23:40 +0330 +0330

می‌دونی چند بار اشتباهی نوشتی زهرهره؟؟یا خیلی کلمات دیگه و دلیلش چی بوده؟دلیلش تایپ طولانی و جق سرعتی همزمان که باعث شده انگشتی که باهاش تایپ کردی یک حرف رو چند بار تکراری بزنه ولی از بس سرت گرم جق زدن بوده تا آخر داستان متوجه نشدی!!!

3 ❤️

912387
2023-01-27 03:33:29 +0330 +0330

این زهرهشتی چیه هی تکرار میکنی
اسکولی چیزی هستی؟

4 ❤️

912388
2023-01-27 03:40:10 +0330 +0330

تقریبا اکثر بنگاه دارا اینکارن آشنا داریم با مشتریا همچین کاری میکنه جالب اینکه تخفیف که میگیره میذارن روی آدم حسابی و فهمیده بودنش

3 ❤️

912402
2023-01-27 06:17:36 +0330 +0330

خاک بر سر بی غیرتت. من بودم زنگ میزدم پلیس. در خونم قفل میکردم. به تو هم میگن مرد اخه

4 ❤️

912427
2023-01-27 10:10:59 +0330 +0330

قبل نوشتن فیلم پورن فامیلی دیدی؟؟؟

0 ❤️

912431
2023-01-27 10:30:06 +0330 +0330

وقتی بعدا داشستان ریپلیس میکنی ندا رو با زهره ، نداشتی رو میکنی زهرهشتی
ریپلیس آل نزنین مرسی اه

4 ❤️

912433
2023-01-27 11:42:34 +0330 +0330

خیلی بده اون موقع که باید قلبت از شدت ناراحتی واسته، کیرت شق بشه

1 ❤️

912443
2023-01-27 13:30:02 +0330 +0330
  • آقای ابله بزرگ
    اولن بیشعوری مثل تو وقتی میخاد یه کسنامه یا کس نوشته بنویسه،فقط نباید فکر دودولش باشه که،بلکه باید به چشم خواننده احترام بزاری و درست تایپ کنی و غلط املایی نداشته باشی.دوما تو فک میکنی این کسشعرایی که ذهن معلولت ساخته واقعا کسی باور میکنه! خیر عزیزم.
    نگارش کیری،غلط املایی،بیشعوری محض،فک زدن های بی مورد،
    در کل
    یه کسکش نامه سطح پایین
    -۰-
0 ❤️

912448
2023-01-27 14:17:42 +0330 +0330

اسم زنش ندا بوده

1 ❤️

912450
2023-01-27 14:37:51 +0330 +0330

اصلا امکان نداره آدم تو اون حالت بیاد بطرف بگه زنمو بکن
تو که فیلم گرفته بودی میتونستی دهنشونو صاف کنی
کاری کنی که هر کاری خواستن بکنن ،ولی چون این موضوع واقعیت
نداشته خواستی یجوری جلوه بدی
اگه قبلا باهاشون صحبتی بودو اینا اونم ینفر میگفتم میتونسته اتفاق
بیفته ولی این دروغ محضه 🤫🌽👌

0 ❤️

912463
2023-01-27 16:50:30 +0330 +0330

من که زنم خیانت کرد زدم خواهر مادرش گاییدم مهریه هم ندادم زندانش هم انداختم بازم دلم پره که چرا نکشتمش وای به حال تو کوسکش وطنی که ابرویی هر چی مرده بردی با اجازه ادمین کیر کلفتم از پهنا بهت

1 ❤️

912523
2023-01-28 02:17:00 +0330 +0330

یه اجاره واحد ارزش جنده شدن زنت داشت؟ بعد خودتم باز‌موندی باهاش

0 ❤️

912524
2023-01-28 02:25:45 +0330 +0330

چه دلیلی داشت یارو بنگاهی با اون همه خونه خالی که دستشه یا اون صاحب خونه که خونه خالیش آمادست بیان تو خونه تویی کص مغز سکس کنن.؟؟؟!!!

