زن داداش زیبام

1402/06/22

سلام ودرود به دوستان شهوانی عزیز ،،این خاطره من واسه دوسال پیشه ،اسم من محمده و سی سالمه اهل شیراز و متاهل منو خانومم فاطمه طبقه پایین خونه برادرم و زن داداش بسیار زیبام به اسم نگار زندگی میکنیم ،من از اول عاشق نگار بودم واز نظرم یه زن همه چی تموم بود،قد بلند کمی لاغر با باسن گرد و عالی و چهره خوشگل، رابطه منو خانومم خیلی سرد شده بود ولی مخم بدجوری داغ کرده بود برای نگار و همیشه میگفتم داداشم دیگه مثل اونو پیدا نمیکنه ،خونه پدر مادرم روبه روی خونه ما بود و اکثر اوقات که ما سر کار میرفتیم فاطمه و نگار میرفتن اونجا و باهم خوب بودن و ما همه مثل یه خانواده بودیم و راحت صحبت میکردم با زن داداشم،چندروزی بود سر بگو بخندو شوخی رو بیشتر با نگار باز کرده بودم یکروز نگار تقاضای مقداری پول از من کرد که گفت با برادرم میخوان برن طلا بگیرن و مقداری کم دارن منم از خدا خواسته برای اینکه دلشو بدست بیارم بهونه خوبی بود و مقدار زیادی از کار کرد اون ماهمو بهش دادم و باورش نمیشد خیلی خوشحال شدو ازم تشکر کردو رفت، فرداش هم که خونه بابا اینا بودم اون هم اومده بود و مادرم و زنم خونه پدر زنم بودن صداش کردم وبهش مقداری پول دادم و گفتم این پیشت باشه لازمت میشه میخواید طلا بگیرید دستت خالی میشه اولش خجالت میکشید و لوس بازی درمیاوورد و قبول نمیکرد میگفت که مقدار زیادی پول گرفته و گفتم دارم به داداش خودم میدم اینا قبول کرد،از اون موقع حسابی باهم صمیمی تر شده بودیم و یمدت همینطوری با تقلا بهش پول میدادم و میوه اینا میگرفتم براش اونم خوشش اومده بود و پیش خودش یه فکرایی میکرد و این قضیه پول هارو ب داداشم نگفته بود یکروز که خیلی کوفتگی داشتم احساس مریضی و سردرد داشتم یه کتاب طب سنتی گرفتمو مطالعه میکردم خدارو شکر خوب شدم فرداش که میخواستم برم باشگاه و خانومم خونه مادرش بود نگارو صدا زدم وبهش گفتم برای باشگاهم سیب زمینی ابپز کنه اونم اومد پایینو دوتا سیب زمینی گزاشت ابپز شه تو اشپز خونه بود و صداش زدم به شوخی گفتم یه کتاب خریدم واسه مو درد انگشت درد ناخن درد همه چی خوبه باهم خندیدیمو کتابو بهش دادم بخونه سیب زمینی هارو گرفتم و مقداری پول بهش دادمو ازش تشکر کردم رفتم باشگاه و یکی دو روز به همین باب دلبریو خوش خوشونی ها گذشت یروز جمعه که داداشم رفته بود اضافه کاری به فاطمه ومادرم که خیلی دوسش داشتم گفتم بریم یکم تفریح مادرم گفت که نگارم ببریم خونه تنهاست ومنم سریع قبول کردم فرصت خوبی بود واسه لذت وچشم چرونی اونم موافقت کردو رفت اماده بشه وقتی اومد ی لحظه چشمام بهش قفل شد یه مانتوی ناز رنگشو یادم نیست یه شلوار نازک چسبون سکسی که اندامش ادمو دیوونه میکرد با ارایش غلیظ اونم احساسمو خونده بود به خودم اومدمو گفتم بریم دیگه همگی سوار شدیمو راه افتادیم رسیدیم به یه پارک خوش ابو علف بساطو پهن کردیم چایی خوردیم و مشغول صحبت شدیم یهو دیدم پدر خانومم اینا هم دارن میان طرف ما صد در صد کار مادرم بوده چون با مادر زنم خیلی جوره با پدر و برادر ومادر زنم حال واحوال پرسی کردیم و نشستیم بعد چند دقیقه ای گرم گرفتن زنم به پدر زنم گفت که میخواد بره دستشویی و اونام رفتن و من روبه روی نگار بودم برادر زنم کنارم ومادرم و مادر زنم هم اونور مشغول صحبت بودن یهو چیزی که دیدم باورم نمیشد نگار از حالت دوزانو روی کونش و کف پاهاش نشست و نگاهم به خشتک پارش قفل شد یه شرت زرد با گل های نارنجی اون هم میدید که دارم نگاهش میکنم فک کنم از قصد پاره کرده بود از قضا برادر زنم هم نگاه منو خونده بود و خیره شده بود من نمیدونستم بعد از این که نگار دستشو جلو خشتکش گرفت فهمیدم ،خواستم دکش کنم بفرستم مغازه ای جایی که خانومم با پدر خانومم اومدن بعد یکی دوساعت از هم جدا شدیمو اونروز هم بعد از کامیاب شدن از شرتو قیافه و اندام نگار تموم شد شب که رفتیم خونه رفتم حموم حالم خیلی خراب بود دلم میخواست الان اینجا بودو ده ساعت میکردمش اومدم به یاد شرت و کون کصش جق بزنم که فکری ب ذهنم رسید
فاطمه رو صدا کردم تو حموم و به یاد نگار حسابی از جلو و عقب کردمش و تونستم کمی خودمو اروم کنم اینم بگم که کیر من نزدیک ۲۰ سانت و قطر کلفتی داره نمیدونم زنم از اول چجوری راحت بر میداشت زنمم از اول چادری و خیلی با حجاب بود و من از این حجب و حیا خیلی خوشم میومد و دوران نامزدی هم زیاد باهم رابطه داشتیم ولی پدر خانومم زیاد اجازه نمیداد باهم باشیم خیلی رو ناموس حساس بود ،،پیش خودم گفتم فردا یه مهمونی ترتیب بدم بعد کار هم خستگیمون در بیاد هم بتونم یه حرکت هایی بزنم واسه جلب توجه نگار واسه شام خانواده خانوممو دعوت کردم ،برادر خانومم نوازنده بود گفتم سازشو بیاره اونم قبول کرد شب شد مهمونا اومده بودنو هنوز نگار نیومده بود دور هم بودیم که من گفتم میرم بالا صداش کنم رفتم بالا درو که زدم سریع درو باز کردم یهو نگار از بغل داداشم پرید بیرون و گفتم که بیاد پایین اونم پشت سرم راه افتاد ،برادرم زیاد با ما بر نمیخورد و تو لاک خودش بود و اون صحنه یه حال خرابی کمی بهم داد اومدیم نشستیمو من شروع کردم یکم باهیجان و ابهتی که یه شوخ طبعی خاصی توش بود صحبت کردن بعد رو کردم به برادر زنم که داشت با ساز ور میرفت و شروع کردم ازش تعریف کردن که ای فلان و بهمان بزن ببینم چیمیزنی و نگار داشت بهم میخندید و من کیف میکردم وگفت چشمو شروع کرد باران امید رو زدن و خوندن نگار یجور خاصی نگاش میکرد که حسودیم شدو رفتم یهو پشت ساز واسه خودم شروع کردم الکی زدن و جو دادن همه خندیدن بعد گفتم حسین جان ریتمو عوض کن اونم عوض کرد و من میزدم یهو دستم خورد به دکمه ای که خودش اهنگ رو پخش کرد و همه حیرت کردند یهو نگار بلند شد و گفت که خودت داری میزنی و دستمو گرفت کشید اونور که قلبم ریخت خیلی دستاش نرم بود کرم زده بود خیلی حس خوبی بود گفت ای کلک و خندید بهم حس خوبی به اونشب داشتم بعد شام به حسین گفتم که بزن من بخونم و اون میزد من شروع کردم با احساس به نگار نگاه کردن و خوندن اونم با ذوق و صمیمت خاصی که بینمون شکل گرفته بود نگاهم میکرد و هردومون عشق میکردیم بعد اون رفتم قلیون اوردم که کی پایس و همه مشغول کار خودشون و صحبت بودن نگار اومد گفت من میکشم و دوتایی مشغول شدیم من که کشیدم دستشو اوورد بگیره که خودم بردم گزاشتم رو لباش اونم با لمس انگشتای من که دلم ریخت شلنگو گرفت اونور حسین هم داشت اهنگ غمگین میزد حس میکردم با نگار اومدیم کافه رستوران که اجرای زنده داشتن بهش النگویی که خریده بودو تبریک گفتم و ازش تعریف کردم که چقدر خوشگله بهش میاد اونم سرشو انداخته بود پایین و تشکر میکرد چند ثانیه چشامون بهم خیره بود که اومدم به بهانه گرفتن شلنگ قلیان دستشو لمس کردم اونم به شوخی ول نمیکرد و میکشید و اورد گذاشت رو لبم سر شلنگ رو خیس کرده بود کل اون قسمتو کردم تو دهنم و خوردم طعمش بی نظیر بود فکر خوردن لباش قلبمو داشت از کار می انداخت یهو دیدم پاشد رفت و خانومم اومد نشست و شلنگ رو ازم گرفت و شروع به کشیدن کرد و می پرسید چی میگفتید منم گفتم هیچی النگو شو بهش تبریک گفتم و اونم تشکر کرد گفت که منم میخوام و بهش قول دادم یروز براش بخرم
صدای برادرمو از رو پله ها شنیدم که نگارو صدا میزد رفتن که بخوابن تو دلم به داداشم حسودی میکردم که الان چجوری میخواد تا صبح نگارو بکنه تو ذهنم سکسشونو تصور میکردم و لذت میبردم و واقعا تو کفش بودم رفتم کنار حسین و گفتم که غمگین بزنه و رفتم تو حس اونشب هم گذشت فردا که از کار برگشتم خیلی خسته بودم در زدم نگار درو باز کرد سلام خسته نباشید گفت منم گفتم مرسی و دیگ خسته گیم پرید و اونم قند تو دلش اب شد ،اینم بگم من از برادرم از هرنظر سرتر بودم و قیافه دختر کشی دارم رفتم یه دوش گرفتم و استراحت کردم فاطمه خونه باباش بود به نگار گفتم سیب زمینی ابپز کنه و اونجا کلی باهم گپ زدیم شوخی کردیمو خندیدیم بعدم سیب زمینی هارو گرفتم پول بهش دادم اونم دیگه راحت جوری خودشو نشون میداد که خجالتیه پولو گرفت و اروم تشکر کرد گفتم یدونه خواهر بیشتر که ندارم رفتنی یبار دیگه به اون قیافه جذاب و کمی خمارش نگاه کردم ته دلم ریخت خداحافظی کردمو رفتم باشگاه یه حس غریب مملو از خوشی و ناراحتی و دل گرفتگی داشتم تو باشگاهم زیاد حس تمرین نداشتم بعد باشگاه با رفیقام رفتیم پارک عرق خوری و اروم شدم رفتم پلی استیشن برادر زنمو گرفتم و رفتم خونه مشغول گیم شدم فرداش پلی استیشنو دادم نگار اونم دیگه باهام پایه بود دوروز بعد که از کار اومدم برادر زنم پلی استیشنشو خواست رفتم بالا ریز در زدم مثل اونشب سریع درو باز کردم که چیزی ببینم ولی کسی تو نبود نگاه اطراف کردم هیچکس تو حال نبود گفتم شاید خونه نیستن و پلی استیشن جلو تلویزیون رفتم که بردارم صدای اه و ناله از اتاق بغلی که اتاق خواب بود شنیدم مطمئن بودم برادرم با نگار دارن سکس میکنن تپش قلبم بالا رفت و پاهام سست شد گوشمو چسبونده بودم به در و کیرمو میمالوندم
و باصدای نگار رو ابرا بودم که یهو در باز شد سریع برگشتمو خودمو جمع و جور کردم دیدم مادرمه که گفت اینجا چیکار میکنی گفتم اومدم سونی رو ببرم گفت که نگار کجاست ،ترشی اوورده بود صدا ما رفته بود داخل اتاق خواب منم گفتم اتاق خوابیده شاید نگار به سرعت لباس پوشید اومد بیرون و تشکر کردو سونی رو تحویل گرفتم چیزیرو که دیدم عقل از سرم پروند گوشه لب نگار مقداری از اب منی داداشم مونده بود و نمیدونست، کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد اونم متوجهش شده بود و هی نگاه میکرد منم خوشحال بودم ازم تشکر کردو راه افتادم کیرم هنوز راست بود تو حیاط که رسیدم زنمو دیدم و ترسیدم که جلو شلوارمو ببینه و پیش خودش فکرایی کنه سریع از جلوش رد شدم و رفتم سمت درو سونی رو تحویل دادم و برگشتم پیش خودم میگفتم هرطور شده باید نگارو بکنم دیگه طاقت نداشتم فرداش مرخصی گرفتمو سر کار نرفتم شبشم زنمو فرستاده بودم خونه پدر زنم شام و گفتم تا هروقت خواستی بمون اونم خوشحال و از خداخواسته اماده شد و رفت شب از خونه مادرش برام شام اوورد و رفت شام رو خوردم و چنتا فیلم سوپر دانلود کردم ریختم تو فلش و زدم تو تلویزیون و با کیر خودم ور میرفتم که یهو نگار از پشت در صدا زد اقا محمد سریع از جام پریدمو لباس راحتیمو تنم کردم درو باز کردم درمون پنجرش شیشه ای بود و معلوم نبود چقدر داشته نگام میکرده ،برام شام اوورده بود کیرم هنوز نیمه راست بود و از روشلوار معلوم بود ازش تشکر کردمو گفتم شام خوردم اونم ناراحت شد که چرا زود تر نیاوورده بود ازش شامو گرفتمو تشکر کردم و از دستپختش و ورنگ و بوی غذا تعریف کردمو حسابی هندونه زیر بغلش دادم اونم با ظاهری مملو از خجالت ازم تشکر کردو گفتم یه لحظه وایستا الان میام رفتم و از صندوق مقدار خیلی زیاد پول ورداشتم اومدم سمتش گفتم بیا نگار جان جبران زحمت هاته بگیرش ممنون ، اونم که دید خیلی زیاده قبول نمیکرد هی پس میزد یکم باهم کلنجار رفتیم یهو داداشم اومد رو پله ها و صدا میزد نگار غذارو دادی کجا موندی پس نگارم گفت اره اومدم اومدم پول تو دستم موندو رفت بالا یه لحظه اعصابم خورد شد و فکری به سرم زد که ارومم کرد ترسوند و شهوتیم کرد خوابیدم تا صبح فردا از خواب بلند شدم منتظر بودم داداشم بره سر کار از در که زد بیرون رفتم سمت پله های طبقه بالا از شیشه داخلو نگاه کردم نگارو ندیدم درو اروم باز کردم رفتم داخل اول صبح بود حال یکم تاریک بود در اتاق خواب نیمه باز بود و یه نور کمی بیرون زده بود رفتم نزدیک در یهو ضربان قلبم رفت رو دوهزار از صحنه ای که دیده بودم نگار کاملا لخت شد خم شد و شرت و لباس از توکمد برداشت که داشت شرتشو میپوشید سوراخ کون کوچولوش وقهوه ای تیره اش که خیلی ناز و بیهوش کننده بود نمی خورد بهش دست خورده باشه و باسن نخودی گرد و قلمبه و کص پف کردش که یکم تیره بود و یذره
هم لبه داشت جلوم افتاد بیرون از لذت زیاد احساس غیر قابل وصفی داشتم یه شرت و سوتین سفید یه دامن مشکی و پیرهن استین کوتاه جذب طرح دار که واقعا خفن بود ،رفتم پشت در و صدا کردم نگار جان خونه ای جواب نداد فک کنم هول کرده بود دفعه دوم گفت اره اقا محمد الان میام چند ثانیه بعد که اومد بیرون دامنشو عوض کرده بود و شلوار زنونه مشکی جذب پوشیده بود و لباسشم تا روی کونش اومده بود سلام صبح بخیر و حال و احوال پرسی کردیم گفت این موقع صبح گفتم اره معذرت میخوام فاطمه دیشب خونه باباش خوابیده یه صبحونه دنج اماده کن بخورم نگار جونم دستت طلا پول هارم از تو جیبم دراووردم گفتم دیشب نشد بهت بدم گفت که نه از تو زیاد رسیده بهم این خیلی زیاده هیچکس واسه داداشش این کارو نمیکنه من گفتم من فرق میکنم عاشق داداش و برادر زنمم تازه یدونه نگار ک بیشتر نداریم تو هم در نبود فاطمه خیلی کمکم میکنی زحمت میکشی این که چیزی نیست نمیخوام دست خالی باشی بگیرش ،اونم اروم و با دودلی دستشو دراز کرد و پولو گرفت واروم وانگار طوری که زیر لب صحبت میکنه گفت مرسی،خودش میدونست چه نقشه ای دارم و داشت ناز میکرد و از تیشرت و شلوار تنش تعریف کردم که چقدر بهش میاد و خوب تو بدنش نشسته و اینو تاحالا ندیده بودم و به بهانه نگاه کردن و چک کردن جنس لباس یه دست رو کونش کشیدم که یه انعطاف و نرمی عالی داشت که اشتیاقمو بیشتر کرد گفتم خیلی خوبه تشکر کردو رفت اشپزخونه اب ریخت تو چایی سازو قوری منم از پشت داشتم براندازش میکردم همینور که مشغول اماده کردن صبحونه بود گفتم نگار تو این همه خوبی زحمت کشی خوشگل هم هستی ولی حیف داداش قدر تورو نمیدونه اونم لپاش گل انداخته بود اگه تو جای فاطمه بودی هیچی واست کم کسر نمیزاشتم اونم گفت که ممنون و فاطمه هم خیلی خوبه ولی حیف یه شوهر خیلی سر تر از خودش داره ،منم گفتم اره اصلا فاطمه لایق من نیست و توهم لایق داداشم و گفتم نگار خیلی دوست دارم که گفت منم خیلی دوست دارم ،سفره رو انداخت و کمک کردم چایی اوردن و سفره رو چیدن مشغول شدیم که گفتم نگار دیشب اومدی پایین شام بیاری پشت پنجره چی دیدی گفت هیچی چطور، گفتم اخه خیلی راحت بودم خونه ، ولی توپارک،گفت اها اون قضیه لقمه گرفتم براش بردم نزدیک دهنش باخنده ریزی زیر لب خورد و دستم خورد به لبش بعد ادامه دادم برادر زن هیزمو دیدی چطور نگاه میکرد گفت اصلا خبر نداشتم یه لقمه هم برامن درست کرد اورد نزدیک دهنم منم عقب تر میرفتم و اونم دستشو اورد جلو دستشو چسبیدم و لقمه رو گذاشتم تو دهنم گفتم به به دست تو میخوره خوشمزه تر میشه اونم خوشش اومد گفتم یه دونه هم درست کن درست کرد و با همون روش لقمه رو خوردم این کارا و افکارا باعث شده بود کیرم تو شلوار راست بشه
اونم چشم دوخته بود جلو شلوارم گفت فاطمه هیچوقت پس دروغ نمیگفت گفتم چیرو گفت هیچی منم با کلی خواهش ازش پرسیدم گفت زنها همیشه از زندگی شخصی و رابطشون باهم صحبت میکنن ماشالله از ظاهرتون معلومه فاطمه چی میگفت منم از حرفش خر کیف شدم دیدم داره چراغ سبز نشون میده، گفتم فاطمه دیگه از ما چی میگفت اونم سرخ شد گفت هیچی کلی خواهش کردم وگفتم جان من بگو گفت اون میگه محمد خیلی هاته وبه شکل و ظاهر و نرمی بدن خیلی اهمیت میده و عاشق کون قشنگه ، وسالار طول و درازی داره ،منم ته دلم غش میرفت که اینقدر راحت باهام صحبت میکرد ،گفتم راست میگه من تو رابطه هاتم و شدت لذت بردنم به طرفم بستگی داره ،حالا تو از خصوصیاتت چی به فاطمه میگی که دیدم بد جوری خجالت کشید ،بازم پرسیدم جواب داد ابوالفضل خیلی از رابطشون راضیه وهمیشه رابطه خوب و طولانی دارن واز نرمی و زیبایی بدنم به خصوص باسنم خیلی راضیه ،و گفتم دستتو بیار جلو اونم اروم دستشو اوورد و با انگشت شصت و اشارم یکم ماساژ دادم و گفتم خیلی عالیه بعد گفتم نگار بیا ببینیم سطح این خصوصیات و تبعاتش برای ما چطوریه یعنی من مطمئنا برای فانتزیایی که فاطمه داره خوبم و توهم برای داداشم بیا ببینیم این در مورد منوتو چجوریه با این تعریف ها اونم یکم رنگش پریدو تعجب کرد که گفت یعنی چی، گفتم مثلا برای تو ظاهر مرد تو رابطه خیلی اهمیت داره و برای من هم طرفم و این تو ما خیلی فرق میکنه و فاطمه و داداشم بعد یکم شل شدو کمی با خجالت گفت چی بگم گفتم درسته حالا تو بگو که دیگه از چی یه مرد و اینکه چجوری باشه خوشت میاد ،اونم سرشو پایین انداخته بود گفتم خودمونیم دیگ بگو دیگه گفت این که یه مرد الت کشیده و متناسبی داشته باشه خیلی دوست داره بعد دستشو گرفتم کشیدم سمت شلوارم که کمی خودشو میکشید وبلاخره چسبوندم به کیرم گفتم چطوره یکم روش باز شده بود گفت وای این دیگ چیه گفتم بزار بهتر ببینی شلوار و شرتمو کشیدم پایین کیر کاملا شق و کلفتم مثل فنر پرید بیرون یهو همراه با خنده و نفس عمیق دستشو گزاشت جلو دهنش گفتم ببین چطوره مال من خوبه یا داداشم ،گفت وای محمد خیلی بزرگ و کلفته مال ابوالفضل کوچیکه گفتم ارده دیگه مال من ماره ،گفت فاطمه چجوری تحمل میکنه ،گفتم اون از اول راحت برمیداشت تعجب کرد و حرفی نزد،گفتم یکی از توقع های من اینه که زن تنگ و سکسی باشه حالا نوبت توئه ،یکم باز با خجالت گفت اخه محمد گفتم اخه نداره من میدونم که تو تو تمام براورده کردن خواسته های یه مرد تکی بلند شدم سرپا وگفتم دستتو بده بلندش کردمو خم شدم سمت کمرش دو دستمو گزاشتمو شلوار و شرتشو باهم کشیدم پایین دست راستمو گزاشتم رو یه طرف کونشو از اون یکی بازش کردم یه سوراخ قهوه ای و کوچولو وناز لا پاش بود که چروک متناسبی داشت وبا اون دستمم اونور کونشو نگه داشتم کاملا لای پاش معلوم شد یکم با دستم کمرشو خم کردم که کصشم خوب معلوم شد وای چه کصی چه کونی خیلی زیبا و متناسب با اون قد بلندو کون گردو قلمبه و نخودیش داشت گفتم وای نگار تو دیگه چی هستی بینظیری واقعا خوش بحال داداشم اونم تشکر کردو گفت داداشت هم خیلی تعریف میکنه ووحشی سکس میکنه وازم سیر نمیشه و گفتم یدونه ای و خیلی بیشتر از این حرفاست اومدم لای کون کصشو باز کردم که تنگی شم ببینم واقعا خیلی تنگ بود سوراخاش که اصلا تو سوراخ کونش معلوم نمیشد یه دقیقه همینطور چشم دوخته بودم داشتم نگاه میکردم اونم ذوق میکردو میخندید بعد یه چک در کونش زدمو بلند شدم گفت عالی بودم،گفتم نرمیش تنگیش شکل وتناسبش همه چیزت حرف نداره تشکر کردو گفت من خیلی بدن ورزشکاری مرد رو دوست دارم مخصوصا بازو و سینه هاشو ،بازو واسه زن حکم کون واسه مرد داره منم که باشگاه میرفتم بدنم رو فرم سریع پیرهنمو دراوردم و رفتم جلوش و بازو گرفتم گفتم ببین چطوره اومد به سینه و بازوهام دست زد و بوس و نوازش میکرد میگفت به این میگن بدن ابوالفضل خیلی لاغره و تو بدنت خیلی جذابه گفتم که لطف داری و تو هم زن بینظیری هستی،بعد که نوبت من شد گفتم سینه های سفت و سربالا و خوش فرم خیلی دوست دارم لبخند ریزی زدو پیراهنشو دراوورد شلوارش هنوز پایین بود پاورچین پاورچین اومد سمتم پشت به من کرد تا سوتینشو باز کنم نگاهم به کمر باریکو کونش بود تو دلم خوشحالی غیر قابل وصفی از این اتفاقی که ارزوم بود و داشت به حقیقت منجر میشد داشتم و قلبم تند میزد سوتینشو که باز کردم برگشت وسینه هاشو دیدم داشتم کصخل میشدم و چشمام روسینه هاش خیره مونده بود دوتا سینه قد طالبی خوشگل خوش فورم و نوک قهوه ای و سربالا که ارزوی هر مردیه و اونم لبخندی از خوشحالی رو لباش بود با دست راستم و انگشتام علامت عالی رو روهوا بهش نشوم دادم و گفتم که از اول میدونستم تو از همه نظر عالی و زیباترینی وقعا فرم سینه هات بینظیرن گفتم هالا نوبت توئه تو بگو گفت که از نحوه صحبت کردن مرد و ابهتش خوشم میاد که تو واقعا عالی هستی و تشکر کردم و حالا نوبت من بود گفتم از رقص طرفم خیلی خوشم میاد وواقعا عقلم واسه رقص جذاب و سکسی یک زن میرفت اونم شلوارش که تا زیر زانو بودو کامل دراوورد و شروع کرد سکسی رقصیدن سینه هاشو میلرزوند کمر و بدنشو کش و قوس میدادو میچرخوند پشتشو بهم کردو کونشو میلرزوندو لاشو وا میکردو بهش چک میزدو بالا پایین میکرد و خنده هم رولبش بود واقعا دیگه از حشر داشتم میمردم و از چشام شهوت بی حد میزد بیرون کیرم مثل سنگ سفت شده بود رقصش که تموم شد بلند براش دست زدم و تشویق و تحسینش میکردم و تعریف تمجید میکردم اونم خوشش اومده بود و پاشو دور پاش حلقه کرد یه دستشو گزاشت رو سینش و با چرخش اروم اون دستش تو هوا وکم کم خم شد انگار تو کنسرت بوده و بعد از اجراش از هواداراش تشکر میکنه و منم دیگه رو ابرا بودم و واقعا داشتم میمردم بعد اون نوبت اون بود که ازم چیزی بخواد وگفت که از لب مرد و نحوه لب گرفتن و بازی کردن با بدنش خیلی خوشش میاد گفتم ائه و رفتم دستمو گزاشتم پشت گردنش مطمئن نبود بخواد این کارو بکنه صورتمو بردم نزدیکش چشمهای خوشگلشو بست و اروم شروع کردم لبای ناز و خوشمزشو خوردن که یهو شهوتم چند برابر شد و اتیش از همه جام میزد بیرون با ولع لب هاشو میخوردم اونم همراهیم میکرد هردومون انگار تو بهشت بودیم صورتشو حسابی بوسیدم و اروم رفتم سراغ گردنش اخ که چه عطر دلچسبی داشت لبامو گزاشتم رو گردنشو با لذت تمام و اوج شهوت میخوردمو اونم اه و ناله های خفیفی میکرد که داشت عشق میکرد یه لحظه چشمم خورد به سینه هاش و نوک زبونمو از گردن تا سینه هاش کشیدم و شروع کردم خوردنشون به به ،سینه هاشو که خوردم صداش بلند تر شد و یه لحظه چشام رفت و داشتم لذت دنیارو میبردم اروم بهش میگفتم چطوره دوس داری این طوری دارم بدنتو میخورم اونم میگفت وای که یدونه ای عالیه عالی میخوری اینو که گفت رفتم پایین تر کصشو بخورم خیس کرده بود ونفساش تند شده بود چه شکل و بوی خوبی داشت ادم ارضا میشد شروع کردم اروم با زبونم باکصش بازی کردن و اونم اه وناله میکرد داخل و بیرون کصشو میخوردم و کل کصشو میکردم تو دهنم اونم سرمو فشار میداد به کصش که محکم تر بخورم بعد چند دقیقه رفتم پشت و کونشو بوسه میرزدم و میخوردم لمبراشو واکردم سریع سرمو کردم داخل و سوراخ کونشو میخوردم عسل بود اونم شل شده بودو خودشو میداد عقب تر و دوست داشت محکم بخورم اون کون و کص مثل عسلشو حسابی که خوردم نوبت من بود تو چشاش زل زدمو گفتم عالی بودعشقم یه زن تو سکس باید شوهرشو خوب ارضا کنه زنی مثل تو حتما تو سکس ادمو به بهشت میبره و این دفعه میخوام بهشتو باهم تجربه کنیم و تو سکس این خصوصیات و زیبایی های همدیگه رو بهتر درک کنیم وباهم به اشتراک بزاریم اونم گفت که منم خیلی دوست دارم با تو این کارو بکنم وتجربت کنم اینو که گفت سریع رفتم لباشو کردم تو دهنم دست چپشو گزاشتم رو کیرمو دو دستمو گزاشتم رو کونشو میمالیدم و با عشق بی حد و مرز ازش لب میگرفتم و میبوسیدمش اونم همراهیم میکرد و بهش گفتم چقدر منتظر این لحظه بودم و روزارو میشمردم تا به تو برسم عشقم خیلی دوست دارم ،اونم گفت که خیلی دوسم داره و خیلی منتظر امروز بوده یکم که معاشقه کردیم شلوارمو کامل دراووردم از زیر زانو ها و پشتش گرفتمو بلندش کردم بردم اتاق خواب انداختمش رو تخت کص و کونش از این زاویه بدجور دلبری میکرد افتادم روشو حسابی لب سینه و بدن و گردنشو خوردم رفتم پایین تر نزدیک کصش پاهاشو انداختم روشونه هام و کسشو که میخوردم میگفت جووون بخور مزش کن بخور این مال خودته منم با اشتیاق بیشتر میخوردمو زبونمو میکردم تو کصش که بلند میگفت اخخخ بکن با زبونت کصمو بکن جووون اااایی رفتم کونشم میخوردم که خیلی خوشمزه بود خودشم کیف میکرد بهش گفتم و بلند شد من خوابیدم رو تخت اونم نشست رو صورتم و دوباره مسلط تر حسابی با چند روش خوردمو اومدیم پایین تخت دوزانو نشستو من سر پا واسم ساک میزد دیگ از لذت زیاد داشتم میمردم و چشمامو بسته بودم اونم انقدر خوب ومیزان با اون دهن بهشتیش ساک میزد که رو ابرا بودم و گفتم واسه ابوالفضلم اینتور میخوردی و اونم گفت اره همینطوری میخورم اونم تو دهنم تلمبه میزنه و خیلی حال میکرد فهمیدم دوست داره تو دهنش تلمبه بزنم سرشو نگه داشتم تو دهنش میکردم که تمام تفش راه افتاده بود و پرتف میکردم و اونم داشت لذت میبرد داشتم ارضا میشدم بهش گفتم گفت بریز تو دهنم منم با حرفش حشری تر شدمو سرعتمو بیشتر کردم و صدای ناله هام بیشتر شد تا اینکه بایه نعره بلند ابمو ته حلقش ریختم اونم سرفه کردو نصف ابو قورت داد نصفشم رو لب و لوچش اومده بود و لباش حسابی خوشگل تر و جذاب تر شده بود همون حالت یه لب ازش گرفتمو دوباره کردم تو دهنش سریع دراووردم بلندش کردم و گزاشتمش رو تخت و افتادم به جون کون و کصش انقدر براش خوردم که با اه و ناله فراوان ارضا شد دوتا پاهاشو گرفتمو بلند کردم بالا یه نگاه به کون کص سکسیش انداختمو بلند گفتم مال خودمی اونم التماس میکرد که بکن قسم میداد بکن که دیگه طاقت ندارم جرم بده پارم کن من مال توام این کصو جرش بده منم دوباره امپر شهوتم بالا زد گفتم جرت میدم سکسی خانوم امروز سالم نمیزارمت افتادم روش و ازش لب سنگین گرفتمو با حرص گفتم چجوری بکنمت هان چجوری بکنمت اونم گفت سرپا بکن خواهش میکنم التماس میکنم بکن منو پاره کن کون کصمو بلند شد جلو ایینه وایستاد یه پاشو دور پاش حلقه کرد و یکم رو میز ارایشی خم شد و کون کصش شکل خیلی خوشگلی گرفته بود و میگفت منو داداشت از این روش خوشمون میادو همیشه اینجوری جرم میده حالا تو با اون کیر کلفتت پارم کن منم سریع دستمو انداختم کرم رو از جلو اینه با دست لرزون ورداشتم که یکی دوتا از وسیله هاش هم افتاد سریع کیر خودمو و کصشو کرم زدم و اروم گزاشتم در کصش حل دادم نمیرفت تو یکم ترسید گفت پاره میشم خواهش میکنم یواش یکم کصشو انگشت کردم که باز شد و اه و ناله سرمیداد سرشو گزاشتم و فشار میدادم و اونم داد میزدو من دیونه تر میشدم بلاخره سرش رفت تو کیرم کصشو میشکافت و میرفت تو انگار نه انگار کلی به داداشم داده اونم اه و ناله و التماس میکرد و منو با دستش نگه میداشت و من اروم میکردم که نصف کیرم رفت تو میگفت کصم بدجوری پره داره پاره میشه حس میکنم یه عضو جدید تو کسم درومده اینطور که لای پاشو نمیتونست ببنده فشار دادمو کل کیرم رفت توش از داغی زیاد کیرم داشت میسوخت و فوق العاده حال میداد نم نم تلمبه میزدم اونم دردش میگرفت یکم بادستش از پشت منو نگه میداشت بعد دوباره میکردم با اون کص تنگ و داغ و هیکل و قیافه خوشکل و سکسی تو بهشت سیر میکردم همون حالت خوابوندمش رو تخت به شکم یکم کردمش و هی درمیاوردم و یه ضرب میکردم توش که خوشش اومده بود و بد جوری خودشو میمالید به پشت خوابوندمشو پاهاشو تا میشد دادم بالا انقدر کردم تو کصش که با التماس جیغ ناله های سرکش ارضا شدو سریع خودشو جدا کرد وکص صورتیش همینطوری باز مونده بود و ابش نم نم خالی میشد یکم بیحال شدو من تو اوج لذت بودم و نوبت من بود که ارضا شم کامل هلش دادم بالای تختو سرش گیر کرد به بالای تخت و پاهاشو دادم بالا ی بالا که جمع شده بود تو شکمش زبونمو بردم سمت کونش اونم فهمید میخوام کونش بزارم خودشو صاف کرد گفت نه اون اون تو جا نمیشه پاره میشم التماسم میکرد میگفت کسم بزور گزاشتی کونم جر میخوره گفتم که من بلدمو حرفه ایمو اصلا دردت نمیادو فاطمه رو همیشه راحت از کون میکنمو با بدبختی راضی شد همونطور یکم کونشو خوردمو خیس کردم اونم اه اوهش بالا گرفت انگشتم باور کنید نمیرفت تو بزور انگشت کوچیکمو نم نم با کرم کردم تو و تکون تکون میدادم اونم میترسید بعد انگشت وسط بعد دوتا انگشت یکم طول کشید بازشه خیلی کونش داغ و تنگ بود انگشتمم داشت حال میکرد انگشتمو میدیدم فکر این که کیرم با کونش میخواد چیکار کنه حسابی حشریم کرد تا دوتا انگشت تونستم بزور تو اون کون فرو کنم و بهش گفتم بلنو شو سرپا و همون پوزیشن وایستا کم مونده بود گریش دربیاد التماس میکرد اروم بکن منم گفتم به من اعتماد کن از هیچی نترس میبینی که چقدر بهت حال میده همونطور وایستاد و داشت خودشو تو اینه نگاه میکرد بهش گفتم اماده ای کونت بزارم اونم گفت بکن کونمو اروم بکن یه بار دیگه کرم زدمو انگشتش کردم سرشو گزاشتم در سوراخ خوشگلش نم نم فشار میدادم تنگیش بیشتر شهوتیم میکرد بزور درد فشار و فریاد زدن هاش سرش رفت تو یکم نگه داشتم خواهش والتماس میکرد که دربیارم منم گفتم اعه بهت گفتم چی بهم اعتماد کن دردت اومد تا الان که گفت نه گفتم خوشت میاد پشیمون میشی که گفتی در بیار هی گوشاشو میخوردم گردنشو میخودردم میگفتم جون چه کون نازی چقدر داغه چقدر تنگه این کون بهشتی تو کردن داره هیچکس نمیتونه قید این کونو بزنه همینطور که تعریف میکردم اونم خوشش میومد منم فشارو بیشتر میکردم و اونم دردو تحمل میکرد نصف کیرم رفت تو داشت کیرم اون تو میترکید و کون اونم بد باز شده بود هی یدونه اییی خوشگل میگفتو با دست رون منو نگه میداشت همینجوری بلاخره کیرم تا خایه تو کونش رفت گفتم بلاخره فتحش کردم توش انقدر داغ بود که احساس کردم دارم ارضا میشم اووردمش جلو وکونشو باز کردم که از تو ایینه کیرمو تو کونش ببینه باورش نمیشد کونش انقده باز شده و خودشم خوشش اومد و دوباره حشری شد نم نم شروع کردم همون حالت تلمبه زدن و اونم کون خودشو نگاه میکرد تا این که یکم روون شد نفسامون بلند شد و ناله های سکسیش شروع شد منم از پشت گوشاشو میخوردمو شونه ها و صورتشو بوس میکردمو ازش تعریف میکردم از دستاش گرفتمو همونطوری افتادیم رو تخت اونم بلند اهه ای ای میکرد و منم تلمبه میزدم برش گردوندم به پهلو وهی جون جون میکردم و میگفتم مال خودمی سکسی خودمی کونی خودمی اونم داشت لذت میبرد و میگفت بکن کون تنگمو برام باز کن پارم کن جرم بده رحم نکن کون داغو با کیر داغ و کلفتت باز کن که گفتم دیدی گفتم چه حالی میده به شکم خوابوندمشو کیرمو در میاووردم و یه ضرب میکردم توش هردفعه میگفت اهههاییی اااهییی دیگه کونش باز شده بود و شکل سوراخش عوض شده بودو غضروفش نرم تر شده بود ویکم قرمزی تو سوراخش معلوم بود وچین کونش کمتر شده بود و حلقه مانند یکم باد کرده بود یه تف خرکی انداختم تو سوراخش کیرمو کردم توش عین وحشی ها بلندش کردم بردم تو حال و گزاشتمش روی مبل و حسابی کونشو میکردم اونم هی داد میزد و میگفت قربون کیرت برم بکن محکم تر بکن هردفعه وحشی تر میشدم و تند تر تلمبه میزدم که خودش روی مبل بالا وپایین میشد یهو کیرمو کشیدم بیرون و یه ای کشداری گفت و کونش یکم باز مونده بودو نبض میزد بعد درجا کردم توشو صدای گوز درومد که وحشی تر شدم، قسمتی از سوراخش همزمان با کردن من میرفت تو و میومد بیرون کیرم داشت ذوب میشد انگار سر کیرم داخل اون حاله دوم تو کونش میرفت تا خایه میکردم توش که یهو همون حالت بلندش کردم داگی گزاشتمش رو زمین و میکردمش دست اخر کل وزنمو یهو انداختم روش که خوابید زمین و با اه های سریع و پشت سرم هم که به داد وحشت ناک تبدیل شد کل ابمو پمپ کردم ته کونش و اونم با من همزمان داد میزدو ناله میکرد یه لحظه بی حس روش افتاده بودم انگار تو این دنیا نبودم و داشتم به ارزوی سکس با نگار و امروز و کلی خاطره فکر میکردم که بهش دست پیدا کرده بودم و این لذت بینهایت رو تجربه کردم از این بابت خوشحال و راضی بودم و ازش تشکر کردمو بیشتر از همیشه بهش اهمیت میدادم و گاها هم باهم سکس داریم و هنوزم معتقدم هیچ دختری مثل نگارم نیست.پایان

نوشته: محمد


👍 4
👎 13
53601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

947252
2023-09-13 23:57:42 +0330 +0330

تکراری بود.
این داستان و چند روز پیش آپ کردید

3 ❤️

947255
2023-09-14 00:21:01 +0330 +0330

این چه سمی بود اخه

2 ❤️

947264
2023-09-14 00:48:17 +0330 +0330

حروم زاده داداشت بفهمه دیونه میشه هم تو هم اون زن حروم زادست

3 ❤️

947265
2023-09-14 00:48:43 +0330 +0330

تکراری بود
حداقل داستان تکراری میذارید کامنت هایی هم که ما گذاشتیم رو بذارید زحمت نیوفته دوباره کامنت بذاریم

4 ❤️

947296
2023-09-14 02:03:31 +0330 +0330

دنبال زیر بغل مار نیستم. ولی کسی که قصد سکس داره در خونشو قفل میکنه، حتی اگر تنها و مستقل باشن، خونه ای که دائم افراد خانواده و فامیل داخلش تردد دارن چه جوری قبل از سکس درش رو باز گذاشتن؟!!!

2 ❤️

947297
2023-09-14 02:13:03 +0330 +0330

این کیریا یبارش سمه دوبار میذاری ک اسیدی بشیم؟؟

1 ❤️

947315
2023-09-14 03:19:12 +0330 +0330

به زور درد و فشار و فریاد زیاد جفت پا تو کونت ، بعد میگم دردت آمد ؟
میگی نه !!! میگم تو راست میگی !!! فقط گوه زیادی خوردی داستان تکراری گذاشتی عن آقا .

2 ❤️

947395
2023-09-14 13:43:00 +0330 +0330

یک تکراری بودکله کیری،دو ازسلام ودرود درکنارهم استفاده نکن سلام یه واژه یِ کیریِ عربیِ درود یه واژه یِ اصیلِ ایرانی سه متن پرازغلط هایِ املایی ونگارشی بود ، چهارتواگه پولداربودی توشهوانی پیدات نمی شد پنج بروتاکونت نزاشتم این وراپیدات نشه

1 ❤️

947495
2023-09-15 04:09:29 +0330 +0330

تکراریییی و چرتتتتت

0 ❤️

947521
2023-09-15 08:41:18 +0330 +0330

چه جالب
اتفاقا ابولفضل هم گاییدن کوص و کون فاطمه رو تعریف میکرد
میگفت محمد قکر میکنه زنش میره خونه باباش درصورتی که میاد و کوص میده بهم،محمد سرت بی کلاه نمونه ها،داداشت اب کیرشو میریزه کوص زنت قراره زنت مادر و خواهرشم بیاره که داداشت اول و اخرتو بگادش🤣

1 ❤️

947545
2023-09-15 11:10:08 +0330 +0330

اگه جات باشم هرگز هرگز هوس نوشتن نمیکنم

1 ❤️