خب من پرهام هستم
17 سالمه
یه پسر به ظاهر شاد
کلا اون اسم تاپیک هم تا حدی هم اشتباهه هم درست
خب بریم سر کار اصلی
من یه پسر عمو دارم به اسم احسان که یک سال ازم بزرگتره تو بچگی منو انگل میکرد (تقریبا 5 سالگی ام) و اینا باعث تغییر گرایشم شد و یادمه یه بازی میکردیم به اسم توالت بازی که میگفت من توالتم و تو بشین روم خب منم میشستم ولی یک روز گفت بدون شلوار باید جاجیشم(قبلا به کیر می گفت جا جیش) بره تو سوراخت منم داشتم انجام میدادم که عموم اومد سریع شلوار رو روی پام انداختم و احسان هم پایین تنه اش رو پشت دراور مخفی کرد
بعدها تو سن 9 یا 10 سالگی یه بازی دیگه میگفت به اسم شکم بکشیم بالا میگفت شکممون رو بهم بچسبونیم بغل کنیم همو خب منم کلا از این کار خوشم نمیومد ولی با اجبار زیادش انجام میدادم یه بارم پدرم مارو دید گفت این کارو انجام نده منم گفتم باشه چون واقعا دوست نداشتم
وقتی 14 سالم بود دیگه جق زدنو شروع کردم و خیلی هم الکی شروع شد داشتم با کیرم ور میرفتم که دیدم ازش آب اومد و ازش لذت بردم
و سال بعدش باهاش رابطه جنسی رو شروع کردم
اول بهش گفتم کیرت رو ببینم و وقتی نشون داد یه راست کردم تو دهنم ولی خب میترسید که کسی ببینه و گفتم نمیبینه و گفتم بکن تو ولی تو نمی رفت و فقط به سوراخم مالید
یه روز از صبح تا شب اومد خونمونو گفتم که حالا وقتشه که آبش رو بخورم و کیرش رو تو کونم بکنم و ازین لذت بهره‌مند شم ولی خب اون اصلا به من اهمیت نمی داد و اجازه ساک طولانی رو نمیداد گفتم که یه کاری کنم کارستون گفتم جق میزنی گفت نه خب منم اون موقع شناخت خاصی از نقاط جنسی و حشریت داشتم گفتم پس تو همین تو که داری بازی میکنی منم بمالمت گفت باشه منم مالیدمش و شق کرد گفت حالا میخوای بزنی گفت آره جق زد و ریخت تو دهنم و منم قورت دادم دوباره این کار رو کردم که بکنه تو کونم نمیرفت و همون آبش رو خوردم ولی هیچ وقت نمیذاشت بعد جقش ته آبش رو از رو کیرش بخورم و کیرش رو تمیز کنم و فکر کردم من واقعا یک وسیله ام
16 سالگی بعد از دختر عموم یعنی خواهر احسان خوشم اومد
خب دختر عموم پانته‌آ یه دختر خوشگل بود تو اون سن هم ممه های بزرگی داشت کلا قشنگ بود
ولی اقدامی نمی کردم ولی خدا منو دوست داشت و اولین پیام رو با متن دیوونتم گرفتم ازش و بعدش فهمیدم یکی از دوستاش چالش کرده بود براش برای این پیام و منم باهاش به مدت 2 هفته مدام چت کردم سر چیز های مختلف
ولی میدونستم اونم منو دوست داشت چون وقتی به دختر عمه ام توجه میکردم اونم حسودی میکرد