1 ❤️

912583
2023-01-28 14:03:05 +0330 +0330

کسشعرایی ک نوشتی تقریبا قابل باور نیست ولی در کل پیشنهادمو میدم
من چندتا خونه دارم،اگه جنده خانم مورد پسندم باشه میتونم یکیش رو رایگان در اختیار شما بذارم
خواستی پیام بده زن جنده

0 ❤️

912615
2023-01-28 18:00:30 +0330 +0330

زهزرم توی زهزهری مغزت

0 ❤️

912616
2023-01-28 18:08:15 +0330 +0330

فکرکردی اینجاجنگله ماهم گوزنیم ،جقی

0 ❤️

912644
2023-01-29 00:28:48 +0330 +0330

تا جایی رفتی دیدنت خوندم ! دیگه گذشته اون زمان برای یه کس‌چند صدمیلیون تخفیف بدن ! آس ترین کس ترین رو بخوای بکنی توی استان ما با دو ت سه ت دیگه خود جنیفر رو بکنی !
بعد زنت دروغ گفته رفتی سرکار تصمیم گرفتی برگردب بپرسی چرا دروغ گفت ؟ کسکش همون لحظه چرا نپرسیدی

0 ❤️

912659
2023-01-29 02:18:23 +0330 +0330

منزل نو مبارک
ایضا کس پاره همسر عفیفه و محترم تون

لابلای غلط های تایپی فراوان
چهار خط داستان یا نمیدونم کستان نوشته بودی
خدا قوت زن پاره پوره

0 ❤️

912702
2023-01-29 12:13:43 +0330 +0330

حالشو بردی نوش جونت. کص ننه مخالفا

0 ❤️

914610
2023-02-11 07:11:34 +0330 +0330

کصخل وقتی میخوای اسم ندا رو از داستان حذف کنی و بجاش زهره رو جایگزین کنی ، حواست باشه کلمه نداره هم تبدیل میشه به زهرهره. باید هنگام تغییر نام یک فاصله قبل و بعد کلمه ندا میگذاشتی تا فقط کلمه ندا رو به زهره تبدیل کنه و به کرمان نداشته و ندارم کاری نداشته باشه. امیدوارم بقیه دوستان دلیل غلط املایی رو فهمیده باشن

0 ❤️

914612
2023-02-11 07:15:27 +0330 +0330

کامنت قبلی واژه «کرمان» اشتباها توسط صفحه کلید بجای واژه‌ی «کلمات» پیشنهاد شده

0 ❤️

920049
2023-03-24 17:18:18 +0330 +0330

چقدر کسشر و طولانی نوشتی، با اون املای کیریت

1 ❤️

979952
2024-04-16 08:19:05 +0330 +0330

منم زنم دوست پسر داشت اول ماشین دوست پسرش رو آتیش زدم بعدش دوست پسرش رو دادم با موتور چنان زدن بهش و فرار کردن که ۶ ماه لگن و کمرش شکسته بود توی گچ بود زنم هم یه ماشین ۲۰۶ تیپ ۵ خریده بودم براش و کلی طلا همه رو گرفتم ازش و تا ۴ سال هم طلاق ندادم احازه هم نمیدادم از خونه بره بیرون یعنی شاید توی ۴ سال ۱۰ بار اونم با خودم بیرون رفت تلفن و موبایل ازش گرفته بودم توی این ۴ سال و کلی با دخترها و زن های مختلف دوست میشدم میاوردم خونه به زنم میگفتم ساکت بره توی اون اتاق بشینه تا من سکس کنم با دویت دخترم خود زنم هم تقریبا هرشب فقط از کون میکردم مادر و خواهرش هم نمیذاشتم ببینه گفته بودم هرکس میخواد بیاد ببینه باید ساک بزنه دیگه فرار کردن بعداز ۴ سال هم طلاق دادم یک ربال مهربه ندادم و هر حتی بعداز طلاق گفته بودم هر وقت من گفتم باید بیایی بدی تا ۲ سال اینجوری گذشت تا ابنکه کار خدا قربونش برم سرطان سینه گرفته گوشه خونه افتاده فقط روزی هزار بار زنگ میزنه معذرت خواهی میکنه میگه حلال کن ولی من حلال نمیکنم

0 ❤️