كمى پنجره به رويم بگشا
من از هجوم اين همه ديوار
يخ زده ام
در سكوت سايه ها
از انتظار وعده هاى ديدار
از وحشت صياد هاى خاموش
از فريادهاى در خود شكسته
از دست دلم
كه فرار بايد بكنم
من مانده ام
در هياهوى ثانيه هاى بى ساعت
دلتنگيم را قدم مى زنم
روى ردپاى تو
در هواى تو
كه چه بى انتها و طولانيست
امیر_وجود
↩ Don.yam
شب عشق وشب عشق و شب عشق
خیال خواب تو در دیده جاریست 🌹🌹🌹
دیزل مکس
شبت خیر و خوش باد بانوی مهر
در آرامشی بهتر از اختران سپهر 🌹
همه ما دلتنگیم
دلتنگ کودکیهایی ک ب امید بزرگ شدن سوزاندیم
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم با وفا ندیدم جز درد
یک مونس نامزد ندارم جز غم
دلتنگيم را قدم مى زنم
روى ردپاى تو
در هواى تو
كه چه بى انتها و طولانيست! 👌