از هوس تا هوس (۲)

1402/06/15

...قسمت قبل

سلام. اگر قسمت قبلو خونده باشید،قرار شد که مریم و حسام بیان خونه ما و بشینیم یه فیلم ببینیم.
ولی این دفعه برای من همه چی فرق داشت،با توجه به شرایط دوهفته قبل ،میخواستم امشبو برای هممون رویایی کنم.مطمئن بودم که همه هم همینو میخوان.
من هم حسابی تدارک دیده بودم و بی‌صبرانه منتظر اومدن بچه‌ها بودم.
ساعت حدود 7 بود که زنگ خونه به صدا دراومد،رفتم درو باز کردم و دم آسانسور منتظر بچه‌ها شدم،همین که در آسانسور باز شد آرایش نسبتا غلیظ مریم نظرمو جلب کرد،دیگه کاملا برام روشن شد که امشب قراره حسابی خوش بگذره،با اینکه ما با هم حسابی راحت بودیمو حتی تو ترکیه با هم استخر هم رفته بودیم ، هیچ وقت نگاه خاصی به هم نداشتیم ولی این دفعه با دفعه‌های قبل فرق داشت.
بعد از اینکه بچه ها اومدن تو احوالپرسی کردیم،مریم رفت تو اتاق که مانتوشو در بیاره،وقتی اومد بیرون چیزی که میدیدمو باور نمیکردم،مریم یه دامن کوتاه و یه تاپ نیم تنه پوشیده بود و حسابی به خودش رسیده بود.
دامنش به قدری کوتاه بود که لپ پایین کونش به راحتی قابل دیدن بود،و ممه‌های نه چندان بزرگش با اون تاپی و سوتینی که پوشیده بود انگار یه سایز بزرگتر شده بود،خلاصه خیلی چشممو گرفت،البته هانیه هم تیپش خوب بود ولی به اندازه مریم سکسی نبود.
هانیه یه ساپورت جذب مشکی و بلوز حریر که سوتین سیاه زیرش کاملا معلوم بود پوشیده بود.
خلاصه طبق روال همیشه اول یه پذیرایی مختصری کردیمو سریع رفتیم سراغ مشروب خوری،حسابی کله‌مونو داغ کردیم و بعد از قلیون به بچه‌ها گفتم اگه دوست دارید امشب فیلمو تو اتاق خواب ببینیم(من یه ال‌سی‌دی کوچیکتر روبروی تخت به دیوار نصب کردم ولی به خاطر اینکه سایزش کوچیک بود کمتر ازش استفاده میکردم).
مریم و حسام بدون هیچ معطلی قبول کردن و رفتیم تو اتاق خواب.
برای اون شب یه فیلم عاشقانه دانلود کرده بودم.
با این که نمیدونستم چه چیزی در انتظارمونه ولی خیلی هیجان داشتم ببینم امشب برنامه‌های سکسیمون تا کجا پیش میره!
خلاصه همه آماده شدیم و رفتیم زیر پتو و قبل از اینکه فیلم آماده پخش بشه کلی شوخی و خنده کردیمو حسابی جو آماده شد.
حدودا یه ربع از فیلم نگذشته بود که خودمو از پشت چسبوندم به هانیه و شروع کردم با دستم با کوسش بازی کردن ولی این دفعه نه تنها هایه مخالفت نکرد بلکه حسابی هم همکاری می کرد،بعد از چند دقیقه دیدم حسام هم حسابی مشغوله و داره با کوس کون مریم ور میره،البته کار اون با لباسی که مریم پوشیده بود خیلی راحت تر بود.
این دفعه خجالتو گذاشتم کنار و دل و زدم به دریا و پیش خودم گفتم حالشو ببر مگه چند بار ممکنه این قضیه پیش بیاد؟
ساپورت هانیه رو کشیدم پایین،کیرمو گذاشتم تو کس داغ و خیسش. واقعا حس عجیبی بود که تو فاصله کمتر از چند سانتی یه نفر دیگه داری سکس میکنی.
البته هنوز رومون تو روی هم باز نشده بود و داشتیم همه کارها رو زیر پتو انجام میدادیم.
همین که با یه ریتم آروم داشتم خودمو عقب جلو میکردم دیدم حسام و مریم هم خجالتو گذاشتن کنار و مثل من و هانیه دارن سکس میکنن.
بعد از چند دقیقه سکس مثلا یواشکی شلوار هانیه رو کامل درآوردمو خودمم اومدم رو هانیه شروع کردم به تلمبه زدن،دیگه داشتم علنی زنمو جلو دوستم و زنش میکردم.حسام هم که انگار منتظر بود که من شروع کنم،اونم اومد رو مریمو شروع کرد به کردن.
بعد از چند دقیقه شدت کار بالا گرفت و پتو از رومون افتاد و ما هم کاملا بی توجه و بی خجالت مشغول عشق‌وحال بودیم،هر از گاهی چشممو به مریمو حسام میدوختمو از اینکه میدیدم یکی جلوی چشمام داره با زنش سکس میکنه حسابی لذت میبردم،
با اینکه نور اتاق کم بود کاملا میشد کوس سفید مریمو دید که داره زیر کیر حسام حالش جا میاد.
من مشغول کار خودم بودم که دیدم مریم یهو نشست و تاپشو درآورد و قبل از اینکه حسام بخواد کاری کنه سوتینش رو هم کند،مریم جلوی من کاملا لخت شده بود و من نمیتونستم چشم ازش بردارم،ولی انگار هنوز یه شرمی از هم داشتیم و نمیخواستیم با رفتارمون مزاحم هم باشیم،منم به خاطر اینکه نمیخواستم مریم تو این حالت معذب باشه،پیراهن و سوتین هانیه رو از تنش درآوردم،حالا دیگه چهارتامون لخت مادرزآد کنار هم داشتیم سکس میکردیم.
واقعا حس عجیبی بود،بسیار لذت بخش و هیجان انگیز.
از اونجایی که تا به حال این تجربه رو نداشتم،دوست داشتم تو این موقعیت همه کار بکنم.
از رو مریم بلند شدم و پاهاشو گذاشتم رو شونم و شروع کردم به کردن،حسام هم هر کاری من میکردم، میکرد.
منو حسام هر از گاهی یه نگاهی به هم میکردیمو با یه لبخند به کارمون ادامه میدادیم،ولی زنامون چشماشونو کاملا بسته بودنو داشتن لذت میبردن.
صدای آه و ناله زنامون و شلپ شلوپ تلمبه زدن ما کاملا اتاقو پر کرده بود.
بعد از چند دقیقه فرقونی کردن ،هانیه رو برگردوندم و شروع کردم حالت داگی کردن من این حالتو خیلی دوست دارم آخه تو این پوزیشن هم لرزش کون خوب دیده میشه و هم میتونی کاملا سوراخ کونه طرفو ببینی و باهاش بازی کنی،البته هانیه هیچ وقت راضی نمیشد که از کون بکنمش ولی چون من خیلی کون دوست داشتم اجازه میداد که با سوراخ کونش بازی کنم و لیسش بزنم،حسام هم مریمو برگردوند که داگی بکنتش،همین که چشمم به سوراخ کون مریم افتاد بی اختیار گفتم جووون.یه کون سفید با یه سوراخ خیلی کوچیک و صورتی…….به به
یه دل نه صد دل عاشق سوراخ کون مریم شدم،با خودم فکر میکردم که چی میشد یه لیس از این سوراخ کون بزنم؟!؟حتما باید خیلی خوشمزه باشه!!
هانیه و مریم که کاملا تسلیم ما و شهوت شده بودنو به هر پوزیشنی که بلد بودیم کردیم.
شاید تو اون لحظه هممون به اینکه زنامونو با هم عوض کنیم،فکر میکردیم ولی هیچ کدوممون جرات مطرح کردنشو نداشتیم. منم دوست نداشتم این پیشنهادو بدم،همش میگفتم اگه هر کدوم از بچه‌ها به خصوص حسام مخالفت کنه نه تنها امشب از دماغمون در میاد بلکه دیگه هم نمیتونیم کنار هم سکس موازی داشته باشیم.
پس بی جنبه بازی رو کنار گذاشتم و مشغول کار خودم شدم.
دیگه کم کم داشتم خسته میشدم که هانیه رو خوابوندم زیرمو رفتم روش که سکسمونو تموم بکنم،آخه من فقط تو این حالت ارضا میشم.
کیر من خیلی گنده نیست ولی اون شب انگار قد کشیده بود و خیلی به چشم میومد.
آخه هر از گاهی مریم یه نگاهی به کیر من می انداخت و دوباره چشماشو میبست،البته هانیه هم گاهی به کیر حسام و سکس بچه‌ها خیره میشد و حسابی لذت میبرد.
همین که داشتم رو هانیه تلمبه میزدم متوجه شدم که یکی دستمو داره فشار میده و سرمو اوردم بالا دیدم مریمه،با خودم گفتم شاید حواسش نیست و شاید هم از روی شهوت زیاده ولی در یک لحظه به چشم‌های من خیره شد و انگار یه چیزی از من میخواست.
این قضیه کلا خیلی سریع و دور از چشم حسام و هانیه انجام شد.
در یک آن تمام بدنم گر گرفت و با تمام وجودم ارضا شدم،طبق عادت همیشه کیرمو از کوس داغ و آبدار هانیه درآوردم و با آبم شکم و سینه‌هاشو آبیاری کردم،به قدری آبم زیاد بود که انگار تا حالا آبم نیومده ،هم خیلی با شدت پاشیده میشد و هم خیلی زیاد بود.
بعد از اینکه ارضا شدم سریع شکم هانیه رو پاک کردم و پیشش دراز کشیدمو خیلی عادی داشتم نوازشش میکردم و ازش لب میگرفتم،آخه اونا هنوز مشغول بودنو نمیخواستم با رفتارم مزاحم کارشون بشم.بعد از چند دقیقه حسام هم ارضا شد،البته بر خلاف من اون همه آبشو ریخت تو کوس سفید مریم…بعدشم از زور خسته‌گی یه چند ثانیه‌ای روی مریم خوابیده بود و کیرش هم تو کوس مریم داشت برا خودش حال میکرد.
بعد از اینکه کار بچه ها هم تموم شد،دست هانیه رو گرفتم از اتاق اومدیم بیرون که هم خودمونو بشوریم هم بچه‌ها راحت بتونن خودشونو تمیز کنن و لباس بپوشن…
بعد از چند دقیقه بچه ها هم از اتاق اومدن بیرون و منم برای اینکه جو عوض کنم گفتم نظرتون چیه یه نوشیدنی خنک بزنیم،آخه فیلمش حسابی عرقمونو درآورد.
همه زدن زیر خنده و مریم گفت؛آره یه نوشیدنی خنک
خیلی میچسبه.
متم سریع از تو یخچال طالبیو درآوردمو یه آب طالبی تگری درست کردمو زدیم به بدن،خداییش خیلی چسبید.
ولی خیلی برام جالب بود که انگار نه انگار که تا همین چند دقیقه پیش کنار هم داشتیم سکس میکردیم،هیچ کدوممون اصلا به رو خودمون نمی‌آوردیم و راجع بهش حرف نمیزدیم،ولی هممون راضی از اتفاقی که پیش اومده داشتیم راجع به مسائل مختلف حرف میزدیم و با هم شوخی میکردیم.
فقط تنها چیزی که فکر منو درگیر کرده بود اون لحظه‌ای بود که مریم دست منو گرفت و تو چشمام نگاه کرد،اون صحنه از جلوی چشمام پاک نمیشد.
البته این داستان به اینجا ختم نمیشه و یه کم دیگه ادامه داره.
امیدوارم تونسته باشم اون چیزی که برام اتفاق افتاده رو به خوبی براتون نوشته باشم.
در اولین فرصت قسمت بعدیو براتون مینویسم.

نوشته: Sinabt

ادامه...


👍 44
👎 3
56701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

946135
2023-09-07 01:12:10 +0330 +0330

از رو مریم بلند شدم و …
به قول بچه مدرسه‌ای ها داستانت پاکنویس کن عزیزم تا چیزی نگن هستی ؟!

1 ❤️

946151
2023-09-07 02:13:17 +0330 +0330

توی شهوانی خیلی ازین اتفاق ها میفته دارن یکی دیگه رو میکنن یهو یکی دیگه از زیرشون بلند میشه بعد همه هم اصرار دارن راست میگن دوستمون داشت هانیه رو میکرد یهو از زیرش مریم دراومد 😂😂😂😂

0 ❤️

946156
2023-09-07 02:35:29 +0330 +0330

اشتباه تایپی شده برادر

0 ❤️

946163
2023-09-07 03:32:44 +0330 +0330

اقاباداستان کارندارم یکی این اقااحسان رودریابه چندوقته کشت خودشو دنبال یه پارتنر اهل حال وسفر وغیره باشه.انگار عهدکرده تایکی پیدانکنه بیخیال نشه.قبلا که احمداقا بایک فحش ثابت همه داستانابودحالاهم ایشون

2 ❤️

946237
2023-09-07 22:18:49 +0330 +0330

دمت گرم خیلی عالی بود ادامه بده دوست دارم ادامه شو بخونم متشکرم 🤗🤗🤗🤗

1 ❤️

946273
2023-09-08 02:22:45 +0330 +0330

از رو مریم بلند شدم و پاهاشو گذاشتم رو شونم و شروع کردم به کردن،حسام هم هر کاری من میکردم، میکرد…مشخصه کاملا واقعیه .ازقدیم میگفتن آدم دروغگو کم حافظه اس …خب عزیزمن چرا داستانی که میخای منتشرکنی رو چندبارمرورنمیکنی ویااینکه ازدوستهات کمک نمیگیری که اشکالاتشوبرطرف کنند … شربت هم نخوردید …اون کسی که دستتوگرفته هانیه بوده و تو فکر کردی مریم بوده …ازبس توفکر مریم بودی اینجوری بنظرت اومده …

0 ❤️

948680
2023-09-21 18:56:51 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده

0 ❤️