تجاوز به من توی پارک

1391/10/05

سلام اين ي داستان نيست واقعيتي که هيچ وقت ازذهنم پاک نميشه من ادم ساده اخمو و افسرده اي بودم در عين حال از نظر ظاهري خيلي متفاوت و جذاب متولد روز عاشق ها (ولنتاين) که به تعداد روز های زندگیم بهم پیشنهاد سکس از طرف همجنس (پسر)داده شده و اما ی بار هم پیشنهاد از جنس مخالف ام (دختر) نداشتم خونوادم تو بعضي مسائل به شدت افراطي تو زندگيم نه دوست دختر داشتم نه دوست پسر

26 سالم بود ي شب زمستوني 28 دي ماه ساعت 7-8 بد ترين روز زندگيم بود تنهاي تو ي پارک داشتم قدم ميزدم که چند نفر ريختن سرم کشون کشون بردن طرف دستشويي گفتن يا مثل بچه ادم با ما راه مياي يا کاري ميکنم که هيچ وقت هوس نکني بيرون بياي من بهشون گفتم من ا هل اين کار هانيستم بزاررين برم چند بار کوبيدنم ديوار گفتن فکر نکن از دست ما ميتوني فرار کني بدنسازي کار کرديم لهت مي کنيم گفتم هر کاري دوست داري بکن بکشی هم قبول نمي کنم خنديد گفت مرده تو به چه درد ما ميخوره ما با زنده تو کار داريم يک شون سعي داشت با ي لنگ دست پاهام ببنده نميزاشتم تا اينکه اون يکي ي مشت خابود شروع کردن به زدن من گريم گرفته بود يقم گرفتن بلندم کردن گفت هر چقدر جيغ داد کني اينجا کسي صدات نميشنوه همينطور داشتم گريه ميکردم ميگفتم بخدا من اينکار نيستم تا حالا سکس نداشتم ميترسم من کشوندن پشت دشتشوي ي جاي خيلي باريک تنگ بود گفت به هر حال ما اين کار مي کنيم چاقو رو از جيب اش در اورد گذاشت رو صورتم گفت اگه تقلا کني با اين چاقو صورت قشنگ ات رو خراب ميکنم شلوارم در اوردن کيرشون بزرگ بود نميشد اون دو نفر ديگه محکم من گرفتن جوري بهم تجاورز کردن که شلوارم خوني کثيف شده بود بعد نوبتي بهم تجاوز کردن ميگفتن چه تيکي تو من هم ديگه تو خودم نبودم تو سرما پاهام ميلرزيد گفت حالا نوبت تو ميخواهم من بکني گفتم ديگه باهام کاري نداشته باشيد گفتن نميشه بايد از اينجا بري اين شماره موبايل اش هم داد داشتم ميرفتم که چند تا سگ از روبرو اومدن من اونقدر ناراحت بودم که برام مهم نوبو.د ميدونستم بخاطر بوي خون شايد بهم حمله کنن اما اونها بهم خير شدن گذاشتن رفتن خيلي بغض عجيبي گرفته بود خودم تر تميز کردم وقتي رسيدم خونه يواشکي رفتم اتاقم لباس هام عوض کردم از مقعدم زخم شد بود خون ميومد از ترس مريضي حسابي زد عفوني کردم فرداش ي راس رفتم مشاوره روانپزشک اون هم بهم گفت فايده نداره شکايت کني و اينکه ابروي تو ميره بايد فراموش اش کني و چون قيافت شبيه دختر هاست توجه بقيه بهت جلب ميشه همراه ات ي چاقو بردار اشکل نداره داشته باشي باش تهديد شون کني موهات رو کوتا کن تا توجه بقيه بهت جلب نشه
اما من قبول نکردم موهام کوتاه کنم تا اينکه ي روز تصميم گرفته بودم ي ماشين برا خودم بگيرم يکي از دوستام ي کسي رو معرفي کرد اون شخص هم من برد دفترشرکت اش گفت ي چند ديقه اينجا بشين الان ميام بعد حرفهاي زياد شروع کرد گفت خسته شدي ي موزيک گذاشت شيريني چاي گفتم من نميخورم با اجازه من برم گفت نميشه بري در ها رو بستم کاري باهات ندارم فقط يکم ميخواهم خوش بگذرونيم من شروع کردم به تهديد کردن اش اون شروع کرد به رقصيدن گفت بي باهم برقصم گفتم نه رفتم طرف در ديدم در آهني رو قفل کرده گفتم چاقو دارم نزديکم بياي ميزنم ات بزار برم گفت باشه اين ها کيليد باز مي کنم من با تو کاري نداشتم شروع کرد به آرم کردنم گفت فقط ي لب مهمونم کن که ي دفع بغلم کرد گفت دوست دارم فقط يکمي بزار بغلت کنم من هم هي ميگفتم تموم اش کن گفت الان الان بهم لب نميدي گفتم نه اصلا باشه واسه کس ديگه نيگه اش داشتي گردنم بوس کرد کم کم ي حس بهم دست ميداد اما خودم کنترل کردم گفتم بس ديگه بزار برم گفت تو رو خدا من که بهت صدمه نزدم ي چند دقيقه بشين تو اين کانا په من زنم ميارم جورش کني اگه پسر خوبي باشي من بهت تجاوز نمي کنم فقط بگذار بدن ات ببينم گفتم دروغ ميگي همينطوري هي حرف زد اروم ارم لباسام در مياورد گفت شرط ات زو بهم يادگاري بده گفتم محاله هي من ور انداز کرد دست ميزد انگار گنج پيدا کرده بعد آب کيرش ريخت روي شورتم من هم داد هوار اما انگار نه انگار گفت الان تميز ميکنم بعد گذاشت برم
ي چند بار هم تو سواري شخصي مشکل پيدا کردم تا جايي که گير ي آقا زاده نوه ي نماينده ----- چون دست اش بيسم بود داشت مامور بود نتونستم خالفت کنم سوار ماشين ام کردن تو راه قضيه برعکس شد (چون خسته شدم خلاصه ميکنم ) خود موني شد خاست با هم رابطه داشته باشم قبول نکردم من برد نا کجا اباد گفت پياده شو گفتم نميشم مگه به زور آخرش ديد زوراش نميرسه دير اش هم شده من برد ي جاي نزديک خونه پيادم کرد گفت ديگه آفتابي نشو جلوي من
گذاشت رفت بعد اين مسايل وقتي ي نفر بهم زياد گرم ميگيره يا جدي ميفته دنبالم واقعا ميترسم دلم ميخواهد يهمرام ي اسپر فلفل يا شوک الکتريکي باشه چون از چاقو نميتونم استفاده کنم با اين حال دست از مدل موهام و کوتاه کردنش هم بر نميدارم چون تو دوران تحصيلات همش موهام کوتا بود درسته سنم زياده اما مردم و دوستام بهم ميگم چيني کره اي پسر خاله جمونگ شيطان پرست دو جنسه سه چهار جنسه مهتابي قورت داده از اين حرف ها با اين احوال من زياد دوست دارم به خودم برسم چون تو دوران تحصيل به غير از من همه هم کلاس هام تا حدي هم جنسبازي داشتن الا من که باعث شد بهترين دوستام از دست بدم چون سر اغفال کردن من شرط بسته بودن اما موفق نشدن اين باعث شد من هميشه تنها باشم خونوادم هم اجازه استفاده از تلفن و چت بهم نميدادن من از اون موقع قسم خوردم ديگه دست به تلفن خونه و ايميل نداشته باشم اين ايميل هم دوستام با اصرار براي بازي آنلاين برام درست کردن من از اين همه ضديت متنفرم کردن اونقدر افسرده تنها شدم که ماهي ي بار بيرون از خونه ميرم شايد فکر کنيد که اين نميتونه نوشته هاي ي ادم 26 ساله باشه اما هست و همه نسبت به سن من اشتباه مي کنن فکر مي کنن 18 -20 سال بيشتر ندارم من هم دوست دارم همه اينطوري من بشناسن چون زندگيم تباه کردن به هيچ جايي نرسيدم

نوشته: ساسکه کون


👍 1
👎 2
146638 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

349560
2012-12-25 05:57:13 +0330 +0330
NA

واقعا تكان دهنده بود، متاسفم براي اين مردم مملكت ما كه همه چيز رو بزور ميخوان بدست بيارن متاسفم…