واقعا باورم نمیشد منی که کلا بجز جندگی کار دیگه نکرده بودم دارم با یه دختر چت میکنم با اینکه اون 15 سالش بود ولی بازم خوشحال بود که سر هفته دوم برای باری سوم ساعت یک شب جرعت حقیقت رفتم که گفت روم کراشه منم گفت روش کراشم و باهاش رل زدم و واقعا از صمیم قلب دوستش داشتم و از زندگی لذت میبردم کلا زندگی داشت روی خوشش رو نشونم میداد رابطه امون به بغل و لب رسید که بگایی ها دوباره شروع شد چون به پانته‌آ اعتماد داشتم گوشیم هم دستش بود ولی اون شماره ی یکی از دوتا رفقای لاشیم که سه میلیون هم بهم بدهکار بودن داشتن زیادم کص میگفتن باهاشونم کات کردم رو گرفت و باهاش چت کرد و می دیدم داره ازم سرد میشه ولی کلا بیخیال بودم گفتم حتما بین همه رابطه ها هست ولی نه داشت خیانت میکرد کلا این پسره عکس کیرش رو برا پانته‌آ فرستاد و اینم سیو کرد و خانواده اش دیدن و مقصر من شدم که با این رفیقام آشناش کردم
اون میخواست دوباره با من رابطه بگیره منم همینطور ولی بخاطر اینکه خانوادهامون داشته اند از رابطه امون بو میبردن و بخاطر خودش که اذیت نشه به مدت 3 هفته نه بهش نگاه کردم نه بهش پیام دادم
ولی خب وقتی اومدم بهش پیام بدم که تولدش رو تبریک بگم گفت رل داره و اونجا بود که شکستم کلا زندگیم پوچ شد
بعد از 6 ماه این رابطه تموم شد و این بار هم خودمم و خودم
بعد از 1 هفته بلاخره تونستم با تموم شدن این رابطه کنار بیام ولی خب جندگیم و همجنسگراییم دوباره زیاد شد و دلم میخواست با احسان سکس کنم که باشهوانی آشنا شدم و دیم مردم چقدر به مادرشون حس دارن قبلا پورن هایی با اسم سکس با مادر میدیدم ولی هیچ وقت مادرم رو جای این افراد نمیزاشتم یعنی این اجازه به خودم نمیدادم ولی خب دیگه شل کردم و داشتم مادرمو تصور میکردم رو کیرم ولی با اینکه میدونستم اشتباس
مادرم یه زن با بدن نورماله ولی کون و رونش بزرگه و من عاشق همین رونشم من فتیشه رون دارم
تو خونه با لباس و شورت میگرده و بیرون با چادر
منم کلا همش داشتم خودمو سرزنش میکردم ولی همیشه بدتر میشد تو این حین بی‌غیرتیم هم داشت رشد میکرد یه رفیقم بود 25 سالش بود به اسم علی بچه باز بود و مشکل دوقطبی داشت و کیرش 20 سانت بود منم هی خودمو با خودم کلنجار رفتم و در نهایت بهش گفتم میخوام بهت بدم ولی چون دور بود باهاش تصویری جق میزدم ولی خب مشکلاتم فقط این نبود من بهش گفتم به من بگه مادر جنده بهش بگم بابا به من بگه حرومزاده و امثال اینا
وحتی عکس لخت مادرم رو بعد از حموم براش گرفتم بازم و فرستادم ولی باز هم خودمو سرزنش میکنم و کلا نیومد و با این آدم هم کات کردم ولی آخرم یکی کیر نکرد تو کونم
دوباره به پانته‌آ پیام دادم گفت منو نمیخواد منم دوباره ناراحت شدم و باز رفتم تو خودم
بالاخره یه فرد رو شهوانی پیدا کردم 34 سالش بود بدون شناخت خاصی رفتم خونشون فقط بهش گفتم ایدز نداری گفت نه ولی با 3 دختر و 5 پسر بجز من رابطه داشت
بعد از سیگار با رفیق صمیمیم رفتم خونشون ( من دهنم به دلیل ارتودنسی زخم بود) و سلام کردم و لباس رو درد آوردم و گفتم در بیار ازش خواستم شورتش رو خودم دربیارم ازش پرسیدم ایدز نداری گفت نه کیرشو تا دسته کرد تو دهنم
براش به مدت 2 دقیقه ساک زدم و بعد رفت نشست منم رفتم براش ساک زدم و پاهاش به دور کله ام حلقه کرد و سرم رو فشار میداد و بعد رو پاش نشستم و کیرم مون گرفت و با کیر خودش مالید (فکر میکردم کیرش بزرگ باشه ولی حتی از مال علی هم بزرگتر بود تقریبا 25 سانت و کلفتیش هم اندازه احسان بود چون کیر احسان خیلی از مال من کلفت بود ولی کوتاه تر) سینه ی منو خورد یه 1 دقیقه هم اینو خورد و زد در کونم که پاشم وقتی پاشدم یه بوسی از گونم گرفت من رو مبل نشستم و دوباره کیرش رو کرد تو دهنم به زور داشت فرو میکرد بعد از یک دقیقه که بالا آوردم روش به من گفت برو خودت رو تمیز کن و دوباره اومدم و براش به مدت 1 دقیق ساک زدم که شق شه کاندوم رو در آورد و گذاشت رو کیرش
لحظه ای که تمام عمرم منتظر بودم منتظر بودم که یه کیری بره تو کونم داشت اتفاق میوفتاد
منو به شکم خوابوند و یه تف زد به کونم دیگه نه خانواده ام نه احسان که منو نکنه و نه علی که نیاد فقط منو اون بودیم
همین که کرد توم تموم تفکراتم خراب شد و درد شدیدی به من اومد تموم کیرش رو تا دسته کرد تو کونم گفتم نمیتونم گفت وایسا جا باز میکنه منم یکم صبر کردم ولی خب اون داشت ریز تلمبه هم میزد دیگه نمیتونستم وگفتم دارم میرینم و منو ول کرد و منم رفتم
با خودم گفتم این چه زندگی هست دارم دیگه حالم خراب شد
همون روز اومدم خونه بالا اوردم دوباره و یه نخ سیگار کشیدم
به اون گفتم بیاد آزمایش ایدز بده گفت نمیاد و گفتم اگه بیای من برات تمرین میکنم و خوب میدم گفت من سالمم آزمایش کامل دادم ایدز منفی بود
3 روز بعد برای ترس ایدز گرفتم رفتم آزمایش دادم منفی بود 35 روز بعد رفتم آزمایش دادم منفی بود (بعد از 1 هفته کبد و غدد لنفاویم و کلیه و تنم درد میکرد و یه آنفولانزا هم گرفته بودم بعد 45 روز هم تنم و سرم و گردنم درد میکنه و کسلم) ولی بازم میترسم
با اونم کات کردم
همش میگم اگه ایدز داشته باشم چی
افسردگی دارم و چون سال آخرم از درسام دور شدم
الآنم دارم میرم روانپزشک و دارم از خدا طلب بخشش میکنم و نماز میخونم تلاشم رو میکنم مادرمو دید نزنم و حتی لختم بود باهاش جق نزنم و دارم همجنسگرایی رو ترک میکنم تمام تلاشم رو دارم میکنم به احسان ندم و نزارم دست مالیم کنه
فهمیدم خانواده مهمترین چیزه
کلا هرشب قبل خواب فکر میکنم چه اشتباهایی کردم ودوست دخترم هم از دست دادم همش میگم گی بودن حق من نبود بی غیرت بودن حق من نبود و همه رو از گور احسان میدیدم دلم فقط میخوام با پانته‌آ باشم ولی اگه ایدز داشته باشم اونم میگیره و بعضی موقع ها به فکر خودکشی می افتم ولی اقدامی نمی کنم و کلا همه چی سخت شده اگه ایدزی نباشم دوباره شادی به زندگیم برمیگرده
کلا میگم مردم سعی کنید ندید همجنسگرایی هیچی تهش نیست جز بگایی بشینید همون جق تون رو بزنید
ممنون
ببخشید اگه زیاد شد و بد نوشتم چون هیچ ایده نداشتم چطور بیان کنم

نوشته: پرهام