کردن سرایدار ساختمون

1392/12/02

سلام دوستان اسم من مسعوده 22سالمه خاطره ای که میگم واسه هفته پیشه ما توی یه اپارتمان زندگی میکنیم که یه سرایدارداره به اسم خاطره خانوم 30ساله باسینه های اناری یه کون داره باقلوا با لبات بازی میکنه اشناییمون زمانی شروع شد که یه روز صبح امد در واحدمون زنگ زد درو که باز کردم چشمم افتاد به پاهاش اخه دمپاشو داده بود بالا وای چه ساق خوش طراشی داشت اره خاطره بود گفتم جانم امرتون گفت مادر هست باخودم گفتم مسعود حالا وقتشه که یه حالی بکنی گفتم نه خاطره خانوم رفتن شیراز خونه داییم مادرم گفته کاری داشتم به شما بگم خاطره گفت مشگلی نیست من بعد ظهرها بی کارم میتونم بیام کار خونتونوانجام بدم گفتم بس بعدظهر میبینمتون همش تو فکر بعد ظهر بودم تا بالاخره اون زنگ در به صدا درامد در باز کردم دیدم خاطرس بایه لباس تنگ که خط سوتینش معلوم بود ویه شلوارابی ورزشی چسب پاس بود برخلاف گذشته که باهام خشک حرف میزد نبود گفت مسعود جون خوبی حسابی خونه رو بهم ریختی یا نه گفتم بفرما خودت ببین امد تو او چادری که اینقد نازک بود که ندیده بودمشرو انداخت رو مبل یه هو روسریشو دراورد و گفت عجب گرمه اینجا منم شیطان شدمو گفتم اره راحت باش منم تا الان شلوارک پام بود خاطره گفت پس تو هم راحت باش رفت سرکارش بعد منم رفتمو کوتاه ترین شلوارکو پوشیدمو یه رکابی سفیدم تنم کردمو امدم پیش خاطره گفتم من راحت شدم شما نمیخوای راحتتر باشی یه نگاه حشری بهم کردو گفت مسعود جون حمومتون کار میکنه من برم یه حموم بعد کارم مال ما خرابه گفتم اختیار دارید اصلا میخای الان یه بار بریم بعد کارم یه بار گفت چی گفتی ؛بریم گفتم اره خوب ا گه مایل باشید یه ماساژبدم بدنتون نرم بشه گفت باشه ولی بین خودمون گفتم چشم بعد بردم حمامو نشونش دادم گفت بس چرا واسادی ابو گرم کن تا بیام منم اینو شنیدم سریع لباسامو دراوردمو با شرت پریدم تو حمومو اب داغوباز کردم بخار حمومو گرفته بود که یهو دیدم خاطره بایه شرت هفتی بدون سوتین امد تو گفت چیه بخار گرفته تورو گفتم این سینه ها مال خودته گفت اره دست بزن مطمعن شی تا اینو شنیدم حمله کردم به سمت سینه های اناریش چه چیزی بود بادستام میمالیدمشون دیدم چشاشو بسته یه لب ازش گرفتم دیدم پایس لبمو گاز گرفت دستمو بردم سمت کسشو همینطور که میمالیدمش بردمش زیر اب نشوندمش رو صندلی سینه هاشه میخوردم بعد دستشو برد طرف کیرم گفت شرتو بیار پایین ببینم چی داری مسعود جون منم سریع شرتمو دراوردم هنوز یه پامو از شرت دراورده بودم که کیرمو گذاشت تو دهنش اخ چه مکی میزد انگار داشت ساندیس میخورد بعد چند دقیقه گفت بیا دیگه سیخ شده منم سریع شرتشو کندمو گذاشتمش روی کوسش چه کوسی سفید با چندتا موی زرد اروم نوک کیرمو دادم تو گفت سریع دیگه منم تند تند تلمبه میزدم صداش حمومو پر کرده بود ؛؛اوپس؛؛اوپس؛؛اخ؛؛جون؛؛سریع سیخ بزن؛؛اره خوبه ؛منم که خیلی سریع میکردمش داشت ابم میومد گفت اخرشو کونمو پاره کن ابتو بریز اونجا سریع دراوردم گذاشتم توکونش کونش از کوسش گشاد تر بود ولی دور سوراخش صورتی بود معلوم بود کم داده خلاصه ابمو ریختم تو کونش با اون بدن مانکنش یه تکونی خوردو گفت ابت از اب حموم داغتر بود بلا خلاصه امدیم بیرون رفتو کاراشو کرد بازم تا شب رفتیم حموم بعدشم گفت که فردا اگه شوهرش زود رفت بیرون ازصبح میاد ؛اینم داستان من بود خوب یا بدشو ببخشید داستان اولم بود و با گوشی نوشتم نظر بذارید ممنون میشم

نوشته: مسعود


👍 1
👎 4
181796 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413409
2014-02-21 11:47:59 +0330 +0330
NA

‏‎ ‎خاطره خانوم30 سالشه با سینه های اناری یه کون داره باقلوا با لبات بازی میکنه !!
نه قربونت ! شما بفرما ما جلوئیم، همون با لب لوچه خودت بازی میکنه بسه جقو

0 ❤️

413410
2014-02-21 13:53:18 +0330 +0330
NA

از همون خط سوم که نوشتی:
“وای چه ساق خوش طراشی داشت” فهمیدم کسشعر نویس خوبی هستی!
یعنی کــــــــــــــــــــــــــــــیرم به ناموست با این داستان تخیلیت!
میگم! این حمومتون مبل نداشت بجاش صندلی گذاشتی؟!
کیرم توی کس ننه همه معلمای املا و زبان فارسیت!
اینقدر جنده خانوم ببخشید سرایداره امکانات داشت که در انتها با دیلدو چنان کونی ازت کرد که تا 1 هفته از شدت درد داری میگوزی!!!
خودم با فول امکانات توی کس ننه ات!

0 ❤️

413411
2014-02-21 14:10:37 +0330 +0330
NA

همون ساق های خوش طراشش تا زانو تو حلقت که دیگه خفه خون مرگ بگیری .

0 ❤️

413420
2014-02-21 14:25:05 +0330 +0330

کس گفتى

0 ❤️

413412
2014-02-21 15:15:23 +0330 +0330
NA

وسط مغزتو گاييدم. جندم اينجوري نميده. كوسخول. جق نزن برو كون بده

0 ❤️

413413
2014-02-21 16:54:02 +0330 +0330
NA

این چی بود دیگه ؟ بابا خودتون داستان رو بخونید بعدش ارسال کنید ؛ خودت جای خواننده داستان باشی باورت میشه آخه ؟
خواهشن اگه اینجوری مینویسی دیگه ننویس ؛ خالی بندی هم حدی داره آخه

0 ❤️

413414
2014-02-21 17:40:52 +0330 +0330
NA

چلمنگ تا حالا به کسی تو نظرام توهین نکرده بودم ولی دیگه شورشو درآوردی، مردک الاغ دسته طی سرایدار تو گوشت چلمنگ

0 ❤️

413415
2014-02-22 02:27:48 +0330 +0330

این دیگه با چه لهجه ای بود؟؟؟؟؟ ملت مغزشون و کوس و کونشون و سوادشون و تخیلشون و اسپرم دونشون یکی شده… خواهرتو گاییدم خمینی

1 ❤️

413416
2014-02-22 09:45:32 +0330 +0330

نخوندم دریک کلمه : سیکتر

0 ❤️

413418
2014-09-16 08:20:54 +0430 +0430
NA

مادر جنده درست بنویس دیگه

0 ❤️

413419
2014-09-17 03:57:54 +0430 +0430

از کرج دنبال یه کس پولی میگردم هرکی داره یا خود کس پولی پیام بده منتظرم
قد 187 وزن 89 سم 26 سایز کیر 16

0 ❤️

541005
2016-05-14 20:39:32 +0430 +0430

خوب بود دادا…نوش جانت

0 ❤️

556399
2016-09-15 09:45:39 +0430 +0430

حقت به اجلق الجالقین مرتیکه مجتلق

0 ❤️

732033
2018-11-24 19:29:59 +0330 +0330

یعنی بابات باکدوکوس درست میکردمیریخت توی کدوبهترازتودرست میشدوبهترازتومی نوشت
حداقل جق میزنی بایک چیزروان بزن که به جای کیرت مخت زخمی نشه

0 ❤️

746011
2019-02-05 08:50:10 +0330 +0330

بجای کردن خاطره ، خاطره دادنت رو بنویس بهتره لاشیه جلقی عرزشی

0 ❤️

748257
2019-02-15 18:19:27 +0330 +0330

کوتاه ترین شلوارک و رکابی رو پوشیدی?

0 ❤️

758912
2019-04-05 23:46:03 +0430 +0430
NA

سرایدار ۳۰ ساله ؟
داستان تخیلیتو اصلا نخوندم
این کسو هیچکس نکرده فقط تو کردی لابد
هیچکس تو ساختمون انار دوس نداره تو دوس داری لابد
داستانی بنویس ک با عقل جور در بیاد و نزدیک ب واقعیت باشه

0 ❤️