0 ❤️

349561
2012-12-25 06:04:26 +0330 +0330
NA

تو که راس گفتی ولی همون مهتابی به اونجای آدم دروغگو.
آخه چرا دروغ میگی؟! روانپزشک بهت پیشنهاد داد که باخودت چاقو حمل کنی!!!
اولش هم که گفتی واقعیه که!!!
بی خیال باوو برو خوش باش

0 ❤️

349563
2012-12-25 07:28:08 +0330 +0330

ببین بابابزرگ توخودت کونت میخاره…ولی ما به کسی نمیگیم <):)

0 ❤️

349564
2012-12-25 09:30:17 +0330 +0330
NA

~X( افسردگی گرفتم… بس کنین بابا ای کس و شعرا چیه مینویسین آخه…؟ کیرم خشکید…

0 ❤️

349565
2012-12-25 10:20:37 +0330 +0330
NA

حالاكه چي ببين به جاي روانپزشك نرفتي پيش يه گنده لات…

0 ❤️

349566
2012-12-25 11:21:38 +0330 +0330

مبارکه!
:-D
یک دیوانه روانی دیگه به اینجا پناه آورد!
:-B
روانپزشک محترم،تشریف بیارین بیمارتونو ببرین!پیشنهادم میکنم خوب ببندینشون فرار نکنن
:-D

0 ❤️

349567
2012-12-25 11:35:30 +0330 +0330
NA

داستان اکشن، هيجاني و تخيلي اي بود. کلا خوب بود.

0 ❤️

349568
2012-12-25 13:52:22 +0330 +0330

من همینجا اعلام میکنم خواندن فرمایشات کلبه چندین برابر بیش از داستان اصلی به تجارب شما خواهد افزود و قطعاً ثواب اخروی زیادی نیز عاید شما میکنه.

0 ❤️

349569
2012-12-25 16:53:06 +0330 +0330
NA

:$ :$ :$ ,والله چی بگم؟؟؟؟؟

0 ❤️

349570
2012-12-25 23:31:58 +0330 +0330
NA

كلبه تو با كى كار دارى؟
:-|

0 ❤️

349571
2012-12-26 04:31:33 +0330 +0330

والا چی بگم؟
خو موهاتو بزن. خودت کونت میخاره دیگه. حالا چارتا شوید ارزش داره؟ راستو دروغش پایه نویسنده. ولی دلم سوخت

0 ❤️

349572
2012-12-26 12:42:39 +0330 +0330

افسوس …؟ :< :(

0 ❤️

349574
2012-12-26 15:44:33 +0330 +0330
NA

دقیقا این جمله یعنی چی؟؟؟( گفتن فکر نکن از دست ما ميتوني فرار کني بدنسازي کار کرديم لهت مي کنيم)!!!
مردم از خنده خدایی
ملت ما چرا فکر میکنن بدنسازی ورزشیه که باهاش به کسی زور بگن یا به هدفشون برسن بابا از اسمش معلومه(بدنسازی،پرورش اندام)یعنی به اندامت برسی.
داستانتم کسشعر بود به خاطر اون جملت
حالا اینا همه یه طرف،کلبه 98هم یه طرف

0 ❤️

349575
2012-12-26 20:25:19 +0330 +0330
NA

لطفا دیگه ننویس چه داستانی بود معلوم نیست سکسی ، غم انگیزه ، اکشنه چیه ریدی به حالمون.
باور. کن تو چیزی ننویسی کسی بهت گیر نمیده اقا چرا داستان نمینویسی

0 ❤️

349576
2012-12-31 02:43:12 +0330 +0330
NA

تا دیگه تو باشی بد موقع و تنها پارک نری.
البته ی چیزی بت بگم بعضی از ما ایرانیا اینقدر عقده ای هستیم که این کارا برا مون هیچی نیس

0 ❤️

349579
2013-01-15 11:05:33 +0330 +0330
NA

L) متاسفم کیرم تو کسه ننه هاشون

0 ❤️

555314
2016-09-07 04:53:41 +0430 +0430

بدنسازي كار كرديم 🙄 …
ديگه هيچي نميگم

0 ❤️

666509
2017-12-22 03:43:23 +0330 +0330

داداش ،خیلی ناراحت شدم ،ولی حداقل میگفتی رفتم پیش سوپری سر محل،اخه کدوم دکتری ،اونم روانپزشک میگه بیخیال شو چاغو بزار پیشت، تعحبه والاه ، مکه میشه با این خوشگلی که میگی دختری بهت پا نده؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها