همه چی از گفتن فانتزی های همسرم شروع شد (۲)

1402/10/27

...قسمت قبل

معنی غیرت برای مرد و هرزگی برای زن چیه؟
من هرزه ام یا پوریا بی غیرت؟
این معنیش با روشنفکری خیلی متفاوت بود…
.
ساعت از سه صبح گذشته بود
تو صفحه چت تلگرام… داشتم برای فردا هماهنگ میکردم
برگشتم به پوریا نگاه کردم که راحت خوابیده بود
.
ساعت به 6 عصر نزدیک میشد…
و استرس من بیشتر
از حموم اومدم
جلو آیینه وایسادم و به خودم نگاه میکردم
شونه هامو جمع کردم… که حوله از شونه هام سر خورد و افتاد کنار پام…
تن برهنه خودمو نگاه میکردم…
نوک سینه هام سیخ شده بود و تموم تنم مور مور میشد…پای چپم و پهلوی پای راستم گذاشتم و به لای پام نگاه کردم که شیو شده بود و خودمم با دیدنش یه حالی میشدم
کمدو باز کردم…
یه ست گیپور دو تیکه برداشتم که قسمت وسطش که روی کس و کونمو می گرفت نرم بود و بغلاش گیپور کار شده بود.
ساپورت مشکی قد 80 که پوریا خودش واس همین فانتزیش گرفته بود و چون خودم نبودم سایزش و ببینم به زور تنم میرفت و برداشتم… با یه تاپ مشکی کوتاه جذب… که سفیدی سینه هام بیشتر از لای شالم به چشم بخوره
یه مانتو نازک جلو باز مشکی که از جلو حجم سینه هام و لای پام بهتر دیده شه
در اتاق باز شد…
*جایی میری؟؟
#آره عزیزم با غزل بیرون قرار داریم میخوایم بریم کافه
*خب بزار آماده شم برسونمت
#نه نیازی نیست خودم میرم تو خسته ای استراحت کن.
داشت میرفت که چشمش به لباسای روی تخت افتاد
*اینارو میخوای بپوشی؟؟؟
#اهممم چطورن؟؟
*افتضاحن… یعنی چی اخه… اینجوری که نمیشه بری بیرون… رسما بیا منو بکنن
#چرا چشه مگه؟ خوبه با خودت اینارو گرفتم آقای غیرتی
چشاش گرد شد… عصبی شد
*متوجه نشدم غیرتی یعنی چی؟ با مسخره اینو گفتی… نکنه بخاطر اون حرفاس؟ مگه نگفتم همه چیز و باهم قاطی نکن.
در و بست و رفت بیرون…
با عصبانیتش یکم استرس گرفتم و پشیمون شدم از رفتن.
اما این خواسته خودش بود…
نمی خواست بدونه که مثل سری قبل استرس نگیره و اون دعوای…
.
موهای بلندم که تا روی کمرم بود و دم اسبی بستم و شالمو سرم کردم… ادکلن ورساچه و برداشتم و حسابی رو خودم خالی کردم
از جیب پوریا سیگار و فندکش و برداشتم…
از اتاق اومدم بیرون پوریا ایستاده بود که با دیدن من همینجوری بهم خیره شده بود و داشت با چشماش منو میخورد…
رفتم سمتش… نزاشتم حرفی بزنه
دستمو بردم تو شلوارش… کیرشو گرفتم
و در حالی که داشتم میمالیدم
چشامو ریز کردم…
با صدای حشری و خمار بهش گفتم
#مگه نمیخواستی خوش بگذرونم؟؟ مگه نمیگفتی با حال کردن من حال میکنی عزیزم؟… دارم میرم حال کنم که حال تو جا بیاد… اگرم دوست نداری همین الان بگی نمیرم عزیزم
*واقعا میخوای انجامش بدی؟
#قول نمیدم اگه پسر خوبی باشی و مث سری پیش برخورد نکنی… شاید اگه موقعیتش پیش اومد انجام دادم…
یه بوس از لباش کردم و بدون حرفی درو باز کردم و زدم بیرون
.
دوتا خیابون پایین تر قرار گذاشتم
یه کوییک سفید از دور بهم چراغ زد
سوار ماشین که شدم جوووون گفتنش شروع شد
+اوففففف جوووونم چه جیگری هستی تو
#خب حالا نکنی مارو… سلامت کو
دستشو آورد لای پام…
+سلاممو با دیدن این قورت دادم…
#خب حرکت کن زودتر تا تو گلوت گیر نکرده… اینجا همه آشنان داداشم نبینه مارو
مجبور بودم واس اینکه نخواد سو استفاده کنه بهش بگم مجردم تا پیگیر نباشه و نخواد ازم آتو بگیره که بعدا داستان شه برام
تو مسیر هر مدلی که میخواست دست مالیم میکرد و منم دیگه داشتم دیوونه میشدم
+عجب کسی هستی تو بچه… یه جوری بکنمت نتونی راه بری
#جووون بابا… اخه میکنی یا فقط لب و دهنی…
+جرت میدم عشقم… بریم ی جای خلوت پیدا کنیم
دستش و برده بود تو شرتم و داشت کصمو انگشت میکرد… منم دستم تو شلوارش بود و داشتم کیرشو میمالیدم… تموم تنم داغ شده بود… استرس داشتم و نگران از اینکه نکنه اتفاق بدی بیفته… نکنه خفتم کنه… نکنه پوریا دنبالم اومده باشه…
با دستی که پشت سرم گذاشته بود و به سمت کیرش میبرد به خودم اومدم…
کیرش اصلا اون چیزی که تو عکس داده بود نبود تهش 15 سانت…
کیر پوریا خیلی بزرگ تر و کلفت تر بود…
کیرشو تو دهنم کردم و شروع کردم به خوردن و لیس زدنش…
+اووووف… عاشقتم… بخورش عزیزم…
دستش رو کونم بود و داشت کونمو چنگ میزد…
کیرش تو دهنم بود و داشتم براش ساک میزدم…
.
رفتیم تو یه جای پرت بیرون از شهر… تو یه بیابون
خیلی نگران بودم…
خیلی استرس داشتم…
نکنه گوشی و مدارک رو ازم بگیره…
نکنه مارو کسی ببینه و بیاد خفتمون کنه…
نکنه به دوست یا رفیق شم گفته بیاد…
از ماشین پیاده شد،منم پیاده شدم و رفتم در عقب و باز کردم دوتا زانومو گذاشتم رو صندلی عقب و داگی شدم.
کونم از ماشین بیرون بود
اومد پشت سرم
کونمو یه چنگ زد و تند تند جوووون میکشید…
تموم شلوارم خیس شده بود از ترشح…
وقتی مانتومو کنار زد و تاپمو داد بالا… دستاشو گذاشت روی کمر لختم…
نمیشه توصیف کرد چه حسی داشت لمس دستای مرد دیگه ای جز شوهرت…
روی تن لختی که جز همسرت کسی لمسش نکرده…
شلوارمو پایین کشید و بعد شرتمو…
خواست کصمو بخوره که من نزاشتم و گفتم #زودتر انجامش بده
+باشه عشقم… الان میکنم تو کصت… دوست داری آره؟؟ همینو میخواستی دیگه؟؟
کیرش و گذاشت تو کصم و شروع کرد به تلمبه زدن
#اوفففففففف
داشتم چیکار میکردم؟؟
توی بیابون… تو ماشین یه غریبه… تو این شب تاریک…
نگاهم به صندلی ماشینش بود.
این ماشین ماشین ما نبود…!
برگشتم و به اون نگاه کردم که با لذت و حس قدرتش پشتم بود.
این مرد که شوهر من نیست… !
باد سردی به کونم میخورد
صدای تلمبه هاش انگار همه جای اون بیابون شنیده می شد…انگار باهر برخوردش به کس و کون من همه تو اون تاریکی میدونستن که یکی اون اطراف داره کص یکی رو مثل یه وحشی میکنه
دستاش روی کمرم بود…
کیر داغشو تو کصم حس میکردم…
#جوووون… جرممممم بده…پارم کن…
+آههههه جنده خانوم دارم پارت میکنم… دارم جرت میدم…
#آرههههه همینه… بکن منو…جرم بده…
آبش داشت میومد…
+کجا بریزم عشقم…
یاد حرفای پوریا افتادم… که میخواست با کس و کون آب کیری برگردم خونه.
#رو کونم بریز
داغی آب کیرشو رو کونم حس کردم…
خواست برام تمیزش کنه که نزاشتم…
شرتمو کشیدم بالا و اون متعجب بود از کارم…
تو ماشین یه سیگار روشن کردم.
سر همون خیابون پیاده شدم
.
درو باز کردم
لامپ های خونه خاموش بود…
صدای اب و که شنیدم فهمیدم پوریا حمومه…
رفتم دم حموم
#سلام عزیزم چطوری…
*سلام
.
.
.
ادامه دارد

نوشته: Married woman7


👍 54
👎 8
64901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

967142
2024-01-18 00:44:59 +0330 +0330

به جقتون قسم تبن داستنهای تخمی را چند قسمتنکن کیری نوشتی تامام

2 ❤️

967145
2024-01-18 00:46:42 +0330 +0330

چوس جندگی کردی اومدی ششقسمتتعریف بکنی تهش جنده هستی دیگه ننویس لطفا

1 ❤️

967160
2024-01-18 01:41:34 +0330 +0330

🔥🔥🔥🔥

1 ❤️

967197
2024-01-18 08:13:53 +0330 +0330

حداقل جندگی میکنی به یکی که سرتاپاش بیارزه نه ببره تو بیایبون فقط خودشو ارضا کنه کیرشم از شوهرت کوچیکتر باشه

0 ❤️

967215
2024-01-18 13:49:47 +0330 +0330

عالی بود

1 ❤️

967216
2024-01-18 14:11:56 +0330 +0330

عالی بود مرسی ادامه بده لطفاً

1 ❤️

967237
2024-01-18 17:27:02 +0330 +0330
E M

اوففف خیلی خوب بود

1 ❤️

967253
2024-01-18 19:42:03 +0330 +0330

عالی بود دمت گرم با بقیه بحث‌نکن راهتون ادامه بده

1 ❤️

967333
2024-01-19 03:38:15 +0330 +0330

چرا ی زن همیشه قربانی باید بشه در راستای لذت بیشتر مرد چرا ی زن باید تسلیم خواسته های ی مرد باشه مردانی که این حس را دارند و زن خود را تشویق می کنند که با کسی دیگری وارد رابطه بشن اکثرا زن تمایلی نداره ولی با اصرار و یا حتی اجبار مرد راضی میشه و دیده شده که بعضی از مردها بعدا دچار پشیمانی شدن و زندگی جهنم کردن برای زن و یا حتی طلاق بدون اینکه حق و حقوق زن را داده باشند

0 ❤️

967345
2024-01-19 06:13:07 +0330 +0330

عااااالی حس اینکه همه‌ی داستان چیزایی که فانتزی های خودمه و دوست داشتم زنم انجامش بده
واقعا دیوووونه کننده است برام
عالی ادامه به نوشتن

1 ❤️

967451
2024-01-19 23:04:36 +0330 +0330

عالی بود ادامه بده

1 ❤️

967498
2024-01-20 01:41:44 +0330 +0330

داستانت خوب بود چون ترکیبی از بیماریهای اجتماعی بروز رو داره و درام سکسی هست

1 ❤️

968022
2024-01-24 01:17:39 +0330 +0330

ادامشو بذاردیگه 🙂

0 ❤️

968704
2024-01-29 01:25:29 +0330 +0330

خوب بود . لطفا قسمت های بعدی رو زودتر منتشر کن

0 ❤️

968713
2024-01-29 03:06:55 +0330 +0330

قسمت سوم چی شد سرکاریه ؟؟

0 ❤️

969420
2024-02-03 14:18:28 +0330 +0330

کاش زن منم جرعت همچین کاریو داشت

0 ❤️

969839
2024-02-06 14:55:06 +0330 +0330

بازم خوب بود

0 ❤️

969927
2024-02-07 05:16:28 +0330 +0330

قسمت جدید چرا نمیزاری

0 ❤️