كمى پنجره به رويم بگشا
من از هجوم اين همه ديوار
يخ زده ام
در سكوت سايه ها
از انتظار وعده هاى ديدار
از وحشت صياد هاى خاموش
از فريادهاى در خود شكسته
از دست دلم
كه فرار بايد بكنم
من مانده ام
در هياهوى ثانيه هاى بى ساعت
دلتنگيم را قدم مى زنم
روى ردپاى تو
در هواى تو
كه چه بى انتها و طولانيست
امیر_وجود
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی دلم شاد کنید
↩ jjjjjsss111
گاهی یک نفر
جوری خرابت می کند
که هزار سال طول می کشد
به یک نفر دیگر اعتماد کنی
امیر_وجود
بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
↩ kojo
اسرار غمش گفتم در سینه نگه دارم
رسوای جهانم کرد این رنگ پریدن ها
مولانا
↩ Don.yam
تا در ره عشق آشنای تو شدم
با سد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلیوش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
وحشی بافقی
↩ kojo
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو، به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست!
هوشنگ ابتهاج
↩ Don.yam
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
با پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار
گامی از سر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
محمدرضا شفیعی کدکنی
↩ kojo
قهوه میریزم برایت، نیستی آن سوی میز
هی شکر میریزم و تلخ است جای خالیات…
معصومه صابر
↩ Don.yam
نگارینا دل و جانم ته داری
همه پیدا و پنهانم ته داری
نمیدونم که این درد از که دارم
همی دونم که درمانم ته داری
↩ kojo
زِ عشقت بند بندِ این دل دیوانه میلرزد
خرابم میکنی اما خرابی با تو میارزد!
هوشنگ ابتهاج
↩ Don.yam
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
↩ kojo
او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند
ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم
مولانا
↩ Don.yam
بتی کز ناز پا بر دل گذارد
ستم باشد که پا بر گل گذارد
تمنایی که دارد یار فایز
به چشم ما قدم مشکل گذارد
فایز دشتستانی
↩ kojo
عاشقی درد است و درمان نیز هم
مشكل است این عشق و آسان نیز هم
جان فَدا باید به این دلدادگی
دل كه دادی میرود جان نیز هم!
شهریار
↩ Don.yam
با هر که دلم ز عشق تو راز کند
اول سخن از هجر تو آغاز کند
از ناز دو چشم خود چنان باز کنی
کهآن دم زده لب به خندهای باز کند
مهستی گنجوی
↩ kojo
آیینهایم، هرچه بگویی به ما تویی
نامهربان سنگدل بیوفا تویی
آنکس که نیست جز تو کسی در دلش، منم
آنکس که برده است ز خاطر مرا تویی
ای عشق! در صحیفۀ تقدیر من چرا
هر قصهایست، راوی آن ماجرا تویی
سنگم زدند خلق و تو انداختی گلی
بیگانهای میان هزار آشنا تویی
خون گریه کن به حال من ای شیشۀ شراب!
تنها حریف درد من این روزها تویی
فاضل نظری
↩ Don.yam
اندر دل من درون و بيرون همه او است
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اينجاي چگونه کفر و ايمان گنجد
بي چون باشد و جود من چون همه اوست
↩ kojo
عمرت دراز باد که ما را فِراقِ تو
خوش میبرد به زاری و خوش زار میکٌشد
وحشی بافقی
↩ Don.yam
آنکه به دل اسیرمش
در دل و جان پذیرمش
گرچه گذشت عمر من
باز ز سر بگیرمش
↩ kojo
دوستش دارد دلم، از کلّ دنیا بیشتر
از جهان، از کهکشان، از آسمانها بیشتر
دوستش دارد دلم، او فرق دارد با همه
گر همه ده بار خوبند، او ز صدها بیشتر…
او بهاران من اندر زمهریرِ بیکسیست
دوستش دارم کران تا بیکرانها، بیشتر…
نرگس صرافیان طوفان
↩ Don.yam
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پرده دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
↩ kojo
میتپد قلبم و با هر تپشی
قصه عشق تو را میگوید…
فروغ فرخزاد
↩ Don.yam
منم تنها ترین تنهای تنها
و تو زیبا ترین زیبای دنیا
منم یلدای بی پایان عاشق
تو بودی مرحم زخم شقایق
نگاهت را پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هرچه دارم
↩ kojo
من تماشای تو میکردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند!
گفته بودی که چرا محوِ تماشای منی
و چنان محو که یکدم مُژه بر هم نزنی
مُژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
نازِ چشم تو به قدر مُژه بر هم زدنی…
↩ Don.yam
بر من گذشتی ، سر بر نکردی
از عشق گفتم ، باور نکردی
دل را فکندم ارزان به پایت
سودای مهرش در سر نکردی
↩ kojo
کاش میگفتی چیست؟
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست…