مژگان: نون زیر کباب (۲)

1401/03/11

...قسمت قبل

سلام
در مورد نظرات دوستان تو داستان شماره قبلی ۳ مورد هست که باید توضیح بدم
۱ نوشتن این طوری را بهش میگن عامیانه نه لهجه لهجه مربوط به صوت و حرف میشه نه نوشتن و معمولا اینطور داستانها را عامیانه مینویسن مثل کتابهای احمد محمود ( همسایه ها پیش نهاد میشه ) یا کتابهای هدایت و …
۲ برا بعضی دوستان سوئ تفاهم شده که البته خودم باعثش شدم . البته که کلاسهای رانندگی اجباریه منظورم از اموزش دادن رانندگی داشتن پیش زمینه و اموزش اولیه بوده
۳ از دوستان معذرت میخوام که گفته بودم نظرشون مهم نیست
البته به این دلیل بود که هرکس هر داستانی مینویسه یه عده طوری میگن دروغه انگار تا حالا کسی خواهر زنشا نکرده😂😂 اگه واقعا فکر میکنی این اتفاق نمیوفته چرا اومدی تو این سایت . به هر حال عذر میخوام قصد توهین نداشتم
بریم سر داستانمون
اونروز عصر تا رفتم مغازه نشستم پشت دخل و سعی کردم قیافه مژگانا موقع ارضا شدن تصور کنم باورم نمیشد این اتفاق. یه چند ساعت گذشت خانمم زنگ زد که امشب خونه مادرش مهمونیم ولی الان برم سراغش باید یه سر بره خونه مغازه را قفل انداختم و رفتم سراغش با این فکر که دخترمون همراش نمیاد و میرم خونه تلافی شق دردیما که از مژگان مونده سر مژده خالی میکنم خانمم از مژگان یه نمه بلندتره اندامش همونه ولی خب صورتش به مژگان نمیرسه شاید اگه چشمای مژگان رنگی نبود این اختلاف زیبایی زیاد تو چشم نمیومد پس میشد یه سکس حسابی تو خونه با خانم کرد و تصور کرد که مژگانه . جون چه حالی میکردم تا چند دقیقه دیگه رسیدم در خونه بوق زدم اومد بیرون و سوار شد به نظر کم حوصله و عصبی میومد نزدیک مغازه بودم که گفت پریود شدم یه دقیقه مغازه را واکن یه چند تا بسته نوار بهداشتی بالدار بده و منا برگردون خونه بابام 😐😐 انگار اب سرد ریخته باشن روم یه دفه کیره خوابید و موند فقط درد خوایه ها 😭😭😭 😕🤐🤐 با اعصاب تخمی زدم کنار گفتم حالا چه خبره چندتااااا . گفت مژگان هم نداشت واسه اونه توپیاده شدن یه دفه از دهنم پریدکه الکی نگو اونکه پریو… حرفما خوردم گفت چی جواب ندادم و رفتم . احمق داشتی لو میدادی و تخم شکا میکاشتی تو مژده حواستا جمع کن رفتم مغازه یه کم معطل کردم که از ذهنش بپره حرف نیمه کاره م یه چندتا مشتری هم اومد . مغازه را کامل بستم و رفتیم خونه باباش .
از شق دردی تخمام ورم کرده بود و بد درد میکرد مجبور بودم یواش و گشاد گشاد راه برم رفتم تو یه کم خودما جمع کردم و سلام مادر سلام اقا جون
سلام سلام خدا بد نده چی شده 😮😮😮
این کمر درد دوباره امونما بریده نگام افتاد به مژگان خنده ش گرفت و برگشت رفت تو اشپز خونه
صحبت سر این بود که باید بیشتر مواظب باشی و مثل چند سال پیش یه ماه نیوفتی خونه و از این جور چیزا
مژگان با سینی چای اومد و همینطور که داشت به باباش تعارف میکرد گفت بد دردیه این درد اینطور که شنیدم نه اقا دوماد
اره نصیب گرگ بیابون نشه بددددد دردیه
چای تعارف کرد اومدم بردارم گفت اون یکی را بردار دارچین با نباته واسه کمردرد خوبه و یه چشمک ریزی زد
دارچین نباتا خوردم وجدانی بعد یه دقیقه دردش کمتر شد
تا اخر شب نگاهما از مژگان میدزدیدم ولی اون بیشتر کرم میریخت و عشوه میومد دیوونم کرده بود
بچه ها خوابشون برده بود و مژده هم حال خوبی نداشت و کم حوصله بود مادرش یواش بهش گفت خب امشب بخواب همینجا میخوای بری خونه چکار الان تومیتونی بچه را بغل کنی از پله ها خونه تون ببری بالا یا شوهرت
گفتم نه مادر من بهترم معجون مژگان کار خودشا کرد من خوبم
سزیع مژگان رو به مژده گفت راست میگه مامان تو همینجا بخواب ماهم بریم پارک دوبل تمرین کنیم
مادرش شاکی شد که با این کمر درد محمود چه اجباریه
گفتم نه مشکلی ندارم من
مژگان ادامه داد اخه روزها شهر شلوغه نمیشه تمرین کرد . تو جاده هام که ماشین پارک نیست
خلاصه مژده راضی شد خونه باباش بخوابه
تا من بلند شدم و خداحافظی کردم و گشاد گشاد رفتم پایین مژگانم اماده شد و اومد
با شوق بچه گانه گفت از دم در خودم میشینم و سویچا ازم گرفت
طوری رفتار میکرد که مادرش گفت این بزرگ بشو نیست هنوزم بچه س رو به من گفت مواظب باشید و رو به دخترش گفت زیاد دیر نکنید چند وقته محمود کم میره مغازه بتونه صبح زود بیدار بشه
تا راه افتادیم زد زیر خنده گفتم چته گفت آخی نازی میخندید و تعریف کرد که عصر که اومدیم خونه توفکر تو و شق دردت بودم و فکر کردم امشب مژده بدبخت چی باید بکشه زیر تو ولی وقتی اومد ازم پرسید نوار بهداشتی دارم یا نه کلی خندیده بود پیش مژده که مادرش گفته بود خب مگه چیه تو پریود نمیشی ؟
همینها را هم از کلمه کلمه حرفاش تو خندیدن فهمیدم
مژگان اینقدر قشنگ بود و قشنگ میخندید که فقط داشتم نگاهش میکردم یهو دیدم نزدیک محله مونیم گفتم کجا میری ؟ با ناز و شوخی گفت مژده که کاری ازش بر نمیاد مجبورم جور خواهرا بکشم دیگه تازه بدهکارتم هستم مگه نه و با عشوه یه بوس فرستاد گفتم دستت درد نکنه ولی خونه اصلا جای مناسبی نیست با تعجب گفت چرا ؟ گفتم این موقع شب من و تو تنها بریم تو اپارتمان اگه همسایه ای کسی ما را ببینه دیگه نابودیم اونم تو مسکن مهر که جلو یه مجتمع وایستی ۸۰ جفت چشم روت زوم میکنن
دید حرفم درسته دمغ شد و گازا ول کرد و گفت پس تو را چکار کنم
با این حالت
گفتم بیخیال برا یه سکس حسابی باید موقعیت حسابی جور بشه
بریم چندتا تمرین بکن و این جریانم بذاریم برا یه فرصت دیگه
دیگه حرف نمیزد سر فلکه دور زد و گفت حال تمرین ندارم بریم خونه گفتم اینطور مامانت و مژده سوال پیچت میکنن چرا اینقدر زود اومدی چی شده مگه ؟ یه دو سه تا پارک برو بعد بریم
پارک اولا یه چند بار عقب جلو کرد و اخرشم اونی که باید میشد نشد گفتم بعدی بهتر میشه
تو مسیری که رفته بودیم یه خیابان عریضی بود که مشاغل نیمه مزاحما منتقل کرده بودن اونجا و ادامه خیابان که آسفالت نشده بود میرسید به یه شهرک در حال ساخت و ساز که حدود ۶ ۷ خانواده فعلا ساکن اونجا بودن و بقیه در حال ساخت بود
یه دفعه گازا بیشتر کرد و گفت من نمیزارم با این حال بری خونه به یاد من جلق بزنی تا وقتی خودم هستم
خنده م گرفت گفتم اخه تو جاده ؟!!! گفت اونش با من و ادامه خیابونا رفت تو خاکی و وسط مسیر که از هر دو طرف چراغها معلوم نبود ترمز کرد و پیاده شد اومد طرف من درا باز کرد و گفت تو رانندگی کن تا نشستم پشت فرمون دستشا گذاشت رو کیرم و شروع کرد به مالیدن روشن کردم ماشینا تا راه افتادم سمت چپ یه بیراهه دیدم بیراهه از یه تپه کوچیک میرفت بالا و سرازیر میشد و حدود ۲۰۰ متر که میرفتی یه چشمه و یه ابگیر کوچیک بود
با رفقا رفته بودم اونجا با هم شلم بازی کرده بودیم
جای دنجی بود کنار چشمه سر و ته و ماشینا خاموش کردم
مژگان گفت عجب جاییه گفتم اره ولی …
ولی چی … ولی چی …خب بگو دیگه
روم نمیشه
برو بابا … ولی چی
ناراحت نشی ها … نه بگو … میشه امشبا برام ساک بزنی
گفت دیوونه قصدم همین بود و لبشا چسبوند به لبم یه چند دقیقه لب و گردن و بالا سینه شا خوب خوردم و موهاشا چنگ میزدم دگمه ها پیرهنما باز کرد و صورتشا چسبوند به سینه م و با موهای سینه م حال میکرد بعد کمر بندما و بعد زیپ شلوارما باز کرد و از رو شورت دست کشید به کیرم از پایین یه نگاهی بهم کرد و اومد بازم لب گرفت و همراه این کارش دستشا کرد تو شورتم و کیرما انداخت بیرون زیپش اذیتم میکرد کمرما بالا گرفتم و شلوارا تا زانو دادم پایین با دوتا دستش بالا و پایین کیرما گرفت و گفت دو سه سانت هم قنیمته گفتم یعنی کیر امیر کوچیکتره گفت نه زیاد . اندازه همین کلاهکش ولی خب به نسبت باریکتره و رفت پایین چیزی نمیدیدم ولی حس لامسه کار چشمهاما به راحتی انجام میداد حس کردم سرشا زبون میزنه و زبونشا میچرخونه دور سرش بعد شروع کرد لیسیدن طول کیرما بعد گذاشتش تو دهنش گاهی دستش میخورد به تخمام دردم میگرفت و منم موهاشا که چنگ زده بودم میکشیدم خیلی آروم ساک میزد و با یه دستش اب دهنشا میکشید پایین و نصف پایین کیرماخیس میکرد و میمالید گاهی هم سعی میکرد همه شا بذاره تو دهنش که عقش میگرفت صندلی را خوابوندم و تونستم ببینم چکار میکنه موهاشا انداختم اونور و سعی کردم سینه هاشا بگیرم صندلی نمیذاشت بهش گفتم و اونم صندلیشا خوابوند و خودشا بیشتر کشید طرف من و در حالی که داشت ساک میزد دستما از سینه ش ور داشت و برد عقب گذاشتش رو کونش چون شلوار خونگی تنش بود راحت دستما کردم توش و انگشتما رسوندم به سوراخ کونش معلوم بود حواسش به دست منه مثل قبل ساک نمیزد و خودشا هم بیشتر کشید بالا تقریبا سرو ته بودیم دید کش شلوارش نمیذاره دستم جلوتر بره خودش سریع شلوارشا تا زانو کشید پایین و شروع کرد به ساک زدن تو سیاهی شب کون سفیدش قشنگ معلوم بود دستما رسوندم به کسش و شروع کردم به مالیدنش با انگشتام لا کسشا باز کردم و انگشت کشیدم وسطش خیس بود و داغ دیگه ساک نمیزد صورتش رو به فرمون بود و سرشا گذاشته بود رو کیرم و فقط با دستش نازش میکرد موهاشا چنگ زدم و صورتشا برگردوندم فکر کرد میخوام که ساک بزنه گفتم نمیخواد تو فقط حال کن که ایطوری من بیشتر لذت میبرم چقد خوشگل بود این لامصب دهنش نصفه باز بود گاهی چشماشا باز میکرد یه نگاهی میکرد ولی تو حس خودش بود و داشت حال میکرد کم کم صداش اومد بالا انگار کلافه شده باشه گفت من میخوام
میخوام این کیر کلفتت بره تو کس تنگم من کیرتا میخوام و با دستش کیرما فشار میداد منم مجبورش میکردم بیشتر از این حرفها بزنه انگار با این حرفها بیشتر حال میکرد هی ازش میپرسیدم چی میخوای … اینا … این چیه … بده دیگه …خب چیا بدم …بابا اینا اینا میخوام …خب اسمش چیه … کیر کیرتا میخوام فهمیدی …میخوای چکار …بده دیگه …خب میخوای چکار …میخوام بذارمش تو کسم … کجا … تو کسم …کیر دوست داری … اره … چقدرشا دوست داری …بده دیگه اذیت نکن … خب چقدرشا میخوای …همه شا …همه شا میخوام بذاری تو کسم میخوام تخمات بخوره به کسم یه دفعه برگشت انگار دعوا داشته باشه با مشت کوبید رو سینه م و موها سینه ما کشید گفت اگه ندی میکنمشون و شروع کرد کشیدنش گفتم باشه باشه بیا پایین . سریع درا باز کرو اومد پایین و اومد سمت من در عقبا باز کرد سرشا برد تو . صندلی جلوا که خوابونده بودم داد بالا و با دستش کیرما گرفت کشید سمت کسش اصلا خودش نبود انگار. سر کیرما گذاشتم رو کسش با دستم کمر کیرما گرفته بودم و بالا پایین میکردم و گاهی یه ذره میذاشتم بره تو میگفتم اینقدر بسه … نه بذار دیگه …باشه الان … خوبه الان …دستتا ور دار دیگه …بذار بره تو … یه ذره دیگه …جووووووون … کلفته …دستتا ور داااااار …برگشت و رو بروم جدی گفت اذیت نکن من میخوام کیرتا میخوام … گریه میکنما … بوسیدمش و باشه برگرد کمکم میدم که اذیت نشی …نمیخواد فکر من باشی …اگه فکر منی دستتا وردار بذار بر…نذاشتم حرفش تموم بشه همه کیرما دادم رفت توش داغ بود داغ داغ یه لحظه خواست بره جلو ولی جا نداشت…ها پس چی شد چرا داری فرار میکنی … مگه کیر نمیخواستی …مگه نمیگفتی کیر کلفت و بررگ میخوای … خوبه الان …ها …چرا حرف نمیزنی هی این پا اون پا میکرد ولی راهی نداشت برا جلو رفتن لباشا دندون گرفته بود که جیغ نزنه و با نوک انگشتاش که به رونهام میرسید میخواست منا عقب نگه داره دوتا دستاما گرفته بودم زیر کمرش و با شدت و قدرت تمام میزدم یکی دو بار هم انگار داره گریه میکنه صداش میومد و چشماشا فشار میداد رو هم انگار درد میکشید . داشتم میشدم نمیخواستم بریزم توش دیدم اونم دستاش اویزون شد کنارش جون نداشت دستاشا بیاره بالا هیچ مقاومتی نداشت و با هر تقه من میرفت جلو داشتم میشدم دیدم از زیر پاهاش تخما ما گرفت و داشت میمالید با حرکت من دستش عقب جلو میکرد تخماما محکم گرفت و کشید سمت خودش و خودشا فشا ر داد سمت عقب فقط سرش و سینه ش گاهی یه تکون میخورد داشت ارضا میشد .دندوناشا فشار میداد به هم و تخماما میکشید که تا ته تهش کیرم بره تو کسش با این کارهاش و حالتهاش تا جایی که میشد فشارش میدادم جلو و با دستهام کمرشا رو به عقب و کامل خالی شدم توش تخمام که داشت تو دستش میترکیدا ول کرد و انگار تازه جاذبه شروع به کار کرده باشه افتاد پایین سرما گذاشتم رو ماشین و چند لحظه یه بار یه تقه کوچیک میزدم کیرم شروع کرد به خوابیدن و کمکم اومد بیرون با دستام کونشا میمالوندم و دست میکشبدم رو کس خیسش که حالا اب من و اون باهم داشت میومد بیرون منم اونا میکشیدم دور کسش
خوب بود … حال کردی … مژگان با توام …خوب بود حرفی نمیزد زدم دم کونش ها چیه خودت گفتی کیرمامیخوای …
بذذذاااررر بخوابم کجا بخوابی …مگه نمیدونی کجاییم دیر شد پاشو مژگان ساعت ۱ داره رد میشه … به خدا نمیتونم لش افتاده بود رو صندلی عقب از کمر به بالا رو صندلی عقب بود که لباساش تا سبنه هاش بالا بود از کمر به پایین اویزون بود که از زانو به پایین هم رو خاک بود و شلوارش تا مچ پا پایین خنده م گرفت
پاشو مامانت داره زنگ میزنه …خواست بلند شده ولی جون نداشت الو سلام … همینجا پشت فرمونه… نمیتونه جواب بده… اره اره تو راهیم داریم میایم تا ۱۰ دقیقه دیگه رسیدیم باشه … خداحافظ
کشیدمش بیرون و در ماشینا بستم تکیه ش دادم به ماشین و شلوارشا کشیدم بالا پیرهنشا داد پایین و لک و لک راه افتاد یه کم موهاشا مرتب کردم و گذاشتمش تو ماشین و راه افتادیم دم مغازه یه رانی دادمش خورد تا یه کم فشارش اومد بالا رسوندمش دم خونه بهتر شده بود و میتونست خودشا نگه داره قبل پیاده شدن گفت بعد همچین دادنی فقط باید لخت بیوفتی تا صبح دیگه چیزی نگفت مادرش از پنجره دست تکون داد و خداحافظی کردم و رفتم مژگان هم نه نگاهی کرد نه چیزی همونطور که کفشاشا رو زمین میکشید رفت داخل .

تا این لحظه که اینا مینویسم من و مژگان با همیم و یه سکس شب کامل هم داشتیم . بنویسمش به نظرتون یا کافیه دیگه
با تشکر از دوستان

نوشته: محمود


👍 35
👎 9
55801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

877052
2022-06-01 02:05:11 +0430 +0430

خوب بود…🍯

0 ❤️

877067
2022-06-01 02:25:47 +0430 +0430

واقعاً نون زیر کباب که میگن درسته

2 ❤️

877116
2022-06-01 12:06:05 +0430 +0430

کسکشا معلوم نیست مال کدوم دهاتین که نگارشتونم لهجه داره، کیرم تو لهجت عنم گرفت ننویس دیگه.

3 ❤️

877128
2022-06-01 12:50:46 +0430 +0430

من واقعا کم پیش میاد فحش بدم اما کپل خان کیری فیس چرا اینهمه میگن با لهجه ننویس بعد دوباره مارو پاره میکنی با لهجه مینویسی؟ تا یه خط میخوندم دوباره باید با لهجه میخوندم تر زده میشد به حالم.عامیانه نوشتن که مشکل نداره.اما اونم نباید لهجه قاطیش کرد.این الف که توی همه کلمه ها به کار میبری مخصوص اصفهانه گوزو.مثلا ملت میگن قیافه ی مژگان رو تصور کردم.نمیگن قیافه مژگانا تصور کردم.یا نمیگن کیرتا میخوام میگن کیرت رو میخوام.حداقل دستور زبان بلد نیستی بنویس کیرتو میخوام.حالا برو دوباره بخون ببین چقدر ریدی

1 ❤️

877138
2022-06-01 13:58:43 +0430 +0430

ممنون خوب بود

0 ❤️

877150
2022-06-01 15:19:57 +0430 +0430

والا با لهجه اصفهونی نوشتی آدم میخونه ارتباط نمیگیره

0 ❤️

877162
2022-06-01 17:13:30 +0430 +0430

بیغم متاهلم
پی وی

0 ❤️

877217
2022-06-02 01:18:35 +0430 +0430

بنویس که میخوام برم مربی آموزش رانندگی بشم😅😅
کسی نمی‌خواد موتور یادش بدم 😂😂😂

0 ❤️

877243
2022-06-02 02:20:58 +0430 +0430

البته شما درست میفرمایید. اما شما بنوعی پیشرفت کردید که حتی در نگارش هم لهجه دار مینویسی بصورتی که تابلو کردی بچه اصفهانی. بعنوان نمونه.
انگار تا حالا کسی خواهر*_زنشا _ * نکرده😂😂 .
این کلمه. زنشا که منظور همان زنش را . میباشد با گذاشتن حرف آ ، در انتهای جملات و برخی از کلمه ها کاملا به لهجه اصفهانی غلیظ نوشتی . یا حق

0 ❤️

877256
2022-06-02 02:55:03 +0430 +0430

بنویس ولی دیگه اخر کلمات ا نزار بگو کوسشو نه کوسشا افتادددد.بدشم دغلی زنتو به عشق خواهرزنه گاییدی تعریفشو اوردی واسه ما نگی نفهمیدیم

0 ❤️

877283
2022-06-02 06:11:06 +0430 +0430

به نظر من کافیه دیگه ننویسش

0 ❤️

877288
2022-06-02 08:43:14 +0430 +0430

گفتما ، خواستما بردما !!! این الف چیه اخر کلمه ها میزاری ؟ بردم و یا بردمو گفتم و یا گفتمو (و) باید بزاری تا راحتتر خونده بشه نه الف

0 ❤️

878390
2022-06-08 13:10:42 +0430 +0430

بنویسش ایشالله که یه تریسام با زنتو خواهر زنت بری لذتشو ببری برا مام تعریف کنی

0 ❤️

889439
2022-08-10 17:59:49 +0430 +0430

جالب بود رسا و زیبا نوشتی
مژگان خواهرزن نصیب ما هم بشه ایشالا صلوات

0 ❤️

903828
2022-11-23 08:23:21 +0330 +0330

خواهر زنم میکنم براتون داستانشو تعریف میکنم بزودی

0 ❤️

947737
2023-09-16 14:26:20 +0330 +0330

آفرین به شما…
خواهر زن محشره و عشق…
نوش جونت…

0 ❤️

947750
2023-09-16 15:51:44 +0330 +0330

داستانش بد نبود قابل قبوله.
اینم ی داستان عشقی و تحریک کننده:
امیر وقتی نامزد بودیم کصمو خونی کرد دیگه بهش ندادم تا ۶ ماه بعد شب عروسی وقتی که دیگه از بی کصی دیوونه شده بود و کص منم دوباره بسته شده بود بعد از اینکه دوباره کصمو خونی کرد رفتیم تو حموم کص منو کیرش خودشو تمیز شست و برگشتیم تو اتاق کمی عشقبازی کردیم کصم دوباره خیس شده بود طاقباز خوابیدم و امیر لای پاهام دراز کشید سر کیرشو کرد تو کصم بنظرم کیرش کلفت تر از قبل شده بود بعد از اینکه کصمو حسابی لیز کرد تو جهتهای مختلف عقب جلو کرد حالا دیگه آب از تمام سلولهای کصم راه افتاده بود امیر گفت عزیزم بلند شو از تخت رفتیم پایین بیخ دیوار نگهم داشت ی کم بلندم کرد زانوهاشو تا کرد و کیرشو فرستاد تو کص پر آب من با اولین فشار درد همراه با لذتی رو حس کردم بعد از جند بار عقب جلو کردن پاهاشو صاف کرد و من خودبخود از زمین بلند شدم حالا تمام وزنم رو کمر امیر بود دو سه بار منو بالا پایین کرد تا کیرش تا ته بره تو بدن من. حالا دیگه مثل ی تیکه گوشت از کیرش آویزون شده بودم درست مثل گوشتهایی که تو قصابی از قلاب آویزون میکنن امیر نمیذاشت پاهام بزمین برسه همونطوری منو بالا پایین مینداخت و کیرشو که مثل تیرآهن شده بود به ته کصم میزد و میکشید بیرون و دوباره… و دوباره…
درست وقتی که من نفسهام تموم شده بود اونم کارش تموم شد و ی استکان آبمنی شو تو کص من خالی کرد نفس نفس میزد و خیس عرق شده بود منو یواش گذاشت زمین ی بوسه از لبهام گرفت و گفت عزیزم تو منو به تمام آرزوهایی که تا حالا داشتم رسوندی ازت ممنونم. با ی لبخند بلندم کرد و رفتیم تو حموم ی شستشوی عشقولانه پایان ی سکس عشقی و شروع ی مرحله جدید از زندگی. خیلی خوشحالم😍

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها